واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: «افسانه چهرهآزاد» نوه رقيه چهرهآزاد بازيگر پيشكسوت سينماي ايران است، مادربزرگش در سال 1286 در تهران به دنيا آمد و فعاليت خود را در تئاتر با نمايش تاثير زن در جامعه آغاز كرد. اولين فيلم سينمايي او به سال 1327 بر ميگردد كه نامش «توفان زندگي» بود. وي در سال 1305 رسما فعاليتهاي خود را در تئاتر آغاز كرد. «چهرهآزاد» ديپلم افتخار انجمن دوستداران تئاتر را به مناسبت روز جهاني تئاتر در سال 1341 دريافت كرد و همچنين به خاطر حضور در فيلم «مادر» ساخته مرحوم علي حاتمي، ديپلم افتخار هشتمين جشنواره فيلم فجر را گرفت. او در بيش از 35 فيلم سينمايي بازي كرده است كه از مهمترين آنها ميتوان به؛ دستكش سفيد، سايه، عروسك پشتپرده، علي واكسي، طلاي سفيد، رگبار، سوتهدلان، زندهباد، ارثيه، مادر، عروس، سكوت، دلشدگان، سه مرد عامي، زمين آسماني و... اشاره داشت، او شش دهه در سينماي ايران بازي كرد، از دهه 20 تا دهه 70... اين هنرمند باسابقه سينماي ايران در سال 1373 و در سن 87 سالگي درگذشت. حالا نوه او «افسانه چهرهآزاد» جزو بازيگران بنام سينماي ايران است، او اين روزها با مجموعه آشپزباشي و در نقش خواهر پرويز پرستويي به خانهها آمده است. با وي گفتگوي جالبي انجام داديم كه خواندنش را به شما توصيه ميكنيم، او براي ما از مادربزرگش، ازدواج و اينكه به همراه شوهرش تصميم گرفت كه هيچ وقت بچهدار نشوند، گفت... بيوگرافي بيست و دوم بهمن سال 1341 در تهران متولد شدم. خوشبختانه اين شانس را داشتم كه مادربزرگم جزء اولين بانواني بودند كه روي صحنه تئاتر قرار گرفتند و هميشه فكر ميكنم به بركت هنر ايشان و امثال ايشان است كه نه فقط به من بلكه به همه بانوان هنرمند انرژي ميدهد تا بتوانند در عرصه هنري فعاليت كنند. يكي از نعمتهايي كه داشتم وجود ايشان بود. من از سن شش،هفت سالگي به همراه مادربزرگم سر تمرين تئاتر حاضر ميشدم. فكر ميكنم سال 48بود كه مادربزرگ مرحومم نمايش «روسري قرمز» را همراه با مرحوم شكيبايي، مرحوم هادي اسلامي، سيروس گرجستاني و آزيتا لاچيني روي صحنه داشتند، خيلي نمايش زيبايي هم بود. آن زمان، من اين فضا را دوست داشتم و از همان موقع ژن بازيگري در من به وجود آمد و روي بازيها خيلي دقيق شدم. يادم هست، يكي از شبهاي تمرين در يكي از صحنهها به صداي چند بچه نياز داشتند تا شخصيتي را كه روي صحنه در حال بازي است هو كنند، وقتي متوجه شدم كه من هم ميتوانم جزء اين بچهها باشم، بقيه را كنار زدم تا صدايم از بقيه بلندتر باشد. قبل از انقلاب نه خانوادهام راضي بودند كه در عرصه بازيگري فعاليت داشته باشم و نه خودم دوست داشتم، بازي كنم. هميشه فكر ميكردم كه بايد درس بازيگري را خواند و از طريق رفتن به دانشگاه بازيگر شد، به همين دليل قضيه بازيگري برايم تمام شده بود و علي رغم اينكه پيشنهادي هم داشتم، ترجيح دادم كار نكنم. بعد از انقلاب هم به انقلاب فرهنگي برخوردم و نتوانستم در دانشگاه ادامه تحصيل دهم، بعد از مدتي با شاهرخ فروتنيان ازدواج كردم كه ايشان هم در عرصه نقاشي، مجسمهسازي، طراح صحنه، بازيگري و... فعاليت دارند و واقعا يكي ديگر از نعمتهاي زندگيام را وجود ايشان ميدانم. بعد از مدتي شرايط را براي كار مناسب ديدم و به لطف خدا و كمك مادربزرگ و مرحوم حسين كسبيان و گذراندن