محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826100949
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره»
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من از جوكهای ایرانی خجالت میكشم و حتی گاهی از ایرانی بودنم شرمنده میشوم كه جنسیت و قومیت را دستمایه خنداندن قرار میدهیم و یكدیگر را مسخره میكنیم. این در همه جای دنیا وجود دارد اما... این برای دومین بار بود كه به عمارت شمسالعماره میرفتم اما این بار با بازیگر نقش مش رحمت قرار گفتگو داشتم كه بازی فرهاد آییش به آن جذابیت و محبوبیت خاصی بخشیده و به شمسالعماره، نشاط بیشتری داده است. وقتی از در عمارت، داخل محوطه سبز و زیبای آن شدم، سامان مقدم و گروهش در حیاط بیرونی عمارت، مشغول فیلمبرداری قسمتهای پایانی سریال بودند. فرهاد آییش نیز در گوشهای از حیاط با پتوی نازكی كه دور خود پیچیده بود، مشغول گفتگو با تهیهكننده بود و با دیدن من، این گفتگو به مصاحبهای بدل شد كه در اینجا میخوانید. چهره آییش مرا یاد مجموعه طنز «قطار ابدی» انداخت كه نخستین تجربه او در تلویزیون بود و در زمان خود، هم طرفداران زیادی داشت و هم تجربه متفاوتی بود. اساسا آییش سبك خاص خودش را در كار طنز دارد و علاوه بر بازی، به كارگردانی و نویسندگی در تئاتر و تلویزیون نیز مشغول است. با او به بهانه حضورش در سریال شمسالعماره درباره طنز و رویكرد وی به این ژانر در بازیگری و كارگردانی گفتگو كردهایم. گفتگویی كه مائده طهماسبی، همسر فرهاد آئیش در فراهم كردن آن برای من نقش موثری داشت.اولین كاری كه از شما در تلویزیون دیدم، مجموعه «قطار ابدی» به عنوان بازیگر و كارگردان بود. این مجموعه تصویر جدیدی از طنز به مخاطبان ارائه میكرد كه قبلا تجربه نشده بود؛ در واقع نوعی طنز مدرن كه دارای زبان ایرانی و مولفههای بومی بود و تركیب تازهای از یك مجموعه طنز تلویزیونی به دست میداد. این مساله به نوع نگاه و تعریف شما از طنز برمیگردد یا به عوامل دیگری بستگی دارد؟اینكه میگویید این طنز هم مدرن است و هم حال و هوای ایرانی دارد، برمیگردد به خود من كه چگونه انسانی هستم و دارای چه تجربیاتی بودم. به هرحال من بیست و چند سال در غرب زندگی كردم و طنز آنجا را میشناسم، ولی ذاتم ایرانی است و خودم را ایرانی میدانم. از آنجایی كه طنز در نسبت با مخاطبانش و فرهنگ آنان معنی پیدا میكند و به اصطلاح نمك میآفریند لذا كسی كه وارد این مقوله میشود برای اینكه بتواند با مخاطبانش ارتباط برقرار كند و در این كار موفق شود باید ویژگیهای آنها را در كنار شناختی كه از طنزبه دست میآورد به درستی بشناسد و آن را متناسب با زبان طنازی در كشور خود بازآفرینی كند والا بدون مخاطب میماند و در نتیجه شكست میخورد. از آنجایی كه من ایرانی هستم، سبك من در طنز پردازی نیز ایرانی است. آنچه كه در طنز برای من اهمیت دارد سویه زیبایی شناختی آن است. درمصاحبههای مختلف بارها گفتهام من طنزی را كه گوشه چشمی به گیشه داشته باشد و مخاطب را برای هدفی غیر از طنز جذب كند، نمیپسندم؛ یعنی اثری كه طنز را به عنوان یك باج به مخاطب عرضه كند تا مثلا حرف مهمتری به او بزند. یعنی سرگرمكنندگی یك طنز برای شما مهمتر از چیزهای دیگر است؟