واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: مي شود هميشه فيلم نساخت / يادداشت روزنامه كيهان درباره "هميشه پاي يك زن در ميان است" سينماي ما - يادم مي آيد كه چند سال قبل، كشتي گيري سنگين وزن، تمام نگاه ها را به خود جلب كرد. عليرضا سليماني از فرداي شبي كه در مسابقه فينال برابر كشتي گيري از آمريكا به برتري رسيد و طلا را از كشتي گير آمريكايي گرفت و به وطن آورد، تبديل به يك قهرمان ملي شد. آن شب از فرط خوشحالي خواب به چشم جماعت ايرانيان نيامد و همه خوشحال بودند از حماسه اي كه روي داده بود و خوشحال تر از اينكه، عليرضا سليماني، در سال هاي بعد هم پرچم ايران را به اهتزاز در خواهد آورد. اما هنوز مدت زيادي از اين حماسه نگذشته بود كه «سليماني» اعلام كرد، ديگر كشتي نخواهد گرفت. از آن پس حرف و حديث ها شروع شد. جماعتي تقبيحش كردند، گروهي ترس از شكست را دليل اين تصميم او دانستند و كسي حرف او را نشنيد كه «من از وضعيت جسمي خود باخبرم. هيچوقت نيز بناي كوتاهي نداشته و ندارم. بنابراين نمي خواهم لذت اين پيروزي به كام مردم تلخ شود و ياد و خاطره آن از يادها برود و ترجيح مي دهم جواني ديگر، با روحيه مضاعف به روي تشك برود...» اما وقتي چندي پيش، كشتي گيري بزرگ عليرغم توصيه مربيان: روي تشك رفت و با كشتي هاي ضعيفي كه گرفت، خاطره مسابقات خوبش را كمرنگ كرد، تازه فهميديم كه چرا سليماني كشتي نگرفت. حالا حكايت كمال تبريزي هم همين است. وقتي كارگرداني بداند كه حرفي براي گفتن ندارد و توان تكنيكي و دانش او هم پيشرفتي نداشته است اما اصرار بر ساخت فيلم داشته باشد ماحصلش مي شود فيلمي مثل «هميشه پاي يك زن در ميان است». كاش كمال تبريزي كه هنوز خاطره شيرين فيلم هايش را از ياد نبرده ايم، با جوانمردي و پهلوان منشي، اين فرصت را به جواني پر انرژي و با انديشه هاي تازه مي داد تا فيلمي در شان سينماي ايران بسازد. 2- اخراجي ها سال گذشته وقتي فيلم اخراجي ها اكران شد، اكثر اهالي سينما و حتي صاحب اين فيلم، ده نمكي را به باد انتقاد گرفتند كه او مجموعه اي از بهترين عوامل را در اختيار داشته است و فيلمي متوسط ساخته است. اين را هم چوبي كردند براي نواختن بر پيكر فيلم و اينكه فيلم، حاصل دانش و هنر ده نمكي نيست بلكه حاصل كار بزرگان سينماي ايران در تمامي زمينه هاست. امسال اما بسياري از جمله من، دانستيم كه اين حرف صحيح نبوده است. كمال تبريزي، با داشتن مجموعه اي از بهترين هاي سينما، از بازيگرها و مونتور و موسيقي بگير تا خدمات و حمل نقل حتي، فيلمي ساخته است كه بسيار ضعيفتر از اخراجي هاست. اخراجي ها دست كم داستان شسته و رفته و قابل قبول داشت. داستاني حساب شده كه با كمك بازيگران و ساير عوامل، به صورتي قابل قبول تصويري شده بود، و اما در فيلم كمال تبريزي ... «هميشه پاي يك زن در ميان است» بر اساس داستان «غير قابل چاپ» سيدمهدي شجاعي ساخته شده بود. در توانايي نويسنده و خوب بودن داستان سيدمهدي، شكي نيست، اما جناب تبريزي، به كمك سركار خانم نغمه ثميني، از اين داستان