تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند خداوند بديده رحمت به آنان نگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805438798




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز روزنامه‌هاي صبح امروز كشور در سرمقاله‌هاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي‌آيد.     آفتاب يزد آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان «امّا امريكا!» آورده است: در مورد روابط قبل از انقلاب ميان ايران و امريكا و نيز تحولات ايجاد شده در اين روابط پس از پيروزي انقلاب اسلا مي‌ ‌ ‌و تصرف سفارت امريكا در ايران، تحليل‌هاي بسياري گفته و نوشته شده است. پس از اين شرايط و تا اوايل دهه شصت، در ميان گروههاي سياسي و دولتمردان ايراني، اختلاف اساسي در خصوص رابطه با امريكا وجود نداشت. اگر چه گاه و بيگاه، اخبار غيررسمي از مخالفت برخي چهره‌هاي سرشناس جناح محافظه كار با تصرف سفارت امريكا، در محافل نقل مي‌گرديد. اما از نيمه دوم دهه شصت به بعد –كه مي‌توان آن را دوره سوم روابط ايران و امريكا ناميد– اختلا ف نظرها ميان سياستمداران ايراني، فصل جديدي را در روابط ميان دو جناح اصلي كشور – كه در آن روز چپ و راست ناميده مي‌شدند – گشود كه در اين فصل، <امريكا> براي نخستين بار به سوژه‌اي براي اتهام افكني متقابل جناح‌ها عليه يكديگر تبديل شد. جناح چپ آن روز – يا بخشي از اصلا ح طلبان امروز – مدعي بودند كه عبارت <اسلا م امريكايي> كه رهبر فقيد انقلا ب نسبت به وجود آن هشدار مي‌دادند، منطبق با رفتار بخشي از جناح راست – گروهي از اصولگرايان امروز – مي‌باشد. پس از آن، ابراز تمايل يكي از سياستمداران وابسته به جناح راست براي برقراري رابطه با امريكا، اعتراض شديد افرادي همچون بهزاد نبوي و سازمان متبوع او – مجاهدين انقلا ب اسلا مي‌– را بـرانگيخـت تـا مرزبندي امريكايي – ضد امريكايي، همچنان به عنوان يك وجه مميز در روابط دو جناح، حفظ شود. با روي كارآمدن دولت رفسنجاني و پيشنهاد عطاءالله مهاجراني براي مذاكره مستقيم با امريكا، مرزبندي قبلي تا حدودي به هم ريخت و افرادي از هر دو جناح به مخالفت با او پرداختند. در آن زمان با هشدار جدي رهبري نظام و تمكين مهاجراني در برابر اين هشدار، موضوع براي مدتي از كانون توجه سياستمداران ايراني خارج شد، اما از نيمه‌ دهه هفتاد تاكنون، موضوع امريكا و رابطه يا مذاكره با آن كشور، سوژه‌اي در دست دو جناح كشور بوده است تا يكـديگر را مورد حمله قرار دهند. البته در دوره جديد اصولگرايان تلا ش كرده‌اند كه جناح مقابل يعني اصلا ح طلبان را به علا قه مندي بيش از حد به امريكا متهم ‌كنند. در اين دوره، هر كلا مي‌از سردمداران امريكا كه به نوعي شباهت با اظهارات اصلاح طلبان داشت، بلا فاصله به حربه‌اي براي حمله به اصلا ح طلبان تبديل مي‌شد و محافظه كاران يا اصولگرايان در برابر هر پيشنهاد مربوط به مذاكره با امريكا واكنش شديد نشان مي‌دادند. حتي در يك مقطع خاص، اظهارنظر دراين مورد، جرم تلقي شد. اما ظاهراً براي تغيير رويه محافظه كاران در اين مورد، تنها به يك بهانه نياز بود. با فرارسيدن مراحل مقدماتي انتخابات مجلس هفتم، اين بهانه در اختيار گروهي از محافظه كاران قرار گرفت به طوري كه يكي از سرشناس‌ترين آنها به دنبال <گوش شنوا در واشنگتن> مي‌گشت تا پيام ايران را براي <ورق زدن دفتر مخاصمه و نگارش در صفحه سفيد از روابط دو كشور> بشنود. روزنامه سرشناس آن جناح نيز كه تصور مي‌كرد ايجاد رابطه با امريكا، امتياز بزرگي براي هر يك از جنـاح‌هـاي سيـاسـي در ايـام انتخـابـات مـي‌باشد نوشت: <افراطيون دوم خردادي... سعي مي‌كنند خود را به عنوان مدافع رابطه با امريكا معرفي نمايند تا چهره حاكميت را به عنوان مخالف ارتباط نشان دهند و جناح اصولگرا را نيز در فشار سياسي و تبليغاتي قرار دهند.> مقاله نويس اصولگرا –كه ظاهراً نمي‌دانست تنها 6 ماه از زمان فعاليت مجلس ششم، همزمان با دولت كلينتون بوده است – براي آنكه ثابت كند اصلا ح طلبان، لياقت و توانايي برقراري رابطه با امريكا را ندارند و مردم به اميد اين اقدام، نمايندگان اصلا ح طلب را به مجلس هفتم نفرستند دست به يك افشاگري ناشيانه زد: <اگر اصلا ح طلبان، امكان عملي براي تحقق منويات خود داشتند، طي چهارسال مجلس ششم و پالس‌هاي دولت كلينتون و خانم آلبرايت موفق به اين ارتباط مي‌شدند>! البته پس از آن نيز تلا ش گروهي از اصولگرايان بر اين امر متمركز شد كه برقراري ارتباط با امريكا، تنها از ناحيه اصولگرايان امكان پذير است. اين تلا ش‌ها كه سياستمدار سرشناس محافظه كار آن را با عبارت <اگر لازم باشد براي منافع كشور در قعر جهنم با شيطان مذاكره خواهيم كرد>‌ به رسانه‌ها كشاند، بـا آغـاز به كار دولت نهم ا‌بعاد جديد رسانه‌اي پيدا كرد. به طوري كه جدي‌ترين مخالفان پيام خاتمي به ملت آمريكا، اين بار به تجليل و تمجيد از پيام احمدي نژاد به رئيس جمهور آمريكا و مردم ا~ن كشور پرداختند و هيچ يك از آنها هم به خاطر اصطلا حات كاملاً محترمانه‌اي كه در اين پيام‌ها وجود داشت، دولت نهم را زير سوال نبرد. در اين دوره بر خلا ف دوره خاتمي، نه تنها شكستن تابوي مذاكره با آمريكا نشانه مرعوب بودن تلقي نشد بلكه يك مقام عاليرتبه اصولگرا، از آن به عنوان بزرگ‌ترين دستاورد سفر احمدي نژاد به نيويورك نام برد!‌ بـا ايـن تغييـر رويـه، متهـم سـاختن اصلاح‌طلبانبه <آمريكايي بودن> از دستور كار اصولگرايان خارج گرديد. اما پس از مدتي مشخص گرديد كه مسائل فيمابين دو كشور و خصومت ورزي‌هاي آمريكا جدي‌تر از آن است كه بتـوان بـه اميد حل فوري آن – و لابد ثبت امتياز اين تابوشكني در پرونده بخشي از اصولگرايان– نشست. لذا بار ديگر حملا ت عليه اصلا ح طلبان آغاز شد و در راس اتهامات، روابط آنها با آمريكا مورد توجه قرار گرفت. البته اكنون كه اصلا ح طلبان مسئوليتي در دولت و مجلس ندارند، متهم كردن آنها به روابط پنهاني چندان سـودي نـدارد و لـذا اظهـارات مشكـوك رئيس جمهور مستاصل آمريكا و هشدار به موقع و هوشمندانه عالي‌ترين مقام نظام جمهوري اسلا مي، به سوژه‌اي براي برخي رسانه‌ها تبديل گرديد تا بار ديگر بدون توجه به مباني اصلي هشدارهاي رهبري، حملا تي را متوجه اصلاح طلبان نمايند. متاسفانه يكي از روزنامه ها به همين بهانه، جبهه اصلا‌حات را بدون هيچ گونه استثناپذيري، مخاطب اظهارات جرج بوش معرفي كرد و اتهامات سنگيني را متوجه همه اصلاح طلبان نمود. اين روزنامه براي موجه جلوه‌دادن اتهام افكني‌هاي خويش، بيش از هر چيز به دو موضوع استناد كرد: نخست درخواست غيرموجه عده‌اي از سياستمداران بازنشسته براي نظارت خارجي بر انتخابات و دوم، مشابهت اظهار نگراني عده‌اي از اصلا‌ح‌طلبان در خصوص سلا‌مت انتخابات با برخي ادعاهاي مطرح شده توسط امريكايي‌ها. ترديدي وجود ندارد كه نه تنها ايرانيان غيرتمند، بلكه هيچ انسان آزاده‌اي در دنيا، حاضر نيست با قرارگرفتن در زير چتر حمايتي يك قدرت خارجي - آن هم قدرتي كه در سال‌هاي گذشته از دشمنان ملت‌هاي آزاده، حمايت كرده است - به حقوق خود دسترسي پيدا كند. قريب باتفاق اصلا‌ح‌طلبان هم در سال‌هاي گذشته عليرغم انتقادات فراواني كه به برخي مراحل انتخابات داشته‌اند هميشه بر تقويت نظارت داخلي و فراهم شدن امكان نظارت احزاب و رسانه‌ها بر روند انتخابات تاكيد و هرگونه دخالت خارجي در اين مورد را رد كرده‌اند. اما شرط انصاف ايجاب مي‌كند كه برخي رسانه‌ها، به ياد بياورند كه نخستين بار چه كسي و در كدام انتخابات بعد از انقلا‌ب، به نحوي پاي خارجي‌ها را باز كرد؟ آيا سرمقاله نويس روزنامه اصولگرا، به ياد نمي‌آورد كدام شخصيت و از كدام جناح، در مورد انتخابات با انگليسي‌ها مذاكره كرد؟ آيا در برابر آن مذاكره - كه توسط يك شخصيت موثر سياسي صورت گرفت - به اندازه درخواست غيرعزتمندانه گروهي از بازنشستگان غير موثر در سياست كه اخيراً مطرح شده است واكنش نشان داده شد؟ سوژه دوم كه موجب حملا‌ت سنگين به اصلا‌ح طلبان گرديده است ادعاي هماهنگي مواضع گروهي از اصلا‌ح‌طلبان با امريكا در مورد سلا‌مت انتخابات است. البته اين موضوع و ميزان صحت اين ادعا بايد به خوبي مورد بررسي قرار گيرد. اما اي كاش معترضان امروز، كمي به عقب برگردند و به ياد بياورند ابراز ترديد و تأكيد بر احتمال وجود خطاي گسترده در انتخابات ايران، از چه زماني آغاز شد و القا كنندگان ترديد، وابسته به كدام جناح بودند؟ راستي در سال 67 كه كانديداهاي جناح چپ - اصلا‌ح‌طلبان- تمام كرسي‌هاي حوزه انتخابيه تهران را به دست آوردند، ابراز وسوسه و ترديد چه كساني نسبت به صحت انتخابات، موجب واكنش رهبر فقيد انقلا‌ب شد كه <كساني كه احتياط يا وسوسه در امر انتخابات مي‌كنند، بهتر است كمال احتياط را براي حفظ حيثيت جمهوري اسلا‌مي و اسلا‌م بنمايند.> كساني كه ابراز ترديد در سلا‌مت انتخابات را، هم‌زباني با امريكا مي‌دانند آيا به ياد نمي‌آورند كه پس از انتخابات مجلس ششم و پيروزي چشمگير اصلا‌ح طلبان، چه كسي انتخابات مجلس ششم را يك افتضاح ناميد؟ آيا ابطال 700 هزار را‡ي، موجب ايجاد اين توهم نبود كه عليرغم وجود 4 بازرس شوراي نگهبان بر سر هر صندوق، امكان مخدوش بودن آرا - آنهم در حد سي درصد آراي مأخوذه - وجود دارد؟! به همكاران مطبوعاتي خود كه نگران تحقق اهداف امريكا توسط اصلا‌ح‌طلبان هستند يادآوري مي‌كنيم كه امريكا با هيچ يك از مسئولا‌ن و سياستمداران ايراني دشمني شخصي ندارد و به هيچ يك از آنها نيز عشق نمي‌ورزد. آنچه امريكا مي‌خواهد و براي رسيدن به آن از هيچ تلا‌شي دريغ نمي‌كند، اثبات ناكارآمدي نظام حكومتي به سبك جمهوري اسلا‌مي ايران است. پس، هر كس كه با برنامه‌ريزي‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي خود، در داخل كشور مردم را با مشكلا‌ت بيشتر مواجه و يا با اظهار نظرهاي فله‌اي و نسنجيده، اجماع‌هاي ضد ايراني در منطقه و جهان ايجاد كند، بهترين يار و همراه امريكاست. هر كس را با اين مشخصات شناسايي كرديد به ما هم معرفي كنيد مطمئن باشيد در رسوا كردن او از شما پيشي خواهيم گرفت. همچنين به رسانه‌هاي محافظه‌كار كه تلا‌ش مي‌كنند از هشدارهاي مقام رهبري و عبارت دقيق ايشان در خصوص <ننگ بودن حمايت امريكا از هر فرد> بهره‌برداري ابزاري كنند يادآوري مي‌كنيم كه هشدار دهنده امروز، همان كسي است كه سال 86 را سال وحدت ملي ناميده و قبلا‌ً نيز دو جناح سياسي را به منزله دو بال براي كشور معرفي كرده بود. پس هيچ كس حق ندارد براي عقده گشايي و يا حتي افشاگري عليه رقيب، هشدارهاي پدرانه رهبري را مورد بهره‌برداري گزينشي و سليقه‌اي قرار دهد. جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان «خاورميانه؛ تحولاتي كه در راه است» آورده است: همانطور كه پيش بيني ميشد بوش كوچك رئيس جمهور آمريكا در سفر به خاورميانه عربي برگهاي سياه ديگري بر پرونده خود افزود. شايد دقيق ترين جمله را در اين زمينه سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان گفته باشد كه سفر بوش به منطقه را « لكه اي سياه و ابدي در تاريخ منطقه و امت اسلامي » ناميد. اتحاديه عرب نيز موضع روشني در برابر سفر رئيس جمهور آمريكا و اظهارات گستاخانه وي گرفته است . اين اتحاديه عليرغم روش محافظه كارانه هميشگي خود با انتشار بيانيه اي نسبت به حمايت بوش از رژيم صهيونيستي واكنش نشان داد و اعلام كرد : حمايت بوش از اسرائيل ادعاي آمريكا در دفاع از حقوق بشر را نابود كرده است . تنها درصورتي كه اتحاديه عرب در اين بيانيه آمريكا را « مدعي » حقوق بشر دانسته باشد مي توان محتواي آنرا قابل قبول دانست . زيرا آمريكا هرگز مدافع حقوق بشر نبود و همواره از اين عنوان به مثابه يك پوشش فريبكارانه استفاده مي كرد تا چهره ضد انساني خود را پشت آن بپوشاند و بهتر بتواند به اقدامات استعماري و تجاوزكارانه خود ادامه دهد. از بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي در ژاپن گرفته تا جنگ ويتنام و تا تجاوز به حقوق ملت هاي آمريكاي لاتين و اشغال نظامي افغانستان و عراق و حمايت همه جانبه از رژيم اشغالگر و جنايتكار صهيونيستي همگي برگ هاي سياه پرونده آمريكا را تشكيل ميدهند پرونده اي كه حتي يك برگ سفيد ندارد. علاوه بر اينها مداخلات مستمر آمريكا در كشورهاي عربي آفريقا آسياي دور آسياي ميانه تركيه و ايران نيز بخشهاي ديگري از پرونده سياه واشنگتن را تشكيل ميدهند و چهره سلطه گر مداخله جو و متجاوز دولتمردان آمريكائي را به نمايش ميگذارند. سفر كنوني بوش كوچك به خاورميانه عربي و عربده هائي كه براي دولت ها و ملت هاي منطقه مي كشد خوي سلطه گري دولتمردان آمريكائي را به روشني نشان ميدهد. او در همين سفر درباره عراق و فلسطين و ساير كشورهاي منطقه بگونه اي سخن گفته است كه گوئي اين كشورها بخشي از خاك آمريكا هستند و رئيس جمهور آمريكا صاحب اختيار همه آنهاست . اينها جملاتي است كه خبرگزاري ها از بوش در همين سفر مخابره كرده اند : تا 10 سال ديگر در عراق ميمانيم . دولت هاي كشورهاي عربي دست اسرائيل را بگيرند تا اولمرت با حمايت از محمود عباس بتواند مقاومت فلسطين را سركوب كند. براي اجراي تصميمات كنفرانس آناپوليس بايد از بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين فلسطين جلوگيري شود. مرزهاي 1346 اسرائيل بايد تعديل شوند تا شهرك هاي يهودي نشين به محدوده سرزمين اسرائيل ملحق نشوند . پيش از پايان رياست جمهوري ام تمام تصميمات مهم و سخت را اتخاذ خواهم كرد. همانگونه كه ملاحظه مي شود اين نوع سخن گفتن نمي تواند بايك انسان مسئول آنهم در جايگاه رئيس جمهور يك كشور كه خود را متمدن و مدافع حقوق بشر ميداند منطبق باشد. اين سخنان را فقط مي توان از ديكتاتورها يا سران قبايل نيمه وحشي قرون وسطي انتظار داشت دوراني كه قانون جنگل بر اروپا حكومت مي كرد و دولت آمريكا نيز هنوز وجود نداشت . در شرايطي كه مردم عراق و دولت منتخب ملت عراق اصرار به خارج شدن نظاميان اشغالگر آمريكائي از كشورشان دارند رئيس جمهور آمريكا براساس چه منطقي مي گويد تا 10 سال ديگر در عراق خواهيم ماند عليرغم تشكيل دولت مردمي در فلسطين كه منطبق با قوانين و حتي با نظارت بين المللي و زير نظر خود آمريكا و اروپا در جريان يك انتخابات قانوني با آرا مردم انتخاب شده رئيس جمهور آمريكا با استناد به كدام حق ميگويد دولت هاي عربي دست اسرائيل را بگيرند تا اولمرت با حمايت از محمود عباس بتواند مقاومت فلسطين را سركوب كند مقاومت فلسطين يعني دولت مردمي و قانوني حماس كه با فرياد رسا عدم مشروعيت رژيم صهيونيستي را اعلام مينمايد و همصدا با همه نيروهاي فلسطيني بر ادامه مبارزه تا احقاق حق ملت فلسطين تاكيد مي كند. الحاق شهرك هاي يهودي نشين به آنچه بوش آنرا سرزمين اسرائيل مينامد و جلوگيري از بازگشت آوارگان فلسطيني نقض آشكار حقوق مردم فلسطين و حمايت از غاصبان تروريست براي ادامه اشغالگري و تروريسم دولتي است . اينكه بوش به اين گزافه گوئي ها اكتفا نكرده و افزوده است : « پيش از پايان رياست جمهوري ام تمام تصميمات مهم و سخت را اتخاذ خواهم كرد » نشانه روشني از نااميدي كامل او از رسيدن به اهدافي است كه در سفر به خاورميانه عربي دنبال مي كند. او با اين جمله درصدد تهديد ملت هاي لبنان فلسطين عراق افغانستان و ايران است و ميخواهد با چنگ و دندان نشان دادن به اين ملت ها بگويد هرچند شما تصميم گرفته ايد مانع رسيدن من به اهدافي كه دارم بشويد ولي من تمام تلاشم را براي تحقق اين اهداف بعمل خواهم آورد تا اگر نتوانستم به آنها برسم لااقل ضربه هائي به شما زده باشم . جالب است كه علاوه بر تظاهرات ضدآمريكائي مستمر مردمي در كشورهائي كه بوش به آنها سفر كرده و مي كند و علاوه بر به آتش كشيده شدن پرچم آمريكا توسط مردم اين كشورها حتي وزيرخارجه دولت آمريكا نيز به ناكامي بوش اعتراف مي كند و ميگويد : « انتظار نمي رود كشورهاي عربي از برنامه واشنگتن براي فلسطين پشتيباني كنند » . هرچند خانم كاندوليزا رايس بخشي از واقعيت انكارناپذير را در اين اظهارات به زبان آورده ولي واقعيت بالاتر اينست كه حتي اگر دولت هاي كشورهاي عربي هم تحت فشار آمريكا تصميم بگيرند از آمريكا در اين زمينه پشتيباني كنند ملت هاي عرب اجازه چنين كاري را به آنها نخواهند داد. وجود ملت هاي منطقه اكنون لبريز از نفرت نسبت به رئيس جمهور آمريكاست و همانطور كه نتايج يك نظرسنجي اعلام شده توسط شبكه تلويزيوني الجزيره نيز نشان ميدهد 95 درصد مردم كشورهاي عربي در مقابل رئيس جمهور آمريكا قرار دارند و اين نظرسنجي اگر در جهان اسلام صورت بگيرد اين رقم به 99 درصد خواهد رسيد. آن يك درصد باقيمانده نيز فقط مهره هاي آمريكا هستند كه براي حفظ موقعيت خود نگاهي متفاوت با مردم دارند. بدين ترتيب بوش كوچك از سفر خاورميانه اي خود با دستهاي خالي به آمريكا برخواهد گشت و اين شكست مقدمه اي خواهد شد براي تحولات عميقي در خاورميانه كه افول اين دولت استعمارگر را در اين منطقه در پي خواهد داشت . كيهان روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان بازي دو سر باخت به قلم محمد ايماني آورده است: «وقتي شما يك قدرت بزرگ باشيد، از دست دادن يك دهه، شما را به موقعي كه آن را شروع كرديد بازنمي گرداند بلكه شما را به خيلي عقب تر مي برد. بهتر است نامزدهاي رياست جمهوري ما نقشه هاي درستي براي كار داشته باشند زيرا راه اندازي مجدد سيستم و شروع به كار با آن به اين معنا نيست كه هنوز ساعت در ژانويه 2001 متوقف مانده است.» اين عبارات، جمع بندي ديروز روزنامه آمريكايي لس آنجلس تايمز از فرجام سياست خارجي دولت بوش با محوريت خاورميانه جديد است. لس آنجلس تايمز در حالي جمع بندي خود را تحت عنوان «آمريكا، سرخانه اول» منتشر كرد كه بوش در سفر خاورميانه اي به سر مي برد و محور اين سفر را «مهار نفوذ ايران» عنوان كرده است. حتي اگر جمع بندي ده ها رسانه و نهاد آمريكايي نظير تحليل اخير لس آنجلس تايمز هم در دسترس ما نبود، همين يك تعبير بوش- سفر براي مهار نفوذ ايران- براي هر مخاطب باهوش كافي بود تا ثابت كند بوش پس از 7 سال هزينه مالي و حيثيتي و نظامي و سياسي سنگين، در همان خانه اول ايستاده است. روي كار آمدن تيم نومحافظه كار بوش در طليعه هزاره سوم ميلادي با تغييراتي در سياست خارجي آمريكا همراه بود؛ تغييراتي كه اين سياست خارجي را تهاجمي تر و در عين حال صريح تر و گستاخانه تر مي كرد. پروژه خاورميانه جديد با محوريت مهار ايران و اسلام گرايي الهام گرفته از آن كليد خورد اما به تعبير لس آنجلس تايمز، «برنده بزرگ، ايران بود زيرا نفوذش در منطقه خصوصا در عراق و لبنان چند برابر شده است.» و اين يعني فاجعه براي نومحافظه كاراني كه به افكار عمومي جاه طلب آمريكا اعلام مي كردند دموكرات ها با نرمش و مدارا و كاهلي، به حيثيت ابرقدرتي ما لطمه زده اند و ما اين حيثيت را زنده مي كنيم. حالا همه مي گويند آمريكا حتي در نقطه شروع بوش-2001 ميلادي- هم نيست و عقبگرد و سقوط بسيار گسترده تري داشته است. در اين شرايط ويژه و عصبي، هيئت حاكمه آمريكا و دستگاه هاي اطلاعاتي و سياسي زيرمجموعه آنها، آخرين تير تركش را در كمان گذاشته اند تا در تاريكي رها كنند، شايد به هدف خورد؛ حمايت و تقويت جريان معارضه با جمهوري اسلامي در درون ايران و طمع در انتخابات مجلس. آنها البته طبق معمول استعمارگران براي جريان معارضه، اسم مستعار اصلاح طلبي، دموكراسي خواهي و حقوق بشرخواهي را برگزيده اند. بدين ترتيب دو هفته پس از آن كه جوزف بايدن سناتور آمريكايي اعلام كرد «ما در چالش هسته اي با ايران به بن بست خورده ايم و براي مهار اين كشور، فقط حمايت و تقويت اصلاح طلبان باقي مانده»، آقاي بوش هم آفتابي شد و گفت «ما از اصلاح طلبان از لبنان و عراق گرفته تا ايران حمايت خواهيم كرد.» فرآيندي و پروژه اي بودن ماجرا هنگامي آشكارتر شد كه ستون پنجم نشاندار دشمن- گروهك نهضت آزادي- همزمان خواستار نظارت بيگانگان بر انتخابات شد و روي آنتن راديو آمريكا، راديو فردا، راديو بي بي سي و انبوهي از رسانه ها و سايت هاي مشابه رفت. هدف چه بود؟ آيا امثال نهضت آزادي و ولي نعمتان آنها در آن سوي آب ها به اندازه لس آنجلس تايمز نمي دانستند ايران چنان قدرتمند و متنفذ است كه بازكردن پاي بيگانگان به انتخابات عملاً به طنز و مطايبه مي ماند؟ پس طراحان پروژه و نيروهاي ميداني توجيه شده آنان دنبال كدام مقصود بودند؟ درباره اين پرسش ها، براساس تجربه انتخابات متعدد قبلي بايد گفت قدرت هاي معارض جمهوري اسلامي و مهره هاي ميداني آنها معمولا چند طراحي مرحله اي يا موازي را براي انتخابات انجام مي دهند. 1-سياه نماياندن اصل انتخابات و از اعتبار انداختن اصل اين گوهر ارزشمند نزد مردم. هدف اصلي همواره اين بوده كه بتوان مردم را به تحريم واداشت و در دنيا اعلام كرد جمهوري اسلامي، پايگاه ملي خود را از دست داده است. 2- اگرچه معمولاً حربه سياه نمايي به نتيجه «تحريم» نينجاميده اما بي اعتبار و مغشوش نشان دادن عملكرد مجريان و ناظران انتخابات شايد بتواند براي نامزدهاي جريان معارضه يا نامزدهايي كه مي توانند پلي براي جريان معارضه و اپوزيسيون قرار گيرند، ابزار مظلوم نمايي و جمع آوري رأي باشد. پيش فرض طراحي دوم اين است كه به رغم تبليغات سياه عليه جمهوري اسلامي، انتخابات در جمهوري اسلامي آزاد است و مي توان در اين انتخابات آزاد، منافذي براي رخنه و نفوذ جست. 3- احتمال متشنج كردن انتخابات و ايجاد آشوب و قطب بندي - مانند كاري كه در برخي كشورهاي اروپاي شرقي و آسياي ميانه شد- در ايران ضعيف است اما به هرحال بهتر از نااميدي و دست روي دست گذاشتن است. پس بايد جرياني را به عنوان «نامزد مورد حمايت آمريكا و اروپا» مطرح كرد و در آب نمك خواباند. 4- زمزمه و تبليغ بر سر نظارت بيگانگان بر انتخابات، اگرچه امكان پذير نيست اما شايد بتواند با افزايش فشار بر جمهوري اسلامي، منجر به كوتاه آمدن و وادادگي در موضوع نظارت بر سر صلاحيت نامزدها و رخنه عوامل نفوذي در عرصه انتخابات در مقطعي شود كه صلاحيت نامزدها در دست بررسي است. مجموعه اين فرض ها و اميدها سرانجام به «اعلام حمايت رسمي آمريكا از تندروهاي مدعي اصلاحات» و «پيشنهادهاي نظارت خارجي بر انتخابات» منجر شد. در اين ميان با توجه به اينكه حتي در درون جبهه اصلاحات از اين جبهه تحت عنوان «كشتي نوح كه همه نوع موجودي در آن حضور دارند» ياد مي شود، توقع اين بود كه اصلاح طلبان واقعي يعني كساني كه دل در گرو كشور، ملت، اسلام و انقلاب دارند، از تحت الحمايگي آمريكا و از خيانت آشكار گروهك نهضت آزادي برائت جويند. حتي اگر در برخي نيروهاي آن جبهه غيرت ملي و ديني را هم نمي شد سراغ گرفت، توقع اين بود كه به خاطر مصلحت انتخاباتي به مرزبندي تاكتيكي و موقتي همت گمارند. همين طور هم شد و هر دو طيف اخير شروع به تخطئه سخنان بوش و پيشنهاد نهضت آزادي پرداختند و از جمله كساني چون موسوي لاري و مرتضي حاجي به عنوان مسئولان «ستاد ائتلاف اصلاح طلبان» اعلام كردند «پيشنهاد نهضت آزادي توهين به ملت ايران است و با توجه به سازوكارهاي قانوني موجود براي برگزاري انتخابات سالم، نياز به ناظر خارجي نيست» يا «مجموعه جبهه اصلاح طلبان نياز به حمايت بوش ندارند و اتكاي ما به آراي مردم است» يا محمدرضا عارف در واكنش به اظهارات تند تاج زاده گفت «او وكيل و قيم اصلاح طلبان نيست». اين سخنان روز جمعه عنوان شد اما دو روز بعد يعني ديروز، سايت رسمي ستاد ائتلاف اصلاح طلبان (Baharestan8com) بر پيشاني خود مقاله اي را منتشر كرد كه ضمن سنجيدن عواقب منفي پيشنهاد نظارت خارجي بر انتخابات، در نهايت از آن به عنوان يك فرصت مثبت ياد مي كرد! اين گرايش به گروهك نهضت آزادي البته مسبوق به سابقه بوده و بارها اتفاق افتاده است. از برخي ائتلاف هاي انتخاباتي و مطبوعاتي بگيريد تا آخرين اظهارنظر محسن ميردامادي دبيركل حزب مشاركت در گفت وگو با خبرگزاري مهر (5آبان 68) كه تصريح كرد «حزب مشاركت مشكلي براي ائتلاف با نهضت آزادي ندارد اما در ستاد ائتلاف اصلاح طلبان همه گروه هاي عضو اين ستاد موافق حضور نهضت آزادي و ملي-مذهبي ها در ستاد نيستند.» اكنون دو ماه پس از آن موضع گيري، سايت رسمي ستاد ائتلاف كه گويا كفه اش به سمت طيف تندروها سنگيني مي كند، مي نويسد «اعلاميه نهضت آزادي براي نظارت بين المللي براي بسياري از اقشار اجتماعي پذيرفته نيست... اين نظارت همان خط قرمز خطرناكي است كه دوباره تمايز خودي و غيرخودي را معني دار كرده است. جناح اصلاح طلب پيش از اين، اين امر را درنورديده است ]اما[ اينك اطلاعيه مذكور اين فرصت را توليد كرده كه مرز مذكور موضوعيت پيدا كند و اصلاح طلبان تحت فشار قرار گيرند. اصلاح طلبان به محاكمه سختي فراخوانده شده اند: بايد تكليف خود را با اعلاميه مذكور روشن كنند. آيا به راستي آنان نيز خواهان نظارت بين المللي اند؟ پاسخ مثبت به اين سؤال، به كلي با استراتژي دوري از برخي تندروي ها و به حداقل رسانيدن دامنه منازعات براي بازگشت به قدرت تعارض دارد. به علاوه تيغ رد صلاحيت ها پيش رو است و به محض پاسخ مثبت، اصل مشاركت در بازي بلاموضوع مي شود. اما اگر پاسخ منفي نيز بدهند و تلاش كنند مرزبندي قاطع و روشني با اعلاميه مذكور كنند، با بسياري از شعارها و جبهه سازي هاي پيشيني در تعارض مي افتد... اما اعلاميه نهضت، به رغم دشواري پيشين براي اصلاح طلبان، فرصتي نيز توليد كرده است. اينك دستگاه هاي نظارتي در يك فشار رواني قرار گرفته اند. اگر محدوده رد صلاحيت ها و اعمال محدوديت ها از حد و اندازه هايي بگذرد كه انگ عدم انتخابات سالم معني دار به نظر آيد، آنگاه حربه تبليغاتي خطرناكي توليد خواهد شد كه مقوله ضرورت نظارت بين المللي را به زبان ها خواهد انداخت و آنگاه معلوم نيست قدرتي كه مي توان با طرح تابوي نظارت بين المللي در حال حاضر توليد كرد، در انتخابات بعدي هم موثر افتد»! بنابراين از نظر جريان مذكور پروژه آمريكايي در عين تهديد بودن، فرصت هم هست! تهديد از آن جهت كه اصلاح طلبان حقيقي را مجبور مي كند مرزهاي به هم ريخته با جبهه دشمنان كشور و ملت را كه اسباب لطمات بسيار به مملكت شد، ترميم و بازتوليد كند! و فرصت از آن رو كه مي توان در ميانه رويارويي ايران و دشمنانش، از فرصت فشار دشمن، بهره جست و كيسه دوخت و دستمالي از اين آتش زدن به قيصريه فراچنگ آورد! از نگاه هر ناظر منصف و بي طرفي، چنين تحليلي بازي دوسر خسران و زيان براي فعالان صاحب وجدان و عزت در جبهه التقاطي اصلاحات است. اينكه مرزبندي با كساني كه نويسنده تحليل لااقل به «تندروي» مشي آنها اقرار دارد، تهديد و عملي منفي تلقي شود، يك انحطاط سياسي و اعتقادي است و استفاده از فشار خارجي براي چانه زني و امتيازگيري در داخل، انحطاطي ديگر. با اين تلقي بايد به كساني نظير آقايان كروبي و محتشمي و برخي چهره هاي متدين مجمع روحانيون حق داد كه با همه اختلاف نظرهاي جدي سياسي با جبهه موصوف به اصولگرايان، تنها تدبير موجود براي حفظ آبرو و اعتقاد و ايمان خويش را در جدا كردن حساب خود از جبهه شترمرغي مذكور ديدند؛ كه اساساً نه با موازين شرع، نه با ملاك هاي وجدان و انصاف و انسانيت، و نه با عقلانيت و مصالح حزبي و سياسي، چنان الفت و ائتلاف هاي گله گشادي نمي تواند پديد آيد مگر با تغيير ماهيت يكي از طرفين الفت و ائتلاف.  حزب الله روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان از غديرتا كربلا آورده است:ابتداي كربلا مدينه نيست. چه كسي است كه نداند كربلا ريشه در غدير دارد. از فرداي روزي كه پيامبر اسلام‌(ص) با انتخاب اميرالمومنين‌(ع) به ولايت مسلمين، آخرين ماموريت خود را به سرانجام مقصود رساند، فرصت‌طلبان به ظاهر مسلمان و مترصدان زمان دشمني با اهل‌بيت را شروع كردند. كربلا از سقيفه شروع شد. زاويه انحراف از خط اسلام ناب از همان ابتدا باز شد. هر چند زمان برد تا همه راهها به كربلا ختم شود. چنانكه فاطمه‌زهرا(س) ده روز بعد از رحلت پيامبر(ص) در مسجدالنبي خطاب به غاصبان حكومت علوي فرمود: «شما در رفاه و عيش و امنيت و خوشي بوديد در آن دوراني كه ما مي‌جنگيديم و علي‌(ع) در خط مقدم بود و هر جا خطر بود پدرم علي را به حلقوم خطر مي‌فرستاد و او هم بي‌محابا مي‌رفت، شما منتظر بوديد كه چه وقت اوضاع عليه ما به پايان مي‌رسد و ما چه وقت از پا درمي‌آئيم ... شما همواره ميل به عقب‌نشيني داشتيد و هميشه آماده بوديد كه حرفهايتان را پس بگيريد و اصولتان را ترك كنند ولي ما تا آخر ايستاده‌ايم. بعد فرمود: «جنازه پيامبر را روي دست ما گذاشتيد و به دنبال تقسيم قدرت رفتيد. تمام آنچه را كه به دست پيامبر آموخته و آن ارزشهاي گوارايي را كه از دست رسول خدا نوشيده بوديد، بالا آورديد و ميثاق‌ها را زمين گذاشتيد ... ولي ما تا آخر ايستاده‌ايم. آري، ايستادگي بر خط اصيل اسلام ناب. اين رويكرد اساسي ائمه‌(ع) هر چند در برخورد با غاصبان حكومت اسلامي به فراخور زمان شيوه‌اي متفاوت مي‌يافت اما هميشه ثابت بود بنابراين اگر علي(ع) 25 سال خانه‌نشيني اختيار مي‌كند، همان كه به حكومت مي‌رسد راه ديگري برمي‌گزيند. اميرالمومنين(ع) در نزديك به پنج سال زمامداري سه جنگ كرد كه هيچكدام چون جنگهاي پيشين نبود. جمل، صفين و نهروان هر سه تقابل علي(ع) يا به ظاهر مسلماناني بود كه برخي حتي تا ديروز در كنارش بودند، هر چند هيچ‌گاه با او نبودند. در دوران حضرت علي (ع) و امام حسن (ع) شناخت دوست و دشمن پيچيده شده بود و اين وعده‌اي بود كه پيامبر(ص) به حضرت امير داده بود. جنگ تاويل. زاويه انحراف باز شده از خط اسلام ناب كم‌كم سايه خود را بر سر مسلمين پهن مي‌كرد ... حكومت امام حسن(ع) از ابتدا با دسيسه‌ها و جنگ رواني توطئه روبه‌رو بود تا آنجا كه به براندازي انجاميد.و هم او فرمود: «اين بار اولتان نيست كه عدالت را در نيمه راه رها مي‌كنيد. شما با علي‌(ع) نيز همين رفتار را كرديد. ابتدا به گرمي بيعت كرديد، اما بعد تنهايش گذاشتيد» دهه چهارم اسلام كه با سقوط حكومت امام حسن‌(ع) و هجرت به مدينه آغاز شد، غاصبان حكومت علوي هدايت افكار عمومي را در دست گرفتند. مدينه در اين سالها مركز تربيت نيرو تشكيل هسته مقاومت نسل سوم انقلاب پيامبر(ص) از سوي امامين‌(ع) مي‌شود. نسلي كه قرار است در يك فرآيند ده ساله بعدي ماهيت دستگاه اموي را فاش كنند. در اين ميان گرچه امام‌حسين(ع) حتي هنگام به خاك سپاري امام‌حسن‌(ع) در كنار قبر رسول‌(ص) از درگيري با حكومت اجتناب كرد اما شيوه عملكرد سيدالشهدا(ع) در ايام حكمراني معاويه نشان مي‌دهد كه حسين‌بن‌علي(ع) خود را براي درگيري بزرگتري آماده كرده است ... و سرانجام آنجا كه يزيد كه از پيچيدگي‌هاي پدرش برخوردار نبود، چهره واقعي بني‌اميه را افشا كرد و آنجا كه دست فرزندان ابوسفيان براي مردم رو شد، فضا براي حركت عاشورايي حسين(ع) آماده مي‌شود. حركتي كه قرار است عمود خيمه حكومت اموي را هدف بگيرد تا براي هميشه خط تمايز اسلام ناب با قدرت‌طلبان به ظاهر مسلمان را نشان دهد. چنانكه فرمود: «خدايا تو مي‌داند كه اين قيام ما له‌له‌ زدن براي سلطنت، تنافس در قدرت و گدايي دنيا و شهرت نيست؛ بلكه تنها براي سرپا كردن نشانه‌هاي دين تو قيام كرده‌ايم. قيام من براي اين است كه مردم گمراه شده، آگاه شوند و در اين راه بايد خون‌مان را به صورت اين خواب‌زده‌ها بپاشيم تا بيدار شوند.» صداي عدالت روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با عنوان « دكتر سيد جعفر شهيدي» به قلم سيد عطاء الله مهاجراني آورده است: دكتر شهيدي استاد استادان بود. بسياري از اساتيد شناخته شده ادبيات و تاريخ شاگردان او بودند. من هم شاگرد ايشان بودم و رساله دكترايم" بررسي سيرتحول انديشه سلمان فارسي" را با ايشان گذراندم. مهمتر از آن با دكتر شهيدي دوست بودم. به گمانم اين بخت خوشي ست كه دانش آموز يا دانشجويي مجال آشنايي و دوستي با معلم و استاد خود را پيدا كند.‏ آقاي افشار معلم كلاس پنجم ابتدايي در دبستان خيام با من دوست بود. به مناسبتي خود نويس پليكانش را به من داد. در داستان" كفش عيد" همين را نوشته ام. آقاي داعي رئيس دبيرستان ما بود. دبيرستان پهلوي( بعدا امام علي ابن ابيطالب ع) او دوست و معمار شخصيت نسل ما بود...‏ آقاي كيوان در دوران دانشجويي در دانشگاه اصفهان دوستم بود و هست. نگاه رندانه اي كه هميشه سرشار از ناگفته هاست...‏ دكتر شهيدي، استاد و دوستم بود و چيز ديگري بود. "اي جان جان جانان، جاني و چيز ديگر." شايد دليلش اين بود كه از بعد گرايش ديني به او احساس نزديكي بيشتري مي كردم. همان نماز اول وقت. همان كه هيچوقت امام جماعت نمي شد. همان خنده هاي دلنشين. همان نكته هاي ماندگار.‏ دوراني كه وزير بودم، يك بار به شوخي گفت: مراقب باش قاطرهاي سلطان را رم ندي! بعد داستانش را براي ما- دكتر آيينه وند دوست فرزانه ام و من- تعريف كرد. هميشه نكته اي ناشنيده داشت. اما براي من چشمانش چيز ديگري بود.‏ چشمان او و علامه طباطبايي و آيه الله شفيعي اصفهاني آينه هاي غريبي بود. چه بخت خوشي داشتم كه در اين آينه ها نگريستم.‏ اكنون برايم همان برق آسماني چشماني مانده است كه صيقل خورده بود. انگار هزاران بار در پرتو آفتاب اشك شستشو شده بود. آن غم عميقي كه در چشمان علامه طباطبايي بود. آن شوخ و شنگي نگاه دكتر شهيدي، آن نگاه آرام و برنده آقاي شفيعي...‏ دكتر شهيدي از ميان ما رفت. از درد كشيدن هم راحت شد. ماييم و آينه هايي كه در برابرمان نهاده است. يك بار سخن از ترجمه نهج البلاغه به ميان امد. كه كتاب سال شد و با شمارگان بسيار بار ها منتشر شده و مي شود. دوستي از حق التاليف پرسيد. برق اشك در چشمان دكتر شهيدي درخشيد. زمزمه كرد:" حق التاليف؟ آن كار عشق بود..." عاشقانه زندگي كرد. و نامش تا هميشه ، خاطر ما را معطر مي كند. متبرك باد نام او...‏ قدس روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان «زواياي سفر مدير كل آژانس» آورده است: ششمين سفر البرادعي مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي به ايران پس از مذاكره هاي فشرده وي با مقام معظم رهبري، رئيس جمهور، رئيس سازمان انرژي اتمي، دبير شوراي عالي امنيت ملي و وزير امورخارجه پايان يافت. از سطح ديدارها و مذاكره ها پيشاپيش مي توان چنين برداشت كرد كه اين مذاكره ها نه تنها بسيار مهم كه مبين تمايل طرفين براي تعيين سرنوشت قطعي پرونده هسته اي ايران است. كما اينكه براساس بيانيه آژانس، از توافق جديدي سخن به ميان آمده است كه به موجب آن طرفين چهار هفته آينده مسايل باقي مانده را حل و فصل خواهند كرد. واقعيت اين است كه پس از انتشار و گزارش 16 نهاد اطلاعاتي و امنيتي آمريكا و همچنين توافقهاي ايران و آژانس (بويژه در مورد پلوتونيوم، سانتريفيوژهاي p2 و p1، پلوتونيوم 210، اورانيوم فلزي و رايزنيهاي دوطرف براي حل و فصل مسايل باقي مانده از جمله ذرات آلودگي اورانيوم در دانشكده فني دانشگاه تهران و معدن گلچين در چارچوب طرح مداليته)، پرونده هسته اي ايران از حالت امنيتي فاصله گرفته و بيشتر به سمت عادي شدن ميل پيدا كرده است. در چنين اوضاع و احوالي، سفر البرادعي به ايران و مذاكره هاي وي با مقامهاي عالي رتبه كشور از يك زاويه مي تواند در حكم كاتاليزور قلمداد شود؛ يعني تغييري در كسب افزايش سرعت توافقهاي بين ايران و آژانس بويژه در مورد مسايل باقيمانده باشد. اما از زاويه اي ديگر، اين فرض متحملي است كه البرادعي خواسته هاي جديدي را مطرح كرده باشد كه عمل به آنها ممكن است سبب تسريع در فرايندي گردد كه ايران به عنوان بسته شدن پرونده هسته اي از آن ياد مي كند. قدر مسلم اينكه تهران مايل نيست با توجه به همكاريهاي شفاف با مقامهاي آژانس، بازهم شاهد انتشار گزارشي دوپهلو از البرادعي در نشست ماه مارس شوراي حكام آژانس باشد. زاويه ديگر در مذاكره هاي البرادعي، تأكيد طرفين بر ضرورت حل و فصل موضوع در سطح آژانس است و اينكه تا ماه مارس يعني نشست آينده شوراي حكام، سرنوشت بحث هسته اي ايران مشخص شود. اگر اين تأكيد در سطح اراده عملي طرفين بخصوص دبيركل آژانس تبلور پيدا كند، از هم اكنون مي توان اميد داشت كه مقدمات حل و فصل سريع تر پرونده هسته اي ايران فراهم شود و چنانچه اين امر محقق شود، مي توان نتيجه گرفت آژانس به جايگاه واقعي خود بازگشته و رويكرد حقوقي كه همان ترجمان قدرت منطق است، بر زبان و منطق قدرت يعني رويكرد سياسي غلبه يافته است. سياست روز روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود باعنوان همه تقصيرها گردن يزيد نيست به قلم محسن مقصودي آورده است: خيليها سعي كرده اند كه امام حسين را فقط در روز عاشورا خلاصه و عاشورا را در روز دهم محرم سال 61 هجري محبوس نمايند. خيليها سعي كرده اند يزيد و يزيديان را تنها مقصر اصلي فاجعه عاشورا قلمداد كنند تا از آنهايي كه با سكوت خود راه را بر ظلم يزيديان بازنمودند سخن گفته نشود. البته تا زماني كه هيأتها و مجالس عزاداري ما تنها در فكر آهنگ و ريتم جديد مداحي باشند و براي جذب جوانان به سبك‌هاي مدرن غربي نوحه بخوانند و مردم مجالس عزاداري را با مداحانشان بشناسند تا خطبايش و برخي خطبا نيز تنها بر مسائل ظاهري تكيه كنند و.... بايد هم جوانان ما ندانند كه در لشكر مقابل سيدالشهداء هم نماز جماعت مي خوانند و آنان كه بر پيشاني هايشان جاي سجده مانده بود به قصد قربت بر فرزند رسول خدا شمشير كشيدند. با اين وضعيت جوانان ما نبايد هم سوال كنند كه چگونه پس از 50 سال از رحلت رسول خدا و تنها پس از 20 سال از حكومت سراسر عدل علي جامعه اسلامي به اين قهقرا كشيده شد؟! چرا كسي نمي پرسد كه بزرگان و علماي دين و آنها كه حتي رسول خدا را از نزديك ديده بودند و حسين را كه زينت دوش نبي و سيدجوانان اهل بهشت لقب يافته بود مي شناختند در اين واويلا كجا بودند چه كردند و چگونه با سكوت و تأييد ظلم يزيديان سياه ترين ايام تاريخ اسلام را زمينه سازي كردند؟ اتمام حجت سالار شهيدان با خواص جامعه امام حسين در اين خطبه مهم كه يقينا خطاب آن بزرگان و خواص جامعه اسلامي در همه زمانها هستند و امروز نيز مردم و خصوصا خواص جامعه و نخبگان و علما و... مخاطب آن خواهند بود از فراموش شدن امر به معروف و نهي از منكر و سكوت در برابر بي عدالتيها و ظلم هاي حكومت اموي انتقاد كرد و خواص جامعه را از كيفر خداوند به سبب فراموشي قيام عليه ظلم انذار داد. مستضعفان را به حال خود رها كرديد امام حسين در اين خطبه بارها به فراموشي حقوق مستضعفان و محرومان جامعه اشاره كرده و از صحابه و تابعين به خاطر آنكه به مسئوليت خود در مقابله با اين بي عدالتيها و فراموشي ضعفا علم نكرده اند هشدار داد و فرمود: و به چشم خود مي بينيد كه پيمان هاي الهي را مي شكنند و با قوانينش مخالفت مي كنند و هراس نمي نماييد با آنكه از نقض عهد پدرتان ناراحت مي شويد و به هراس مي افتيد پيمان هاي رسول خدا شكسته يا خوار و بي مقدار گشته و شما اهميت نمي دهيد. حقوق ضعيفان را تباه ساخته ايد در بخش ديگر از اين خطبه معروف كه در تحت العقول آمده است سالار شهيدان خطاب به خواص و بزرگان جامعه اسلامي با اشاره به احترام و جايگاه آنها در نزد مردم مي فرمايد: آيا همه اين از آن رو نيست كه مردم به شما اميدوارند كه به حق خدا قيام كنيد؟ اگرچه از بيشتر حقوق خداوندي كوتاهي كرده ايد از اين رو حق امامان را سبك شمرده حقوق ضعيفان را تباه ساخته ايد و به پندار خود حق خود را گرفته ايد. شما در اين راه نه مالي خرج كرديد و نه جاني را براي خدا كه آن را آفريده به مخاطره انداختيد و نه براي ارضاي خدا با عشيره اي درافتاديد آيا شما به درگاه خدا بهشت و همنشيني پيامبران و امان از عذاب او را آرزو داريد؟ خطبه اي كه مظلوم مانده است.   اما به راستي امروز چند درصد از مردم و جوانان جامعه ما اين خطبه امام حسين را خوانده اند خواص جامعه ما كه مخاطب امروز اين خطبه اند چقدر بدان توجه كرده اند. اگرچه خون امام حسين و يارانش تا قيامت شجره اسلام ناب را آبياري خواهد كرد و عامل حيات و زنده ماندن دين خداست اما بر پيروان اوست كه عبرت هاي عاشورا را بازگو كنند و جامعه اسلامي بار ديگر از همان سوراخ گزيده نشود. به راستي در سال هاي پس از جنگ تحميلي نخبگان و بزرگان علمي، فرهنگي، دني و سياسي كشور تا چه اندازه نسبت به بي عدالتيها و افزايش فاصله‌هاي طبقاتي و شكاف فقر و غنا حساس بوده‌اند؟   در شرايطي كه طبق آمار رسمي امروز در جامعه ما 2/9 ميليون نفر زير خط فقر شديد و مطلقند اين موضوع چقدر حساسيت خواص جامعه را برانگيخته است؟ اساتيد حوزه و دانشگاه، دانشجويان، طلاب، ائمه جمعه و جماعات، رسانه‌ها، صدا وسيما، مطبوعات و.... چقدر از حق محرومان دفاع كردند و چقدر بانفوذ باندهاي قدرت و ثروت در ساختارهاي جامعه مقابله كرده اند؟ سخن آخر اينكه رشد و حركت هر جامعه اي به سوي آرمان‌هايش در گرو بيداري و آگاهي نخبگان و خواص آن جامعه است و انقلاب اسلامي نيز كه با آگاهي بخشي خواص جامعه و بيدار شدن عمو مردم به پيروزي رسيد براي استمرار و ادامه راه نيز نياز به هوشياري و آگاه سازي نخبگان جامعه دارد و آنها هستند كه بايد با امر به معروف و نهي از منكر خود دولتمردان را در ادامه راه آرمان‌هاي جهاني ا نقلاب اسلامي كمك نمايند و امروز بدون شك مبارزه با يزيدها و شمرهاي زمانه كه آمريكا و رژيم صهيونيستي در رأس آنها هستند نياز به حضور نخبگان در وسط ميدان مبارزه دارد. مردمسالاري روزنامه مردم‌سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان مولفه هاي رقابت سالم انتخاباتي به قلم اميراحمدزند آور آورده است: رقابت سياسي سالم فرصت استثنايي براي خدمت صادقانه است. اولين شرط براي برگزاري رقابت سياسي سالم، اين است كه افرادي كه مي خواهند در اين رقابت شركت كنند، قواعد و قوانين حاكم بر اين رقابت را به طور كامل بپذيرند و بدون تفسير به راي از قوانين حاكم، در اين ميدان رقابتي حضور يابند. با توجه به اهميت انتخابات مجلس هشتم و نقش تعيين كننده آن در معادلا ت سياسي داخلي و خارجي، شرط اول و اساسي براي حضور در ميدان رقابت انتخاباتي در نظام اسلا مي، اين است كه افرادي كه براي حضور در اين رقابت اعلا م آمادگي مي كنند، قوانين جمهوري اسلا مي و اصول و مباني آن را كاملا پذيرفته و به اصول حاكم بر نظام، التزام و اعتقاد داشته باشند و تمام فعاليت هاي خود را با معيار قوانين حاكم بر نظام بسنجند. موضوع ديگر در ايجاد فضاي رقابتي سالم رفتار صادقانه و خالصانه داوطلبان با مردم و رقباي خود است. اگر مي خواهيم فضاي رقابتي به دور از چالش و تنش داشته باشيم، داوطلبان بايد از دروغ و شايعه پراكني پرهيز كنند، عمليات رواني انجام ندهند و براي برقراري فضاي رقابتي جوانمردانه و عادلا نه تلا ش كنند. انتخابات به عنوان تحرك سياسي فعال و كنشگرانه موثر در چارچوب نظام سياسي و گستره ملي براي تغييرات مسالمت جويانه و بدون خشونت در سياستگذاري هاي عمومي و بعضا تغييركارگزاران سياسي و حكمرانان سياسي است. در تحرك هاي اين چنين بايد 3 مولفه اصلي و اساسي وجود داشته باشد تا بتوان برآن نام انتخابات را گذاشت. اول: آزد و رقابتي بودن انتخابات، دوم: منصفانه بودن انتخابات، سوم: موثر بودن.  در خصوص آزاد و رقابتي بودن بايد گفت كه بر اين مبنا احزاب و گروه هاي سياسي كه در چارچوب نظام مي گنجند و اصول نظام و قانون اساسي كشور را پذيرفته اند و خود را به عنوان يك گروه در چارچوب قانون معرفي كرده اند، بايد بتوانند در يك فضاي رقابتي سياسي سالم شركت كنند. جنبه دوم مسئله منصفانه بودن، از جمله انصاف در استفاده از رسانه ملي به عنوان يك تريبون رسمي است، به ويژه در كشورهايي كه رسانه ملي در دست دولت است و گروه هاي سياسي مستقل رسانه اي در اختيار ندارند، وظيفه مديريت رسانه اي سنگين تر خواهد بود. فضاي رسانه اي بايدآن قدر منصفانه پي ريزي شود كه حتي يك مخاطب غيرسياسي هم گمان نكند كه فضاي رسانه به سمت يك جريان سياسي خاص متمايل است. جنبه سوم هم عامل موثر بودن انتخابات است. يعني اين كه وجدان عمومي جامعه و بخش متفاوت جامعه مانند تشكل ها، جريان هاي سياسي مختلف كه در فضاي انتخابات حاضر مي شوند واز حق شهروندي راي دادن استفاده مي كنند، تغييراتي را به صورت سازمان يافته و قانوني و در چارچوب ساختار نظام موجود شاهد باشند و نمايندگان آنها بتوانند قدرت ايجاد تغييرات را بر مبناي شعارهايي كه مي دهند داشته باشند. فاكتور ديگري كه مي توان آن را به عنوان يكي از م




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 596]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن