واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: آدمهاي سياه و سفيد در يك اثر دراماتيك جام جم آنلاين: تلويزيون به عنوان رسانه ملي وظيفه ايجاد سرگرمي سالم براي خانوادهها و طبقات گوناگون جامعه را به عهده دارد و در تمامي فصول سال به شيوهاي تقريبا بدون توقف مشغول توليد و پخش برنامههاي سرگرمكننده در دامنههاي موضوعي و ساختاري مختلف است. با توجه به گستره فراگير و عمومي مخاطبان تلويزيون در ايران، ماهيت اين برنامهها بايد از نظر محتوا و ساختار بسيار متنوع و متعدد باشد تا بتواند سلايق جمعي را در تودههاي ميليوني و غيرانتخابي تلويزيون اقناع كند. از اين رو صداوسيما با تجهيز و استخدام گروههاي فني، تشكيل اتاقهاي فكر و استفاده از نيروهاي كارآمد و با تجربه در عرصه طراحي و توليد سرگرمي تلويزيوني سعي ميكند برنامههاي متنوعي براي طيف گسترده مخاطبانش تدارك ببيند. برنامههايي كه شامل سريالهاي تلويزيوني، تلهفيلمها، برنامههاي تركيبي و البته فيلمها و سريالهاي خارجي ميشود. در اين ميان يكي از پرطرفدارترين برنامههاي تلويزيون، سريالهاي خانوادگي ايراني هستند كه همواره پاي ثابت تلويزيون بودهاند و در هر شرايطي علاقهمندان پيگير خود را دارند. صداوسيما با توليد و پخش سالانه دهها سريال داخلي مناسبتي و غيرمناسبتي يكي از ركوردداران سرگرميسازي در جهان محسوب ميشود و از لحاظ كميت و اندازههاي آماري در وضعيت قابل قبولي قرار دارد؛ اما از لحاظ استانداردهاي كيفي و ميزان بازدهي توليدات داخلي نقايصي وجود دارد كه باعث خدشهدار شدن برتريهاي اين آمار ميشود. در ميان دهها سريال داستاني كه هر سال در شبكههاي مختلف تلويزيون توليد ميشود به زحمت ميتوان 2 يا 3 گزينه را يافت كه محبوبيت و استقبال عموم بينندگان را جلب كنند و موفق به جذب اكثريت مطلق بينندگان شوند. اين كه يك سريال موفق به جذب بينندگان تودهاي و عام تلويزيون شود فينفسه امتياز محسوب نميشود و بر كيفيت آن سريال و غناي محتوايي آن دلالت نميكند، اما به هر حال يكي از اهداف اصلي برنامهسازي در سيما جذب مخاطب و ايجاد رضايت در ميان بينندگان تلويزيوني است و هر سريال پرمخاطبي فارغ از قوت و ضعف تكنيكي و ساختاري خود، در صورت رسيدن به اين هدف ميتواند سريالي موفق ارزيابي شود. درامهاي خانوادگي سيما نمونه چنين آثاري سريال بسيار پرمخاطب «نرگس» (سيروس مقدم) بود كه پس از پخش چند قسمت به پديدهاي در تلويزيون ايران تبديل شد و هنوز بهعنوان يكي از موفقترين سريالهاي خانوادگي در زمينه جذب مخاطب شناخته ميشود. شبكه سوم سيما مدتي بعد از تجربه موفق نرگس تلاش كرد با توليد و پخش مجموعه «ترانه مادري» و بهكارگيري همان فرمول امتحانشده نرگس آن تجربه موفق را تكرار كند، ولي ترانه مادري با وجود موفقيت نسبي در جذب خانوادهها و اقناع سلايق بينندگان نتوانست به اندازههاي نرگس نزديك شود و در حد يك سريال پرمخاطب معمولي باقي ماند. سريال «دلنوازان» نيز در امتداد همين نگاه و با استفاده از دستورالعمل ايجاد سرگرمي مطابق با سليقه عموم بينندگان براي جذب مخاطب گسترده ساخته شده است. حسين سهيليزاده، كارگردان دلنوازان يكي از سريالسازان قديمي و نسبتا پركار تلويزيون است كه در دهه گذشته چندين سريال عامهپسند ساخته و بهاصطلاح قلق جذب مخاطب تلويزيوني را خوب بلد است. سهيليزاده در سريال دلنوازان تمام مواد خام لازم براي ساخت يك سريال پربيننده را در اختيار داشت، از بازيگران جوان و پرانرژي گرفته تا قصه جذاب و ديالوگهاي خوب. اما پشتوانه اصلي دلنوازان داستان پركشمكش آن و شيوه پردازش فيلمنامه است. داستان با محوريت چند شخصيت جوان شكل ميگيرد و رفتهرفته سرنوشت اين شخصيتها با هم توازي پيدا ميكند، به طوري كه بافتي درهمپيچيده از وقايع و ماجراهاي مختلف آنان را به هم پيوند ميدهد. شخصيتهاي اصلي دلنوازان به شيوهاي صحيح طراحي شدهاند و داستان زندگي اين آدمها براي بيننده، درگيركننده و جالب است. تكبعدي و مطلق بودن برخي شخصيتها نقص بزرگ فيلمنامه است كه گاهي بدجوري توي ذوق ميزند. مثل شخصيت مهتاب كه يك شخصيت مطلقا مثبت است و هيچگونه فراز و نشيبي در اجزاي ماهوي خود ندارد. مهتاب بهقدري غيرمتعارف خوب و مثبت رفتار ميكند كه انگار اصرار دارد خوبي و فرشته خويي خود را در ذهن بيننده فرو كند. در واقع شخصيت مهتاب به طرز باورناپذيري يكنواخت و استثنايي است تا جايي كه بيننده نميتواند در جامعه اطرافش براي او مابهازاي بيروني پيدا كند و اين موضوع مهتاب را تا حد يك تيپ مثبت كليشهاي تنزل ميدهد. شخصيت بدون احساس در مرحله كارگرداني هم تلاشي نشده كه ميزان باورناپذيري مهتاب پايين آورده شود و بازيگر اين نقش همراه كارگردان، اجرايي گلدرشت از شخصيت يك خانم جوان مهربان مثبتانديش ارائه كردهاند كه حتي در لحن گفتار و ميميك چهره نيز كوچكترين نشانهاي از احساسات طبيعي يك انسان معمولي (مانند حسادت، خشم، ناراحتي و...) بروز نميدهد. از آن سو شخصيت مينا نيز به صورت يك شر مطلق يا اصلاحناپذير معرفي ميشود كه كمترين نشانهاي از خوبي و انصاف و انسانيت در وجودش نيست. مينا درست در نقطه مقابل مهتاب قرار دارد و به همان اندازه كه مثبت بودن مهتاب قابلباور نيست، رفتار عقدهاي و بدانديشانه مينا نيز افراطي و غيرمتعارف به نظر ميرسد. عنصر اصلي ايجاد جذابيت در دلنوازان، قصه و كشمكشهاي دراماتيك است. وجه برتري و نقطه قوت سريال اين است كه داستاني پركشش و جذاب را با لحني شيرين بازگو ميكندديگر شخصيتها نسبتا قابلقبول طراحي و اجرا شدهاند و البته همگي مطابق با الزامات همان فرمول رايج و آشناي شخصيتپردازي در سريالهاي عامهپسند انتخاب شدهاند؛ شخصيت لمپن كه در طول داستان مدام مزه ميپراند و بار طنز كلامي را به دوش ميكشد (رامين)، شخصيت جوان اول با تاكيد بر وجوه قهرمانانه و خاص شخصيت او (بهزاد)، زن مرموز كه گذشتهاي مبهم دارد (يلدا) و چند شخصيت آشناي ديگر. درونمايه اصلي قسمتهاي نخست را كلكلهاي جوانانه و روابط شخصيتها در يك لوكيشن عمومي (آژانس هواپيمايي) تشكيل ميداد. فيلمنامه با افزودن عنصر طنز و گفتگوهاي مفرح ميان شخصيتها فضايي شاد و سبك ايجاد كرده بود كه كمكم اين فضا با فضاي سنگين و جدي توطئه و خيانت جايگزين شد. ديالوگها اغلب روان و شنيدني هستند، ولي بخشي از گفتگوها بخصوص گفتگوهاي دونفره بسيار تصنعي و تكلفآميز نوشته شدهاند. استفاده از جملههاي كتابي و افاضات برخي شخصيتها باعث شده ديالوگهاي دلنوازان همواره روان و يكدست به گوش نرسند، البته انتخاب بازيگران در نقشهاي متناسب با تواناييها و مهارتهايشان تا حد زيادي اين نقيصه را پوشش ميدهد، ولي كاملا مشهود است كه كارگردان قصد داشته پيامهاي اخلاقي منظور نظر خود را به شكلي واضح و بدون پيچيدگي به بيننده منتقل كند. بازيگران دلنوازان همگي در حد قابلقبولي خوب ظاهر شدهاند. گرچه شايد انتخاب بازيگران بعضي نقشهاي كليدي مانند نقش يلدا ميتوانست بهتر از اينها انجام پذيرد. بازي شاهرخ استخري در حد و اندازههاي يك نقش اول قابلقبول است و برخي نقشها مانند نقش روشنك به واسطه تسلط بازيگر و جزييات ريزي كه از سوي او به شخصيت اضافه شده بسيار دلنشين از آب درآمده است. ملودي مخاطبپسند موسيقي و تيتراژ سريال با ترانهاي شنيدني و خوشآهنگ در نوع خود جالب توجه است. اين موسيقي و نظمي كه ساعت پخش دلنوازان دارد ميتواند از عوامل استقبال بينندگان از اين سريال باشد. سابقه پخش مجموعههاي تلويزيوني نشان ميدهد موسيقي و آواز تيتراژ ميتواند عامل نشانهدار شدن آن مجموعه در ذهن مخاطب شود و هويتي جدا از مجموعههاي ديگر برايش به وجود بياورد. ضرباهنگ ماجراهاي دلنوازان سريع و بيوقفه است. وقايع سريع و پشت سر هم روي ميدهند و ريتم تند فيلمنامه بر حساسيت و التهاب دروني داستان ميافزايد. ساختار بصري و نوع چينش ميزانسن ساده و آنكادر است تا تمركز بيننده فقط به داستان و ماجراهاي سريال معطوف شود. بسامد استفاده از لوكيشنهاي اشرافي و ماشينهاي لوكس گرانقيمت نيز در اين سريال كمتر از نمونههاي مشابه است. همينطور تاكيد بر اشيا و ابزارهايي كه قرار است مفهومي را منتقل يا در داستان تعليق ايجاد كنند با نماهاي بسته كمتري صورت گرفته كه اين خود از امتيازهاي كارگرداني دلنوازان است. جذابيت و غافلگيري عنصر اصلي ايجاد جذابيت در مجموعه دلنوازان، قصه و كشمكشهاي دراماتيك است. در حقيقت وجه برتري و نقطه قوت سريال اين است كه داستاني پركشش و جذاب را با لحني شيرين بازگو ميكند. برخلاف نرگس كه بيشترين ميزان جذب مخاطب را در همان قسمتهاي اوليه داشت، نمودار تعداد بينندگان دلنوازان سير صعودي داشته است. دليلش اين است كه با پيش رفتن داستان و روشن شدن مناسبات پيچيده حاكم ميان آدمهاي قصه كمكم بر تعداد كساني كه مجذوب كشش و هيجان دروني داستان دلنوازان ميشدند، افزايش يافت. داستان دلنوازان بر 2 پايه تعليق و غافلگيري بنا شده است و بيننده در طول سريال مدام از فيلمنامه رودست ميخورد و با اتفاقات جديدي كه در هر قسمت براي شخصيتها ميافتد، غافلگير ميشود. سهيليزاده با گنجاندن چند معماي مبهم در لابهلاي داستان توانسته كنجكاوي مخاطب را تحريك كند. بيننده براي پي بردن به سرانجام و سرنوشت شخصيتها، مدام به حدس و گمان متوسل ميشود و سريال را با اشتياق دنبال ميكند تا صحت و سقم حدسهايي كه زده را امتحان كند. توانايي دلنوازان در قصهگويي و نشاندن جمع پرشماري از طبقات اجتماعي مختلف پاي تلويزيون جاي تحسين دارد ولي 2 آفت هميشگي سريالهاي داخلي همچنان دلنوازان را تهديد ميكند: يكي كشدار شدن ماجراها و ديگري ضعف در گرهگشايي داستان و پايانبندي سريال. بيشتر سريالهاي چند سال اخير با قدرت شروع ميكنند و با ضعف به پايان ميرسند. اگر براي پايانبندي و فرجام نهايي داستان دلنوازان برنامهريزي مناسبي نشده باشد ممكن است آن آفت قديمي به اين سريال هم سرايت كند. در حال حاضر داستان دلنوازان از نظر دراماتيك در بهترين جاي خود قرار دارد و روال منطقي وقايع به سمت يك پايان كوبنده پيش ميرود. بايد ديد كه آيا تيم سازندگان سريال ميتواند جذابيتهاي داستان را تا قسمت آخر و سكانسهاي نهايي ادامه دهد يا نه. شاهين شجري كهن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1257]