تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مسلمان خود باشد، تا زمانی که در این راه است خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866213301




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توضيح انواع سبکهای ادبی در شعر فارسی ( مهم )


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: KIA4th June 2006, 10:21 AMبا درود بر سروران گرامي و دوستان ارجمند و با اجازه مديران محترم تالار ادبيات داراي ريشه و بافت قديمي و زيباي است كه بايستي در ان به كند و كاو مشغول شد تا بتوانيم شاعران بزرگ و نامداري را بجويم كه پايه اين ادبيات را به وجود اوردند. اميدواريم دوستان در اين تاپينك همراه ما باشند تا هر چه بيشتر بتوانيم در اين امر همراهي داشته باشيم.. اگر بخواهيم به سر فصلهاي از ادبيات ايران از ابتداد اشاره كنيم ادبيات ايران به ۱۲ بخش تقسيم مي شود/ ۱-از انقراض حكومت ساساني تا پايان قرن سوم هجري ۲-قرن چهارم، عصر ساماني و بويي ۳-قرن پنجم و ششم عصر غزنويان و سلجوقيان و خوارزمشاهيان ۴-وضع عمومي علم وادب در قرن هفتم و هشتم ۵-قرن نهم دوره تيموري (782 ـ 907 هجري) ۶-از آغاز قرن دهم تا ميانه قرن دوازدهم عهد صفوي (907 ـ 1148) ۷-از ميانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاري و زندي و قاجاري و مشروطيت ۸-قصيده ۹-غزل ۱۰-قطعه ۱۱-شناخت شاعران ۱۲ -نثر نويسان مقدمه...فصل اول.. مقدمه دولت ساساني با شكستهاي پياپي سپاهيان ايران از لشگر مسلمانان در جنگهاي ذات السلاسل(12هجري) و قادسيه(14 هجري) و جلولاء(16 هجري) و نهاوند(21 هجري) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمين در داخله شاهنشاهي ايران تا ماوراءالنهر كه تا اواخر قرن اول هجري بطول انجاميد، سبب استيلاي حكومت اسلامي بر ايران گرديد و ايرانيان براي قروني تحت سيطره اعراب درآمدند. نفوذ لغات عربي در لهجات ايراني پيداست كه اين نفوذ سياسي و ديني و همچنين مهاجرت برخي از قبايل عرب بداخل ايران و آميزش با ايرانيان و عواملي از اين قبيل باعث شد كه لغاتي از زبان عربي در لهجات ايراني نفوذ كند. اين نفوذ تا چند قرن اول هجري بكندي صورت ميگرفت و بيشتر ببرخي از اصطلاحات ديني (مانند: زكوة، حج، قصاص...) و اداري (مانند: حاكم، عامل، امير، قاضي، خراج...) و دسته‿ ای از لغات ساده كه گشايشي در زبان ايجاد ميكرد يا بر مترادفات ميافزود (مانند: غم، راحت، بل، اول، آخر...) منحصر بود و حتي ايرانيان پاره‿اي از اصطلاحات ديني و اداري عربي را ترجمه كردند مثلاً بجاي «صلوة» معادل پارسي آن «نماز» و بجاي «صوم» روزه بكار بردند. در اين ميان بسياري اصطلاحات اداري (ديوان، دفتر، وزير...) و علمي (فرجار، هندسه، استوانه، جوارشنات، زيج، كدخداه...) و لغات عادي لهجات ايراني بسرعت در زبان عربي نفوذ كرد و تقريباً بهمان نسبت كه لغات عربي در لهجات ايراني وارد شد از كلمات ايراني هم در زبان تازيان راه يافت. بايد بياد داشت كه نفوذ زبان عربي بعد از قرن چهارم هجري و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در لهجات ايراني سرعت و شدت بيشتري يافت. نخستين علت اين امر اشتداد نفوذ دين اسلام است كه هر چه از عمر آن در ايران بيشتر گذشت نفوذ آن بيشتر شد و بهمان نسبت كه جريانهاي ديني در اين كشور فزوني يافت بر درجه محبوبيت متعلقات آن كه زبان عربي نيز يكي از آنهاست، افزوده شد. دومين سبب نفوذ زبان عربي در لهجات عربي در لهجات ايراني خاصه لهجه دري، تفنن و اظهار علم و ادب بسياري از نويسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد. جنبه علمي زبان تازي نيز كه در قرن دوم و سوم قوت يافت از علل نفوذ آن در زبان فارسي بايد شمرده شد. اين نفوذ از حيث قواعد دستوري بهيچ روي (بجز در بعض موارد معدود بي اهميت) در زبان فارسي صورت نگرفته و تنها از طريق مفردات بوده است و حتي در مفردات لغات عربي هم كه در زبان ما راه جست براههاي گوناگون از قبيل تلفظ و معني آنها دخالتهاي صريح شد تا آنجا كه مثلاً بعضي از افعال معني و وصفي گرفت (مانند:لاابالي= بي‿باك. لايعقل= بي‿عقل، لايشعر= بي‿شعور، نافهم...) و برخي از جمعها بمعني مفرد معمول شده و علامت جمع فارسي را بر آنها افزودند مانند: ملوكان، ابدالان، حوران، الحانها، منازلها، معانيها، عجايبها، مواليان، اواينها... چنانكه در شواهد ذيل مي بينيم: ببوستان ملوكان هزار گشتم بيش گل شكفته برخساركان تو ماند (دقيقي) وگر بهمت گويي دعاي ابدالان نبود هرگز با پاي همتش همبر (عنصري) گر چنين حور در بهشت آيد همه حوران شوند غلمانش (سعدي) زنان دشمنان در پيش ضربت بياموزند الحانهاي شيون (منوچهري) بيابان درنورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل (منوچهري) من معانيهاي آنرا ياور دانش كنم گر كند طبع تو شاها خاطرم را ياوري (ازرقي) گذشته از اين نزديك تمام اسمها و صفتهاي عربي را كه بفارسي آوردند با علامتهاي جمع فارسي بكار بردند (مانند: شاعران، حكيمان، زائران، امامان، عالمان. نكتها، نسخها، كتابها...) بدين جهات بايد گفت لغات عربي كه در زبان فارسي آمده بتمام معني تابع زبان فارسي شده و اصولاً تا اواخر قرن پنجم جمعهاي عربي نيز بنحوي كه امروز ميان ما معمول است تقريباً مورد استعمالي نداشته است این بحث ادامه دارد........ kouroshe_kabir9th October 2006, 03:11 AMغزل یکی از انواع بسیار مهم شعر فارسی «غزل» است. غزل در لغت عبارت است از حکایت جوانی و حدیث صحبت و عشق. گاهی غزل تنها حدیث عشق نیست و مضامین اخلاقی و حکمت و عرفان و قلندریات و مسائل سیاسی را نیز شامل می شود. در اصطلاح ادبا، غزل چند بیت شعر است که بر یک وزن و قافیه سروده شود و حد معمول ابیات آن از 5 تا 12 بیت است. البته گاهی شاعرانی تا 19 بیت و بیشتر هم سروده اند٬ اما به کمتر از 5 بیت معمولا غزل گفته نمی شود. تعداد ابیات غزل به ذوق و سلیقه شاعر بستگی دارد: غزلیات حافظ یکی دو بیت کوتاهتر از غزلیات سعدی است. وزن غزل بیشتر از اوزان دیگر گوشنواز است و وزنهای حماسی و رباعی و مثنوی متناسب غزل نیست. بیت اول غزل مطلع نام دارد. گاهی بعضی غزلها دو تا سه مطلع دارند. آخرین بیت غزل را مقطع گویند که معمولا شاعر در آن «تخلص» یا نام اختصاصی ادبی خود را ذکر می کند. از دورۀ مغول به بعد ذکر نام معمول شد: «حافظا» در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور گاهی تخلص در بیت ماقبل آخر یا اواخر غزل آورده می شود و بیت یا ابیات آخر متمم و مکمل بیت قبل است: به عشق روی تو اقرار می کند «سعدی» همه جهان به در آیند گو به انکارم کجا توانمت انکار دوستی کردن که آب دیده گواهی دهد به اقرارم گاهی در آخر غزل ابیاتی در مدح آمده است که در غزلیات حافظ معمولا تخلص همین مدح است: نکته دانی بذله گو٬ چون «حافظ» شیرین سخن مجلس افروزی جهان افروز چون حاجی قوام هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر او تباه وآنکه این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام گاهی مقطع غزل ارتباطی با مفاهیم اصلی غزل ندارد و مثلا مدح یا خودستایی است: شعر «حافظ» از زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود برگرفته از: انواع شعر فارسی نوشته: «منصور رستگار» kouroshe_kabir9th October 2006, 03:15 AM[QUOTE] تفاوتهای اساسی میان غزل و تغزل ــ «تغزل» وحدت موضوع دارد و اغلب امری توصیفی یا عاشقانه، به صورت پیوسته و مرتبط ، در آن بیان می شود؛ حال آنکه «غزل» دارای این هماهنگی و ارتباط کامل مفهوم نیست. 2ــ عشق مطرح در «تغزل» همیشه مادی و زمینی است؛ اما در «غزل» بیشتر عشق معنوی و آسمانی مطرح است. 3 ــ در «تغزل»، اغلب وصال و شادکامی مطرح است؛ در حالی که در بیشتر غزلیات قرون هفتم و هشتم و نهم روح غم و یأس و فراق و رنجهای آن عنوان می شود. 4ــ شخصیت اصلی «تغزل» عاشق است؛ اما در «غزل» محور کلام «معشوق» است. 5 ــ معشوق «تغزل» پست و حقیر و زمینی است؛ در حالی که معشوق «غزل» آسمانی و والاست. 6 ــ «تغزل» نوعی واقع گرایی (رئالیسم) سطحی است؛ در حالی که «غزل» ضد واقع گرایی است. 7 ــ «تغزل» دارای سطح و اعتبار لفظی است؛ اما «غزل»، در عین کمال لفظ، با ژرفای اندیشه همراه است. 8 ــ «تغزل» معمولا تحت تأثیر آهنگ و سنگینی وزنی قصیده است؛ اما «غزل» لطافتی مستقل و وزنی درخور اندیشه های نوشته شده در آن دارد. برگرفته از: «انواع شعر فارسی» دکتر منصور رستگاری kouroshe_kabir9th October 2006, 03:18 AMتکامل غزل با جلوه های عرفانی تا زمان «سنایی»، اساس شعر فارسی بر وصف و مدح و اشعار عاشقانه قرار داشت؛ اما با ظهور سنایی و بروز حوادث اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خاص و ایجاد خانقاهها و گسترش اندیشه های عارفانه، قدر قصیده و مدح ستایشها و به همراه آن قالب قصیده و تغزل نیز فرو ریخت و شاعران فرصت یافتند تا از دیدگاهی دیگر سخن بگویند. در نتیجه، غزلسرایی به گونه مستقل از قرن ششم پدید آمد. تکامل غزل از سنایی آغاز می شود. هرچند سنایی دارای قصایدی است که با قصاید قبلی تفاوتی ندارد، اما در میان این قصاید، تغزل و گاهی کیفیت دیگری به چشم می خورد که از تغییر حال و تفکر سنایی سخن می گوید. او، به جای سخن گفتن از مغازله ها و عشق ورزی های زمینی، در غزلهای خود به عشق الهی و شوق و شور عشق معنوی می پردازد و فصلی تازه را در شعر فارسی آغاز می کند که، به لحاظ مضمونها و هدفها، با تغزلات گذشتگان کاملا متفاوت است: ماه شب گمرهان عارض زیبای توست سرو دل عاشقان قامت رعنای توست همت کروبیان شعبده دست توست سرمه روحانیان خاک کف پای توست رای همه زیرکان بسته تقدیر توست جان همه عاشقان سغبه* سودای توست وصل تو سیمرغ گشت بر سر کوه عدم خاطر بی خاطران مسکن و مأوای توست بر فلک چارمین، عیسی موقوف را وقت خروج آمده است منتظر رای توست موسی چون مست گشت عربده آغاز کرد صبر به غایت رسید وقت تجلای توست برگرفته از: «انواع شعر فارسی» (منصور رستگاری) *سغبه = فریفته، مفتون kouroshe_kabir9th October 2006, 03:20 AMغزل در سبک هندی پس از «سعدی» و «حافظ»، شاعرانی چون «همام تبریزی» و «کمال خجندی» و «قاسم انوار» و «جامی» ظهور کردند که راه آن دو شاعر را می پیمودند، اما غزل پس از حافظ دچار انحطاط و فتور گشت و این انحطاط در تمام دوره تیموری ادامه داشت. با روی کار آمدن صفویان، در سبک اصفهانی یا هندی نیز - اگرچه قالب مطلوب بسیاری از شاعران بود - ترکیبات ناخوشایند راه یافت و ردیفها دشوار شد. مضمونها پیش پا افتاده و گاهی اغراق آمیز و باریک بینانه شد و بعضی از واژه های نامأنوس فارسی و ترکی در غزل راه یافت و موجب تعقیدات لفظی شد. این امر خاص همه شاعران نبود و بعضی از شاعران سبک هندی به آفرینش غزلیاتی توفیق یافتند که، از لحاظ مضمونهای لطیف و رقت معانی، از شاهکارهای شعر فارسی محسوب می شود. برگزیدگان غزل این دوره عبارت اند از: «بابا فغانی» و «وحشی بافقی» و «صائب تبریزی» و «فیضی دکنی» و «بیدل دهلوی» و «ابوطالب کلیم». پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت وضع زمانه قابل دیدن دوباره نیست رو پس نکرد هرکه از این خاکدان گذشت در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت صدبار از کنار من این کاروان گذشت از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار یک نیزه خون گل، ز سر ارغوان گذشت طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی یا همتی که از سر عالم توان گذشت مضمون سرنوشت به عالم جز این نبود آن سر که خاک شد به ره از آسمان گذشت در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست در قید نام ماند، اگر از نشان گذشت بی دیده راه اگر نتوان رفت، پس چرا چشم از جهان چو بستی، از آن می توان گذشت؟ بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آن هم «کلیم» با تو بگویم چه سان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل ز این و آن گذشت «ابوطالب کلیم کاشانی» kouroshe_kabir9th October 2006, 03:23 AMغزل در قرون 13 در قرن سیزدهم و چهاردهم، یعنی دوره بازگشت ادبی تا انقلاب مشروطیت، شاعران غزلسرا برای بازگشت به سبک شعر به شیوۀ عراقی کمر همت بستند و در غزلسرایی شیوۀ «حافظ» و «سعدی» را در پیش گرفتند. کسانی چون «مشتاق»، «عاشق اصفهانی»، «آذر بیگدلی»، «هاتف»، «نشاط»، «فروغی بسطامی»، «مجمر»، «وصال شیرازی»، «یغمای جندقی»، «میرزا حبیب خراسانی»، که پیشوایان سبک دورۀ بازگشت بودند به تقلید از غزلسرایی شاعران بزرگ در سبک «عراقی» پرداختند. با این همه، هیچ یک نتوانستند چهره هایی درخشانتر از شاعران پیشین بنمایند. بنابر این، در زمان غزلسرایی این گروه، شعر تازه و بدیعی که شایسته طرح باشد و در مشخصات «شیوۀ عراقی» سخنی از آن به میان نیامده باشد مطرح نشد و اندیشه ها و مضامین تکرار همان مضامین گذشته بود؛ ولی با قدرت لفظی اندک و ژرف اندیشی کمتر. از دوره مشروطیت به بعد ــ یعنی در دوره معاصر ــ نیز غزلسرایی همچنان مورد توجه بوده است؛ با این تفاوت که غزل بیشتر اندیشه های عاشقانه و احساسات سیاسی و وطن پرستانه را، بخصوص در جریان انقلاب مشروطیت، در خود جای داد. نمونه غزل سیاسی از «عارف قزوینی»: پیام دوشم از پیر می فروش آمد بنوش باده که یک ملتی به هوش آمد هزار پرده ز ایران درید استعمار هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد ز خاک پاک شهیدان راه آزادی ببین که خون سیاوش چسان به جوش آمد برای فتح جوانان جنگجو، جامی زدیم باده و فریاد نوش نوش آمد کسی که رو به سفارت پی امیدی رفت دهید مژده که لال و کر و خموش آمد صدای ناله «عارف» به گوش هر که رسید چو دف به سر زد و چون چنگ در خروش آمد سبک شاعران این دوران ادامه غزل قرون پیشین است، تنها گاهی مضامین سیاسی و اجتماعی چهرۀ غزل را متفاوت می کند. سیر غزل تا شهریور 1320 چنین ادامه یافت که، در کنار سیر معمولی غزل با شیوۀ تعبیر و مضامین پیشین، گونه دیگری از غزل در خدمت جامعه و مسائل سیاسی درآمد و رفته رفته با آرامش نسبی پهنه غزل فارسی را ترک گفت. تأثیر این جلوه های میهنی در غزل فارسی بیشتر در واژه های غزل به چشم می خورد؛ واژه هایی چون نام کشورهای خارجی و دست افزارها و وسایل جنگی، اصطلاحات سیاسی و ملی، کمیسیون عرایض، بهارستان انجمن سری، مسلک، مرتجعین، ... که وارد غزل شد. «انواع شعر فارسی» (منصور رستگار فسایی) kouroshe_kabir9th October 2006, 03:27 AMشیوه های غزل در قرن 14 از نیمه قرن چهاردهم هجری شیوه های غزل گوناگون گردید. ذوقهای مختلف و نظرگاههای سیاسی و اجتماعی و عاطفی متفاوت شاعران را به اتخاذ روشهای مختلف غزلسرایی سوق داد. این روشها عبارت اند از: 1ــ ادامۀ شیوۀ عراقی با همان روشنی و تعادل قالب و مضمون و بیان مضامین عاشقانه و شکوه و شکایت که شاعرانی چون «شهریار»، «پژمان»، «ورزی»، «گلچین معانی»، عرضه می کنند؛ مانند این غزل از پژمان: ما هم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم ما هم اسیر طره جانانه بوده ایم مانیز چون نسیم سحر در حریم باغ روزی، ندیم بلبل و پروانه بوده ایم ماهم به روزگار جوانی ز شور عشق عبرت فزای مردم فرزانه بوده ایم برکام خشک ما به حقارت نظر مکن ماهم رفیق ساغر و پیمانه بوده ایم ای عاقلان به لذت دیوانگی قسم ما نیز دلشکسته و دیوانه بوده ایم 2 ــ گروهی که دنباله رو شیوه و سیرۀ هندی (یا اصفهانی) اند، منتهی با روشی منطقی تر و معتدل تر از گذشتگان مانند: «امیری فیروزکوهی» و «پرتو بیضایی». در غزلیات این گروه پیچیدگی و کنایات و استعارات دور از ذهن شاعران سبک هندی دیده نمی شود. نمونه شعر از امیری فیروزکوهی: از آن چو شمع سحر در زوال خویشتنم که هم وبال کسان هم وبال خویشتنم ز دست غیر چه جای شکایت است مرا که همچو سایۀ خود پایمال خویشتنم ز سال و ماه عزیزان خبر چه می پرسی مرا که بی خبر از ماه و سال خویشتنم چه گویم از تو که در یاری زبانی هم هزار وعده دهی جز وصال خویشتنم؟ از آن غنچه لب از گفتگو فرو بستم که نیست بی خبری از ملال خویشتنم «امیر» سوختم از بهر دیگران و نسوخت چو شمع سوخته جان، دل به حال خویشتنم 3 ــ شیوۀ میان شیوۀ عراقی و شیوۀ اصفهانی (یا هندی) که می توان آن را روش شاعران تهرانی نامید، مانند غزلیات «رهی معیری» و «علی اشتری». در این شیوه، از نظر زبان، فخامت سخن و موسیقی دل انگیز زبان سعدی احساس می شود و همچنین دیگر نازک اندیشی های شیرین و خیال انگیزیهای سبک هندی را داراست، بدون اینکه با استعارات و کنایات دور از ذهن آمیخته باشد؛ مانند این غزل از رهی معیری: آنقدر با آتش دل ساختم تا سوختم بی تو ای سر روان یا ساختم یا سوختم سرد مهری بین که کس بر آتشم آبی نزد گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب سوختم در پیش مهرویان و بیجا سوختم سوختم از آتش در میان موج اشک شور بختی بین که در آغوش دریا سوختم شمع و گل هم هر کدام از شعله ای در آتشند در میان پاکبازان من نه تنها سوختم جان پاک من «رهی» خورشید عالمتاب بود رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم 4 ــ گروهی از شاعران، در کنار دیگر اشعار و غزلواره های خویش، با غزل سنتی نیز تفننی داشته اند و چهره هایی تازه در غزل نمودار ساخته اند، هم از لحاظ مفاهیم غنایی تازه است و هم از حیث شیوه تعبیر و بیان. در این غزلیات، با گونه هایی از عشق و احوال عاشقانه روبرو می شویم که نه تنها ابیات غزل را از استقلال معنی خارج می کند و مفاهیم آن را بهم می پیوندد و گونه ای یک دستی به غزل می بخشد، بلکه مانند آن را در غزلیات پیشین نمی توان یافت. نه تنها تخیل در این غزل ها قوی است، بلکه زبان و آهنگ نیز در آنها جلوه های تازه و خیال انگیز دارد. از این دسته شاعرانی اند چون: «توللی» و «سیمین بهبهانی» و «نادر نادرپور» و«پروین دولت آبادی» و «هوشنگ ابتهاج» و ... . «منصور رستگار فسایی»، انواع شعر فارسی. kouroshe_kabir9th October 2006, 03:29 AMغزلیات عاشقانه (غیر عرفانی) از قرن ششم هجری، غزل فارسی با دگرگونی بزرگی روبرو شد و از دو مسیر مختلف (ولی در کنار هم) راه اعتلا پیمود: نخست «غزل عرفانی» و دوم «غزل عاشقانه»، که در واقع ادامه همان اندیشه های غنایی پیش از قرن ششم بود که با پختگی و تکامل فکری و معنوی فراوان همراه شده بود؛ و بهترین نمونه آن در شعر «سعدی» منعکس شد و البته کسانی چون «انوری» و «ظهیر الدین فاریابی» راه را برای ظهور «سعدی» در این نوع غزل هموار کرده بودند. غزل سعدی از نوعی سادگی و روانی خاص برخوردار است که آن را «سهل و ممتنع» خوانده اند؛ و نوعی هنر سحرآفرین و موجز است که، با جای دادن مفاهیم و اندیشه های وسیع عاشقانه، دقیقترین عواطف و احساسات لطیف انسانی را بازگو می سازد: ز حد گذشت جدایی میان ما، ای دوست بیا بیا که غلام توام، بیا ای دوست اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو به تیغ مرگ شود دست من رها، ای دوست سرم فدای قفای ملامت است، چه باک گرم بود سخن دشمن از قفا، ای دوست؟ به ناز اگر بخرامی، جهان بر آشوبی به خون خسته اگر تشنه ای، هلا ای دوست وفای عهد نگهدار و از جفا بگذر به دوستی، که نیم یار بیوفا، ای دوست هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی ز خاک نعره بر آرم که: مرحبا، ای دوست ویژگیهای غزل سعدی در پرهیز از تنافر حروف و نیاوردن واژه های متروک و اعجاز در حسن ترکیب جملات و اجتناب از استعاره های دور از ذهن و نیاوردن حشو و رعایت اعتدال در تشبیهات معقول و دوری از اغراقهای شگفت انگیز و نپذیرفتنی و موزونی و روانی و گزینش استادانه واژه ها و کمال هماهنگی در بافت غزل و رعایت معقولانه صنعتهای لفظی و تیز بینی شاعرانه است. برگرفته از: «انواع شعر فارسی» (منصور رستگار فسایی) kouroshe_kabir9th October 2006, 03:31 AM«سنایی» و غزل «زهدیه» و «قلندریه» کار سنایی، از نظر نوآوری در غزل، در شعر فارسی بااهمیت بود؛ اما این کار، در مقایسه با آنچه پس از وی در غزل فارسی اتفاق افتاد، بسیار ابتدایی و ناقص است. بدین معنا که سنایی تنها جرقه ای از عرفان و توجه به عوالم ملکوتی را در شعر فارسی روشن ساخت که پس از وی دیگران آن را به کمال رساندند؛ زیرا غزل سنایی از حیث محتوا در مقام عالی عرفان نیست و بیشتر جنبه زاهدانه قوی دارد. این امر پس از وی در شعر «عطار» و «مولوی»، در جنبه عرفانی، به اوج رسید. از این رو، غزلیات سنایی را به غزلیات «زهدیه» (زهد آمیز) و «قلندریه» تقسیم کرده اند. این دو خصوصیت عمده در غزل سنایی را می توان چنین توضیح داد: 1 ــ سنایی برای نخستین بار، مضمونهای زاهدانه و عارفانه و بسیاری از واژه ها و ترکیبات و اصطلاحات عرفانی را وارد شعر فارسی کرد و غزل را با مضامینی بر پایه عشق الهی و سیر ملکوتی همراه ساخت. 2 ــ غزل سنایی، در عین تازگیهای عرفانی، هنوز تحت تأثیر سنتهای کهن قصیده سرایی است و لطافت وزن و معنای غزلهای بعدی (بخصوص غزلیات ناب عرفانی) را ندارد. شیوه سنایی در غزلسرایی بلافاصله مورد تقلید «عطار» قرار گرفت؛ با این تفاوت که عرفان و جا افتادگی مضمونهای عرفانی و لطافت معنوی غزل عطار بیشتر از سنایی است. به همین سبب، غزل عرفانی در شعرهای عطار راه مشخص و خاص خود را می یابد. برگرفته از: «انواع شعر فارسی» (دکتر منصور رستگار فسایی) kouroshe_kabir9th October 2006, 03:34 AMغزل نام قالب است یا مفهوم آن؟ موضوع شعر سبب می شود که شعر قالب معین به خود بگیرد و این موضوع شعر است که ابتدا اهمیت پیدا می کند. این مطلب دربارۀ غزل هم صادق است. اگر شعری از لحاظ فنی به صورت غزل و از لحاظ معنا در موضوعی غیر از عشق و احساسات باشد، در حقیقت غزل نیست؛ و اگر شعری به شرح تمایلات عاشقانه بپرداز� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5565]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن