تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837796506
مرتضي اهل فرياد از عمق جان بود
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مرتضي اهل فرياد از عمق جان بود خبرگزاري فارس:مرتضي اهل فرياد از عمق جان بود و آن روز چون مجبور شد ملاحظاتي داشته باشد و فريادش را نزند حسابي اذيت شد. فرداي شبي كه بيانيه را خواند در سوره ديدماش . ديگر سر حال نبود و خروسك صدايش هم معلوم بود. تا روز قبل از رفتنش به فكه همين طور بود. *فارس: ابتدا از آشنايي خودتان با شهيد آويني بگوييد *فراستي:من سال 68 - 69 در هفته نامه "سروش " كار مي كردم و نقد فيلم مي نوشتم. راجع به فيلم "هامون " ساخته« مهرجويي» نقدي نوشتم . *فارس:دوره سردبيري آقاي فيروزان بود؟ *فراستي:بله! اين نقد در سروش چاپ نشد چون خيلي تند بود و حجمش هم زياد . اگر حجم را كم و لحن را درست كنيد ، *فارس:يعني آن موقع نقد فيلم آقاي مهرجويي تا اين حد حساس بود؟ *فراستي: هامون فيلم خيلي مهمي بود. به حدي مهم بود كه روشنفكران و بچه مسلمانها با هم طرفداراش بودند. فضا نسبت به فيلم خيلي مثبت بود. حتي بچههاي تيپ مسلمان نظري هم طرفداراش بود. اين فيلم به عنوان "عليخواهي " جايزه جشنواره فجر را گرفت. روشنفكران هم همينطور و هنوز آن را بهترين فيلم ميدانند. اين را بگويم كه قبل از آاين ماجرا، مرتضي در ماهنامه سوره نقدي راجع به "مهاجر " ساخته "ابراهيم حاتمي كيا " نوشته بود كه در آن يك پاورقي گذاشته بود كه رجوع كنيد به نقد فراستي راجع به اين فيلم و البته يك نقل قول هم از نقد من كرده بود. *فارس: شما سوره را دنبال ميكرديد؟ - فراستي:خير. من سوره را خوب نمي شناختم و حتي كمي هم برايم دافعه داشت چون تصورم اين بود كه به شدت تندرو و حزب اللهي است اما به گوشم رسيد كه اين مطلب از مرتضي آويني در سوره چاپ شده. مطلب را خواندم . مرتضي شنيده بود كه "فراستي " نقد تندي عليه هامون دارد كه سروشي ها چاپش نكردند. به من از طريق "حميد روزبهاني " كه آن موقع در سوره بود پيغام فرستاد كه بيا و نقد "هامون " را بياور چاپ كنيم. * فارس:تا آن زمان ايشان را نديده بوديد؟ - فراستي:خير. رو در رو نه. *فارس: با اعضاي ديگر حوزه هنري هم ارتباط خاصي نداشتيد؟ - فراستي:خير. اما اولين برخوردم با مرتضي در همان حوزه هنري بود. يك روز حوزه هنري فيلم "مشق شب " ساخته "كيارستمي " را در تالار انديشه به نمايش گذاشت .من در تالار نشسته بودم.در ميانه فيلم يك نفر كه دو - سه رديف جلوتر از ما نشسته بود شروع كرد به عليه فيلم موضع گرفتن. ما صدايش را ميشنيديم كه خيلي آتشين عليه فيلم حرف مي زد. من هم به همان شكل داشتم هر چه از دهنم درمي آمد به فيلم و كارگردان مي گفتم. آن بنده خدا كه پشتش هم به ما بود عرقچين سياهي به سر داشت. به بغل دستي ام گفتم اين مرتضي آويني نيست؟ گفت از كجا متوجه شدي؟ گفتم اين "مايه " فقط مي تواند مال او باشد. گفت: بله. فيلم تمام شد. ما بلند شديم و مرتضي از كنار ما رد شد.برخورد اول ما همين بود اما شك دارم كه با هم سلام عليك كرديم يا نه. *فارس: شمايل مرتضي را در ديدار اولتان در سوره به ياد داريد؟ - فراستي:بله. 2-3 روز بعد از ديدن "مشق شب "به حوزه رفتم و نقد هامون را به مرتضي دادم.مرتضي تازه از سفر پاكستان آمده بود .خيلي ژوليده بود ، عرقچين مشكي به سر داشت و موها و محاسنش كوتاه بود. در دفتر مجله نشستيم به صحبت. ايشان گفت من سردبير نيستم و مسئول صفحات سينمايي هستم. نقد را خواند و گفت آن را چاپ ميكنيم . گفتم آقا مرتضي اين حذفي ندارد ها! گفت خيالت راحت. آن موقع "سيد محمد آويني " سردبير بود. سيد محمد براي اين كه زهر مطلب مرا كم كند يك نقد يك صفحهاي نوشت و صفحه سمت راست مطلب من جا داد ، با امضاي "محمد منزوي " كه در دفاع از "هامون "بود. مجله كه چاپ شد چند روز بعد مرتضي زنگ زد و گفت كجا هستي؟ بيا كارت دارم! رفتم. گفت: مطلب بعدي را بده. مطلب بعد را دادم. گفتم آقا مرتضي اين مطلب چيست كه كنار مطلب من چاپ شده؟ مرتضي گفت نظر سردبير است. گفتم چرا اسم نزده؟ گفت كاريت نباشه. تو كار خودت را بكن، مطلب خودت را بنويس تا چاپ شود. اين طوري بود كه ما سورهاي شديم . *فارس:تصور قبلي تان از ايشان چطور بود؟ *فراستي:فكر ميكردم يك بچه مسلمان به شدت راديكال، ايدئولوژيك و البته باسواد باشد اما اذعان مي كنم كه تصور نمي كردم اين قدر باسواد باشد. از گذشته اش هم چيزي نميدانستم. * فارس:در اين آدم چه چيزي را غالب ديديد؟ - فراستي:او را آدمي ديدم كه به شدت روي مواضع خود محكم است. به شدت مؤمن و معتقد است و در عين حال ظرفيت بسيار زيادي دارد و آدم بازي دارد.واقعا ظرفيت بالايي براي شنيدن صداي مخالف خود را داشت و به معناي واقعي كلمه هم مومن و انقلابي بود * فارس: با خود نگفتيد از يك آدم متشرع چگونه منتقد سينما در ميآيد؟ -فراستي: خير. اين براي من مسلم بود كه مرتضي فيلمساز نيست(منظورم فيلم داستاني است) بلكه يك نظريه پرداز است و اصول بسيار محكمي هم دارد. *فارس: كارهاي قبلي او را ديده بوديد؟ * فراستي: بله. "سراب " را ديده بودم. *فارس: ظاهراً مراودات شما با ايشان خيلي نزديك بوده. *فراستي: بله. ما به سرعت به هم نزديك شديم و عقايد مشترك زيادي نسبت به سينما و جريان روشنفكري داشتيم. در همين خط جلو رفتيم تا زمان وزارت ارشاد آقاي خاتمي كه فشار زيادي به ما آمد.در اين زمان بود كه مرتضي مطلب "تحجر و تجدد " را چاپ كرد. *فارس: راجع به حوادث اين مقطع زماني بيشتر صحبت كنيد. *فراستي: در زمان وزارت آقاي خاتمي در سوره يك مصاحبه با مهدي نصيري سردبير وقت كيهان چاپ كرديم. راستش من مخالف اين مصاحبه بودم. به مرتضي گفتم: اين درست نيست، گفت: عيبي ندارد. بگذار ما مرزبنديمان را با روشنفكران كامل كنيم. گفتم: من اين را قبول دارم اما نگاهمان با نصيري يكي نيست. مصاحبه چاپ شد و تبعات خود را به دنبال آورد. يكي دو شماره بعد مطلبي نوشت و در آن مطرح كرد كه ما بر خلاف كيهانيها فرهنگ را دنباليچهي سياست نميدانيم. از آن پس طيف گستردهاي ما را مورد حمله قرار دادند كه تريبون آنها عمدتاً روزنامههاي كيهان و جمهوري اسلامي بود. تا اينكه داستان بوسني پيش آمد. من به غير از اينكه مسئوليت صفحات سينمايي را داشتم، معاون مرتضي هم بودم. اگر مرتضي در شرايطي نميتوانست صفحات مجله را ببندداين كار را من انجام ميدادم. مرتضي هم در آخر كار مي ديد. در همان روزها مرتضي يك عكس از بوسني براي چاپ داد. عكس متعلق بود به يك جوان بوسنيايي اما شمايل اين جوان به قول امروزيها حسابي "رپ " بود و در عين حال يك پيشاني بند "الله اكبر " هم به سر بسته بود. گفتم: آقا مرتضي اين را روي جلد نزنيم، تبعات دارد. اوضاع فعلي اين چيزها را نميطلبد، دخل ما را ميآورند. گفت: نه! بزنيم. بعد از كلي بحث راضي شد و گذاشتيم جلد 2، اما باز با اين وجود كلي به ما حمله شد. يك عكس هم از فستيوال كن روي جلد گذاشتيم. عكس كمي مشكل داشت. تكه تكه بود كه بابت آن عكس و عكس صفحه 2 و مطالبي ديگر، برخي مطبوعات شديد عليه ما نوشتند. ما در آن زمان در سوره تحت حمله شديد جبهه تحجر و تجدد به صورت توامان بوديم. بعدها بعد از رفتن خاتمي از ارشاد مرتضي يك نامه به آقاي خاتمي نوشت و در آن نامه بيشتر تحجر را زد، بدون تغيير دادن موضعش. كاري كه مرتضي در سوره انجام داد كه به نظر من دستاورد بزرگ آن مجله است (غير از كارهاي روايت فتح) و در تاريخ ايران ماندني هم است اين بود كه فضاي مجله را ديالوگ كرد. مرتضي ميگفت مجله بايد جايي باشد كه مطبوعات آن طرفيها هم نظرشان منعكس شود. مثلاً يادم ميآيد مرتضي عليه مسعود بهنود مطلبي نوشت ولي همزمان اعلام هم كرد كه او حق دارد جواب دهد. در مورد ديگران هم همين طور بود. يعني گفتماني را كه بعدها دوم خرداديها ادايش را درآوردند به طور جدي در سوره پياده كرد و هنوز هم در جاي ديگر انجام نميشود. من به وحيد جليلي هم، وقتي ميخواست دوره جديد سوره (دوره چهارم) را دربياورد گفتم: وحيد بايد اين تيپي جلو بروي. گفت: من ميخواهم مجله پايگاه بچه مسلمانها باشد. گفتم: ميل خودت است اما تجربه من در سوره آويني اين طور ميگويد. *فارس: گرايش سياسي شهيد آويني را ميدانستيد؟ *فراستي: به هيچ وجه در چارچوب جناحهاي سياسي قرار نميگرفت. مرتضي از نظر سياسي وقتي ميخواست رأي بدهد به جناح رأي نميداد، به آدم رأي ميداد و مفصل تحقيق ميكرد. يادم هست در انتخابات مجلس، 6 نفر را از ليستهاي مختلف پيدا كرده بود و به من گفت: به اينها رأي ميدهم، سابقه انقلابيشان را ميدانم. هم طرفدار امام هستند و هم جناح باز نيستند و مردمياند. اين تفكر تا آخرين لحظه با مرتضي بود؛ علاقه شديد به امام و اعتقاد جدي به جبهه و جنگ داشت. آدم متفكري بود كه اشراف فراواني به جريان روشنفكري داشت. فلسفه غرب را خوب ميفهميد و "پوپر " را كه قبله آمال داخليهاست عالي ميشناخت. او به شدت با سواد بود و روشنفكري به طور كامل در او محقق شده بود. به همين دليل توانست با انقلاب و جنگ دفاعي از آن عبور كند. چيزي كه تا به امروز در مورد دوستان به اصطلاح تازه روشنفكر شده (به خصوص فيلمساز) محقق نشده است. *فارس: شما آويني را فيلمساز نميدانيد در حالي كه ايشان مستند ساز است، پس بايد نتيجه گيري كنيم كه احتمالاً شما "مستند " را "فيلم " نميدانيد. درست است؟ *فراستي: بله. مراد من از فيلم، فيلم بلند داستاني است. من فكرميكنم بايد با "مستند " حرف زد و معتقدم آدمي كه اين چنين اهل نظر است اساساً نميتواند "قصه گو " باشد و فيلم بلند سينمايي براي گيشه يا حتي نيمه گيشه بسازد. مرتضي از اين نوع آدمها نيست و نبود. اگر صد سال ديگر هم زندگي ميكرد، به نظر من مستند ميساخت و سمت ساخت فيلم بلند داستاني نميرفت. *فارس: به نظر شما ايشان ادعاي ساخت فيلم داستاني را هم نداشتند؟ *فراستي: به هيچ وجه. *فارس: اما بعضيها مدعي هستند ايشان ميخواست اواخر عمرش فيلم داستاني بسازد. *فراستي: من بيخبرم. *فارس: آقاي همايونفر ميگويد در شب آخر قبل از سفر ايشان به جنوب مرتضي را در منزل آقاي رجبي معمار ديده و آن جا شهيد آويني به ساختن كار داستاني تمايلي نشان داده است. *فراستي: من يك كلمه كه دال بر اين ادعا باشد از شخص مرتضي نشنيدم. *فارس: از داوري شهيد آويني در جشنواره نهم فيلم فجر چيزي به خاطر داريد؟ *فراستي: بله. يادم هست ايشان در اتاق ما نشسته بود كه تلفن زنگ زد. اتاق من ومرتضي در ابتدا يكي بود اما اين اواخر به خاطر رفت و آمد زياد به اتاقش، اتاقهايمان را جدا كرديم . در اتاق مرتضي هميشه باز بود و افراد مختلفي همين طور در اتاقش رفت و آمد داشتند. بالاخره من اتاقي گرفتم و رفتم به گوشهاي از سوره. آن روز مرتضي در اتاق من بود كه آقاي لاريجاني زنگ زد. گوشي را برداشتم و سلام و عليكي كرديم. همديگر را ميشناختيم. ايشان گفت: ميخواهيم آقاي آويني يكي از داوران جشنواره فجر باشد. به مرتضي گفتم: داور جشنواره ميشي؟ گفت: بروم يا نروم؟ گفتم: برو. ميروي و اثر خود را ميگذاري. خلاصه آخرش به اين جمع بندي رسيد كه برود و مرتضي داور شد. طي چند روزي كه داور بود مرتب تماس تلفني داشتيم. من پرسيدم كه فيلم خوب چه ديدي تا من هم بينيم. روز آخر زنگ زد و گفت: مسعود بيا به تالار وحدت. گفتم چرا؟ گفت بيا. من بيانيه پاياني را نوشتم و ميخواهم قبل از خواندنش، تو آن را مطالعه كني. وقتي رفتم ديدم بيتاب است. بيانيه را نگاه كردم و گفتم: اين كه بيانيه مرتضي آويني نيست. ما يكبار ميتوانيم داور شويم و حرفهايمان را بزنيم. تو الان داوري شدي و من در اين بيانيه فقط 30 درصد مرتضي را ميبينم. گفت: همين طور است. چون من كه تنها نبودم. من يك نظر دارم. در نهايت مرتضي با اكراه همان متن را به عنوان بيانيه پاياني نهمين جشنواره فيلم فجر خواند و خواندن چنين متني آن قدر برايش فشار داشت كه از آن روز به بعد تا روزي كه زنده بود خروسك گرفت و صدايش در نميآمد. مرتضي اهل فرياد از عمق جان بود و آن روز چون مجبور شد ملاحظاتي داشته باشد و فريادش را نزند حسابي اذيت شد. فرداي شبي كه بيانيه را خواند در سوره ديدماش . ديگر سر حال نبود و خروسك صدايش هم معلوم بود. تا روز قبل از رفتنش به فكه همين طور بود. * فارس: يعني تمام بيانيه نهايي جشنواره نهم را شهيد آويني نوشته است؟ *فراستي: بله. نثر بيانيه متعلق به مرتضي است اما جمع بندي نظر داوران است. طبيعي هم بود كه نميتوانست نظر كامل مرتضي باشد. *فارس: درباره "هيچكاك هميشه استاد " بگوييد. انتشار اين كتاب هم از جمله مواردي بود كه حملات قابل توجهي را در زمان حيات شهيد آويني متوجه ايشان كرد . *فراستي: يك روز به مرتضي گفتم: اين طور نميشود كه روشنفكران هر كاري ميخواهند انجام دهند و ما هم بيكار بنشينيم. ما فقط داريم نقد ميكنيم و بساط آنها را به هم ميريزيم اما اين كافي نيست، ما بايد يك الگوي جايگزين مطرح كنيم. الگوي داخليمان كه سينماي جنگ است، بايد يك الگوي ديگري را هم در زمينه سينماي خارجي مطرح كنيم. پرسيد نظرت چيست؟ گفتم: روشنفكران و مسئولان كه تاركوفسكي را علم كردند(البته به نظر من الان هم همان بساط است و اين دو دسته امروز هم در كنار هماند) گفتم: بيا مقابل تاركوفسكي يك آدم حسابي علم كن. گفت: مثلا كي؟ گفتم: هيچكاك، مرتضي گفت: مسعود! هيچكاك تكنسين بزرگي است ولي به لحاظ نظري مقابل تاركوفسكي كم نميآورد؟ اين بابا متفكر است. من در جواني چند تا فيلم از هيچكاك ديدم اما بايد دوباره و بيشترفيلم ببينم. چند تا فيلم بده ببينيم. * فارس: اما آن قدر كه من ميدانم شهيد آويني معتقد بود كه تاركوفسكي از مباني سينما هم خبر ندارد. *فراستي: دقيقاً، اما تاركوفسكي كتابهاي نظري جدي دارد. كتاب معروفش به نام "پيكر تراشي زمان " كه مرتضي هم آن راميشناخت از لحاظ نظري كتاب قابل تأملي است، يا يك گفتوگو دارد كه حرف حسابي در آن زياد است. تاركوفسكي اگر فيلم نميساخت من شخصاً ميگفتم كه نظريه پرداز خوبي است. به هرحال مرتضي ترديد داشت كه در مقابل اين جبهه روشنفكري هيچكاك تاب ايستادن داشته باشد. گفت فيلم برسان به من. 5-4 تا فيلم ديد. روز دوم - سوم كه فيلمها را مي ديد گفت: مسعود! هيچكاك انتخاب درستي است. يادم ميآيد دانشكده صدا و سيما فيلم "مرد عوضي " از هيچكاك را گذاشت. مرتضي با خانم اميني آمدند و ديدند. مرتضي بعد از پايان فيلم گفت: اين بينظير است. اين فيلم به معيارهاي مورد نظر ما خيلي نزديك است. ما شيعه جماعت خيلي ميتوانيم با هيچكاك ارتباط برقرار كنيم. خلاصه آويني مطمئن شد كه ميتواند روي هيچكاك مانور بدهد و مقابل جبهه روشنفكري داخلي مطرحش كند. آن موقع ما هنوز نشر نداشتيم. با "سيد مهدي شجاعي " كه آن روزها "انتشارات برگ " را داشت صحبت كرديم تا كار به صورت مشترك با آنها دربيايد. اين نخستين تجربه كتابيمان بود و گفتيم شايد درستتر باشد كه يك ناشرهم كنارمان باشد. تلويزيون همان موقع فيلمي از هيچكاك را نشان داد. مرتضي شبانه به من زنگ زد و گفت: اين فيلم را ديدي؟ به نظر من بي نظير است. فيلم «جنايت» هيچكاك را ميگفت. *فارس: اما همان موقع مطرح شد و حتي مطبوعات نوشتند كه آويني تحت تأثير فراستي اين مجموعه را منتشر كرده است. *فراستي: بله. كيهان اين را نوشت اما حقيقت اين است كه مرتضي فيلمهاي زيادي از هيچكاك را ديد تا به اين نتيجه رسيد كه هيچكاك مهمترين است. با رجوع به مقاله آويني در همين مجموعه "هيچكاك هميشه استاد " ميتوان فهميد كه چنين مواضعي را اصلاً ميشود با تأثير پذيري اتخاذ كرد يا اين كه بايد شناخت جامعي از موضوع داشت. ادامه دارد گفتگو از: حسين جودوي - محمد ياسر رجبي ويژه نامه "سيد شهيدان اهل قلم " انتهاي پيام/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 469]
صفحات پیشنهادی
آتیلا حجازی با چشمان اشکبار: پدرم هر حرفی زد به خاطر مردم بود
مرتضي اهل فرياد از عمق جان بود · حامد كميلي با فیلمی تازه می آید! آتیلا حجازی با چشمان اشکبار: پدرم هر حرفی زد به خاطر مردم بود ... .com ::: احداث بیش از ۴۰هزار واحد ...
مرتضي اهل فرياد از عمق جان بود · حامد كميلي با فیلمی تازه می آید! آتیلا حجازی با چشمان اشکبار: پدرم هر حرفی زد به خاطر مردم بود ... .com ::: احداث بیش از ۴۰هزار واحد ...
احمدی نژاد: بعضی حرف ها را نگه داشته ام برای مناظره
به هر شکلی بود حجتالاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی از لابهلای جمعیت خود را به بالای سن ... سخن به آیه 96 سوره اعراف رسید که: «ولو ان اهل القري آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ مِنْ السماء والأرض. ... (فریاد حضار: یا حسین)می خواهم 3 مطلب عرض کنم. .... ایران از این شعار که برآمده از عمق جان و ظرفیت ها و توانمندی هایشان بود، استقبال کردند.
به هر شکلی بود حجتالاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی از لابهلای جمعیت خود را به بالای سن ... سخن به آیه 96 سوره اعراف رسید که: «ولو ان اهل القري آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ مِنْ السماء والأرض. ... (فریاد حضار: یا حسین)می خواهم 3 مطلب عرض کنم. .... ایران از این شعار که برآمده از عمق جان و ظرفیت ها و توانمندی هایشان بود، استقبال کردند.
زندگينامه شهید سید حسین علم الهدی
وي از مبارزان دوران ستمشاهي بود و در شهرهاي مشهد، کرمان و اهواز فعاليت سياسي انجام ميداد و ... حسين پس از شهادت همرزمانش با فرياد الله اکبر، آخرين گلولههاي باقيمانده ... چون مولايش امام حسين (علیه السلام) به شهادت رسيد و جان به جان آفرين تسليم نمود. ... كه پي به عمق اين فاجعه برده بود، تصميم گرفت مانع از تحقق اهداف رژيم گردد و جامعه را از ...
وي از مبارزان دوران ستمشاهي بود و در شهرهاي مشهد، کرمان و اهواز فعاليت سياسي انجام ميداد و ... حسين پس از شهادت همرزمانش با فرياد الله اکبر، آخرين گلولههاي باقيمانده ... چون مولايش امام حسين (علیه السلام) به شهادت رسيد و جان به جان آفرين تسليم نمود. ... كه پي به عمق اين فاجعه برده بود، تصميم گرفت مانع از تحقق اهداف رژيم گردد و جامعه را از ...
فلسفه عزادارى
چه "كميت ها" و "دعبل ها" كه عمرى ، دار خويش را بر دوش كشيده و عاقبت جان و سر بر قدم معشوق نهاده . ... عزادارى نوعى برائت از ظالمان است كه كسى به واسطه ظلمى كه به او شده فرياد كرده و بقيه را ... او شايد اولين و آخرين كسى بود كه هنگام تولد، همگان بر او گريستند. ... اين احاديث بيانگر ارزش والاى گريه بر مصائب اهل بيت عليهم السّلام و در راس آنها ...
چه "كميت ها" و "دعبل ها" كه عمرى ، دار خويش را بر دوش كشيده و عاقبت جان و سر بر قدم معشوق نهاده . ... عزادارى نوعى برائت از ظالمان است كه كسى به واسطه ظلمى كه به او شده فرياد كرده و بقيه را ... او شايد اولين و آخرين كسى بود كه هنگام تولد، همگان بر او گريستند. ... اين احاديث بيانگر ارزش والاى گريه بر مصائب اهل بيت عليهم السّلام و در راس آنها ...
فلسفه عزاداري و گريه براي امام حسين (ع)
در كربلا، گرچه آنان، جان باختند; اما اسلام را حياتي دوباره بخشيدند، رسمِ ستم ... روز عاشورا، پيروز و برنده واقعي ميدان بود، چرا شيعيان و محبّان آن حضرت به جاي جشن و سرور، ... مراسم عملا به يكديگر، و نيز به صاحبان اصلي مصيبت (اهل بيت(عليهم السلام)) تسلّي ... با حضور در آن، پيامها و درسهاي حماسه حسيني را با عمق جان دريافت مي كنند.2.
در كربلا، گرچه آنان، جان باختند; اما اسلام را حياتي دوباره بخشيدند، رسمِ ستم ... روز عاشورا، پيروز و برنده واقعي ميدان بود، چرا شيعيان و محبّان آن حضرت به جاي جشن و سرور، ... مراسم عملا به يكديگر، و نيز به صاحبان اصلي مصيبت (اهل بيت(عليهم السلام)) تسلّي ... با حضور در آن، پيامها و درسهاي حماسه حسيني را با عمق جان دريافت مي كنند.2.
حافظ و انتظار(قسمت اول)
(در آن) تا هميشه ساكن خواهند بود. ... همه انسانها از نظر عقلى يا فطرى به اين عنصر جوهرى معترفاند و اهل دل و بزرگان، در تبيين و تزريق فهم اين پديده عظيم بسيار كوشيدهاند؛ حافظ هم به عنوان يك فرد ـ معتقد و متفكر جان سوخته ـ از اين قاعده مستثنى نيست. .... كه زيربناى آن اشتياق و برخاسته از عمق وجود باشد؛ نه نتيجه تحريف ذهنى و تحكم ...
(در آن) تا هميشه ساكن خواهند بود. ... همه انسانها از نظر عقلى يا فطرى به اين عنصر جوهرى معترفاند و اهل دل و بزرگان، در تبيين و تزريق فهم اين پديده عظيم بسيار كوشيدهاند؛ حافظ هم به عنوان يك فرد ـ معتقد و متفكر جان سوخته ـ از اين قاعده مستثنى نيست. .... كه زيربناى آن اشتياق و برخاسته از عمق وجود باشد؛ نه نتيجه تحريف ذهنى و تحكم ...
آفتاب در حجاب 9- خودت را مهیا كن ای زینب!
مادر از میان در و دیوار فریاد كشید كه “فضه(1) مرا دریاب! ... را با فرق شكافته و خونین، آماده تغسیل كرد و بغض آلوده در گوش تو گفت: “زینب جان! ... چه میكرد اگر امروز اینجا بود و میدید كه تو كوه مصیبت را بر روی شانه هایت نشانده ای و ... وداع با علی مرتضی است. ... این حسین است كه پسش روی تو و پیش روی همه اهل خیام ایستاده است و با نوایی ...
مادر از میان در و دیوار فریاد كشید كه “فضه(1) مرا دریاب! ... را با فرق شكافته و خونین، آماده تغسیل كرد و بغض آلوده در گوش تو گفت: “زینب جان! ... چه میكرد اگر امروز اینجا بود و میدید كه تو كوه مصیبت را بر روی شانه هایت نشانده ای و ... وداع با علی مرتضی است. ... این حسین است كه پسش روی تو و پیش روی همه اهل خیام ایستاده است و با نوایی ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
از همين روي؛ براي اينكه عمق اين پرونده خطير و حساس خداي ناكرده مورد غفلت و .... و كشورشان را به مسير يك ميليون شهيدي كه براي رهائي از سلطه فرانسه جان خود را در راه ... مردم يك صدا فرياد ميزدند اي رهبر بتشكن، بت نفاق را بشكن. ... 60 هزاران قرباني دادند طبيعي بود كه انقلاب به حكم قرآن، محاربين و معاندين و اهل بغي را بايد مجازات ميكرد.
از همين روي؛ براي اينكه عمق اين پرونده خطير و حساس خداي ناكرده مورد غفلت و .... و كشورشان را به مسير يك ميليون شهيدي كه براي رهائي از سلطه فرانسه جان خود را در راه ... مردم يك صدا فرياد ميزدند اي رهبر بتشكن، بت نفاق را بشكن. ... 60 هزاران قرباني دادند طبيعي بود كه انقلاب به حكم قرآن، محاربين و معاندين و اهل بغي را بايد مجازات ميكرد.
حسينيه دل
حسينيه دل نویسنده : جواد محدثي عاشورا، سقّاي تشنهكامان عزّت بود، با مشكي پُراز اشك، .... آبی آتش دل را نشاندنخخوشا زان عشقبازان یاد کردنزبان را زخمۀ فریاد کردنخوشا از نی، ... گرانباری به محمل بود بر نینه از سر، باری از دل بود بر نیچو از جان پیش پای .... دارد حسنبردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیبورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین؟
حسينيه دل نویسنده : جواد محدثي عاشورا، سقّاي تشنهكامان عزّت بود، با مشكي پُراز اشك، .... آبی آتش دل را نشاندنخخوشا زان عشقبازان یاد کردنزبان را زخمۀ فریاد کردنخوشا از نی، ... گرانباری به محمل بود بر نینه از سر، باری از دل بود بر نیچو از جان پیش پای .... دارد حسنبردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیبورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین؟
زينب كبرى (س) اسوه فضائل (4)
همه بانوان و كودكان در حالى كه گريان بودند و فرياد مى زدند، فرار كردند و سر به ... با لب تشنه جان داد، پدرم به فداى آن كسى كه قطرات خون از محاسن شريفش مى ريزد...در بعضى از روايات آمده : اهل بيت (علیه السلام) عمر سعد را سوگند دادند آنها را از كنار قتلگاه ... زهرا را به گونه اى ديد كه به واسطه عمق فاجعه و شدت آن آسمانها شكافته ، زمين از هم گسيخته ...
همه بانوان و كودكان در حالى كه گريان بودند و فرياد مى زدند، فرار كردند و سر به ... با لب تشنه جان داد، پدرم به فداى آن كسى كه قطرات خون از محاسن شريفش مى ريزد...در بعضى از روايات آمده : اهل بيت (علیه السلام) عمر سعد را سوگند دادند آنها را از كنار قتلگاه ... زهرا را به گونه اى ديد كه به واسطه عمق فاجعه و شدت آن آسمانها شكافته ، زمين از هم گسيخته ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها