واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - «زندگی دیگران» فیلمی سیاسی با نوعی تیزهوشی نادر، برنده اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شد. رویدادهای تأثیرگذار سال 1989، فروپاشی کمونیسم و به دنبال آن دیوار برلین که سالها این شهر را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده بود، منبع الهام هنرمندان در هر دو سوی پرده آهنین بوده است. نمایشنامه «راک ان رول» نوشته تام استوپارد، و فیلم برنده اسکار «زندگی دیگران» از نمونههای بارز تأثیر فرهنگی آن سال در همه حوزههای هنری هستند که نویسندگان آبزرور در این مطلب آن را بررسی کردهاند. تئاتر سوزانا کلاپتئاتر، راوی معتبر اروپای پس از فروپاشی کمونیسم در آثار واسلاو هاول است. رئیسجمهوری اسبق چک به مدت 40 سال در آثار خود علل و پیامدهای انقلاب مخملی را که خود از بانیان آن بود، بررسی کرده است. «ترک کردن» جدیدترین نمایشنامه او پارسال در سالن اورنجتری در ریچموند روی صحنه رفت. او در این نمایشنامه زندگی یک رئیسجمهوری سابق را در رژیمی فاسد و متکی بر بازار توصیف کرده است. تاریخ کشور هاول مبنای «راک ان رول» معروفترین نمایشنامه انگلیسی دوران پس از سقوط دیوار برلین است. نمایشنامه سال 2006 استوپارد 25 سال تاریخ چک را در بر میگیرد و در آن به گروه راکPlastic People of the Universe در پراگ ادای احترام میکند که در دهه 1970 به شدت تحت آزار دولت کمونیستی حاکم بر چکسلواکی بود. داستان «راک ان رول» در فاصله 1968 تا سالهای 1990 روی میدهد و استوپارد در آن از طریق دو شخصیت به بررسی ناامیدیهای چپیها میپردازد. یکی از یک استاد مارکسیست در کمبریج است و دیگری مردی غیر سیاسی و علاقهمند به موسیقی. استوپارد تنها نمایشنامهنویسی نیست که تقسیمبندیهای ناشی از جنگ سرد او را به تفکر درباره جداییهای روانشناختی و سیاسی وا داشته است. نمایشنامه «دموکراسی» نوشته میشائیل فراین که سال 2003 منتشر شد، نگاهی ظریف و جانبی به اتحاد دو آلمان دارد و این کار را با پرداختن به معمای ویلی برانت صدر اعظم آلمان در فاصله سالهای 1969 تا 1974 انجام میدهد که دستیار شخصی او جاسوس اشتازی - سازمان امنیت آلمان شرقی سابق - درآمد. برای فراین، آلمان شرقی و غربی خود دیگر هم بودند. مارک راونهیل نویسنده نمایشنامه تازه منتشرشده «آن جا» نیز چنین اعتقادی دارد. نگاه راونهیل به کشوری که به دو بخش تقسیم و بعد دوباره یکی میشود، از طریق دوقلوهایی متجلی میشود که هر کدام در یک سوی پرده آهنین بزرگ شدهاند. فیلم فیلیپ فرنچبا سقوط دیوار برلین موج فیلمهای آلمانی سرازیر شد. شروع آن با مستند تلویزیونی «روزهای نوامبر: صداها و انتخابها» تولید سال 1990 به کارگردانی مارسل افولس بود. این فیلم که شبکه بیبیسی بخشی از هزینه ساخت آن را تأمین کرد، شامل گفتوگوها همین طور بخشهایی از فیلمهایی چون «دلیجان» جان فورد و «بودن یا نبودن» ارنست لوبیچ است و اکران گستردهای داشت. «خارج از زمان» (آندراس کلاینرت، 1995) درباره فروپاشی یک شهر کوچک در آلمان شرقی و مستند «در میان آلمانیها» (گیورگ اشتفان ترولر، 1995) درباره اتحاد دو آلمان در خود آلمان با استقبال زیاد روبهرو شد. فیلم جنجالی «جایی برای رفتن نیست» (اسکار روهلر، 1999) نیز تصویری داستانیشده از تأثیر اتحاد دو آلمان بر زندگی مادر کارگردان، رماننویس بورژوا جیسلا السنر است که در نهایت خودکشی کرد. البته دو فیلم دیگر نیز یک دهه پس از آن رویداد ساخته شد که هم در آلمان و هم در خارج از این کشور، موفقیتهای انتقادی و تجاری به همراه داشت. فیلم اول «خداحافظ، لنین!» (ولفگانگ بکر، 2003) روایتی بسیار طنزآمیز از اتحاد دو آلمان از طریق داستان یک کمونیست دوآتشه است که سال 1989 به کما میرود و پس از فروپاشی دیوار برلین به هوش میآید. پسر و دختر مهربان این زن میکوشند او متوجه تغییرات نشود و فکر کند که همچنان در دنیای کمونیستی است. فیلم دوم تریلر غمانگیز «زندگی دیگران» (فلوریان فون دونرسماًرک، 2006) است. اولریش موهه که خود در آلمان شرقی بزرگ شد، در این فیلم نقش یک مامور اشتازی را بازی میکند که در سال 1984 در حالی که یک نمایشنامهنویس ناراضی را زیر نظر دارد، نسبت به کار خود تردید پیدا میکند. «زندگی دیگران» که فیلمی سیاسی با نوعی تیزهوشی نادر است، برنده اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان شد. موسیقی کلاسیک فیونا ماداکسهیچ شاهکار کلاسیکی از دل اتفاقات سال 1989 بیرون نیامد، اما روی موزیسینها و آهنگسازان بلوک شرق سابق تأثیر بسیار گذاشت. موسیقی آلمانی بخصوص بتهوون در مراسم پس از فروپاشی دیوار برلین به شکلی نمادین نواخته شد. لئونارد برنستین آمریکایی در روز کریسمس سال 1989 سمفونی شماره 10 بتهوون (قصیدهای برای شادی) را با تغییر واژه شادی (Freude) به آزادی ( (Freiheit) اجرا کرد. گروه ارکستر و کر متشکل از موزیسینهایی از شرق و غرب آلمان همین طور چهار قدرت متحد بریتانیا، آمریکا، فرانسه و شوروی سابق بودند که کنترل برلین را در دست داشتند. پایان انزوای فرهنگی با انبوه فعالیتها همراه شد. موزیسینها به راحتی میتوانستند به خارج سفر کنند و آهنگسازان نیز میتوانستند بدون ترس از قرار گرفتن در فهرست سیاه آهنگ بنویسند. خیلیها از راه و رسم ارتدکس استفاده کردند که با کورال «الهی شکر!» (1990) سوفیا گوبایدولینا آغاز شد. مدرسهای از «مینیمالیسم مقدس» تحت تأثیر موسیقی آروو پارت آهنگساز استونیایی و دیگر آهنگسازان منطقه بالتیک به راه افتاد. این سبک ملودیک - عرفانی جدید نه تنها در ورای پرده آهنین سابق بلکه در غرب نیز انقلابی به راه انداخت. مرزهای موسیقیایی مانند مرزهای سیاسی فروپاشید و آوانگارد مرد. آهنگسازان آهنگها را از نو نوشتند. آشکارترین نمونه هنری گورتسکی آهنگساز لهستانی بود که سمفونی سوم او، سمفونی ترانههای غمگین خیلی دیرتر از موقع و به طور ناگهانی با موفقیت روبهرو شد. اجرای سمفونی شماره سه گورتسکی با حضور داون آپشاو خواننده سوپرانو در لندن، در فهرست فروش موسیقی کلاسیک در بریتانیا و آمریکا به موفقیت بسیاری دست یافت و بیش از یک میلیون نسخه فروش داشت و سرود غیر رسمی اروپای جدید شد. موسیقی پاپ کیتی امپایردیوار یک نماد بسیار خوب در موسیقی پاپ و راک است. به همین شکل کمونیسم بزرگترین دشمن حساب میشد. پاپ و راک هر دو در دنیای سختگیرتر و تیرهتر کمونیستی به شدت ممنوع بودند. در سراسر دهههای 1970 و 1980 بسیاری از گروهها و خوانندهها در ردههای کاری مختلف - پینک فلوید (دیوار)، Frankie Goes to Hollywood (دو قبیله)، آبا (ملاقات کنندگان)، التن جان (نیکیتا) و ننا (99 Luftballons) - از جنگ سرد به عنوان مرجع و منبع تصورات خود استفاده کردند. در مقابل سقوط دیوار آهنگهای به یادماندنی به همراه نداشت. تحولات چشمگیر سال 1989 در ترانههایی مانند «شبی که دیوار فروریخت» استیف لیتل فینگرز، «یک روز بزرگ برای آزادی» پینک فلوید و «باد تغییر» گروه راک آلمانی اسکورپیونز مورد توجه قرار گرفت، اما هیچ کدام از آنها به اندازه «Vogue» مدونا یا «هیچی با تو قابل مقایسه نیست» شینید اوکانر دو ترانه موفق دهه 1990، به یادماندنی نیستند. اما موسیقی پاپ با خوشحالی روی ویرانهها پایکوبی کرد. گروه U2 در سال 1990 برای ضبط آلبوم Achtung Baby به برلین رفت. در 21 جولای 1990، راجر واترز مغز متفکر و عضو جداشده پینک فلوید در کنسرتی در میدان پتسدام شهر برلین دیوار برلین را به شکلی پیچیده به صحنه برد. هرچند آلبوم سال 1979 «دیوار» عملاً درباره احساس بیگانگی واترز بود، اما با گذشت زمان نمادی از ضدیت با استبداد شد.گروهی اعتقاد دارند موسیقی پاپ عامل اصلی فروپاشی دیوار برلین بود. ترانه 1989 «راک در دنیای آزاد» نیل یانگ سرود آن زمان شد. در جولای 1988 بروس اسپرینگستین در کنسرتی در برلین شرقی ترانه «ناقوسهای آزادی» باب دیلن را خواند. تعدادی از برلینیها از آن کنسرت به عنوان یک لحظه حیاتی یاد میکنند. امتیاز واقعی را باید به دیوید هاسلهوف ستاره تلویزیون آمریکا داد که در اواخر دهه 1980 و اوایل سالهای 1990 در کنار کار بازیگری در آلمان به عنوان یک موزیسین راک فعالیت داشت. ترانه نه چندان ظریف او با عنوان «در جستوجوی آزادی» تابستان 1989 در آلمان با موفقیت بسیار روبهرو شد. هاسلهوف در شب سال نو در میان دیوار فروریخته برنامه اجرا کرد. کتاب ویلیام اسکیدلسکینکته قابل توجه این است که تاکنون تنها چند رمان قابل ذکر با موضوع رویدادهای سال 1989 نوشته شده است. شاید شناختهشدهترین رمانی که مستقیماً به این موضوع میپردازد «در انتظار تاریکی، در انتظار نور» ایوان کلیما باشد. داستان کتاب در دوران انقلاب مخملی در چکسلواکی سابق روی میدهد و درباره یک فیلمبردار بدبین است که ایدهآلهای خود را با همدستی با رژیم قدیمی زیر پا میگذارد. میلان کوندرا دیگر نویسنده چک که در پاریس زندگی میکند رمانی درباره سال 1989 ننوشته، اما او در رمان کوتاه «جهالت» / «بی خبری» که سال 2000 منتشر شد وضعیت دشوار زنی را دراماتیزه میکند که پس از 20 سال به پراگ پس از سقوط کمونیسم باز میگردد. دیگر نویسندگان بلوک شرق نیز از این رویدادها الهام گرفتهاند. رگههایی از خیال و سوررئالیسم در بهترین رمانهای طنز با موضوع سال 1989 دیده میشود که از نمونههای آن میتوان به «مرگ و پنگوئن» آندری کورکوف، «مرسدس بنز» پاول هیولا و «مسلسل سفالی» ویکتور پلوین اشاره کرد. به جرات میتوان گفت به غیر از کلیما بهترین راوی داستانی آن سال جولین بارنز نویسنده رمان کوتاه «جوجهتیغی» است که سال 1992 منتشر شد. این کتاب درباره دادگاه دیکتاتور تازه معزول شده یکی از جمهوریهای شوروی است. استویو پتکانوف دیکتاتور کتاب بارنز یک مخلوق فوقالعاده است: بددهن، کسی که خود را گول میزند و به محاکمهکنندگان خود توهین میکند. بارنز در «جوجهتیغی» به شکلی ماهرانه بسیاری از جنبههای دردناک و مضحک گذر از گذشتهای سرکوبگر اما امن و رسیدن به آزادی اما با آیندهای نامشخص را کالبدشکافی میکند و نشان میدهد چرا آن انتقال دشوار بود. آبزرور / 2 آگوست / ترجمه: علی افتخاری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 624]