دوره دو ساله بازيگري تئاتر زيرنظر استاد حميد سمندريان مشغول به كار شدم. مطالعه، مهمترين اصل است شما نمي توانيد به طور صددرصد و قطعي بگوييد كه فقط بازيگران حسي موفقترند يا فقط بازيگراني كه تحصيلات آكادميك دارند. يكي از ابزارهايي كه خيلي به بازيگر كمك ميكند، مطالعه است. به نظر من اولين و مهمترين مسئله براي هر انساني خودشناسي است. شما بايد بدانيد كه چه تواناييها و چه هدفي داريد و اصلا ميخواهيد به كجا برسيد. من در مدرسه بازيگري و آموزشگاه امين تارخ ضمن تدريس هميشه به هنرجويان تاكيد ميكردم كه مطالعه كنند و فيلم ببينند. اين يك انتخاب است خانوادهاي كه اعضاي آن نسبت به هم لطف دارند و به هم عشق ميورزند و به هويت شخصي يكديگر احترام ميگذارند و همديگر را آنطور كه هستند ميپذيرند و با هم با منطق گفتگو ميكنند يك خانواده خوشبخت است. بچه نداريم ما بچه نداريم. اين يك انتخاب است و من و همسرم قبل از اينكه زندگي مشترك را آغاز كنيم با هم توافق كرديم كه بچه در زندگيمان نباشد. بچه يك مسئوليت بزرگ است، همسرم جمله زيبايي در دوران نامزدي به من گفت و آن اين بود: «به جاي اينكه بياييم بچه بزرگ كنيم بياييم ذهنمان را پرورش دهيم.» البته بچه يك نعمت بزرگ خدادادي است و وجود آن در هر خانوادهاي نعمت است اما ما ترجيح داديم كه بچهدار نشويم. من 28 سال است كه ازدواج كردهام و خدا را شكر همه چيز بر وفق مراد است. مشكل زوجهاي هنري مشكل زوجهاي هنري مربوط به كارشان نيست. من بازيگري را دوست دارم و همسرم هم هنرمند است، پس نگاهمان به زندگي و حرفهمان مشترك است و قاعدتا مشكل خاصي در زندگي با يكديگر نداريم. من نميتوانم در مورد بقيه زوجهاي هنري قضاوت كنم، ولي فكر ميكنم مشكل آنها مربوط به كارشان نيست و بيشتر مربوط به خصلتهاي طرفين است كه هنوز خودشان را نشناختهاند و هنوز يكسري خصلتهاي منفي در آنها وجود دارد و به همين دليل است كه با هم به مشكل برميخورند و به هويت فردي هم كمتر احترام ميگذارند. آشپزباشي تقريبا دو سال بود كه هر پيشنهادي بهم ميشد به دليل اينكه نقشها را دوست نداشتم، رد ميكردم. مهرماه سال 87 بود كه آقاي مشيري دستيار آقاي هنرمند تماس گرفتند و وجود هنرمند عزيز پرويز پرستويي را كه واقعا برايم يك الگوي بازيگري عالي و جذاب هستند و هم حضور آقاي محمدرضا هنرمند را به عنوان كارگردان كه به نظرم فاميلي ايشان به حق شايسته ايشان است، به من اطلاع دادند كه باعث شد اين كار را بپذيرم. در كنار اينها آشپزباشي طنز موقعيت جالبي است كه تا به حال كار نشده است. در مورد نقشم هم فقط همين را ميگويم كه نقش خواهر آقاي پرستويي را برعهده دارم و ترجيح ميدهم باقياش را خودتان ببينيد. ستارهها همه جاي دنيا ستارهها وجود دارند. به نظرم حضور ستارهها براي بقاي سينما لازم است چون جوانان دوست دارند كه ستارهها را ببينند و با آنها زندگي كنند و شايد خيليها به خاطر همين ستارهها به سينما ميآيند. البته برخي هم به خاطر اسم كارگردان و سابقه او به تماشاي فيلم مينشينند اما اغلب مردم به خاطر ستارهها به سينما ميآيند و بليت ميخرند. پس نتيجه ميگيريم حضور ستارهها در همه جاي دنيا براي بقاي سينما ضروري و لازم است و سينماي ما هم از اين قاعده مستثني نيست. سنت و مدرنيته من هم سنت را دوست دارم و هم مدرنيته را ميپسندم. مثلا عيد نوروز يا شب