به نظر من سرگرمكنندگی طنز برای آن كافی است، هرچند آن را مهمترین هدف طنز نمیدانم. همانطوری كه گفتم زیباییشناسی آن برای من اهمیت بیشتری دارد. دوست ندارم هدف طنز یك پیام سیاسی و اجتماعی باشد. البته این هم میتواند باشد اما خلاصه كردن هدف طنز در تبلیغ این پیامها، استحاله كردن این ژانر و دوری از ذات آن است. این زیباییشناسی در چه ابعادی محقق میشود؛ در فرم و شكل روایت یا مضمون و درونمایه اثر؟در فرم. نمیدانم مشخصا طنز چه اهدافی میتواند داشته باشد جز خنداندن مخاطب و ایجاد لحظات شاد و مفرح...خوب برخی معتقدند طنز زبانی به ظاهر كمیك دارد اما در پس آن حرفهای تلخ و نقادانهای بیان میشود.خوب من هم میگویم این نگاه را ندارم. البته یك طنز میتواند چنین ساختاری هم داشته باشد اما برای من مهم اینست طنزی كه ارائه میكنم زیبا باشد. حالا میتواند هدفمند باشد یا نباشد. آنچه مهم است فرم طنز است. ببینید ما یكسری مقولات كلیشهای در فرهنگ خودمان داریم كه میتوانیم از آن به عنوان ابزاری برای طنز استفاده كنیم. نگاهی به جوكهای رایج در جامعه بیندازید یا برنامههای طنز كلیشهای تلویزیون و سینما كه انگشت میگذارد روی نكاتی كه مردم در جامعه به آن میخندند و دوباره عین همان را به مردم عرضه میكنند. این مسائل میتواند مقولات سیاسی و اجتماعی یا مسائل روزمره زندگی باشد. به نظر من این شیوه از طنزپردازی، باج دادن به مخاطب است در حالی كه ما وقتی وقت مخاطب را میگیریم یك سری تغییرات هم در آنها ایجاد كنیم. این تفاوت در انتخاب موسیقی هم وجود دارد یك موسیقی سطحی كه صرفا دلنگ دولونگ میكند با یك موسیقی مثل موتسارت دارایهارمونی و كمپوزیسیون زیبایی است فرق میكند، در حالی كه به هر دوی اینها موسیقی میگویند.به هر حال همین زیباییشناسی هم یك مفهوم نسبی است. ممكن است نگاه شما به مفهوم زیبایی در طنز با نگرش مخاطبی كه كار شما را میبیند متفاوت باشد. این پارادوكس موجب عدم ارتباط شما با مخاطب نمیشود؟به نكته خوبی اشاره كردید. چالش اصلی ما دقیقا در همین نكته و به همین دلیل است كه میتواند مرا به عنوان یك كمدین دست كم برای خودم موفق جلوه بدهد. به این معنی كه من توانستم یك سلیقه دیگری به مخاطبم بدهم. اگر یك كمدین بتواند مخاطب را غیر از عادتهای كلیشهای بخنداند یك تحول بزرگ اجتماعی ایجاد كرده، حتی اگر حرف مهم و جدی هم در پس طنز نزند و صرفا ایجاد سرگرمی كند. من تا اینجا پیش میروم كه اگر جامعه ما فراتر از ذائقه غذایی خود غذاهای دیگری هم بتواند تجربه كند به جلو رفته است. ذائقه طنازانه جامعه نیز باید بتواند طعمهای مختلفی را بچشد و خود را به یك شكل خاص محدود نكند. ما به نوآوری در تجربههای هنری نیازمندیم.فكر میكنم ایرانیها ذاتا طنازند و استعداد خوبی در این كار دارند و خیلی خوب با طنز ارتباط برقرار میكنند.با توجه به اینكه شما در عرصه طنز هم كارگردانی و نویسندگی میكنید و هم بازیگری، آیا نگاه زیباییشناسانهای كه به آن اشاره كردید، با توجه به فرم و ابزار كار برایتان فرق میكند؟ما وقتی داریم راجع به این موضوع گفتگو میكنیم، من سعی میكنم درباره تجربیات عملیام در كار طنز، تئوریپردازی كنم و با مفهومسازی به آن پاسخ بدهم اما در اجرا كار سادهتر از این است و نمیتوان در عمل تفكیكی بین آنها برقرار كرد. من میگویم باید ضمن احترام به همه ذائقهها، فرصت تجربههای جدید و متفاوت در عرصه هنری فراهم شود. مثلا من برای موسیقی سنتی ایران خیلی اهمیت و ارزش قائلم ولی خیلی آن را دوست ندارم غیر از برخی تصنیفهای خاص آن را، اما به موسیقی جاز آفریقایی علاقهمندم، موسیقی كلاسیك را خیلی دوست