واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: تاثير سنايي و انوري بر شعر حافظ خبرگزاري فارس: تأثير سنائي بر حافظ چندان از نظر صوري و ساختاري نيست، بلكه بيشتر محتوائي است. ظاهراً سنائي نخستين شاعري است كه قلندريات عارفانه سروده و حديث از مطرب و ميخانه و خرابات درميان آورده است. ابوالمجد مجدود بن آدم سنائي از بزرگترين قصيدهسرايان و مثنوي سرايان عرفاني و از بنيانگذاران ادبيات منظوم عرفاني فارسي است. شعر او پرشور، خوشبيان، متنوع، و تصايح او دلاويز است. تأثير سنائي بر حافظ چندان از نظر صوري و ساختاري نيست، بلكه بيشتر محتوائي است. ظاهراً سنائي نخستين شاعري است كه قلندريات عارفانه سروده و حديث از مطرب و ميخانه و خرابات درميان آورده است. نخستين شاعري كه رندنواز است سنائي است. تجاهر به فسق- بهقصد ملامت شنوي و تهذيب نفس و زدودن ريا- و دردنوشي و خراباتپروري و ترك مسجد و صومعه و رويآوردن به خرابات و پرداختن مغبچه و ميمغان، كه اوجش در شعر حافظ است، سرآغازش در شعر سنائي است. شادروان فروزانفر مينويسد: 1. «... بخصوص نوع شعر قلندري كه نمودار آزادي فكر و نوعي سركشي نسبت به رسوم و عقايد معمول و ارجمند نزد عامه آن عصر بهشمار ميرود، و حافظ آنرا به اوج كمال رسانيده است، دستكار صنعت فكر و طبع معني آفرين و فصاحتگستر حكيم سنائي است...» (سخن و سخنوران، ص 255). اينك نمونههايي از تضمينها و اقتباسهاي حافظ از شعر سنائي و استقبال و افتقاهاي او را نقل ميكنيم. الف) تضمينها و شباهتها: 1) سنائي: آنكه مستغني بد از ما هم به ما محتاج بود حافظ: ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود 2) سنائي: مرد يزدانگر نباشي جفت اهريمن مباش حافظ: مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان 3) سنائي: ساقيا برخيز و مي در جام كن حافظ: ساقيا برخيز و در ده جام را 4) سنائي: دي ناگه از نگارم اندر رسيد نامه قالت راي فوادي من هجرك القيامه حافظ: از خون دل نوشتم نزديك دوست نامه اني رأيت دهرأ من هجرك القيامه 5) سنائي: گفتم كه عشق و دل را باشد علامتي هم قالت دموع عيني لم تكفك العلامه حافظ: دارم من از فراغش در ديده صد علامت ليست دموع عيني هذا لنا العلامه 6) سنائي: گفتم وفا نداري گفتا كه آزمودي من جرّب المجرّب حلّت به الندامه حافظ: هر چند كازمودم از وي نبود سودم من جرّب المجرّب حلّت به الندامه 7) سنائي گفتا بگير زلفم گفتم ملامت آيد قالت الست تدري العشق و الملامه حافظ: گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم والله ما رأينا حبّا بلا ملامه 8) سنائي در بيت دوم از قطعهاي گويد: مگر كه جمله بمردند و نيز شايد بود خداي عزو جل جمله را بيامرزاد حافظ در پايان قطعهاي گويد: نظير خويش بنگذاشتند و بگذشتند خداي عزوجل جمله را بيامرزاد ب)برخي استقبالها يا هماننديهاي وزن و قافيه ( بيت اول هر مدخل از آن سنايي و بيت دوم ازآن حافظ است ) : 1) سوز و شوق ملكي بر دلت آسان نشود تا بد و نيك جهان پيش تو يكسان نشود گرچه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود 2) اي تماشاگاه جانها صورت زيباي تو اي كلاه فرق مردان پاي تابه پاي تو اي قباي پادشاهي راست بر بالاي تو زينت تاج و نگين از گوهر والاي تو 3) الا اي دلرباي خوش بيا كامد بهاري خوش شراب تلخ ما راده كه هست اين روزگاري خوش كنار آب و پاي بيد و طبع شعر و ياري خوش معاشر دلبري شيرين و ساقي گلعذاري خوش 4) ز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش دلم پرنيش گشت و طبع پرنوش ببرد از من قرار و طاقت و هوش بتي شيرين لبي سيمين بناگوش انوري (متوفاي 585ق) اوحدالدين محمد بن محمد انوري از قصيده سرايان بزرگ قرن ششم است. در غزلسرائي نيز صاحب سبك شمرده ميشود و در سرودن قطعه و رباعي نيز استاد است. انوري از قبيل سخنوران مضمونآفريني چون خاقاني، كمالالدين اسماعيل و ظهير فاريابي است، و نه از قبيل معني انديشاني چون سنائي و عطار و عراقي. شعر او باريك و بغرنج است و در دشواري همپايه شعر خاقاني است. ميتوان گفت كه حافظ به چيرهدستي او در سخنوري با علاقه و اعجاب مينگريسته است. تضمين و شباهت: 1) انوري در مطلع قطعهاي ميگويد: نگر تا حلقه اقبال ناممكن نجنباني سليما، ايلها، لابلكه مرحوما و مسكينا حافظ در پايان غزلي به مطلع «هواخواه توام جانا و ميدانم كه ميداني» مصراع اول اين بيت انوري را چنين تضمين كرده است: خيال چنبر زلفش فربيت ميدهد حافظ نگر تا حلقه اقبال ناممكن نجنباني 2) انوري و حافظ هر دو، مصراعي از يكي از شعراي جاهلي عرب به نام فند زماني (بر وزن: رند زنداني، متوفاي حدود 70 ق) تضمين كردهاند. انوري در پايان قطعهاش گويد: همي گويم به آوازي كه جز جان را خبر نبود عسي الايام ان يرجعن قوماً كالذي كانوا حافظ در پايان قطعهاش گويد: بيا اي طاير دولت بياور مژده وصلي عسي الايام ان يرجعن قوماً كالذي كانوا 3) انوري گويد: داني غرضم زمي پرستي چه بود تا همچو تو خويشتن پرستي نكنم حافظ گويد: به مي پرستي از آن نقش خود زدم برآب كه تا خراب كنم نقش خود پرستيدن 4) بسياري از الفاظ و تعبيرات حافظ در ديوان انوري نيز سابقه دارد نظير: نصيب / نصاب؛ افراز / افروز؛ راح / روح؛ قصه / غصه؛ كمان / كمين؛ آخر الدواء الكي؛ ازقاف تا قاف: طمع خام؛ سنگ و سبو؛ محالانديش؛ زين مغرّق؛ چرخ سفلهپرور؛ سپهر پر شده؛ حق به دست كسي بودن؛ من يزيد؛ جماش؛ و دهها نظير آنها كه در كتاب حاضر هر يك در جاي مناسب خود نقل شده است. ............................................................................................................. منبع: تبيان انتهاي پيام/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3778]