يلدا را خيلي دوست دارم. يادم ميآيد مادربزرگ مرحومم خيلي شب يلدا را دوست داشت و در اين شب همه دور هم جمع ميشديم. ما سنتهاي زيبايي داريم و بايد آنها را حفظ كنيم. انسان بايد نگاه درستي به اين دو مقوله داشته باشد. در برخي موارد سنت به بهتر زندگي كردن كمك ميكند و بعضي اوقات زندگي مدرن براي انسان شرايط بهتري را فراهم ميكند. بازيگري هدف بازيگر نشان دادن تواناييهاي نهفته در وجود اوست و اينكه بازيگران آيينهاي هستند تا مردم خودشان را ببينند و نتيجه خصلتهاي خوب و بدشان را قضاوت كنند. بازيگري موقعيتي است كه تو به عنوان بازيگر ميتواني به جاي شخصيتهاي مختلف زندگي كني و موقعيتها و خصلتهاي مختلف را تجربه كني و اين زيباست. مثلا خصوصيات و طرز فكري كه در نقش اكرم وجود دارد در افسانه هيچ وقت وجود نداشته است، اما من آن را بازي ميكنم و اين برايم جالب است. در نقش مادربزرگم من قرار بود كه در فيلم «مادر» مرحوم حاتمي در نقش جوانيهاي مادربزرگم بازي كنم، ولي بنا به دلايلي اين موضوع اتفاق نيفتاد و دوست هنرمند عزيزم خانم فريماه فرجامي در اين نقش بازي كردند. خيلي دوست داشتم كه در اين فيلم بازي كنم، اما خب قسمت نبود و خانم فرجامي هم به خوبي از پس آن نقش برآمدند. تئاتر؛ مادر هنرهاي نمايشي من بازيگري را به صورت حرفهاي با تئاتر «پيروزي در شيكاگو» آغاز كردم ولي الان حدود 5 سال است كه نتوانستهام در اين عرصه فعاليت كنم. در تئاتر شما زمان زيادي صرف ميكنيد اما متاسفانه تئاتر از لحاظ اقتصادي تامينكننده نيست. شخصا فكر ميكنم الان تئاتر گروهي شده است به اين شكل كه گروههاي مختلف تئاتر ترجيح ميدهند با يكسري افراد مشخص كار كنند. البته من هر سه مديوم تئاتر، تلويزيون وسينما را دوست دارم و در مجموع از بازيگري لذت ميبرم. در تئاتر به خاطر موقعيتهاي خاصي كه وجود دارد، جنس بازيها كمي غلو شده انجام ميشود، ولي در سينما و تلويزيون، جنس بازيها كمي متفاوت است. نسل جديد بازيگر سينما به بازيگران جوان نيازمند است و اصلا سينما بدون ورود بازيگران جوان از بين ميرود. بازيگري يك نوع ابراز وجودي است و همه ما دوست داريم كه ديده شويم. شما يك مهماني ميرويد سعي ميكنيد آراسته باشيد تا ديده شويد. اين موضوع ديده شدن هميشه بوده است ولي بايد تعريف درستي از آن داشت. الان جوانان ما يك تعريفشان مادي است و اين اشتباه است. به نظرم نفس ورود بازيگران جوان به عرصه بازيگري هيچ مشكلي ندارد ولي بايد از راه درست وارد اين عرصه شد. راه درست اين است كه اولا جوانان خودشناسي داشته باشند و در كنار آن از تجربيات ديگران هم استفاده كنند و به پيشكسوتان اين هنر احترام بگذارند، چون اين بزرگان بركت هنر هستند. خاطره مادربزرگم بانويي بودند كه بالاتر از همنسلهايشان فكر ميكردند. ما يك باغ پدري در دماوند داشتيم كه در گذشته هر وقت به آنجا ميرفتيم من و مامانجون در مورد كتاب خواندن با هم بده و بستان داشتيم. خاطره خوبي كه از ايشان دارم اين است كه روزي كه وارد اين كار شدم به من گفتند اگر واقعا دوست داري به طور حرفهاي در اين عرصه فعاليت داشته باشي با نام خانوادگي من فعاليت كن. فاميلي هنري من «چهرهآزاد» است اما نام خانوادگي اصلي من «نعمت ناصر» است. دهم ديماه كه گذشت سالروز درگذشت مادربزرگم بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]