واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: چند نکته درباره ماجرای افشای دستمزد بازیگران سینما و تلویزیون بامِ کوتاه بازیگران در هفتهای که گذشت خبری مثل بمب در جاهایی ترکید صدا کرد و جماعتی از دوستان مطبوعاتی مانند مرحوم ارشمیدس فریاد برآورند که یافتیم، یافتیم. خبر چندان مفصل و حتی تازه هم نبود: دستمزد بازیگران سینمای ایران لو رفت. فلانی صد میلیون میگیرد، آن یکی سی میلیون، آن دیگری پنجاه و این یکی برای سه روز کار در یک فیلم، نود میلیون گرفته و الی آخر. نه اینجا هالیوود است و نه بازیگران ایرانی مثل ستارههای هالیوود جهانیاند و نه تهیهکنندگان اینجایی توانایی پرداخت دستمزدی حتی یک صدم دستمزد آن ستارهها را دارند و نه آنهایی که این کشف مهم را خبری کردهاند؛ هیچکدام در حد و اندازة آنهاییاند که شب و روز پاپاراتزیهایشان خواب و خوراک از چشم ستارگان سینما ربودهاند. سالهای پیش از یک هنرپیشة سینمای ایران خواستهبودند که در نقش یک بچة شیرخوار ظاهر شود و پستانک به دهان بگذارد. او هم پول «خونش» و آبرویش در بازیگری را درخواست کرده بود. نه تنها این پول را به او ندادند بلکه به خاطر این درخواست، چند صباحی از حضور در سینما محرومش کردند. ناصر تقوایی در فیلم پشت صحنة «کاغذ بیخط» به یکی از بازیگران فیلمش میگوید که همة عوامل در سینما تنها تنها برای این تلاش میکنند که یک بازیگر بتواند جلوی دوربین ظاهر شود و بازی کند. این نشان میدهد که نقش یک بازیگر در سینما تا چه حد دارای اهمیت است. آن وقت چه اتفاقی برای همین بازیگر میافتد؟ یک روز دستمزدش به مسألة روز سینما بدل میشود، روز دیگر مسائل زندگیاش. یک روز ممنوعالتصویر میشود. روز دیگر اجازة کار پیدا میکند. به عبارت دیگر بازیگران سینمای ما امنیت شغلی ندارند. هیچ کسی بپرسد که وقتی فیلم میسازی، سراغ فیلم هنری میروی اما وقتی قرار است بازیگر باشی؛ در سطحیترین فیلمها نام تو به عنوان بازیگر میدرخشد. اما تا دلتان بخواهد «زردنامه» هست تا تیتر کند که این بازیگر فلان شد، آن بازیگر بهمان شد. این یکی گفت مجردم، آن یکی به تقاضای ازدواج فلانی پاسخ داد یا نداد. تهیهکنندهای از آقا یا خانم بازیگری میخواهد در فیلمش بازی کند و تازه، دو نقش هم داشته باشد. آن وقت همین فیلم در اکران تهران 700 یا 800 میلیون میفروشد. فروش شهرستانها هم پیشکش. به نظر شما این یا آن آقای بازیگر باید چقدر دستمزد بگیرد تا هر دو سوی معادله، یر به یر شود؟ یک سوی معادله بازیگری است که به هر حال برای خودش در سینما یک «پرسونا» به دست آورده. در یکی دو فیلم از یکی دو کارگردان سرشناس سینمای ایران بازی کرده است. حالا قرار است در یک فیلم در نقش یک خواستگارظاهر شود. قرار است تست گریمش روی جلد این و آن مجله چاپ شود. قرار است روی بیلبوردها پز موهای بلند او را بدهند تا فیلم، بفروشد. این بازیگر چه باید بکند؟ چقدر بگیرد خوب است؟ یادمان باشد او دارد پول خونش را میگیرد. یادمان باشد که همین فردا افراد دیگری پیدا میشوند که در نوشتههایشان به این بازیگر بگویند که در فیلم بدی بازی کرده و سابقة بازیگریاش را از بین برده است. یادمان باشد که مهر بازیگر تجاری بر پیشانی چنین بازیگری میخورد و کمتر پیش میآید یک کارگردان سرشناس و متفاوت سینمای ایران که به دنبال ساخت فیلمی جدی است سراغ چنین بازیگرانی بیاید. نتیجة بازی در فیلمهایی که با نیت «بگذار فروش کنم» ساخته میشوند، این است که این یا آن بازیگر، همیشه باید در نقشهایی این چنینی بازی کند. اگر بازی نکند که از گردونة غیر حقیقی رقابت حذف میشود. اگر بازی بکند که باز هم از گردونة (این بار) حقیقی رقابت حذف میشود. این بازیگر چه باید بکند؟ باید دستمزدی بگیرد که معادل از دست دادن فرصتهای جدی در آیندة کاریاش باشد؟ نکتة جالب اینجا است که وقتی حرف از دستمزد میشود، همة نگاهها به سوی بازیگران برمیگردد. آیا کسی میپرسد که این یا آن مدیر فیلمبرداری، طراح صحنه و لباس، تدوینگر، آهنگساز، مدیر تولید و یا فیلمنامهنویس چقدر میگیرند؟ آیا میدانید فیلمنامه نویس که «ملات» یک فیلم را اوست که فراهم میکند، چقدر دستمزد میگیرد؟ آیا میدانید که معمولاً کمتر از همه پول میگیرد اما بیش از همه باید جوابگو باشد؟ میدانید که یک تهیهکننده نمیتواند پول یک بازیگر را ندهد اما میتواند پول یک فیلمنامه نویس را به طور کامل به او پرداخت نکند؟ چرا در این موارد جنجالی در میان دوستان مطبوعاتی ایجاد نمیشود؟«پول یک فیلمنامه نویس را خوردند!!» چرا هیچ وقت با تیتری این چنینی روبه رو نمیشویم؟ میدانید همین خبر اخیر میتواند آنقدر دامنه پیدا کند که بار دیگر به ممنوعالتصویر شدن برخی بازیگران بینجامد؟ البته هیچ نهاد و فردی تمام افرادی را که نامشان در این فهرست آمده، از بازی در سینما محروم نمی کند، چون در این صورت سینمای ایران را باید تعطیل کرد. نکند بهای انتشار چنین فهرستی، بیکاری تنی چند از بازیگران باشد؟ اگر چنین شد، چه کسی گناهش را به گردن میگیرد؟ نگارنده با هیچ یک از بازیگران سینمای ایران بستگی فامیلی، رفاقت، بدهبستان و مراودهای ندارد که بخواهد از آنها دفاعی کرده باشد. به جای خود، انتقادهای تندی هم از برخی بازیگران سینما هم دارد. این یادداشت بیش از آن که دفاع از قشری از دستاندرکاران سینمای ایران باشد، دفاع از موجودیتی به نام سینمای ایران است که نکند، با دلایلی این چنینی زیر سؤال برود. اعتقادی ندارم که اصولاً باید از یک فرد یا صنف دفاع کرد. آن صنف یا آن فرد میتوانند از خود دفاع کنند. آدمِ زنده بهترین مدافع خودش است. نگارنده البته، با موجودیتی به نام سینمای ایران، بستگی خونی دارد. منبع : خبر آنلاین سینمای ما - شاپور عظیمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]