دارم یا بشدت به موسیقی ملل علاقه دارم، همینطور به غذاهای كشورهای مختلف علاقهمندم. مثلا من غذای هندی، ژاپنی و ویتنامی را گاهی بیشتر از غذای ایرانی دوست دارم. خوب من توانستم در یك پروسه بیست و چند ساله ذائقهام را تغییر دهم. این به این معنی نیست كه من كشورم را دوست ندارم بلكه در یك تجربه جهانی، من به یك ذائقه بینالمللی رسیدم، ولی ذات من ایرانی است و هر كدام از اینها را انتخاب بكنم یك مایه ایرانی در خودش دارد. روش من در كار طنز، مثل اثر انگشتم میماند كه در تجربه 56 ساله به من هویت مشخصی داده است. این سلیقهای كه در من به وجود آمده است در عرصه طنز همانی است كه در كارهایم میبینید چه در عرصه نویسندگی و كارگردانی و چه در بازیگری. البته در عرصه بازیگری ممكن است من نتوانم نگاه خودمان را در كار دخیل كنم اما میتوانم با توجه به دیدگاهی كه درباره طنز دارم، دست به انتخاب نقش بزنم.فرضا ممكن است نقش مش رحمتی كه سامان مقدم برای شما ترسیم كرده با مولفههای طنازانه شما هماهنگ نباشد یا دست كم در جاهایی با سلیقه شما همسو نباشد آن وقت چه اتفاقی میافتد؟ آیا به انتظارات كارگردان تن میدهید یا مبتنی بر نگرش خودتان بازی میكنید؟من به خاطر اشتراك سلیقهای كه با كارگردان درباره نقشم دارم آن كار را قبول میكنم ولی به هر حال وقتی بازی میكنم، ذائقه خودم در نوع ارائه طنزم مشهود میشود. ممكن است بازیگر دیگری در همین مجموعه ذائقهاش با من متفاوت باشد و ممكن است كارگردان جنس بازی مرا بیشتر از دیگری دوست باشد یا بالعكس ولی جنس ارائه بازی را نمیشود از بازیگر گرفت. كارگردان هم میداند كه هر كارگردان، استیل و سبك خاص خود را در بازیگری دارد ضمن اینكه كارگردان تلاش میكند جنس بازیها را به هم نزدیك كند.از نقشی كه در شمسالعماره دارید راضی هستید؛ یعنی با رویكرد شما نسبت به طنز همخوانی دارد؟بله خیلی راضی هستم و طنزی كه ارائه میكنم، اذیتم نمیكند.مگر تجربههایی داشتید كه از آن ناراضی باشید؟بله؛ مثلا در فیلم نصف مال من نصف مال تو كه اتفاقا فیلم خوبی هم بود ولی من از بازی خودم در آنجا و رویكرد كمیك داستان راضی نیستم اما فیلمی بوده به نام در شهر خبری نیست كه من به شدت هم فیلم و هم نقشم را دوست دارم در عین اینكه فیلم موفقی نبود یا در خواستگار محترم نقشی داشتم كه صد در صد از آن راضی نیستم ولی از حضورم در آن ناراضی هم نیستم.كدامیك از فیلمهایی را كه در آن بازی داشتید بیشتر از بقیه دوست دارید؟خوب مكس را خیلی دوست دارم و فكر میكنم مرا به مخاطبان معرفی كرده و نقطه عطفی در كارنامه من بود. در شهر خبری نیست را خیلی میپسندم اما بیشترین سلیقه من در تئاترهایی است كه هم آنها را نویسندگی و كارگردانی كردم و هم در آن بازی داشتم.آقای آییش با توجه به تجربه و كار طنز در غرب و ایران آیا شما هم معتقدید آستانه خنده مردم ایران خیلی بالاست؛ یعنی به سختی میتوان آنها را خنداند؟من اصلا به چنین چیزی اعتقاد ندارم، مثلا آلمانیها خیلی به سختی میخندند. اگر شما بتوانید آلمانیها را بخندانید، من 4 تا پاسپورت آلمانی به شما میدهم ( با خنده.) اتفاقا ایرانیها خیلی خوش خندهاند و قریحه طنازانه بالایی دارند. من فكر میكنم كسانی كه این حرف را میزنند قصد خود شیرینی دارند، برای اینكه بگویند كار ما خیلی سخت است. به نظر من این حرف خودش یك طنز است. من فكر میكنم ایرانیها ذاتا طنازند و استعداد خوبی در این كار دارند و خیلی خوب با طنز ارتباط برقرار میكنند. اگر ایرانیها به سختی میخندند، پس چرا اینقدر مخاطبان ژانر طنز زیاد است و طرفداران زیادی دارد. اساسا ما فرهنگ مستعدی برای طنزپردازی داریم اما آنچه هست گاهی در شان و حد و اندازه این فرهنگ نیست و خیلی شفاف بگویم گاهی خیلی وقیحانه است. من از جوكهای ایرانی خجالت میكشم و حتی گاهی از ایرانی بودنم شرمنده میشوم كه جنسیت و قومیت را دستمایه خنداندن قرار میدهیم و یكدیگر را مسخره میكنیم. این در همه جای دنیا وجود دارد اما نه به این شدت! مهم این است كه ما بخندیم و بخندانیم بدون اینكه بخواهیم به كسی توهین كنیم. در سریالهای ما همدیگر را تحقیر میكنیم تا مردم را بخندانیم. یكی از نقدهای جدی كه من به مجموعهها طنز تلویزیونی دارم این است كه زن و شوهرها دائم در حال دعوا و فحش دادن به هم هستند. اینها دوبارهسازی رفتار و فرهنگ غلطی است كه باید اصلاح شود نه اینكه به آن بخندیم. این یعنی وقاحت را در خودمان تشدید كنیم.در مقابل نظر شما برخی معتقدند این رفتارهای نادرست در طنز پر رنگ و برجسته میشود تا زشتی آن بر مخاطب آشكار شود و احتمالا به اصلاح این رفتار بپردازند.این نگرش واقعا خنده دار است. ما با نشان دادن یك رفتار زشت نمیتوانیم زشتی آن را برای مخاطب برجسته كنیم، بلكه باعث تشدید و دوبارهسازی آن میشویم. اتفاقا علت علاقه من به سریال شمسالعماره به این دلیل است كه فاقد چنین ساختاری است و هیچكدام از این باجها را ندارد. شخصیتپردازی در این سریال دو قطبی و متعارض نیست كه یك آدم این سر طیف خوبی و دیگری آن سر طیف بدی باشد یا زبان تمسخرآمیزی داشته باشد. ما باید عادتهای غلطی را كه در مجموعههای طنز به وجود آمده و بشدت نیز بر فرهنگ عمومی جامعه تاثیر میگذارد اصلاح كنیم. خوشحالم كه شمسالعماره در این فضا قرار ندارد.شما اشاره كردید كه ایرانیها طبع طنز پردازی دارند، ولی برخی آن را روحیه شوخ طبعی میدانند كه با طنازی فرق میكند.ببینید من خیلی اهل بازی با لغات و اصطلاحات نیستم. من خیلی راحت نمیتوانم این واژهها و كلمات را تقسیمبندی كنم. من نمیدانم كه اصلا فرق بین طنز، كمدی و شوخی چیست. نه اینكه فكر كنم چنین تقسیمبندیهایی غلط است، واقعا نمیدانم. اصولا اهل دستهبندی و تعریف نیستم كه برای چیزی تعریف داشته باشم. من كلا یك مقوله كمدی میشناسم كه به وسیله آن میتوانیم انسانها را بخندانیم. راستش این تعاریف و واژهسازیها مرا اذیت میكند. این واژهها برای تبیین امور به كار میرود ولی گاهی اوقات تشریح كلمات باعث پیچیده شدن فهم آنها میشود و كمكی به ما نمیكند.میخواستم بپرسم شمسالعماره را جزو كدام دسته از طنزها قرار میدهید كه با در نظر گرفتن اینكه به تقسیمبندی چندان علاقهای ندارید، از آن میگذرم. اما با توجه به اینكه خودتان صاحبنظر و نویسنده طنز هستید، چه عاملی موجب شد در این سریال بازی كنید؟قبل از این میخواهم بگویم گاهی اوقات هنرمند نباید تشریحی به كارش نگاه كند. من دوست دارم كلیت كار برای من جذاب باشد هر چند اجزای آن دارای اشكالاتی هم باشد. به همین دلیل در روش كاریام از كل به جزء میرسم نه از جزء به كل. نگاه من به بازیگری و سینما مثل نگاه پزشكی نیست كه برای شناخت انسان به شناخت اجزای آن میپردازد بلكه شبیه روش عرفانی و فلسفی است كه رویكردی كل نگر به انسان دارد. برای من كلیت و ساختار مجموعه شمسالعماره جذاب بود و نقشی كه در آن داشتم ضمن اینكه نگاه كارگردان هم با نگاه من درباره طنز و این كاراكتر سنخیت زیادی داشت؛ لذا بازی در این مجموعه را پذیرفتم.مش رحمت یك شخصیت ساده و خرافاتی دارد كه در عین اینكه گاهی بد جنسیهایی در وی وجود دارد، اما دوست داشتنی و جذاب است و بازی شما نیز آن را باورپذیر كرده است، چطور به این نقش رسیدید. آیا ما به ازای چنین كاراكتری را قبلا دیده بودید و تجربه عملی داشتید یا به جذابیت این نقش به خلاقیتهای فردی خودتان بر میگردد؟هر نقشی را كه بازیگر بازی میكند مثلثی است كه یك زاویه آن متن، یك زاویه كارگردانی و زاویه دیگریاش بازیگر است. من متن را میخوانم و یك برداشت از آن میكنم. كارگردان نیز با توجه به نقش، انتظاراتی از من دارد كه باید به آن توجه كنم و در نهایت من بازیگر به عنوان عنصر اصلی روی نقش تاثیر میگذارم و عروسك خیمه شب بازی یا ربات نیستم كه صرفا اجراكننده دستور باشم. من نیز به عنوان بازیگر به اندازه دو عامل دیگر بر نقش تاثیر میگذارم. اگر این سه عنصر در ارتباط با یكدیگر تركیب شوند، نقش هم تاثیرگذار و جذاب میشود و به نظر من مش رحمت به این دلیل دوست داشتنی است. من سعی كردم مش رحمت را تا اندازه ای كه متن و كارگردان از من خواسته است سعی كردم در درون خودم پیدا كنم. در واقع نقش باید جزئی از خود من باشد، چون در آن صورت است كه باورپذیر میشود. اگرچه قصد ندارم خودمان را با بازیگران بزرگ مقایسه كنم اگرچه میشود این كار را كرد میبینید كه مثلا دنیرو یا مارلون براندو همیشه نقشهای مختلف را بازی میكنند ولی باز هم خودش هم در آن قابل تشخیص است و اینست كه باعث موفقیت آن هنرپیشه و نقش میشود. من همیشه تلاش میكنم نقش از درون خود من نشات بگیرد. پروسه درك نقش باید یك پروسه خودشناسی برای بازیگر باشد، یعنی باید آن كاراكتر و شخصیت را در درون خودتان پیدا بكنید. اگر قرار است نقش یك قاتل را بازی كنید ببینید میتوانید قاتل باشید یا نه. چون معتقدم انسان بینهایت بعد دارد. همه خصلتها در همه انسانها نهفته است، فقط ما به خاطر موقعیتی كه داریم یك بخش از آن را پرورش میدهیم. مثلا اگر یك انسان احساساتی مثل من، تمام زندگیاش در جنگ باشد خواهناخواه برخی احساسات سخت و خشن هم در او شكل میگیرد. بنابراین همه ما همه چیز را میتوانیم در درون خودمان ببینیم.روش من در كار طنز، مثل اثر انگشتم میماند كه در تجربه 56 ساله به من هویت مشخصی داده است. این سلیقهای كه در من به وجود آمده است در عرصه طنز همانی است كه در كارهایم میبینیدیعنی شما در شخصیت مش رحمت یا هر نقش دیگری بخشی از وجود خودتان را هم بروز میدهید؟بله در واقع درهر نقشی خودمان را عریان میكنیم. در نقشهایی كه دیدید من ضعیفتر ظاهر شدم نقشهایی بوده كه كمتر این اتفاق افتاده است و كمتر خودم را عریان كردم. بنابراین من نقشهای دورتر از خودم را بیشتر دوست دارم؛ چون به خود شناسی من كمك میكند. هر چند نتیجهاش گم گشتگی بیشتر برای من بوده است.چرا؟ شناخت بیشتر كه باید آدمیرا از گمگشتگی بیرون بیاورد.برای اینكه من الان خودم را بیشتر در نقشهایی كه بازی میكنم میشناسم تا زمانی كه نقش بازی نمیكنم. در واقع خود واقعی من همین نقشهایی است كه دارد بازی میكند.برخی صاحبنظران معتقدند بازیگر باید در نقش فرو رود و در مقابل برخی بازیگر خوب را كسی میدانند كه فاصله خود را با نقش حفظ كند و آنها را باهم خلط نكند. شما به كدامیك از این دو دیدگاه معتقدید؟من در شرایط مختلف هر دو دیدگاه را تجربه كردم و لزوما این دو نوع تقسیمبندی را مطلقا رد نمیكنم بستگی به خود بازیگر و شیوه كاری او دارد؛ ولی آخر خط بازیگری موفق است كه با نقش مانوس باشد. مگر ما زمانی كه خود واقعیمان هستیم و نقش بازی نمیكنیم در خویش غرق میشویم؟ اینكه در زندگی واقعی ما خودمان را كاملا میشناسیم یك دروغ بزرگ است و با تكیه بر آن نمیتوانیم بگوییم من از نقش فاصله گرفتهام و خود واقعیام را از آن تفكیك و حفظ میكنم. همه این نظریهها نسبی است و ما گمشده همیشگی هستیم.آقای آییش شما در حوزه طنز تجربههای مختلفی داشتید، آیا بین طنز و مدیومهای گوناگون مثل تلویزیون، سینما و تئاتر نسبتهای متفاوتی برقرار است؟به هر حال تمركز مخاطب زمانی كه تلویزیون نگاه میكند با زمانی كه به سینما و تئاتر میرود فرق میكند. در تلویزیون ما آدمها را كوچكتر از واقعیت میبینیم و در سینما بزرگتر. دقت عمل یك كار سینمایی بیشتر است. این دو مدیوم علاوه در كمیت مخاطب به لحاظ توقع مخاطب از آنها متفاوت است لذا به نظر من كار طنز تلویزیونی باید عامتر باشد، نه اینكه سطحی و پیش پا افتاده باشد.مثلا نمیتوانیم بگوییم كه تلویزیون مدیوم مناسبتری برای تولید طنزهای فانتزی و شخصیت محور یا به شكل سریالی است و سینما محلی برای نمایش طنز موقعیت؟نه من فكر نمیكنم كار درستی باشد. طنز موقعیت فرصت و ظرافت بیشتری میخواهد كه بالطبع با توجه به سرعت كار در تلویزیون كمتر اتفاق میافتد، اما اگر كسی موفق شود چنین كاری بكند قابل تقدیر است و نمیتوانیم بگوییم كه برای تلویزیون نمیشود یا نباید طنز موقعیت ساخت.خود شما كدامیك از این سه مدیوم را برای ارائه بهتر كار طنز ترجیح میدهید؟واقعیتش هیچكدام را بر دیگری ترجیح نمیدهم. نه اینكه بخواهم شعار دهم. من این نگاه و رقابت منفی را كه بین این رسانهها وجود دارد نمیپسندم. من خودم سالها در تئاتر نخبهگرایی غرب كار كردم كه تماشاچی كمی داشت. گاهی اوقات دوست دارم خودم را در نسبت با مخاطب بیشتری محك بزنم لذا تلویزیون را انتخاب میكنم و دوست دارم بازی و طنز را در هر سه حوزه تجربه كنم.همیشه دوست داشتم این سوال را از شما بپرسم كه این چند سالی كه در سینما و تلویزیون ایران مشغول به كار هستید با توجه به اینكه سالهای طولانی در غرب زندگی و كار كرده اید آیا احساس رضایت میكنید؟بله راضی هستم و از این تصمیمیكه گرفتم خوشحالم. اما این به این معنی نیست كه مشكلاتی ندارم. من در 40 سالگی كه با مخاطبان نخبه غربی ارتباط برقرار میكردم همیشه در خلوت خودم میدیدم چقدر زبان فارسی و فرهنگ خودم را نیاز دارم. متاسفانه آنقدر از این جمله به شكل شعاری استفاده شده كه نگرانم بگویم من میخواستم به ریشههای خودم برسم و وصل شوم. ولی به هر حال چنین حسی در وجودم بود و البته این صرفا یك ادعای روشنفكرانه نیست. خیلیها بودند و هستند كه سالها در خارج كشور زندگی كردند اما همواره دوست دارند كه در وطن خود به خاك سپرده شومند. شاید برایتان جالب باشد كه این خصلت صرفا مخصوص انسانها نیست برخی حیوانات مثل فیل نیز اینگونه است كه زمانی كه میخواهند بمیرند به زادگاه خود برمیگردند.با كولهباری از تجربه كه از ایران و غرب دارید و تجربه كار طنز در گونهها و مدیومهای مختلف اگر بخواهید سینمای طنز ایران را آسیب شناسی كنید مهمترین چالشهای آن را چه میدانید؟اینكه ما طنز را یك وسیله بشناسیم. میتواند این وسیله ابزاری باشد برای رسیدن به یك گیشه بهتر، اینكه طنز را وسیلهای بسازیم برای گفتن یك حرف به اصطلاح مهم! متاسفانه برخی از همكاران ما میگویند میخواستیم یك حرف مهم را به مخاطب عرضه كنیم، لذا بهتر دیدیم كه از زبان طنز استفاده كنیم. در این حرف خیلی بیاحترامی به كار طنز وجود دارد در حالی كه خود طنز فی نفسه مهم است. یا برخی برای تفهیم برخی مقاصد سیاسی از طنز استفاده میكنند كه بازهم این نگاه به طنز آسیب میرساند، البته طنز سیاسی به عنوان یك شاخه از طنز با ارزش است. ببینید مهمترین اشكال در جایی است كه ما به فرم طنز و روایت آن اهمیت ندهیم و از آن صرفا به عنوان ابزاری برای كارهای دیگر استفاده كنیم. گاهی اوقات میبینیم كه برخی پیام خیلی مهم را با فرم بسیار ضعیف طنز ارائه میكنند و گمان میكنند كار بزرگی انجام میدهند. به نظر من بزرگترین آسیبشناسی طنز در ایران اهمیت نداشتن خود طنز و استفاده ابزاری از آن است.در واقع باید كار طنز را جدی گرفت؟دقیقا همینطور است. گاهی از من سوال میكنند كار بعدی شما كمدی است یا جدی و من میگویم جدا كمدی است. اساسا خندیدن به دنیا و مشكلاتی كه در زندگی داریم یك نگرش و رویكرد خوبی است كه باید در فرهنگ ما نهادینه شود. اینكه ما به یك مشكل بخندیم به این معنی نیست كه نسبت به آن بیاهمیت هستیم، یا آن مساله بیارزش است یا به آن فكر نمیكنیم. اتفاقا زمانی كه انسان از بالا به مسالهای نگاه میكند میتواند به آن لبخند بزند. باید برای كار طنز تقدس قائل شویم.آیا برای شما مهم است كه مخاطبان بیشتر شما را یك بازیگر طنز بدانند؟نه من دلم میخواهد مخاطب مرا اینگونه بشناسد كه میتوانم در ژانرهای متفاوتی بازی كنم. اگر مرا صرفا یك بازیگر طنز بشناسند، آن وقت نقشهای غیر كمیك به من پیشنهاد نمیشود و در یك قالب خاص محدود میشوم. من همیشه سعی كردم از این مساله فرار كنم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 640]
صفحات پیشنهادی
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره»
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره». من از جوكهای ایرانی خجالت میكشم و حتی گاهی از ایرانی بودنم شرمنده میشوم كه جنسیت و قومیت را دستمایه خنداندن قرار ...
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره». من از جوكهای ایرانی خجالت میكشم و حتی گاهی از ایرانی بودنم شرمنده میشوم كه جنسیت و قومیت را دستمایه خنداندن قرار ...
چین با دو گل کویت10 نفره را شکست داد/نماینده شرق آسیا گام ...
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره» · 35 خانواده زندانيان لرستاني به صندوق مهر امام رضا(ع) معرفي شدند · شهرهای نفتی و جاذبه جنایت · همایش نه آنسوی ابر ...
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره» · 35 خانواده زندانيان لرستاني به صندوق مهر امام رضا(ع) معرفي شدند · شهرهای نفتی و جاذبه جنایت · همایش نه آنسوی ابر ...
مرد می گوید، زن می گوید(تجربه های یک زن و شوهر در مورد ...
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره» · کاهش نرخ سود سپرده ها و سرگردانی دوباره نقدینگی · مجارستان و رومانی دو قربانی تازه رکود اروپا ...
با فرهاد آییش، بازیگر سریال «شمسالعماره» · کاهش نرخ سود سپرده ها و سرگردانی دوباره نقدینگی · مجارستان و رومانی دو قربانی تازه رکود اروپا ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها