واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمای ما - امیر جلالی: از "بهنام بهزادی" هیچ نمی دانستیم تا اینکه اولین فیلم بلندش را دیدیم و افتادیم دنبال اینکه کارگردان این فیلم خوب کیست. متولد 1351 است و فارغ التحصیل رشته فیلمسازی از دانشکده صدا و سیما، تا به حال پانزده فیلم کوتاه داستانی و پنج مستند ساخته. جایزه اول فیلم کوتاه جشنواره بوینس آیرس برای فیلم "رفتیم لب رودخانه"، جایزه اول جشنواره فیپا در کن فرانسه برای فیلم "تلافی" و جایزه اول جشنواره سیلورداکس آمریکا برای مستند "حرفهایت را پنهان کن" از افتخارات او هستند. ضمنا دستی در فیلمنامه نویسی هم دارد و در نگارش "نیوه مانگ" بهمن قبادی مشارکت داشته است. "تنها دو بار زندگی می کنیم" از آن فیلمهایی است که آدم را درگیر می کند، آز آن فیلمهایی که هرکس می تواند از منظری به آن نگاه کند، نوعی حدیث نفس است برای آدمهایی که یا به زندگی معمولی تن نداده اند یا این جور زندگی خسته شان کرده و حوصله شان را سر برده. این جور فیلمها کم ساخته می شوند(شاید درستش هم همین باشد)،در عمر کوتاه جشنواره رفتن و فیلم دیدن ما اگر حساب کنید به تعداد انگشتان دست است: "درخت گلابی"، "آژانس شیشه ای"، "لیلا"، "نفس عمیق"، "سنتوری" و شاید دو سه تای دیگر، تجربه هر بار دیدنشان با بار قبل فرق می کند، بستگی دارد در چه حالی تماشایشان می کنی، اصلا هربار که می بینی با خودت می گویی یعنی دفعه بعدی که می بینمش در چه حالی هستم و این خودش می شود شبیه یک بازی هیجان انگیز و امیدبخش، اینکه می شود امیدوار بود به عوض شدن اوضاع و بهتر شدن احوال. "تنها دوبار..." هم مثل باقی فیلمهای خوب و ماندنی در مورد عشق است، این ازلی و ابدی ترین مضمون هستی و این تنها چیز خوب باقیمانده از نشئه قبلی در این دیر خراب آباد، داستان مردی است که یک بارعشق او رابه بن بست رسانده و این بارعشق قرار است او را از این بن بست نجات دهد و چه خوب که نجات هم می دهد. فیلم، داستان مردی 40ساله است به نام سیامک(دلم می خواست کلی درباره بازی عالی علیرضا آقاخانی در این نقش بنویسم و آرزو کنم که مثل همایون ارشادی عزیز درخت گلابی برایمان ماندگار شود) که دانشجوی پزشکی بوده است و عاشق هم کلاسی اش و از دانشگاه اخراج شده و سر از رانندگی مینی بوس درآورده و حالا فهمیده قرار است بمیرد و می خواهد قبل از مرگش حسابهای تسویه نشده اش را صاف کند(وهمین نشان می دهد که او هنوز کاملا ناامید نشده است) و دراین مسیر به شاهزاده ای از یک جزیره بی نام و نشان برخورد می کند و رستگار می شود. خدارا شکرکه لااقل منتقدان این فیلم را خوب تحویل گرفتند و فعلا به اندازه کافی درباره اش نوشته اند و گفته اند، باقی حرفها هم بماند برای زمان اکران عمومی که امیدوارم زیاد دور نباشد.آنچه دلم می خواهد اینجا مطرح شود تشکری است ویژه از بهزادی عزیز که برای ساخت اولین فیلمش عجله نکرد وازآن مهمتر اینکه مرعوب فضای "کلاغ پر"ی سینما نشد و ریسک کرد و چنین فیلم خوبی ساخت و به جماعت سینمارو لذت دیدن اثری دوست داشتنی را هدیه کرد. همان طور که گفتم فیلمهایی مثل "تنها دوبار..." این قابلیت را دارند که هربار از زاویه ای دیده شوند و حسی متفاوت از بار قبل را به بیننده ببخشند. یادداشت زمان جشنواره ام درباره فیلم به همین دلیل خوب نبود، بی صبرانه منتظرم تا دوباره فیلم را ببینم و از حالا دارم حدس می زنم که آن موقع چه درس و حسی از فیلم نصیبم خواهد شد. مگر از یک فیلم خوب انتظاری بیش ازاین داریم که بتواند منتظر و امیدوارمان کند؟ آن هم در این روزگار ناامیدی و بی انتظاری... بعدالتحریر: «الان دیگر برایم مهم نیست که فیلم در بخش اصلی جشنواره است یا نه چون اگر من بخواهم الان به افسوس ها و دریغ های گذشته فکر کنم از ذات و درونمایه فیلمم دور شده ام.»_بهنام بهزادی، مصاحبه با "اعتماد"، شماره 1610. می بینید؟ تا کسی به چیزی اعتقاد قلبی نداشته باشد نمی تواند آن را به این جانداری روی پرده نشان بدهد. منبع خبر : سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]