خوب، فيلمي ساخته اند، كه اگر شوخي هاي آن را حذف كنيم، بي اندازه كشدار و خسته كننده خواهد بود. 3- ويران كردن يك داستان در جلسه پرسش و پاسخ فيلم، جناب «علي اكبري»، تهيه كننده فيلم، اذعان داشت كه روي داستان «سيدمهدي شجاعي» كار زيادي صورت گرفته است و داستان بسط و گسترش يافته است (كه احتمالا براي پر شدن زمان فيلم و رسيدن به مرز نود دقيقه و بيش از آن صورت گرفته است) به گمانم عمده مشكل فيلم هم از همين ناشي مي شود. قصه فيلم، در زمان حدود نيم ساعت در واقع پايان مي يابد و مابقي، تنها، به قصد گنجاندن، شوخي ها و طعنه و كنايه به زمين و زمان، از قوه قضاييه و نيروي انتظامي، تا جشنواره فجر، وضعيت اجتماعي و ... ساخته شده است. قصه فيلم در بخش هايي با ارجاعات فرامتني پيوند زدن لباس ضحاك به مربي تيراندازي و «پوآرو» بازي هاي آقاي حبيب رضايي به شدت كسل كننده و در پاره اي موارد گيج كننده مي شود و مخاطب ترجيح مي دهد به همان شوخي ها دل خوش كند و قيد قصه نيم بند فيلم را بزند. 4 -فيلمي براي مردم دوستان ما در بولتن جشنواره فيلم فجر گفتگويي را با كمال تبريزي انجام داده بودند كه او درباره فيلمش اعتقاد داشت «فيلمي براي مردم ساخته است.» درباره اين ادعاي جناب تبريزي ذكرنكته اي خالي از لطف نيست. متاسفانه عامه مردم و مخاطبين عادي سينما و تلويزيون را به مدد سليقه سازي سطحي و پرورش نادرست ذوق هنري ايشان از سوي صدا و سيما، به سادگي مي شود جذب كرد. نمونه اش برنامه هاي طنز نود قسمتي است كه با صرف كمترين امكانات و هزينه و صرفا با بعضي شوخي هاي ساده كلامي و لودگي ها و تيپ سازي ها موفق به جذب بيشترين تعداد تماشاگران مي شوند. حرف جناب تبريزي، سخن درست و بسيار خوبي است اما به شرط و شروط. انتظاري كه از كمال تبريزي و امثال او مي رود، تنها به جذب مخاطب و فتح گيشه محدود نمي شود. گمان نمي كنم انتظار زيادي باشد اگر بخواهيم امثال اين هنرمند، عليرغم جذب مخاطب، به سليقه و ذوق هنري او كمك كنند و ارتقايش دهند، زيبايي شناسي او را تقويت كنند، او را به تفكر وا دارند و كمكش كنند كه فيلم خوب را از بد تميز دهد. در غير اين صورت، اصلا نيازي به همين داستان نيم بند هم نيست. من و شما كساني را در ميان آشنايان در محل كار و زندگي و ... سراغ داريم كه اگر دوربين را جلويشان بكارند و از آنها بخواهند مردم را بخندانند، مي توانند چند ساعت يكبند مخاطبشان را به خنده بيندازند. 5- فيلم اقتباسي به تازگي در آنسوي مرزها فيلمي از برادران كوئن به روي پرده سينماها رفت كه يكي از نام هايش! «سرزميني براي پيرمردها نيست» بود. اين فيلم برگرفته از رماني به همين نام از «كورمك مك كارتي» است كه هم كتاب و هم فيلم بسيار مورد توجه قرار گرفتند و تحسين همگان را برانگيختند. به گمانم اگر تيزهوشي «برادران كوئن» در انتخاب اين داستان براي ساخت فيلم، تنها دليل موفقيت آن نباشد، عمده ترين آنهاست. متاسفانه كارگردان هاي ما هنوز در انتخاب داستان براي ساخت فيلم هاي اقتباسي به شدت دچار مشكلند. داستان سيدمهدي شجاعي اگر چه داستان خوب و قابل قبولي است اما براي يك فيلم كوتاه مناسب است و نه براي تبديل شدن به فيلمي در حدود دو ساعت. كاش كارگردان هاي خوب ما، پيش از دانستن علوم و فنون مربوط به كارگرداني، به سراغ قصه مي رفتند و در آن، به سطحي نسبي مي رسيدند تا در تناسب قصه و فيلم به اشكال بر نمي خوردند. 6- شكستن حريم ها اگر كمال تبريزي، در «ليلي با من است» و «مارمولك» به سراغ مواردي مثل جبهه و جنگ، روحانيت و ... رفته بود اما در نهايت، با صداقت و هوشمندي، به پاياني تقريبا موافق به ارزش ها و اصول اين كشور رسيده بود و حريم ها را رعايت كرده بود. اما متاسفانه در فيلم اخيرش، همه چيز را هجو مي كند و در نهايت هم نسبت به اصلاح آن هيچ اقدامي انجام نمي دهد. گرفتن شاهد طلاق از بقالي، به قيمت ده هزار تومان، مسخره كردن عملكرد نيروي انتظامي، نشان دادن اغراق آميز وضعيت بد اجتماعي و فساد در جامعه و مواردي از اين دست به علاوه دو مورد بسيار ناراحت كننده ديگر: الف) مدير شركتي كه مريم در آن كار مي كند انسان بسيار مزور و دوروئي است كه به ظاهر دست و پاهايش فلج هستند، روي ويلچر مي نشيند و به سختي حرف مي زند، اما در نهايت معلوم مي شود كه اتفاقا بسيار هم سالم و سرحال است و سبيل هاي تاب داده شده و كراوات و سوءاستفاده از زنان و مواردي از اين دست چهره واقعي اوست. درست در مواقعي كه اين شخص روي وليچر مي نشيند و تغيير چهره مي دهد در پس زمينه صداي نوحه «حاج صادق آهنگران» مي آيد تا ناخودآگاه ذهن تماشاگر به سوي جانبازان منعطف گردد. ب) يكي از شخصيت هاي فيلم، وقتي از دست آن ديگري به ستوه مي آيد مي گويد «داري كاري مي كني كه سرم را از دستت بكنم توي چاه» كه اشاره اي است به حكايت مربوط به زمان دلتنگي اميرالمومنين علي (ع) و سر در چاه بردن او. نمي دانم اين گفتگو خداي ناكرده، عامدانه در فيلم گنجانده شده است و يا از روي ناداني كه اميدوارم چنين باشد. آوردن اين گفتگو در چنين فيلمي كه تمام ديالوگ هايش به نوعي با خنده و شوخي سر و كار دارند.، مي تواند آرام آرام و غير مستقيم، اين اصطلاح را براي كساني كه از آن بي اطلاعند به يك شوخي تبديل كند كه باعث ناراحتي جامعه مسلمان ايراني خواهد شد. 7- مساله حجاب متاسفانه چه در فيلم «هميشه پاي يك زن در ميان است» و چه در عموم فيلم هاي ايراني ديگر، انگار مقيد بودن خانم ها به حجاب اسلامي از بين رفته است و انگار نه انگار كه در شرع مقدس اسلامي نشان دادن موي زن مسلمان جايز نيست. شخصيت هاي زن فيلم، گويي به زور روسري به سر كرده اند و گمان نمي كنم زني را در فيلم بيابيد كه موهايش پيدا نباشند.و متاسفانه اين مشكل وقتي در كار جناب تبريزي ديده مي شود، بسيار آزار دهنده تر و ناراحت كننده تر مي شود. اميدواريم يك بار براي هميشه اين مشكل از سينماي ايران رخت ببندد و آنقدر در چرخه بي توجهي كارگردانان و مسئولان و انتقادهاي ما دور نزند كه به امري عادي و حتي خداي ناكرده «شوخي» تبديل شود منبع خبر : ايرانيوز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 550]