واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ورزش در شاهنامه (6)بخش اول:اهمیت و جایگاه ورزش در شاهنامهفصل چهارم: صفات پهلوانی و ارزشهای اجتماعیاشارهدر فصل چهارم از بخش اول مطلب «ورزش در شاهنامه» می خواهیم رابطه صفات و خصایص پهلوانی را با ارزشهای اجتماعی بررسی و تعریف كنیم. هفته گذشته به بخشی از صفات و خصلت های پهلوانی كه از پهلوانان شاهنامه چهره های محبوب و الگو ساخته اند اشاره كردیم و اینك قسمت دوم این بحث…4- دلیری و گردیدلیری و گردی نیز از صفات پهلوانی و خصوصیات روحی پهلوانان است.دلیری نیز در شاهنامه به عنوان یك ارزش اخلاقی و اجتماعی مطرح است، برای پی بردن به اهمیت و ارزش دلیری و گردی در شاهنامه، می توان به ابیاتی كه در وصف پهلوانان سروده شده اشاره كرد و همچنین می توان در موارد مختلف آنها را در كنار سایر ارزشهای اجتماعی ملاحظه نمود.منوچهر را بد دو پور گزین دلیر و خردمند و با فروردین(1)و یا: دلیر و هنرمند و گرد و سوارو یا: هشیوار و بیدار و گرد و دلیرسپهبد و گرد افكن و شیر گیر(2)و باز: ز تخم كیان بود و بیدار بودخردمند و گرد و بی آزار بود(3)كه در بیت بالا گردی در كنار ارزشهای چون خردمندی و بی آزاری و … مطرح شده است.و باز: سه فرزند بودت خردمند و گرد5- شجاعتیكی دیگر از صفات پهلوانی شجاع بودن و شجاعت است، صفت شجاعت نیز به، عنوان یك ارزش و صفت حسنه اجتماعی و فردی در شاهنامه مطرح می شود:همان از منوچهر و از كیقباد كه مازندران را نكردند یادسپاه و دل و گنجم افزونترست جهان زیر شمشیر تیزاندرست(5)6- مردانگی و رادمردیاین دو نیز از صفات پهلوانان است، و ارزشهای اجتماعی به حساب می آید و از صفاتی جامعه به آن تشویق و ترغیب می شود. ارزش مردانگی و رادمردی نیز وقتی بیشتر آشكار می شود كه ملاحظه می شود در شاهنامه این صفات در كنار سایر ارزشهای اجتماعی قرار می گیرد.در سوگ یك رادمرد:ز شاهان كسی چون سیاوش نبود چنو راد و آزاد و خاموش نبوددریغ آن سرو بازو و یال اوی دریغ آن برو چنگ و كوپال اویدریغ آن رخ و برز و بالای اوی ركاب و خم خسروی پای(6)مردانگی در كنار سایر ارزشها و یكی از ملزومات پهلوانی:به داد و به دین و به مردانگی به نیكی و پاكی و فرزانگی(7)و باز: سرمایه مردی و جنگ ازوست خردمندی ورای و فرهنگ ازوستهمچنین با مطالعه ابیات زیر چنین نتیجه گیری می شود كه یك رادمرد واحد دیگر صفات با ارزش نیز هست. صفاتی همه مثبت كه گویای وجهه نظر و چگونگی افكار عمومی نسبت به طبقه پهلوانان و رادمردان است.كه دین دارد و شرم وفر و نژادبود راد و پیروز و از داد شادخردمند و بینا دل و پاك استدلی پر ز دانش سری پر ز درد(8)7- تندرستیچنین داد پاسخ كه چون تندرستبود دل جز از شادامانی نجست(9)8- پهلوانیپهلوان و پهلوانی به نوبه خود دو واژه قابل احترام و حتی مقدسی در ذهن و باور جامعه آن روزگار بوده است و در كنار سایر ارزشهای اجتماعی مطرح بوده است. چرا كه این واژه در واقع تداعی كننده ارزشهای والا و مورد پسند اجتماع آن روزگار بود. ارزشهایی كه آن چنان والا و آن چنان وابسته به فطرت و ذات انسانی كه حتی امروز در قرن بیستم هم مورد پسند و احترام جامعه هستند و افرادی آراسته كه به این صفات حتی امروز هم مورد احترام و در حكم الگوی واقعی جوامع انسانی به حساب می آیند. به برخی از این ارزشها كه هر كدام به تنهایی «پهلوانی» را در ذهن تداعی می كنند و تجسم می بخشند، در سطور و صفحات گذشته اشاراتی شد برای حسن كلام این بحث به سراغ واژه پهلوانی می رویم و اینكه از این صفت در جامعه آن روز چه برداشتی شده و در صف كدام ارزشها و عناصر فرهنگی جامعه شاهنامه قرار می گرفته است.با رجوع به ابیات شاهنامه و ذكر بعضی از آنها پاسخ به دست می آید:پهلوانی و خردمندی:خردمند و بیدار دل پهلوان(10)پهلوانی و دانایی:شما پهلوانید و داناتردبه هر بودنی به تواناترید(11)همانطور كه در ابیات بالا مشاهده می شود، پهلوانی و پهلوانان در وصف ارزشهایی همچون خردمندی، بیداردلی، دانایی، توانایی و ... قرار دارد.برای اینكه در آخر بحث درباره ارزش پهلوانی در شاهنامه دلیل دیگری مطرح كنیم، از دو دسته دیگر ابیات استفاده می كنیم:1- ابیاتی كه ارزش پهلوانان را در نظر مردم بیان می كند.2- ابیاتی كه در آن شهریاران، پهلوانان را وصف كرده اند.دسته اول: در مورد ابیات دسته اول، مرگ چند پهلوان و بازتاب آن در نزد مردم بررسی می كنیم. ابیات آن چنان واضح و روشن است كه نیازی به توضیح بیشتر درباره محبوبیت پهلوانان در نزد همه طبقات از جمله مردم عادی ندارد:در سوگ اسفندیارهم آنگه برفت از تنش جان پاكتنش خسته زان تیر بر تیره خاكچو بهمن به نزد پشوتن رسیدهمه جامه بر تن سراسر دریدبرو جامه رستم همه پاره كردسرش پر ز خاك و رخش پر ز دردز دیبای زربفت كردش كفن خروشان بدو نامدار انجمن......همه خسته روی و همه كنده موی …پشوتن همی رفت پیش سپاه بریده فش و دم اسب سیاهبرو بر نهاده نگونسار زین ز زین اندر آویخته گرز كینهمان نامور خود و خفتان اوی همان تركش و مغفر جنگجوی (12)در سوگ رستم:فرامرز چون نزد كابل رسید به شهر اندرون نامداری ندیدگریزان همه شهر ویران شده ز سوگ جهانگیر بریان شده.....بفرمود پس تا نهادند تخت نهادند بر تخت زیبا درختگشاد از میان بسته پهلوان برآهیخت زرجامه خسروان نخستین بشستند در آب گرم بر و یال و ریشش همه نرم نرمبرش مشك و عنبر همی سوختندهمه خستگیهایش بر دوختندز كابلستان تا به زابلستان زمین شد به كردار غلغلستانزن و مرد بود ایستاده به پای كسی را نبد بر زمین نیز جایزمانه شد از درد او پر خروش تو گفتی كه هامون بر آمد به جوشكسی نیز نشنید آواز كس همه مرزها مویه دیدند و بس(13)سوگ سوفزای و قیام مردمدر شاهنامه به داستانی بر می خوریم كه وقتی پهلوانی به دست شاه و حكومت كشته می شود، مردم تنها به گریه و زاری و سوگواری بسنده نمی كنند و برای خونخواهی پهلوان بر علیه حكومت و شاه حتی قیام می كنند. داستان سوفزای در دوران قباد، این داستان است و شاهدی است كه از محبوبیت و پایگاه مردمی و ارزش طبقه ای به نام پهلوانان حكایت می كند. داستان به طور مختصر از این قرار است:سوفزای:در دوران قباد پس از مدتها پهلوانی به نام سوفزای پیدا می شود كه تقریباً همان منش زال و رستم را به مدت كوتاهی در دوران قباد بازی می كند، اما مشاورین شاه كه از دوران پهلوانی به بعد موبدان درباری بودند مثل همیشه با اكثر قریب به اتفاق واقع به شر دعوت می كردند. این بار هم، به شر دعوت كردند و قباد را علیه سوفزای تحریك كردند و ... قباد هم سوفزای را می كشد و مردم ایران آشفته می شوند و قیام می كنند و برای مدتی قباد را از تاج و تخت می اندازند و جاماسب را به جای او می نشانند:برآشفت ایران و برخاست كرد همی هر كسی كرد ساز نبردجالب است بدانیم كه سوفزای كسی بود كه قباد را از بند تورانیان نجات می دهد.به مردی رهانیدم او را ز بند گر آید ونكه بند است پاداش من(14)دسته دوم: ابیاتی كه در آن شهریاران، پهلوانان را توصیف می كنند، به یك نمونه از ابیات كه در آن ارزش پهلوانی مثل رستم از زبان كیخسرو بیان می شود:به رستم یكی نامه فرمود شاه كه ای پهلوان زاده پر هنرتویی از نیاكان مرا یادگار همیشه كمر بسته كارزاردل شهریاران و پشت كیان به فریاد هر كس كمر بر میان...بسا دشمنان كز تو بیجان شدند بسا بوم و بر كز تو ویران شدند(15)لازم به توضیح است كه از این دسته ابیات (وصف پهلوانان از زبان شهریاران) در شاهنامه بسیار می توان مثال آورد.نتیجه گیری بخش اولتلاش ما در این بخش در درجه اول اثبات وجود پدیده ای به نام ورزش در شاهنامه بود. علت ضروری دانستن طرح موضوع اثبات ورزش در شاهنامه همان است كه در مقدمه این بخش گفته شد و آن اینكه هیچ جای شاهنامه سخن از ورزش و ورزش كردن به معنای امروزی آن نیست. و هیچ فصل مشخص و یا داستانی كه مستقیم در ارتباط با ورزش باشد در شاهنامه وجود ندارد. همانطور كه ملاحظه شد برای اثبات این امر، از دو دلیل استفاده كردیم، یكی وجود طبقه ای به نام پهلوانان و دیگری چگونگی نظام تعلیم و تربیت در آن روزگار و ثابت كردیم پهلوانان برای انجام وظایف خود و كاراكتری كه در جامعه به عهده داشتند ناچار از تن قوی ساختن و جسم پروراندن و كسب مهارتهای رزمی و آموزشی عملیاتی كه پهلوانان را به این منظور می رساند در روزگار فعلی «ورزش» نامیده می شود. پس ورزش به عنوان یك عمل ضوری و حتمی به عهده پهلوانان بود. در تشریح دلیل دوم هم نشان داده شده كه ورزش یكی از اركان مهم تعلیم و تربیت در آن روزگار بوده است و علیرغم مشخص نبودن دقیق نظام تعلیم و تربیت در شاهنامه، با توجه به دلایل مطرح شده وجود ورزش در ساختار آموزشی و تربیتی آن روزگار غیرقابل انكار است.یكی دیگر از اهداف این بخش، پس از اثبات وجود ورزش در شاهنامه، نشان دادن اهمیت و جایگاه فرهنگی و مردمی ورزش در شاهنامه بود. و در اینجا نیز، از یك سو به بررسی كاركردهای ورزش در شاهنامه پرداختیم و با توجه به اهمیت كاركردها به اهمیت نقش ورزش پی بردیم و از سوی دیگر درباره طبقه ای كه بیش از سایر طبقات اجتماعی به ورزش وابسته به عنوان ورزشكار معروف بودند پهلوانان، به بررسی دو موضوع پرداختیم. یكی نقش اجتماعی پهلوانان و در نتیجه پایگاه اجتماعی پهلوانان كه آن را از طریق بیان شكل گرفتن طبقه پهلوانان در شاهنامه و همچنین از طریق بررسی كاركردها و وظایفی كه بر عهده این طبقه بود نشان دادیم و برای ختم كلام این بحث در فصلی به نام «ارزشهای اجتماعی» با تكیه بر ابیات و اشعار شاهنامه نشان دادیم كه بسیاری از فضیلت ها و صفات پهلوان همچون نیرومندی، تندرستی، رادمردی، توانایی، شجاعت و ... از جمله ارزشهای اجتماعی و در كنار سایر ارزشهای اجتماعی نظیر خردمندی، بیداردلی، عدالت و ... بود.حال با پایان گرفتن این بخش، به سراغ اصل مطلب یعنی «ورزش» در شاهنامه می رویم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]