محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826065373
عبور هنرمندان از معبر روی حوض
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: هیجانانگیزترین بخش دهمینجشن خانه سینما عبور هنرمندان از معبر روی حوض محوطه كاخ سعدآباد بود. یازدهمین جشن كم حاشیه بود؛ جشنی كه به همت خانه سینما و به سبك اسكار، هر سال اجرا میشود و عدهای جایزه میگیرند، عدهای غرمیزنند و عدهای بیتفاوت نسبت به آن هستند. اما جشن امسال واقعا خیلی كمرمقتر از این حرفها بود. حتی هیچكس حالش را نداشت كه به انتخاب «اتوبوس شب» به عنوان بهترین فیلم، واكنشی (چه مثبت و چه منفی) نشان دهد؛ جشنی كه دبیرش- پرویز پرستویی- خیلی سعی میكرد از هیجان و اهمیتاش بگوید اما جمعیتی كه بیرمقتر از همیشه برندهها را تشویق میكردند، هویت واقعی آن را نشان میدادند. كرختی، بینظمی و كلیشهای بودن، تمامیت جشنی بود كه پوستر زیبایش را عباس كیارستمی طراحی كرده بود و خیلیها را از خودش متوقع ساخته بود. در این گزارش سعی كردهایم گوشههایی از این جشن را برایتان به تصویر بكشیم با همان حس و حال. ما كه سخت توانستیم تا آخرش روی صندلیمان بند شویم، امیدواریم شما تا آخر گزارش دوام بیاورید! راننده تاكسی انكار میكند؛ «آقا من ۱۵ساله پشت فرمونام، تا حالا ندیدهم در جعفرآباد باز باشه». چند دقیقه بعد آنجاییم. در جعفرآباد باز است. راننده شرمنده است و ما گیج؛ نه تابلویی وجود دارد و نه علامتی؛ اصلا انگار نه انگار كه قرار است «جشن خانه سینما» در این مكان برگزار شود. با تردید به سمت در حركت میكنیم. قبل از اینكه به دربانها نزدیك شویم، خانمی از آنها سراغ كنسرت مشكوكی را میگیرد. برق از سرمان میپرد. دوباره به كارتهای دعوتمان نگاه میكنیم؛ «كاخ سعدآباد، در جعفرآباد». وقتی كه دوباره سرمان را بالا میآوریم، دربان آن خانم را رد كرده و كارتمان را از ما میگیرد. وارد میشویم. قصه تازه شروع شده است. یك هزار توی واقعی پیش روی ماست. مسیر اصلی بعد از ۵۰متر به چند مسیر مجزا تقسیم میشود كه هر كدامشان به یك سمت میروند. اما چیزی كه مسئله را بغرنجتر میكند تعداد آدمهایی است كه در این مسیرهای مجزا رفت و آمد میكنند. تعدادشان مساوی است و اگر از هر كدامشان بپرسی كه كجا میروی، میایستند، گردنشان را صاف میكنند و با ابروی یك بری بهات میگویند؛ «جشن خانه سینما». آن وقت است كه تو میمانی و یك جنون بزرگ كه آرام آرام میخواهی عربدهاش كنی؛ «از كدام طرف باید بروم؟» بیهیچ عربدهای یكی از راهها را همینجور اللهبختكی در پیش میگیریم. ساعت یقهمان را میچسبد؛ «۲ دقیقه دیگر باید در جشن باشی» و این را درست در لحظهای میگوید كه ما در اوج حیرانی هستیم. عدهای سرشكسته از كنارمان رد میشوند؛ «آقا اینوری نیست، برگردید». آنقدر میرویم و برمیگردیم كه سر آخر با ۲۰ دقیقه تاخیر به جشن میرسیم. ● جشن اینجا برگزار میشود دو تا در پیش روی ماست؛ در قرمزها و در آبیها و قرمزها از ما بهتراناند؛ «بازیگرها، كارگردانها و آدم معروفها» و آبیها ماییم؛ «منتقدان، خبرنگارها، عكاسها و متوسطها!». جمعیت هلمان میدهند و بدون آنكه خودمان متوجه بشویم روی یك صندلی آرام میگیریم. چشم، هیچ چیز جز انبوه جمعیت را نمیبیند. هر از چندگاهی یكی از روی پایمان رد میشود و این كار آنقدر عادی است كه نه كسی از ما معذرت میخواهد و نه ما یك همچین توقعی داریم. وقتی كه چشمهای تارمتاریمان یك مقدار سو میگیرد و گوشهایمان میتواند غیر از صدای پچ پچ ملت چیزهای دیگری را هم بشنود، تازه آن وقت است كه فضای جشن را بعینه میبینیم؛ سن زیبایی كه آن را پر از شمع كردهاند و گوشهاش پیانوی شیكی به چشم میآید؛ یك حوض آبی رنگ فوقالعاده كه خنكی از آن فوران میكند و پل سفیدی كه برندهها باید از روی آن رد شوند و تندیس عجیب جشن را در آغوش بگیرند. جشن چیزهای دیگری هم دارد؛ دو تا مانیتور بزرگ برای نمایش دارد و همچنین دو تا تابلوی نئون به شكل تندیس، نورهای تیزی دارد كه چشمها را در میآورند؛ بوی تند علف دارد و آدمهایی كه از سر و كول همه چیز حتی درختان محوطه بالا میروند. راستی ساندویچ هم دارد؛ دم در بهمان دادند؛ از همین ساندویچهای آماده ! مانیتورها اول یك انیمیشن سه بعدی راجع به سارقین فیلمهای سینمایی پخش میكنند، بعدش یك گروه جوان توی همان مانیتورها ساز كوك میكنند و شاد شاد مینوازند. بعدش دوربینهای جشن چند تا ستاره را شكار میكنند. ستارهها به محض اینكه تصویرشان را توی مانیتورها میدیدند، سعی میكردند خیلی عادی باشند؛ یعنی سعی میكردند اینطور بازی كنند و برای همین خیلی زود لو میرفتند. توی زندگی واقعی نمیشود بازی كرد، نمیتوان حس الكی گرفت. ● موزونكاران وارد میشوند در فضای مشوش جشن داشتیم شنا میكردیم كه یكهو چراغها خاموش شد و همهمه خوابید. مانیتورها پرچممان را نشان دادند و دیدیم جشن شروع شده است با سرود ملیمان كه همه به احترامش بلند میشوند و آن را بلند بلند میخوانند. بعد از تلاوت آیاتی از قرآن، پرویز پرستویی ( دبیر جشن خانه سینمای فعلی) روی سن میآید و خطابهای میخواند كه با دعایی آغاز میشود كه «ای خدای من،به همراه كوهها و دشتها تو را میخوانم...» و با این شعار ادامه پیدا میكند «كه امشب شب سینماست... ای سینما، امشب برای تو هورا میكشیم» و با گلایهای به پایان میرسد؛ «سینــــمای ما در رنج بـــیاعـتـمادی مـــیسوزد؛ بــــیاعتــــمادی از درون و بیاعتمادی از بیرون، و این خانه سینماست كه باید اعتمادسازی كند». بعد از همه این حرفها، دوباره هویت سن تغییر میكند؛ یكهو یك آهنگ خراسانی پخش میشود و یك گروه با آهنگ، یكسری حركات خیلی موزون انجام میدهند.یكهو از در و دیوار سن دود توی فضا فوت میكنند و حركات موزونكاران(!) محو میشود. هر از گاهی هم دستی، پایی، سری دیده میشود و این نشان میدهد كه دوستان بهرغم تمام این مشكلات، هنوز با سماجت به كارشان مشغولند. روی سن كه هیچ چیزی معلوم نیست، برای دیدن ادامه ماجرا مجبور میشویم به مانیتورها نگاه كنیم. سر درد میگیریم از این وضع كارگردانی؛ به جای نشان دادن اصل ماجرا، فیلمبردارها مدام از چوب و دست و پا قاب میگیرند و گاهی لطف كرده و چند تا كلوزآپ نشانمان میدهند. با این اوضاع ترجیح میدهیم فقط به موزیك زیبای محلی گوش كنیم كه آن هم خیلی سریع به اتمام میرسد و پرویز پرستویی دوباره از میان دودها روی سن پدیدار میشود. «گروه طاها را كه میشناسید؟ سالهاست كه قبل از افطار صدای آنها را شنیدهایم. این گروه به همراه موزیسین بسیار خوش ذوقمان - محمدرضا علیقلی - یك كار فوقالعاده كردهاند». گروه به روی سن میآید و تواشیح «اسماء الحسنی» با موزیك عجیب علیقلی آغاز میشود. كار زیبایی است، مخصوصا كه برگزاركنندهها «اسماء الحسنی» را با لیزر، بالای سرگروه به نمایش میگذارند و شرایط را دلپذیرتر میكنند. اما اگر یك مقدار به آن توجه كنید، توی پرتان میخورد؛ چون اسامی نمایش داده شده به هیچوجه با چیزی كه گروه میخواند هماهنگ نیست و یا بهتر بگوییم، اصلا آن چیزی نیست كه گروه در حال اجرایش است! ● اجرا فقط خمسه بعد از اجرای این كار، پرستویی دوباره روی سن میآید؛ «حالا موقع اهدای جوایز است. اولین جایزهمان مربوط میشود به فیلمهای كوتاه و...» او از علیرضا خمسه دعوت میكند برای اهدای جوایز این بخش به روی سن بیاید؛ كسی كه پرستویی ادعا میكند توی ترافیك گیر كرده است. خوش باوریم كه این ادعا را باور میكنیم؛ نمیدانیم این تازه ابتدای ژانگولر بازی فوقالعاده خمسه است. استاد بچه به بغل به همراه دختر بزرگش (درسا) روی سن میآید. میگوید به همراه خانم بچهها در بازار تجریش مشغول خرید بوده است كه به او یكهو زنگ زدهاند و گفتهاند بیا اینجا جایزه بده! میگوید از این بچهای كه به بغل دارد زیاد تعجب نكنیم؛ در سال گذشته بیكار بوده و از شدت بیكاری تصمیم گرفته كه بچهدار شود! خمسه از نوزادی كه به بغل دارد سؤال میكند «سینما چیه بابایی؟» و دختر بزرگش آغوهای نوزاد را اینجوری ترجمه میكند: «سینما اخّه!» نوزاد میگوید: «این چه جور سینماییه كه تعداد دستاندركاراناش از تعداد تماشاچیهاش بیشتر است؟!». نوزاد همین جور به تكهپرانیهایش ادامه میدهد و ملت همینجور قاه قاه میخندند. طنز فوقالعاده و وودی آلنی «علیرضا خمسه» نوید یك شب عالی را میدهد؛ شبی كه در آن تمام جایزهدهندگان مثل مراسم اسكار، ژانگولری اجرا كنند و رنگ و بویی به جشن بدهند؛ آرزویی كه بعد از اجرای علیرضا خمسه خشكید. ● پل خطرناك بعد از خمسه، ریتم جشن خیلی سریع میشود. ستارهها به سرعت بالای سن میآیند، به سرعت اسم برندهها را اعلام میكنند و برندهها هم به سرعت جایزه به بغل سن را ترك میكنند؛ نه شوقی و نه شوری. برندهها حتی حرف هم نمیزنند تا آنجا كه پرویز پرستویی تذكری اساسی میدهد؛ «آقایان و خانمهای برنده، میتوانید چند دقیقه هم حرف بزنید، ضرری ندارد!». این سوای تذكر اساسی او به برندگان جایزه بود؛ «دوستان عزیزی كه از روی پل به بالای سن میآیند، لطف كنند از كنار پل بیایند چون ظهر این پل شكست و یك اتفاقهایی افتاد كه نمیتوانم بگویم. به هر حال آن را وصله پینه كردیم و شما هم رعایت كنید تا اتفاقی نیفتد». بعد از این حرفها بود كه ستارهها دوتا دوتا از كنار پل حركت میكردند و اوضاع به شدت كمدی شد؛ جای تنگ عبور، استرس آب و چشمهای این همه آدم، رنگشان را مثل گچ كرده بود! وقتی كه جایزهها را اعلام میكردند، دور چرخید و چرخید تا اینكه كارن همایونفر برای گرفتن جایزه بهترین موسیقی متن از روی پل رد شد، جایزه را از دست ناصر چشمآذر و رامبد جوان گرفت و قصد رفتن كرد. در میانه پل پای كارن همایونفر گیر كرد و پل سفید میرفت تا فرو بریزد. هیچكس هم ایراد كار را نفهمید. همایونفر مثل همه از كناره پل در حال رفتن بود، پس چرا؟! پرویز پرستویی ناگهان انگار كه خبط بزرگی كرده باشد میگوید: «از همه دوستان معذرت میخواهم، لطف كنید از این به بعد از همان وسط پل بالا بیایید. من اشتباها گفتم كه از كناره بیایید. كناره پل خطرناك است». ما همه منتظر بودیم فیلمبرداران از قیافه سرخ شده همایونفر برایمان كادر ببندند كه نشد. درست بعد از اهدای جایزه بهترین فیلمبرداری به «حمید خضوعی ابیانه» است كه ناگهان پرستویی متنی حماسی را راجع به فرد مجهولی میخواند. مانیتورها موسیقی دلنشین پخش كرده و تصاویری سؤالبرانگیز موسیقی را همراهی میكنند. تصاویر نوجوانی را نشان میدهد. نوجوان بزرگ و بزرگتر میشود، قیافهاش آشناتر و متن پرستویی هم حماسیتر. میشناسیماش؛ او حسین علیزاده است؛ نابغه موسیقی ایران كه انگار قرار است برای جمعیت به همراه گروهش بنوازد. با لباسهای رنگین به روی سن میآیند و علیزاده در میانشان مینشیند؛ سنگین، موقر و بزرگ مینوازند، حال و احوالمان را خوش میكنند و میروند. خیلیها بعد از شنیدن صدای ساز جادویی علیزاده، جشن را ترك میكنند؛ انگار كه فقط به همین خاطر به اینجا آمدهاند. دوباره جایزهباران شروع میشود و جایزههای دانه درشتتر از راه میرسند. «صابر ابر» به خاطر مینای شهر خاموش جایزه بهترین بازیگر نقش مكمل را از دست ترانه علیدوستی و كامبیز دیرباز میگیرد. پر از هیجان است و پرشور، نفس نفس میزند و از علت هیجاناش میگوید؛ از اینكه باورش نمیشود. وقتی كه باران كوثری جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را میگیرد، پدرش جهانگیر كوثری اشك شوق میریزد. باران جایزهاش را از دست عزتالله انتظامی گرفت؛ كسی كه به هنگام خواندن اسمش همه به پاخاستند و یك دقیقه تمام برایش كف زدند؛ كسی كه پرستویی برای صدا كردنش گفت: «عزت سینمای ایران». ● ای مرز پرگهر جشن با یك سورپرایز جالب به پایان میرسد؛ سعید شهرام پشت پیانو میرود و پرستویی زیر آواز میزند؛ «از خون جوانان وطن لاله دمیده...». و این فقط مقدمهایست برای انفجار شادی. كلیپی فوقالعاده از سامان مقدم پخش میشود كه در آن بخشهای مهمی از تاریخ سینمای ایران با سرود كرال ستارههای سینمای ایران تدوین موازی شده است؛ ستارههای مشهوری مثل حمید جبلی، جمشید مشایخی، رؤیا نونهالی، پرویز پرستویی، مسعود رایگان، رویا تیموریان و... آنها سرود «ای ایران ای مرز پرگهر» را میخوانند. شور تمام تماشاچیان را میگیرد و ناگهان گروهی روی سن میآیند و محلی میرقصند. درست هیجان به نقطه اوجش نزدیك شده است كه آسمان نورباران میشود و هلهله، دف و شادی پروازمان میدهد و جشن به پایان میرسد؛ جشنی كه كاملاً ناهماهنگ به نظر میرسید، پلش شكسته بود و كیومرث پوراحمدش، كیمیایی را رئیس سینمای ایران خواند؛ جشنی كه با خوشبینانهترین حالت متوسط بود و فاصله كهكشانیمان را با برنامههای بزرگ و هیجانانگیز، یك بار دیگر به رخ كشید. سعید جعفریان گزارش: همشهری آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]
صفحات پیشنهادی
عبور هنرمندان از معبر روی حوض
عبور هنرمندان از معبر روی حوض. هیجانانگیزترین بخش دهمینجشن خانه سینما عبور هنرمندان از معبر روی حوض محوطه كاخ سعدآباد بود. یازدهمین جشن كم حاشیه بود؛ جشنی كه ...
عبور هنرمندان از معبر روی حوض. هیجانانگیزترین بخش دهمینجشن خانه سینما عبور هنرمندان از معبر روی حوض محوطه كاخ سعدآباد بود. یازدهمین جشن كم حاشیه بود؛ جشنی كه ...
حوض در مهماری سنتی ایران
حوض در مهماری سنتی ایران. ... خاک چندان مقدس مینمود که بر روی آبگذرها به زحمت بسیار پل میزدند تا آدمی در گذر از آنها مجبور به عبور از میان آب نباشد. ... دسترسی به جبهه و ایوان اصلی بنا را به دو معبر غیرمستقیم جانبی تقسیم میکنند. .... گاهی به مناسبت ایامی همچون جشنهای عروسی، روی حوض خانهها را با تکههای بزرگ چوب میپوشاندند ...
حوض در مهماری سنتی ایران. ... خاک چندان مقدس مینمود که بر روی آبگذرها به زحمت بسیار پل میزدند تا آدمی در گذر از آنها مجبور به عبور از میان آب نباشد. ... دسترسی به جبهه و ایوان اصلی بنا را به دو معبر غیرمستقیم جانبی تقسیم میکنند. .... گاهی به مناسبت ایامی همچون جشنهای عروسی، روی حوض خانهها را با تکههای بزرگ چوب میپوشاندند ...
آشنايي با اماكن مذهبي، تاريخي، صنايع دستي و سوغات استان قم
پل دلاك اين پل 153 متر طول و 6 متر عرض و 18 دهانه داشته و در زمان صفويه بر روي رود ... پل شكسته اين پل در شرق پل دلاك و در معبري بسيار قديمي كه اصفهان را به ري ... قمري بدست هنرمند برجسته حسن قمي و تحت نظر حاج سيد محمود طباطبايي، ساخته ... اين كاروانسرا عمر كوتاهي داشته و با ايجاد درياچه حوض سلطان راه عبور آن مسدود شده است . ...
پل دلاك اين پل 153 متر طول و 6 متر عرض و 18 دهانه داشته و در زمان صفويه بر روي رود ... پل شكسته اين پل در شرق پل دلاك و در معبري بسيار قديمي كه اصفهان را به ري ... قمري بدست هنرمند برجسته حسن قمي و تحت نظر حاج سيد محمود طباطبايي، ساخته ... اين كاروانسرا عمر كوتاهي داشته و با ايجاد درياچه حوض سلطان راه عبور آن مسدود شده است . ...
ایوان تخت مرمر (کاخ گلستان)
تخت مرمر به شکل سکوی بلند دیواره داری روی دوش سه دیو و شش فرشته و یازده ستون .... با تندیسهایی ارزشمند از هنرمندان پر آوازه معاصر ایران و جهان قرار گرفتهاست. ... هشتی، چهارسو، معبر و گذرگاه از جمله عناصر چشمنوازی هستند که بازدیدکنندگان هنر ... با دیواره های صخره ای بلند به ارتفاع حدد ۱۰۰ متر محل عبور رودخانه ای است که از کوه های ...
تخت مرمر به شکل سکوی بلند دیواره داری روی دوش سه دیو و شش فرشته و یازده ستون .... با تندیسهایی ارزشمند از هنرمندان پر آوازه معاصر ایران و جهان قرار گرفتهاست. ... هشتی، چهارسو، معبر و گذرگاه از جمله عناصر چشمنوازی هستند که بازدیدکنندگان هنر ... با دیواره های صخره ای بلند به ارتفاع حدد ۱۰۰ متر محل عبور رودخانه ای است که از کوه های ...
طبيعت آذربايجان شرقي، بهشت گردشگري
براي رسيدن به دروازه قلعه بايد از معبر دالان مانندي به طول 200 متر عبور كرد. ... اروميه و درياي خزر ريخته مي شوند و مردم نيز براي رفت و آمد به احداث پل روي آورد ه اند. ... شيب است ودر وسط آن يك جوي آب و حوض هايي به شكل دايره همراه با چندين فواره وجود دارد. ... گدار، معمار معروف فرانسوي طراحي شده و به دست هنرمندان پرتلاش كشورمان ساخته شد. ...
براي رسيدن به دروازه قلعه بايد از معبر دالان مانندي به طول 200 متر عبور كرد. ... اروميه و درياي خزر ريخته مي شوند و مردم نيز براي رفت و آمد به احداث پل روي آورد ه اند. ... شيب است ودر وسط آن يك جوي آب و حوض هايي به شكل دايره همراه با چندين فواره وجود دارد. ... گدار، معمار معروف فرانسوي طراحي شده و به دست هنرمندان پرتلاش كشورمان ساخته شد. ...
بنا و يادمانهای تاريخی
آب در كف سنگفرش خیابان موج مىزند و راه نسبتاً عریضى در دو طرف براى عبور ... مىریزد در چندین حوض فوارههاى بسیار زیبایى دیه مىشود و در بعضى از آنها نیز به ... در این محلههاى جدید بسیارى از هنرمندان و بازرگانان كه اغلب از جلفا و تبریز واقع در ... است و هر یك از آنها تا كنار معبر عریضى كه براى عبور انسان و اسب بسیار مناسب است ...
آب در كف سنگفرش خیابان موج مىزند و راه نسبتاً عریضى در دو طرف براى عبور ... مىریزد در چندین حوض فوارههاى بسیار زیبایى دیه مىشود و در بعضى از آنها نیز به ... در این محلههاى جدید بسیارى از هنرمندان و بازرگانان كه اغلب از جلفا و تبریز واقع در ... است و هر یك از آنها تا كنار معبر عریضى كه براى عبور انسان و اسب بسیار مناسب است ...
تاج محل؛ مزار ماندگار عشق
او در بازگشت به هند، گروهی از هنرمندان ایرانی را با خود به همراه برده بود. ... یک فضای مرکزی غالبا گنبدی شکل وجود دارد که از مرکز آن چهار محور متقارن عبور می کند. ... تنها تفاوت این بنا با مسجد این است که محراب ندارد روی سنگفرش آن شکل جانماز ایجاد نشده است. ... در این شیوه، عرصه باغ توسط دو معبر متقاطع به چهار قسمت تقسیم می شود. ...
او در بازگشت به هند، گروهی از هنرمندان ایرانی را با خود به همراه برده بود. ... یک فضای مرکزی غالبا گنبدی شکل وجود دارد که از مرکز آن چهار محور متقارن عبور می کند. ... تنها تفاوت این بنا با مسجد این است که محراب ندارد روی سنگفرش آن شکل جانماز ایجاد نشده است. ... در این شیوه، عرصه باغ توسط دو معبر متقاطع به چهار قسمت تقسیم می شود. ...
آذربایجان شرقی و جلوه های ویژه
سد علویان بر روی صوفی چای (رودخانه صوفی)؛ مراغهمراغه يكي از مراكز مهم تهيه و صدور خشكبار محسوب مي شود. ... كلیبر در بستر رود كلیبر و در سرزمینی صخره ای واقع شده و تنها معبر ..... با عبور از کناراین پل قدیمی پایگاه دوم شکاری تبریز را درپیش رو داریم و در جنب آن ... آب در حوضي طبيعي جمع مي شود و مورد استفاده قرار مي گيرد . ...
سد علویان بر روی صوفی چای (رودخانه صوفی)؛ مراغهمراغه يكي از مراكز مهم تهيه و صدور خشكبار محسوب مي شود. ... كلیبر در بستر رود كلیبر و در سرزمینی صخره ای واقع شده و تنها معبر ..... با عبور از کناراین پل قدیمی پایگاه دوم شکاری تبریز را درپیش رو داریم و در جنب آن ... آب در حوضي طبيعي جمع مي شود و مورد استفاده قرار مي گيرد . ...
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها