تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 19 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند نماز بنده‏اى را كه دلش همراه بدنش نيست نمى‏پذيرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805821955




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عبدا... كوثري : زبان فارسي در ترجمه كم نميآورد


واضح آرشیو وب فارسی:قدس: عبدا... كوثري : زبان فارسي در ترجمه كم نميآورد
عبدا... كوثري، مترجم ادبي، بر اساس بيش از سي سال تجربه اش در ترجمه متون مختلف ادبي، از تراژدي هاي يونان تا داستانهاي

آمريكاي لاتين و كتابهايي در زمينه شناخت متفكران و نويسندگان غربي، اعتقاد دارد كه زبان فارسي در ترجمه «كم نمي آورد».
«عبدا... كوثري» مترجم آثار ادبي، درباره كارايي خط و زبان فارسي در ترجمه متون ادبي، مي گويد: تا آن جا كه خبر دارم، نخستين كسي كه مسأله مشكلات خط فارسي را مطرح كرد، «ميرزا فتحعلي آخوندزاده» بود. گويا او خطي نيز ابداع كرد كه از چند و چون آن آگاه نيستم. از آن زمان تاكنون اين مسأله بارها مطرح شده و حتي زماني عده اي از تغيير خط سخن گفتند. اما مشكلات خط فارسي دست كم براي اهل قلم بايد روشن شده باشد، زيرا اينان ناچارند روزي چند صفحه بنويسند و بعد هم نمونه هاي حروف چيني را تصحيح كنند و بارها و بارها كلمات پردندانه يا پرنقطه را كه تايپيست غلط زده درست بكنند.
به گزارش فارس، كوثري ادامه داده است: اما منصفانه بايد گفت كه در اين جا تمام تقصير را نبايد به گردن تايپيست انداخت. خود من در برخي موارد در گذاشتن نقطه ها سهل انگاري مي كنم و به همين علت كلمه اي مثل «فيتز جرالد» براحتي «فتيزجرالد» خوانده مي شود. خط ما دست كم دو مشكل عمده دارد، نخست پيوسته بودن حروف در ساختن كلمه و ديگر منقوط بودن حروف. در اين سي چهل سال اخير، تلاش هايي براي سامان دادن به رسم الخط فارسي صورت گرفته مثل جدا كردن «مي»، «يا»، «را»، «به» و... اين تلاشها برخي مشكلات را حل كرده، اما رسم الخط ما به سبب همان ويژگي ها كه ياد كردم در همه موارد قاعده بردار نيست. مثلاً چسباندن «به» به كلمه قيد را در خيلي از موارد رعايت نمي كنيم، چون كلمه شكل نأمانوسي مي گيرد. رسم الخط ما پر از استثنا بر قاعده است.

اين مترجم آثار ادبي آمريكاي لاتين معتقد است: متاسفانه امروز آشفتگي بيشتري در خط پيدا شده. نه تنها بسياري از ناشران، كه بسياري از نويسندگان و مترجمان و نشريات هم رسم الخط خاصي برگزيده اند و از سوي ديگر كساني كه كتاب هاي دبستاني و دبيرستاني را تأليف مي كنند، رسم الخطي جداگانه دارند. هرچند در پي تلاش هايي كه ياد كردم مي توانيم بگوييم در صد بالايي از اين قواعد به طور عام پذيرفته شده، اما همان درصد باقيمانده هنوز مشكل ساز است. از سوي ديگر بعضي قواعد خاص كه فلان نويسنده يا فلان نشريه يا فلان ناشر در رسم الخط خود رعايت مي كند نه تنها مشكلي را حل نكرده، بلكه بر نابساماني افزوده است. مثلاً اضافه كردن حرف (ا) به هنگام اضافه شدن كلمه به ضمير پيوسته (م، ت، ش، و...) يا تغيير رسم الخط كلماتي مثل «فرزانگي» و «ديوانگي» به «فرزانه گي» يا «ديوانه گي» فقط خواننده را گيج تر از پيش كرده و بس.
«كوثري» در ادامه تصريح كرده است: مشكلات خط ما برخاسته از ويژگي هاي اصلي اين خط است و فكر نمي كنم بسياري از آنها حل شدني باشد، اما اين دشواريها را نبايد مشكل اصلي در بي سوادي يا كم سوادي خودمان قلمداد كنيم. هستند ملت هايي كه خط شان چندان ساده تر از ما نيست، اما امروز در دنياي علم و هنر جايگاهي والا يافته اند.
اين مترجم آثار ادبي و فلسفي درباره «زبان فارسي» و كارآيي آن در ترجمه مي گويد: بحث توانايي زبان يا ناتواني زبان به هنگام تقابل با فرهنگ و زبانهاي ديگر مطرح مي شود و ميدان اين مقابله، ترجمه است. زبان فارسي از هزار سال پيش در ميدان ترجمه به آزمون نهاده شده. ترجمه هاي گوناگون از قرآن و ترجمه متون فلسفي كه سبب شد در قرن هاي سوم و چهارم فرهنگ ايراني به اوجي بي سابقه دست يابد و پيامد آن پيدايش متفكراني چون «ابوريحان» و «ابن سينا» و «خيام» و «رازي» و ... بود، نشان داد كه اين زبان براي بيان مفاهيم پرورده شده و در مقابل زبان هاي ديگر كم و كاستي ندارد.
وي ادامه داده است: خوشبختانه امروز بسياري از آن ترجمه ها در دسترس ماست و هنوز هم مي توانيم از آن ترجمه ها نكته ها بياموزيم. اما در اين يك قرن و نيم گذشته كه ما خواه نا خواه به دنياي جديدي رانده شديم، از نخستين كارهايمان تلاش براي شناخت اين دنيا و پي بردن به رمز و راز آن بوده است. اين دنيايي است كه ما نقشي در ساختن آن نداشته ايم و هنوز هم نداريم. بيشتر مصرف كننده بوده ايم. هم در عرصه فناوري هم در عرصه علوم دقيق و هم در زمينه علوم انساني. از اين روست كه ترجمه در كشور ما اهميتي روزافزون داشته و دارد.
كوثري كه در كارنامه ادبي اش سرودن شعر نيز به چشم مي خورد، بيان داشته است: در اين مدت زبان ما از طريق ترجمه غني شده، يعني مترجمان ما مفاهيم جديدي از فرهنگ ديگر را با واژه هايي كه يافته اند يا ساخته اند وارد زبان ما كرده اند. برخي از اين واژه ها يافتني بوده، يعني مترجمان با رجوع به متون گذشته آن ها را يافته اند و دوباره به كار گرفته اند مثل واژه «ناكجاآباد» در برابر «يوتوپيا». اين ها اغلب مفاهيمي است مربوط به فلسفه قديم كه قبلا هم در فرهنگ ما سابقه داشته چون آن آثار را قرن ها پيش ترجمه كرده بوديم. اما مفاهيم فلسفه جديد يا آن چه در نظريه هاي مثلاً جامعه شناسي جديد آمده، چيزهاي كاملا بي سابقه است.
وي در ادامه مطلب بيان داشته است: من از آنجا كه در ترجمه فلسفه محض دستي ندارم، فقط در مقام خواننده مي توانم حرف بزنم. اما در مقام مترجم ادبي، در اين سي و چند سال كه متون مختلف ادبي، از تراژدي هاي يونان تا داستان هاي آمريكاي لاتين و كتاب هايي در زمينه شناخت متفكران و نويسندگان غربي را ترجمه كرده ام، كمتر موردي يافته ام كه زبان فارسي در برابر زبان انگليسي به اصطلاح «كم بياورد». در عرصه ادبي ما ترجمه هاي بسيار ممتازي از آثار مهم ادبيات جهان داريم كه چيزي از اصل كم ندارد. اين از آن روست كه زبان ما در اين هزار واندي سال براي بيان انواع مفاهيم و توصيف حالات و اطوار جسماني و روحاني آدمي خوب آموخته و آزموده شده است.
مترجم «گرينگوي پير» اثر «كارلوس فوئنتس» گفته است: به عقيده من زبان ها مشتركات بسياري دارند و به همين دليل اصولاً ترجمه امكان پذير مي شود. اما اين بدان معنا نيست كه زبان ها الزاما متناظر با هم هستند. تفاوت فرهنگ ها سبب مي شود برخي مفاهيم و واژه ها در يك زبان كاربرد بيشتر يابد و در نتيجه در طول زمان صيقل بخورد و به حد كمال زيبايي و رسانايي برسد. اما در زبان ديگر كه بستر فرهنگي متفاوتي دارد، مفاهيم ديگر و واژه هاي ديگر اين روند تكاملي را طي كنند. بنابراين در تقابل دو زبان گاه مي شود ما براي بيان يك مفهوم در يك واژه با مشكل روبه رو شويم و بايد چيزي بيش از يك واژه را به كار گيريم. اين وضعي است كه در ترجمه ادبي، خاصه در ترجمه شعر، كه از نهاني ترين و خاص ترين امكانات زبان سود مي جويد، پيش مي آيد.
كوثري ادامه مي دهد: اما اين فقط مشكل زبان فارسي نيست، زبان انگليسي نيز براي بيان برخي مفاهيم زبان فارسي با همين مشكل روبه رو مي شود. نگاهي به ترجمه برخي آثار كلاسيك خودمان بيندازيم يا به ترجمه برخي رمان هاي فارسي در ادبيات معاصر. در ترجمه علوم جديد، خواه علوم دقيق و خواه علوم انساني كه مفاهيم تازه و بي سابقه اي دارند، ما مشكلات بيشتري داريم. در مواردي كه مترجم به درستي معناي واژه اي را فهميده توانسته با اتكا به دانش فارسي خود معادل خوبي براي اين واژه يا آن مفهوم جديد بسازد. در اين زمينه مشكلات ما بيشتر به سبب بدفهمي مترجمان يا دانش ناكافي آنها در زبان فارسي است. تا آنجا كه مي دانم مترجمان خوب ما در ترجمه اين متون فرونمانده اند.
«عبدا... كوثري» در ادامه بيان داشته است: در اين جا نكته اي پيش مي آيد كه شايد دغدغه ذهني بسياري از ما باشد. وقتي مي گوييم زبان فارسي فقير است يا نرمش كافي در برابر زبانهاي ديگر ندارد، آيا اين نارسايي را بايد زاييده ويژگي هاي زبان فارسي بدانيم يا آن را نتيجه فقر فرهنگي اهل زبان به شمار آوريم؟ من قصد دفاع از زبان فارسي را ندارم .اين زبان ميراث من تنها نيست. آن چه مي گويم بيشتر جنبه پرسش دارد تا صدور حكم. مسأله از اين قرار است: دراين مدت ما در زمينه فلسفه و علوم انساني بسياري از كتاب هاي غربي را ترجمه كرده ايم، البته نه به گونه اي نظام مند و هدف مند، بلكه پراكنده و نابسامان و بيشتر با اتكا به ذوق و گرايش تك تك مترجمان. از اين روست كه هنوز مجموعه كاملي كه نشان دهنده سير تحول انديشه غربي در اين زمينه ها باشد،در اختيار نداريم و برخي از ترجمه ها هم قابل اعتماد نيستند.
مترجم «استاد شيشه اي» اثر «ميكل سروانتسدر» در تبيين اين موضوع ادامه داده است: در مورد برخي از متفكران يا شرح آرا و عقايدشان بيش از يك يا دو كتاب معتبر در دسترس ما نيست. اين خود يك مشكل است. اما مسأله يا مشكل ديگر اين است كه آن مفاهيم ترجمه شده، آن فلسفه ها و آن نظريه هاي جامعه شناسي تا چه حد در ذهن ما جا افتاده و سپس در زبان ما سيلان يافته و بخشي تفكيك ناپذير از فرهنگ ما شده است؟ اگر چنين مي بود ما نيز مي بايد در اين مدت مفاهيم جديدي، ديدگاه هاي جديدي و حتي نظريه هاي جديدي در آن چارچوب ها عرضه كرده باشيم يا مثلاً از فلان نظريه جامعه شناسي براي تحليل جامعه كنوني خود به گونه اي نظام مند و مستدل سود جسته باشيم.
در ادامه بيان شده: در اين ترديدي نيست كه ما امروز داريم كساني را كه بدانند و بتوانند توضيح دهند كه مثلاً «كانت» چه مي گفته يا دستگاه فكري «هگل» چگونه بوده يا فلان فيلسوف قرن بيستم چه عقيده اي درباره تاريخ داشته يا فلان نظريه پرداز جامعه شناسي حرف حسابش چه بوده. اما آيا داريم متفكراني كه در دستگاه فكري آن متفكران فكر كنند و ادامه دهنده تفكر آنان در زبان و فرهنگ ما باشند؟ نگاهي به يك واژه نامه فلسفي و علوم انساني بيندازيم و ببينيم جدا از برخي واژه ها كه ديگر مصرف روزانه پيدا كرده، چند در صد از واژه ها در نوشته هاي تأليفي و در گفتارهاي اهل دانشگاه و اهل قلم ما، به گونه اي جاافتاده و طبيعي به كار مي رود. به عبارت ديگر آن دستگاه هاي فكري تا چه حد درفرهنگ ما جا افتاده، از حالت عاريتي بيرون آمده و به زبان تفكر ما راه يافته تا زبان، زايايي بيابد و نرمش پذيرد. تا آنجا كه ديده ام آن واژه نامه ها بيشتر به كار مترجمان آمده و آن واژه ها بيشتر در ترجمه به كار گرفته شده است.
«كوثري» يادآور شده است: البته در عرصه تاريخ نويسي وتحليل تاريخ داريم نويسندگاني را كه به گونه اي خلاق از آن مفاهيم و دستگاه هاي فكري سود جسته اند اما در بيشتر زمينه هاي ديگر كارهاي تأليفي ما در توضيح و تشريح آن دستگاه ها و مفاهيم بوده و چيز تازه اي به آنها نيفزوده ايم. من از آنجا كه در زبان شناسي دستي ندارم و از ديدگاه هاي زبان شناسان در اين مورد بي خبرم، فقط در مقام مترجم و نيز خواننده اي كه كم وبيش نمونه هاي گوناگون متون فارسي را از تاريخ بلعمي تا امروز مطالعه كرده حرف مي زنم، اما شايد مناسب باشد كه در اينجا از تجربه شخصي خود در اين زمينه نيز چيزي بگويم. من در زمينه علم اقتصاد چندين كتاب ترجمه كرده ام و يكي از كارهايم در دو سه سال اخير همكاري در تدوين واژه نامه و سپس فرهنگ توصيفي اصطلاحات اقتصاد مالي و واژه هاي رايج در بورس و اوراق بهادار بوده. در اين جا ما با مفاهيمي سر و كار داريم كه هيچ سابقه اي در فرهنگ ما و در اقتصاد ما ندارند. برخي از اين مفاهيم حتي به آساني به تصور من در نمي آيند. ما از آنجا كه هيچ پيشينه اي در اين زمينه نداريم، ناچاريم يا به روش گرته برداري يا ترجمه لفظ به لفظ واژه بسازيم يا با توجه به كاربرد يا مفهوم آن چيز معادلي ابداع كنيم.
وي ادامه داده است:كار در هر مورد ، دشواريهاي خاص خود را دارد. مي توانم بگويم زبان فارسي در برخي موارد آن نرمش لازم را ندارد، اما هنوز براي من روشن نيست كه اين نارسايي به سبب مأنوس نبودن ما با آن مفاهيم است يا براستي عيبي در زبانمان وجود دارد. نكته اي كه در اغلب موارد توجه مرا جلب مي كند، آسانگيري و باز بودن دست و بال غربي ها در ساختن اين اصطلاحات است و پيش پاافتاده ترين كلمات در كنار «سنگين ترين» كلمات مي نشيند و هيچ اتفاقي هم نمي افتد. كار به آنجا مي كشد كه براي بيان يك مفهوم از اسم شخص يا فلان شركت يا كارخانه استفاده مي كنند .مثل Green Shoeكه نام كارخانه اي بوده كه مثلاً اولين بار از فلان سهام استفاده كرده. حال ما براي يافتن معني اين اصطلاح بايد چند فرهنگ تخصصي را بخوانيم و بعد چون نمي توانيم از روش لفظ به لفظ استفاده كنيم، خودمان واژه اي بسازيم كه رساننده مفهوم آن نوع سهام و كاربرد آن باشد. ما نمي توانيم در اين مورد يا هر مورد ديگر خيلي دست خودمان را باز بگذاريم، چون مي ترسيم در رساندن معني كوتاهي بكنيم. آيا اگر ما خودمان چنان سهامي را ابداع كرده بوديم باز چنين مشكلي داشتيم؟
كوثري در پايان بيان مي كند: نگاهي به اصطلاحات معماري سنتي خودمان بيندازيم. سنتي ديرين و باشكوه كه دستاوردش را فقط كافي است در اصفهان تماشا كنيم. چه واژه هاي طبيعي و خوش تراشي در اين سنت داريم. مشكل اصلي ما اين است كه كار واژه گزيني ما معمولا در خلا ء و به گونه اي انتزاعي صورت مي پذيرد، زيرا آن مفهوم هيچ پيشينه اي در فرهنگ ما ندارد و در تفكر روزانه ما هم كاربردي نمي يابد، چون كل آن دستگاه براي ما عاريتي است، از آنِ ما نشده. بنابراين باز پرسش خودم را تكرار مي كنم آيا اين فقر زباني و نرمش ناپذيري زباني كه مي بينيم و در برخي از رشته هاي علوم براستي وجود دارد، نتيجه ساختار زبان ماست يا به اين علت است كه ما هنوز نتوانسته ايم در فرهنگ امروز جهان جا بيفتيم و آن فرهنگ و مفاهيم جديد آن را چنان آموخته ذهن خود بكنيم كه زبان به پيروي از ذهن، در برابر آن مفاهيم جديد آموخته شود و زايايي و نرمش بيابد؟
 سه شنبه 1 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن