واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمای ما - احسان امیرکلالی: "گويا هنرمندان تنها آنچه را خود بخواهند و همانطور كه بخواهند مي بينند و هيچ كس هم اعتراضي ندارد." اين بخشي از اعتراض نامه اي بود كه عده اي از متخصصان پيوند مطرح و آن را بهانه اي براي متوقف ساختن سريال حلقه سبز قلمداد كرده اند. آيا اين اعتراض را بايد جدي گرفت؟ در تاريخ سينما نمونه هاي بي شماري را مي توان مثال زد كه تماشگران بعد از تماشاي فيلم، واكنش هاي غير قابل پيش بيني از خود نشان دادند. از وحشت همه جانبه نسبت به يك رويداد گرفته تا توجه همه جانبه به يك مساله. مثلا در دهه هفتاد ميلادي تماشاگران فيلم "ماراتن من" براي مدتي از مراجعه به دندانپزشكي ها سر باز مي زدند. چرا كه در اين فيلم صحنه هاي شكنجه اي با وسايل دندانپزشكي ساخته شده بود. حال آيا بايد بعد از اين واكنش كارگردان آن فيلم را به جرم اينكه باعث فرار مردم از دندانپزشكي شده از فيلم ساختن محروم كرد و يا فيلمش توقيف شود؟ آيا بايد تماشاگران را به صرف بدبين شدن و ديد منفي پيدا كردن نسبت به دندانپزشكي از لذت تماشاي اين فيلم محروم مي كردند؟ نمي دانم با سابقه اي كه جامعه پزشكي در برخورد با اينچنين مسائلي دارد، اگر اين فيلم در ايران ساخته و نمايش داده مي شد چه بلايي سر عوامل فيلم مي آمد. يادمان نرفته كه نمايش فيلمهاي خانه اي روي آب و شوكران و... باعث چه واكنش هايي از سوي اين جامعه شد. اما اينبار قضيه كمي فرق كرده. خشم اين عزيزان باعث شده كه تقاضاي متوقف شدن اين سريال را داشته باشند. پس ماجرا خيلي جدي تر از ماراتن من و شوكران است.البته از اين دست واكنش ها بر عليه فيلمها وسريالها در ايران به فراواني يافت مي شود. كه البته در جاي خودش اين حركتها و فاصله گرفتن از بي تفاوتي نسبت به پديده هاي اطراف، قابل تقدير است. اينكه مي گويند " گويا هنرمندان تنها آنچه را خود بخواهند و همانطور كه بخواهند مي بينند " برايم سوالي ايجاد مي كند كه براستي مگر غير از اينست؟ يعني هنرمند آن چيزي را بايد ببيند كه ديگران مي خواهند؟ منظور اينست كه ديگران به هنرمند بگويند فلان چيز را ببين و در ضمن آنطور كه ما مي خواهيم ببين؟!!! پس آفرينش هنري چه مي شود؟ پس زايمان هنري ديگر چيست؟ پس نگاه تيزبينانه هنرمند كجا رفته است؟ پس...؟ اصلا مي آييم و با همين ديدگاه شما به هنر نگاه مي كنيم. حتما بياد داريد كه سريالي در ماه رمضان پخش شد بنام "يك وجب خاك" و در آن بحث اهداي عضو را به ميان كشيده بود. و باز حتما بياد داريد كه مادر مريض به يكباره و به شيوه اي ماورايي متوجه شده بود كه پسرش مي خواهد كليه اش را اهدا كند. اين كه ديگر همان چيزي بود كه شما خواستار آن بوديد. تبليغ اهداي عضو. مگر اين هنر هماني نبود كه شما مي خواستيد؟ چگونه نگاه كند و آن چه كه شما مي خواهيد نگاه كند. اين همان تلقي شما از هنر و هنرمند نبود؟ پس چه شد كه با پخش يك سريال ديگر همه آنهايي كه براي اهداي عضو به بيماران ثبت نام كرده بودند نام خودشان را ازليست اهدا كنندگان خارج كردند؟ آيا اين هنري كه شما از آن نام مي بريد بايد تا بدين حد شكننده باشد؟ در نامه شما آمده كه چگونه نويسنده اين سريال متوجه ناراحتي روح اهدا كننده شده و اينكه مگراين نويسنده با ماورا در ارتباط است؟ مي خواهم بپرسم چطور آن مادري (در سريال يك وجب خاك ) كه در ايتدا به هيچ وجه راضي به اهداي اعضاي بدن فرزندش نيست حق دارد كه از طريق ماورا با پسرش ارتباط برقرار كند و نويسنده آن را به تصوير بكشد ولي در اينجا نمي شود؟ خواهشم از شما اينست كه بياييد و نگاه ابزاري به هنر را كنار بگذاريد. اينكه مي بينيد سريال حلقه سبز اينچنين تاثيري بر مخاطبان مي گذارد دليل بر سنگدلي و عدم تعهد كارگردان و نويسنده سريال نمي باشد. صورت مساله را پاك نكنيد. اين مساله ريشه در اين دارد كه پديده اهداي عضو تا امروز جايي در بين باورهاي ما نداشته كه با پخش تنها چند قسمت ازيك سريال، همه از آن روي گردان مي شوند. چرا كه اگر به يك باور تبديل مي شد اينقدر شكننده نبود. نقش هنرمند در جامعه اينست كه مسائلي را كه از ديد ديگران پنهان مانده را به نمايش بگذارد. جناب حاتمي كيا و همكارانش سعي در به چالش كشيدن موضوعي دارند كه بدون هيچ گونه ايجاد تفكرو آگاهي عميقي و با بهره گيري از احساسات پاك مردم به آنها تزريق شده. ايشان آمده اند دغدغه هاي خودشان را از مساله اهداي عضو به تصوير كشيده اند.جرم است؟ نكند هنوز در قرون وسطي به سر مي بريم؟ تازه اين سريال هنوز درآغاز راه است. هنوز خيلي ابهامات داخل سريال رفع نشده و ما چه مي دانيم كه اين قضيه به كجا مي انجامد؟ يادمان نرود كه براي تبديل شدن اين امر به باور نياز به زمان، نياز به ايجاد آگاهي، نياز به تفكر، نياز به ايده و نياز به آفرينش است. منبع خبر : سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]