واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: يك يادداشت انتقادي درباره «مثلث شيشهاي» و اجراي رضا رشيدپور مثلث شيشه اي و توقع رسانه اي ما سينماي ما- برنامه تازه شبكه پنج با نام مثلث شيشهاي با اجراي رضا رشدپور دنباله برنامه موفق شب شيشهاي و عبور سيسهاي است. اين برنامه در همين مدت كوتاه پخش بازتابهاي مختلفي به همراه داشته و از برنامههاي پربيننده و مطرح سيما شده است. يادداشت زير يكي از بازتابهاي انتقادي اين برنامه و مجري آن است: مثلث شيشه اي و توقع رسانه اي ما گفتگو محور اصلي يك رسانه است. رسانه ها در ارتباط با اقشار مختلف جامعه نياز به گفتگو دارند. در اين جريان رسانه به ژورناليسم نزديك مي شود. به اين معني كه يك روايت خطي و غير داستاني را به مخاطب ارائه مي دهد. تلويزيون به عنوان رسانه پرقدرت دنياي امروز، بسيار از گفتگو بهره مي گيرد. برنامه سازي هاي گفتگو محور (talk show) از پر تماشاگر ترين برنامه هاي شبكه ها تلويزيوني محسوب مي شود. در تلويزيون ايران هم برنامه هاي بسياري گفتگو محور اند. اين برنامه ها را به طور كلي به سه گونه تقسيم مي كنم. يكي آنها كه از گفتگو به عنوان اطلاع رساني موضوعات روز استفاده مي كنند، ديگري آنها كه گفتگوهاي تخصصي درباره يك موضوع خاص را پي مي گيرند و دسته اي ديگر از گفتگوها صرفا جنبه سرگرمي را مد نظر دارند. اين گونه برنامه ها معمولا ازشخصيت هاي بنام در دنياي سياست و هنر دعوت مي كنند. كه بالطبع هنرپيشگان در اولويت قرار دارند. در سالهاي اخير برنامه هاي اينچنين در سيماي تلويزيوني ايران به وفور ديده شده است. يكي از نمونه اي تيپيكال اين برنامه ها، سه گانه عبور شيشه اي و شب شيشه اي و حال مثلث شيشه اي است. شايد نخستين پرسش در مواجهه با اين گونه برنامه ها اين باشد كه، چه عوامل و ترفندهايي موجب محبوبيت و جذب مخاطب مي شود. آن چه در نگاه اول به چشم مي آيد، استفاده از ويژگي هاي بصري است. دكور برنامه، نورپردازي، لباس مجري برنامه از عوامل موثر در جذب مخاطب است. مسلما به لحاظ رواني، هر كدام از اينها مي تواند عاملي براي نگاه كردن باشد. نكته دوم در جذب مخاطب استفاده از موضوعاتي است كه چندان نيازي به انديشه و تفكر نداشته باشد. وقتي كه قرار است برنامه اي در يك شبكه عام در ساعت استراحت مردم پخش شود، نمي توان زياد از مسايل مهم و آن چيزهايي كه براي اظهار نظر به فكر محتاجند، حرف زد. نحوه مواجهه برنامه با موضوع به لحاظ ورود به مطلب و طراحي سوالات نيز يكي ديگر از عوامل جذب مخاطب است. حال با اين مقدمه،برسيم به برنامه مثلث شيشيه اي. مثلث شيشه اي با پشتوانه اسلاف خود و ديگر برنامه هاي اينچنيني، و اتكا به قدرت اجراي بازيگر نقش اول خود ـ رضا رشيدپور ـ مي خواهد كه تماشاگر بسياري را شكار كند. رضا رشيد پور مجري اي جسور و در بسياري مواقع گستاخ است. او مجري صبوري نيست. مي خواهد در گفتگو محور اصلي او باشد نه طرف گفتگو شونده. اين حس شهرت در مجري برنامه، موجب مي شود تا همه برنامه را به نام او بشناسند. بگذريم از اينكه او برنامه را مدام به خود نسبت مي دهد و مي گويد برنامه من. حداقل آنچه از يك برنامه تلويزيوني در اذهان وجود دارد يك كار گروهي است نه انفرادي و قائم به فرد. رشيد پور از هر كس هر سوالي را بخواهيد مي پرسدو او به مثابه زبان حال مردم كوچه و بازار از تمام آنها كه دعوت مي كند همان را مي پرسد كه از ديگري پرسيده است. انگاري كه قالبي مشخص براي پرسشهايش ساخته و هر شب مي خواهد آن را در يكي آزمون كند. در اينكه رشيدپور و سازندگان برنامه بسيار هوشمند اند و رگ خواب مردم اين مرز و بوم را در اين عصر مي شناسند شكي نيست. آنها مي دانند كه در شبهاي طولاني 6 ماه اول سال، مردم ما يا شبكه هاي متعدد ماهواره را و يا شبكه هاي معدود داخلي را بالا و پايين مي كنند و يا در مهماني هاي خانوادگي،مشغول حرف زدن درباره اين برنامه ها هستند و انواع كرم هاي زيبا كننده و لاغر كننده را به رخ هم مي كشند. پس چه بهتر كه از موضوعاتي استفاده كنند كه باب دندان اين مجالس باشد كه تعداد sms هاي ارسالي به برنامه براي نظر سنجي ها در چشم و هم چشمي هاي خانوادگي افزايش يابد كه اسپانسر هم طرفي ببندد از برنامه. قصد توهين به هيچ مجلس و نشست خانوداگي را ندارم . اما بايد قبول كنيم كه در خانه هايمان اگر دور هم جمع مي شويم، حرف هايمان زسطح عمل دماغ و مدل مو ولباس فلان هنر پيشه و نهايت كه خيلي پيش برويم، قيمت زمين و آپارتمان است كه موضوع بحث مي شود. بگذريم... برنامه مثلث شيشه اي به نظر من برآيند توقع رسانه اي موجود ازتلويزيون ماست. در همين سطح بگيريد فيلم هاي سينمايي و مسابقات و هر چيز ديگر كه قرار است آنتن را پر كند. يعني هر آنچه نيازي به فكر ندارد و به بخت و اقبال تماشاگر بيشتر محتاج است. اما آنچه مرا بر آن داشت تا اين خطوط را قلمي كنم، يكي از برنامه هاي چند شب گذشته مثلث شيشه اي بود. اين برنامه تازه در آغاز راه است. برنامه مورد نظر درباره انواع جراحي هاي زيبايي بود. عمل دماغ و ليپو ساكشن و سولاريوم و ... موضوعات مورد علاقه رشيد پور و عموم مردم است. وقتي كه يكي از پزشكان متخصص جراحي بيني هم در برنامه حضور داشته باشد، حتما بر جذابيت آن خواهد افزود. شايد با اين برنامه، شبكه 5 و به طريق اولي سازمان صدا و سيما، مهر تاييدي بر انواع اين جراحي ها زده است و تبليغ گسترده اي هم براي جناب پزشك كرده است. اما يكي از پرسشهاي اصلي درباره اين برنامه توجيهي است براي جراحي گسترده بيني در جامعه امروز ايران. پزشك مدعو برنامه، با گفتن اينكه دماغ ايرانيان اشكال تاريخي دارد، حكمي تاريخي صادر كرده است. با اين حساب زنان ايراني حق دارند اين اشكال ژنتيكي را به همت پزشكان محترم بر طرف كنند. با استناد تاريخي و سنديت سخن اش كاري ندارم. اما فكر كنيد كه حاصل اين كلام چه خواهد بود؟ من فكر مي كنم حداقل به تعداد شركت كنندگان در نظر سنجي به داوطلبان و علاقه مندان جراحي بيني افزوده مي شود. حال شما در نظر نگيريد آن خيل عظيمي را كه برنامه را ديده اند و حوصله sms زندن نداشته اند. آيا اين است نهايت تاثير گذاري يك برنامه تلويزيوني؟ همين جا تاكيد مي كنم كه ساخت برنامه هايي مانند مثلث شيشه اي، براي رسانه اي مانند تلوزيون لازم است. همانطور كه در همه جاي دنيا هم مرسوم است. اما يك رسانه نمي تواند بدون تبعات اجتماعي محتوياتش، در فكر افزايش مخاطب باشد. مي دانيم كه اگر شب شيشه اي و هر چيز شيشه اي از تلويزيون پخش شود يا نشود مردم تلويزيون مي بينند و دم هم نمي زنند. اما نمي توان هر رطب و يابسي را به نام برنامه پر مخاطب و موفق و شهرت برانگيز به خورد مردم داد. اهل رسانه مي توانند با توجه به قدرت رشك برانگيز ابزار كارشان، مي توانند به مقولات اجتماعي، نگاهي سالم و منتقدانه داشته باشند. حال اين موضوع مي خواد جراحي زيبايي باشد يا چاله هاي خيابان و ترافيك. ما كه در خيابان از هر 10 نفر 5 نفر را مي بينيم كه حداقل يكياز اعمل زيباييرا روي صورت و بدن خود انجام داده است، پس ابايي از مطرح كردن آن در تلويزيون نيست . اما چگونگي آن مهم است. اگر رشيد پور مي خواهد به مسايل بهداشتي و علمي مردم هم توجه كند و پاي قشر و صنف پزشك را هم به برنامه باز كند، حرفي نيست. اما آيا همه مشكلات پزشكي مردم ما جراحي بيني و ليپوسكشن است؟ اگر رشيدپور دوست دارد درباره مسايل و مشكلات مردم هم در كنار هنرپيشگان حرف بزندو خود را مصلح و منتقد اجتماعي نشان دهد، نمي دانم چرا چيزي دندان گير تر از انواع جراحي زيبايي نيافته است؟ اگر پاسخ اين است كه اين برنامه ها قصد آگاه سازي دارند كه مردم گول و فريب آگهي هاي بي شمار را نخورند، ياد حكايت آن مردي مي افتم كه چشم درد داشت و به پيش بيطار رفت و او هم دواي چشم درد اسب به چشم مرد ريخت و او كور شد. وقتي كه به قاضي شكايت برد، قاضي مرد كور شده را محكوم كرد كه اگر اسب نبود به پيش بيطار نمي رفت. اينجا هم اگر كسي به سراغ اين آگهي ها برود و چشم و دماغش از ريخت بيفتد و پوستش بسوزد و چه و چه ... مسلما به پاي كم كاري رشيدپور نمي نويسند. رضا رشيد پور با دعوت از هنرپيشگان درپي هدف جذب مخاطب، پيش پا افتاده ترين پرسش ها را چنان با آب و تاب مطرح مي كند كه اگر نداني فكر مي كني كه واي چه پرسش عميقي ... و حتما رشيدپور در دل به خود افتخار مي كند كه همه مجريان تلويزيون دوست دارند كه جاي او باشند و اين گفتگوي پر شور را اجرا كنند. اما كمي .. .فقط كمي تامل در نوع پرسش هاي او نشان ميدهد كه كار شاقي در اين پرسش و پاسخ رخ نداده و لاجرم چيزي هم نه به شهرت و نه به اهميت آن بازيگر افزوده نمي شود. برخي اوقات افسوس مي خورم كه چرا بايد وقت گذاشت و يك برنامه تلويزيوني را نگاه كرد اما حيف كه اين شغل بي پير ناچارت مي كند كه ببيني و دست آخر خشمت را سر قلم و كاغد بريزي... منبع خبر : وبلاگ نماي باز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 590]