واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: «پرويز پرستويي» با ذكر خاطراتي از «خسرو شكيبايي» در يك برنامه تلويزيوني گفت: در حقيقت حرمتي كه من براي بازيگري قائل هستم را از «خسرو» ياد گرفتم. به گزارش فارس، «پرويز پرستويي» در بخش ابتداي گفتوگو با «فريدون جيراني» در برنامه «دوقدم مانده به صبح» به ذكر خاطراتي از همكاري خود با خسرو شكيبايي پرداخت و گفت: فيلم «شكار» از تجربههاي بسيار خوب من بود. هم از اين كه فيلم «شكار» را كار كنم، مخاطب پيگير آثار «خسرو شكيبايي» در تئاتر بودم و اولين بار بود كه در فيلم «شكار» اين افتخار نصيب بنده شد كه با وي همكاري كنم. تجربه بسار خوبي بود و آنجا بود كه من فهميدم كه چقدر بازيگري سخت و جدي است. وي ادامه داد: در حقيقت حرمتي كه من براي بازيگري قائل هستم را از خسرو ياد گرفتم. خسرو نقش يك دانشجوي پزشكي را بازي مي كرد كه از زندان فرار ميكند و قرار بود ما شبانه به امامزادهاي پناه ببريم و بعد صبح با تريلي از آنجا فرار كنيم. در امامزاده، آدمهاي مختلفي بودند كه دخيل بسته بودند و كاراكتر خسرو، انساندوست بود همان طور كه خود شكيبايي اينگونهبود و همه آدمها را دوست داشت. وي گفت: براي بازي در اين سكانس خسرو قرار بود پسر پيرمردي را كه دخيل بسته و آسم دارد، معاينه كند و به او ميگويد: دوا با دكتره، شفا با خدا...پسر شما آسم داره. اما خسرو شكيبايي از كنار ايفاي اين نقش ساده عبور نكرد و چگونگي ايفاي آن را با «مجيد جوانمرد» كه ارتباطي صميمي با ما داشت مطرح كرد. در ادامه من و خسرو نشستيم يك سناريوي دو نفره را نوشتيم و قرار شد نزد يك پزشك برويم تا خسرو شيوه طبابت را از او بگيرد. براي انجام اين كار من قرار شد نقش مريض را بازي كنم. وي ادامه داد: براي اين كار من و شكيبايي و رضا قومي (چهرهپرداز فيلم) به يك درمانگاه در ايوانكي مراجعه كرديم كه پزشك آنجا پاكستاني يا هندي بود و آنها من را روي دست نزد پزشك بردند و وقتي من را معاينه كرد گفت: اين آقا آسم دارد! در ادامه بدون مقدمه نشستم و آنجا پزشك جا خورد و به نوعي كار ما به او برخورد و به اين باور رسيد كه ما نقشهاي داريم پس به ما گفت بفرمائيد بيرون! اما خسرو با همان حالت شيرين و مؤدب خود يه پزشك گفت: شتاب نكنيد، ما بازيگريم و سكانسي در يك فيلم داشتيم كه ميخواستيم غيرمستقيم ببينيم شما چه كاري ميكنيد. پزشك گفت: حالا كه دانستيد، بفرمائيد برويد اما خسرو گفت: نه ندانستيم. يعني خسرو همچنان پيگيري ميكرد. او به پزشك گفت: شما اينجا در درمانگاه گوشي داريد اما ما كه در فيلم در بيابان گير كردهايم، چه عملي را بايد انجام بدهيم؟ خسرو آنقدر پيگيري كرد كه در نهايت پزشك پيشنهادي داد كه در فيلم هست و شما ميبينيد. پرستويي گفت: نميخواهم به جماعت بازيگر توهين كنم اما بايد بگويم بازيگري براي مرحوم شكيبايي خيلي جدي بود در حالي كه امروز برخي بازيگران ما شب قبل خود را آماده نميكنند و صبح سرگردان به صحنه وارد ميشوند و ميپرسند ما قرار است چه سكانسي را بگيريم! وي افزود: وقتي بازيگري در يك سكانس با خسرو همبازي ميشد، همه چيز برايش جدي ميشد چون خسرو بازيگري بود كه طي شبانهروز ارتباطش با همه جهان قطع ميشد تا طي يك سيروسلوك شخصيتي جديد را خلق كند. پرستويي در ادامه به چگونگي حضورش در عرصه بازيگري پرداخت و گفت: من در سينما جواني نكردم و جواني نسل ما در تئاتر طي شد در حقيقت نسل ما دغدغه تئاتر داشت چون ما در تئاتر كيف ميكرديم و نگاهمان جدي ميشد. وي به خاطرات كودكياش از سينما پرداخت و گفت: در دوران كودكي، محلهاي كه در آن زندگي ميكرديم، درسهاي زيادي به من داد و در شكلگيري نگاه من به زندگي، وارد شدنم به دنياي بازيگري نقش داشت. يادم ميآيد ان زمان ما تلويزيون نداشتيم و سريالهاي مطرح آن زمان مثل چاپارل و فراري را از پشت شيشه قهوه خانه نگاه ميكردم و هميشه وارد شدن به دنياي بازيگري برايم رويا بود. پرستويي به ذكر خاطرهاي از ديدن اولين فيلم عمرش در سال سينما پرداخت و گفت: وقتي فيلم «ريكاردو» را از پشت شيشه قهوهخانه ديدم برايم جالب بود كه به سينما بروم و آن موقع فكر ميكردم كه در سينما آدمها زنده كار ميكنند! يك روز سر چهارراه مولوي، ديدم يك سينما فيلم را گذاشته و آن زمان من كه سن كمي داشتم، حق نداشتيم به سينما بروم اما آن روز در حالي كه در خانه مهمان داشتيم، من رفتم سر كيف مادرم، يك اسكناس 2 توماني برداشتم و به هر زحمتي بود آن فيلم را ديدم. البته اميدوارم بدآموزي نشود اما شرايط آشنايي ما با سينما خيلي دشوار بود... وي در ادامه به شيوه بازيگرياش در فيلم چون «بيد مجنون» و صحنه دشوار بازيابي بينايي كاراكتر خود در اين فيلم پرداخت و همچنين درباره ايفاي نقش در فيلمهاي كمدي خود به پرسشهاي «فريدون جيراني» پاسخ گفت. او «محمدرضا هنرمند» را كارگرداني دانست كه به دليل همكاريهاي متعدد، خيلي سريع با او هماهنگ ميشود و هنرمند با كد و شماره با او درباره نقش و ايفاي آن صحبت ميكند. پرستويي همچنين به بازي «آژانش شيشهاي» اشاره كرد و گفت:آقاي حاتميكيا وقتي فيلمنامه اين فيلم را به من داد گفت اگر اين نقش را پذيرفتي با شما همكاري ميكنم وگرنه آن را به هيچ بازيگر ديگري نخواهم داد و سراغ حاجكاظم واقعي خواهم رفت. من وقتي اين فيلمنامه را خواندم، همان ابتدا پذيرفتم و چون عرق خاصي هم نسبت به اين شخصيت و آدمهاي دفاع مقدس داشتم و دارم، گفتم حتما بايد حاج كاظم واقعي را ببينم. وي افزود: در ادامه وقتي وي را ديدم، به اين نتيجه رسيدم كه او گرچه اسمش حاج كاظم نيست اما شبيه همان حاج كاظم فيلمنامه است. مدتها به خانه وي رفت و آمد داشتم تا او را بشناسم و بعدها از ايشان خواستم هروقت فرصت كرد بيايد پشت صحنه بايستد چون براي من، همين حس كه اين آدم آنجا حضور دارد، به ايفاي بهتر نقش حاج كاظم كمك ميكرد. پرستويي سپس به دفترچهاي كه براي ايفاي هر نقش در دست دارد اشاره كرد و گفت: اين دفترچه را براي درجهبندي حسي نقش و فراز و فرودهايش در دست دارم. درست است كه كارگردان اين قضايا را كنترل ميكند اما من لازم ميدانم براي حفظ يكدستي بازي از آن استفاده كنم و حتي ديالوگهاي فيلمهايم را با خط خودم از اول تا آخر مينويسم تا بدون اين كه آنها را حفظ كنم، در من بنشينند. پرستويي گفت: بازيگري اگر با رنج و سختي همراه نباشد لذت بخش نيست. من هميشه جوانهاي علاقهمند به بازيگري را از ايفاي نقش در فيلمها منع ميكنم اما به آنها ميگويم اگر ميتوانيد سختيها را تاب بياوريد، بيائيد و وارد اين دنيا بشويد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]