واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - همه کسانی که دیوید لینچ را در سراسر دوران کاریاش دنبال کردهاند، میدانند فیلمسازی تنها بخشی از زندگی کاری اوست؛ نقاشی، عکاسی، انیمیشن و موسیقی دیگر حوزههایی هستند که او در آن کار کرده است. جیمز بل: دیوید لینچ را سینمادوستان بیشتر به واسطه فیلمهایی نامتعارف مانند «مرد فیلنما»، «مخمل آبی»، «بزرگراه گمشده» و «جاده مالهالند» میشناسند که وجه مشترک آن فضایی مالیخولیایی با شخصیتهای غریب است، اما تجربیات منحصر به فرد او تنها در حوزه سینما محدود نیست. او پیش از این نیز فعالیتهای هنری غیر سینمایی داشته که نمونه آن برپایی نمایشگاه آثار حجمی «هوا در آتش است» در شهر میلان در سال 2007 است. لینچ در جدیدترین تجربه خود در موسیقی از تواناییهایاش در زمینه ترانهخوانی و عکاسی استفاده کرده و حتی در این حوزه نیز به کند و کاو در روح تاریک دنیای حومهنشینی پرداخته است. همه کسانی که لینچ را در سراسر دوران کاریاش دنبال کردهاند، میدانند فیلمسازی تنها بخشی از زندگی کاری اوست. نقاشی، عکاسی، انیمیشن و موسیقی دیگر حوزههایی هستند که او در آن کار کرده است. هرچند او به طور غیر حرفهای و تنها از روی تفنن در این حوزهها کار میکند، اما نگاه غریب او در فیلمسازی در تک تک آنها جاری است. تازهترین تجربه جنبی لینچ با دعوتی از سوی دنجر ماوس تهیهکننده موسیقی آغاز شد. این تهیهکننده آمریکایی از او خواست برای آلبومی که همراه مارک لینکوس یا اسپارکلهورس - ترانهسرا - روی آن کار میکند و قرار است همراه یک کتاب به بازار بیاید، چند مجموعه عکس بیندازد. دنجر ماوس و اسپارکلهورس موسیقی این آلبوم را ساختند و بعد از خوانندههای مختلف از جمله ایگی پاپ، جولین کازابلانکاس از گروه استکروز، گراف رایس از گروه سوپر فیوری انیمالز، وین کوین از گروه د فلمینگ لیپس و در کمال تعجب خود دیوید لینچ خواستند، هر یک ترانهای بنویسند و آن را اجرا کنند. لینچ از خانه خود در هالیوود هیلز تلفنی توضیح میدهد: خب، دقیقاً همین طور بود. دنجر ماوس به من گفت با همکاری اسپارکلهورس روی این آلبوم کار میکند و پرسیدمیتوانم برای آلبوم چند عکس بگیرم. به نظرم ایده بسیار خوبی آمد. وقتی داشت میرفت به شوخی گفتم: میدانی، فکر کردم آمدی اینجا از من بخواهی برایت آواز بخوانم. فکر کردم شاید به این حرف بخندد، اما او گفت، نه، نه، نه، اتفاقاً ازتو میخواهم همین کار را بکنی. بعد او آهنگها را برایم پخش کرد و یکی از آنها توجه من را جلب کرد، آهنگی به نام «شب تاریک روح.»لینچ در گذشته نیز حضوری موفق در عرصه موسیقی داشت. از جمله تجربههای او میتوان به نوشتن ترانههایی برای دو آلبوم جولی کروز - خواننده - در اوایل دهه 1990 اشاره کرد که با همکاری او و آنجلو بادالامنتی آهنگساز بسیاری از فیلمهایش تهیه شد، اما خوانندگی برای لینچ تجربهای به نسبت تازه است. یکی از اولین تجربههای او در این زمینه، خواندن چند ترانه فیلم «اینلند امپایر» است که سال 2006 ساخت. لینچ در آلبوم جدید نیز دو ترانه «چشمان ستارهای» (نمیتوانم آن را به دست آورم) و «شب تاریک روح» را میخواند. لینچ در این باره میگوید: واقعاً هیجانانگیز بود. من روی یک موسیقی جدید کار میکنم. من یک موزیسین نیستم، اما نوازنده هستم. شروع کار من در این حوزه بیشتر به خاطر ساخت صدا بود، صداهای تجربی و آخرش به چیز دیگری ختم شد. کاری که موزیسینهای واقعی انجام میدهند و تواناییهای آنها حیرتانگیز است. دوست دارم در این دنیا باشم. هیجانانگیز است. موزیسینها به دیگران وابستهاند. درست مثل این است که پیوندی برقرار شود، یک جور اتحاد. این مسئلهای جادویی است. لینچ ترانه «شب تاریک روح» را با صدایی لرزان اجرا کرده است. تصور کنید او با آن صدا و نحوه بیان نامتعارف ترانهای را با صدای زیر اجرا میکند. ترانهای که او خوانده فضای کلی آلبوم را ترسیم میکند و به همین دلیل است که عنوان آلبوم از این ترانه گرفته شده است. هرچند خوانندههای مختلف هر یک به طور کاملاً مستقل روی آهنگهای این آلبوم کار کردهاند، اما در نهایت تمام این آهنگها با پرداختن به سفری پردردسر، کابوسوار - و عموماً لینچی - به لحاظ مضمونی به هم مرتبط میشوند. لینچ در عین حال این ایده را مطرح کرد که سه یا چهار عکس هر آهنگ را همراهی کند. تمام عکسهای کتاب صرفاً برای این پروژه گرفته شدهاند. مانند تمام پروژههای قبلی لینچ، کار به این شکل آغاز شد که او شروع به «صید» ایدههایی کرد که اطراف او شناور بودند. خودش میگوید: من فقط مینشستم و به آن آهنگها گوش میدادم. تصاویر در ذهنم شکل میگرفت و من آن را روی کاغد میآوردم. بعد دنجر ماوس و گروه او و من و گروه خودم دو روز را صرف گرفتن عکسها کردیم. روند کار این طور بود که انگار میخواهیم یک فیلم را فیلمبرداری کنیم، اما بهجای فیلمبرداری، عکسبرداری میکردیم. دو روز خیلی خوب داشتیم. تمام عکسها در اطراف لس آنجلس گرفته شد و دنجر ماوس عملاً مانند یک تهیهکننده کار میکرد. او استودیو اجاره میکرد، مجوز کار در لوکیشنها را میگرفت و بازیگر استخدام میکرد. تمام عکسها بلافاصله آثار لینچ را تداعی میکند. بسیاری از آنها میتواند عکسهای دیده نشده فیلمی از لینچ باشد که هنوز ساخته نشده است. عکسهایی که با دیدن آنها میتوانید فیلم لینچ را در ذهن تصور کنید. لینچ با این مسئله موافق است. او میگوید: هر مجموعه و هر آهنگ یک داستان دارد. وقتی به یک مجموعه عکس نگاه میکنید، یک داستان به ذهنتان میرسد. بعضیها میتوانند این عکسها را ببینند و همزمان به موسیقی گوش بدهند و در ذهن خود کل صحنه یا کل یک سکانس را تصور کنند. یکی از ویژگیهای بارز لینچ این است که اصلاً دوست ندارد در مصاحبهها آثار خود را تجزیه و تحلیل کند، چرا که میترسد ایدههای معماگونه و رویاییاش تا حد تفاسیر سطحی تنزل پیدا کند. به همین دلیل وقتی از او میخواهیم درباره مضامین پشت بعضی از عکسها صحبت کند، تنها در این حد پاسخ میدهد که فلان روز نور چه قدر «جادویی» بود و اینکه چه قدر از امکانات دوربین دیجیتالی جدید خود که یک هاسلبلاد 39 میلیون پیکسل است، هیجانزده میشد. این عکسهای اسرارآمیز به نظر هسته اصلی ایدههای لینچ برای فیلمهای بعدیاش است. به هر حال او در تمام دوران کاری خود از حوزههای دیگر به عنوان «طرح کلی» فیلمهایش استفاده کرده است. وبسایت لینچ که سال 1999 راهاندازی شد در تمام این سالها میزبان فیلمهای کوتاه، انیمیشن و مستندهای کوتاه بوده که او را در حال کار نشان میدهد. تمام این آثار در قالب یک دیویدی به نام «دینامیک» جمعآوری شده که به زودی به بازار میآید. «اینلند امپایر» لینچ پر از ایدههایی بود که ابتدا در وبسایت او دیده شد. او میگوید: قرار دادن فیلمها روی اینترنت فرصتی برای به تصویر کشیدن یک داستان ادامهدار است که این مسئله هیجان زیادی ایجاد میکند، اما حتی در این دنیای دیجیتال که در آن سرعت حرف اول را میزند، انجام این کار به تمرکز و وقت زیاد نیاز دارد. لینچ درباره استفاده روز افزون از تکنولوژی سهبعدی و تأثیر احتمالی آن بر نحوه به تصویر کشیدن داستانها، میگوید: هر رسانه به شیوهای متفاوت با شما حرف میزند. این مسئله درباره تکنولوژی سهبعدی نیز مصداق دارد، اما باید وارد آن دنیا شوید. آن را ببینید و حس کنید. بعد ایدههای آمده از آن دنیا خانه خود را در دنیای سهبعدی پیدا میکند. هرچند لینچ همواره یک غریبه بوده، اما در این مقطع از دوران کاری خود بیش از همیشه با جریان فیلمسازی روز در آمریکا فاصله گرفته و حتی حاضر نیست تأیید کند که فیلم بعدی خود را در آمریکا میسازد. «جاده مالهالند» او سال 2001 با حمایت مالی شرکت فرانسوی استودیو کانال ساخته شد که بعدها روی «اینلند امپایر» هم سرمایهگذاری کرد. به نظر میرسد لینچ برای پروژه بعدی خود که زمان ساخت آن معلوم نیست، بیشتر روی سرمایهگذاران اروپایی حساب کرده است. او میگوید: استودیوهای آمریکایی خیلی خوب هستند و هر کاری بخواهند انجام میدهند، اما تفکر آنها درست نیست. غمانگیز است که از دید آنها حرف اصلی را پول میزند. برداشتها بهخصوص در فرانسه متفاوت است و من این نکته را دوست دارم. بخش زیادی از «اینلند امپایر» در لهستان فیلمبرداری شد و لینچ میگوید میتواند حداقل بخشی از فیلم بعدی خود را در این کشور بسازد. درست روز بعد از گفتوگو با لینچ متوجه شدم آلبوم «شب تاریک روح» به دلیل مناقشههای قانونی به بازار نمیآید. در عوض قرار است کتاب آن با یک جلد سیدی خالی به بازار بیاید.سایت اند ساوند / جولای 2009 / ترجمه: علی افتخاری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]