تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799350907




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ورزش در شاهنامه (16)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ورزش در شاهنامه (16)ورزش های شاهنامه ای

بخش دوم اشارهپس از بررسی ورزش های شاهنامه ای که مجموعاً هفت فصل از این سلسله مطالب را به خود اختصاص داد، در ادامه و در فصل هشتم از بخش دوم، به مسئله مربیگری و آموزش در شاهنامه می پردازیم.محل آموزشیکی از نکاتی که در مورد تربیت و آموزش کودکان و نوآموزان در شاهنامه دیده می شود، این است که معمولاً اینان در محیطی خارج از محل زندگی و موطن اصلی تحت تعلیم و آموزش قرار می گیرند. گویا این دور بودن از محیط» و «جدا افتادن از وابستگی های خانوادگی و...» خود یکی از اصول تربیت و تعلیم بوده است، در شاهنامه این موضوع البته بیشتر در مورد شهزادگان و شهریاران به چشم می خورد. البته این می تواند دلایل دیگری مثل جدا بودن محیط زندگی پهلوانان به عنوان مربیان رزمی و ورزشی از محیط و محل زندگی شهریاران باشد. ولی فرض اول می تواند بیشتر به صحت نزدیک باشد. برای آبدیده شدن علاوه بر تمرینات و روشهای آموزشی خاص و مستقیم، در غربت بودن و... نیز خودش می توانست بسیار مؤثر باشد. پس یکی دیگر از مسائلی که در آموزشهای ورزشی و رزمی در شاهنامه باید بدان توجه داشت این است که نوآموزان و کودکان به اختیار (بهمن) و... یا بازی تقدیر (کیخسرو) ... در محیطی دور از خانواده و نزدیکان آموزش می بینند و تربیت می شوند.فریدون – نزد گاو – کوه البرز – نزد پارسایانمنوچهر – نزد سام – زابلستانسیاوش – نزد رستم – زابلستانکیخسرو – نزد شبانان – تورانزال – سیمرغ – کوه قافبهمن – رستم – زابلستانبهرام – منذر و نعمان – سرزمین تازیانتخصص در امر مربی گریدر بخش پیشین که درباره شخصیت و طبقه مربیان بود، به موارد و مسایلی که آموزش داده می شد نیز اشاره و پرداخته شد. همانطور که در آنجا نیز گفته شد، ظاهر قضیه این است که با استناد به آن اشعار یک مربی مثل رستم همه هنرها و فنون از رزمی گرفته تا بزمی را به شاگردان خود می آموخته. البته می توان این حدس را هم زد که در دستگاه پهلوانان، مدارس یا مکان هایی بوده خاص شاگردانی که برای آموزش می آمدند و این شاگردان توسط مربیان مختلف آموزش می دیدند. این البته حدس است و در شاهنامه اشاراتی به این مدارس با این مشخصات نشده است.اما آنچه که مسلم است این است در آن دوره مسأله تخصص در امر آموزش مطرح بوده و اگر از چهره های فوق العاده و غیرمعمولی مثل رستم و سام بگذریم، اکثر آموزگاران و مربیان فاقد جمع تخصص ها بوده اند. یک شاگرد و نوآموز را مربیان مختلف تحت هدایت و آموزش قرار می دهند.این مساله در داستان آموزش بهرام به خوبی و به صراحت بیان شده است، همان طور که می دانیم بهرام را به منذر تازی می سپرند و او بهرام را به سرزمین خودش می برد تا تربیت کند. منذر یک آدم حرفه ای در این کار است و مربیان زیادی زیر نظرش کار می کنند. هر کدام از این مربیان و البته بهترین آنها؛ یک جنبه و زمینه آموزش را برعهده می گیرند و بهرام را تعلیم و آموزش می دهند.در شاهنامه در این مورد چنین می خوانیم:سه مؤبد نگه کرد فرهنگجویکه در شارشان بدی آبروییکی تا دبیری بیامودشدگر آنکه نخجیر بازان و یوزبیاموزدش کان بود دلفروزسه دیگر که چوگان و تیر و کمانهمان گردش تیغ باید گمانچپ و راست پیچان عنان داشتنمیان یلان گردن افراشتندگر آنکه از کار شاهنشهان ص 374ز گفتار و کردار کارآگهان و ...(1)اصطلاحاتاصطلاحات متفاوتی در مورد مربیان وجود داشته و این طبقه را با واژه های مختلف می نامیدند که در زیر به رایج ترین آنها اشاره می شود:دایه، پروردگار، دایگان، پروراننده، آموزگار، جهان دیدگان،پروراننده:بدان پروراننده گفت ای پدر ص 322نباید زمن گازری کارگر…(2)دایه (زال خطاب به بهمن):همان کهتر دایگان تو بود ص 319به لشگر ز پرمایگان تو بود (3)آموزگار (در داستان اسکندری):هنرها که باشد شهان را به کار ص 325سکندر بیاموخت ز آموزگار(4)جهان دیده:جهان دیدگان را ز کشور بخواند ص 375… شما را سپردم به آموختن (5)دایگان:سوی دایگانی فرستد مگر ص 376که منذر مرا به زمام و پدر (6)پروردگار (کیخسرو درباره رستم):که اویست پروردگار پدر ص 140و زویست پیدا به گیتی هنر (7)این اصطلاحات همگی معنایی را که امروز ما از «مربی» می فهمیم تداعی می کنند هر چند که امروزه مربیان ورزش مثل مربیان آن روزگار، تأثیری در کل زندگی اجتماعی افراد ندارند و متأسفانه دایره مسئولیت ایشان به آموزش مسایل تکنیکی و تاکتیکی ورزش محدود شده است است تا آموزش راه و رسم زندگی و اخلاق پهلوانی.مربیان چه کسانی بودند؟ و چه آموزشی می دادند؟در شاهنامه مربیان و به ویژه مربیان ورزش و آموزشهای رزمی از طبقه پهلوانان بوده اند البته در بعضی موارد فقط نامی از مربی برده می شود و ویژگی طبقاتی و شخصیتی آنان مشخص نمی شود البته در بعضی موارد هم بر می خوریم به این که مربی، «حیوان» است!

مثلاً در داستان زال می بنیم که سیمرغ زال را پرورش می دهد و بزرگ می کند و حتی او از آموزش می دهد. اما آنچه که از شاهنامه برمی آید اکثر قریب به اتفاق مربیان شاهنامه را پهلوانان تشکیل می دهند.نکته دیگر این که در چند مورد دیده می شود که یک شاگرد از چند مربی برای آموزشهای مختلف استفاده می کرده است. یعنی در آن روزگار در امر مربی گری موضوع «تخصص» مطرح بوده است.در ذیل با استناد به اشعار شاهنامه سعی می کنیم منظور خود را بهتر برسانیم:پهلوانان به عنوان مربی: همان طور که گفته شد مسئول آموزشهای جسمانی و رزمی جوانان، پهلوانان بوده اند. حتی در بعضی موارد می خوانیم که پهلوانان نه تنها آموزشهای ورزشی می داده اند بلکه هنرهای و آموزشهای دیگر را هم ی دادند… مثلاً در داستان بهمن و رستم، می بینیم که رستم در نامه ای که به پدربزرگ بهمن یعنی «گشتاسب» می نویسد می گوید:هنرهای شاهانش آموختم ص 314از اندرز وام خرد توختم (8)البته این شاید بدان معنی هم باشد که در دستگاه رستم، مربیان و آموزگارانی هم بوده اند که او را هنرهای دیگر به قول شاهنامه هنرهای شاهان می آموخته اند و رستم هم او را از لحاظ جسمی و رزمی آموزش می داده است.به هر حال در این که یکی از کارکردهای مهم پهلوانان، امر آموزش و تعلیم تربیت بوده شکی نیست و از آنجا که پهلوانان را جایگاه والا بود و از ارزشی معنوی برخوردار بودند می توان به تأثیر آنان در تربیت نسل آینده جامعه و لاجرم وضعیت اخلاقی و فرهنگی جامعه پی برد.در شاهنامه اولین بار که به مسئله مربی گری پهلوانان بر می خوریم در داستان فریدون و ضحاک است که کاوه به عنوان مربی مطرح می شود. کاوه هم یک پهلوان است.ز آهنگران کاوه پر هنربه پیشش یکی رزم دیده پسرسام: فریدون، منوچهر پسر خود را به سام می سپرد:گرفتش سبک دست شاه جهان ض 27بدادش به دست جهان پهلوان (9)رستم:سیاوش خردمند پرمایه بودورا رستم زابلی دایه بودباز در مورد سیاوشپدر شاه و رستمش بپرورده است (10) ص 121کیخسرو درباره رستم و مربی گری پدر او (سیاوش):که اویست پروردگار پدرو زویست پیدا به گیتی هنررستم – بهمناسفندیار موقع مرگ کار آموزش و پرورش پسر خود (بهمن) را به رستم می سپارد و خطاب به رستم می گوید:بیاموزش آرایش کارزارنشستنگه بزم و رزم و شکارو رامش و زخم و چوگان و گوبزرگی و هر گونه ای گفت و گوهمان طور که قبلاً گفته شد، ظاهراً همه این هنرها را رستم به بهمن می آموزد ولی بعید نیست که زیر نظر رستم و در دستگاه رستم، مربیانی بوده اند خاص آموزش مسائل ذکر شده و رستم به تنهایی همه این آموزش ها را ارائه نمی داده است.رستم – سیاوش: کاوس، سیاوش فرزند دردانه خود را به رستم می سپارد تا به بهترین وجه آموزش ببیند.به رستم سپردش دل و دیده راجهانجوی پورپسندیده راتهمتن سپردش به زابلستاننشستنگهی ساخت در گلستانسواری و تیر و کمان و کمندعنان و رکیب و چه و چون و چندنشستنگه و مجلس و میگسارهمان باز و شاهین و یوز و شکارزداد و ز بیداد و زتخت و کلاهسخن گفتن و رزم وراندن سپاههنرها بیاموختش سربه سربسی رنج برداشت کامد به برسیاوش چنان شد که اندر جهان ص 99به مانند او کس نبود از جهان(11)رستم – بهمن:سپه رفت و بهمن به زابل بماند....................................تهمتن سپردش به ایوان خویشهمی پروراند چون جان خویش...................................(همی بود بهمن به زابلستانبه نخجیرگه باده و گلستان)(سواری و می خوریدن و بارگاهبیاموخت رستم بدان کینه خواه (12)) ص 314رستم – الواکجا نیزه رستم او داشتیپس پشت او هیچ نگذاشتیبسی رنج برده به کارعنانبیاموخته تیر و گرز و کمانبه رنج و به سختی جگر سوخته ص 176ز رستم هنرها بیاموخته (13)

گودرز – بیژن:وقتی گیو برای یافتن کیخسرو از طرف کیکاوس مأمور می شود که به توران رود بیژن فرزند خود را به گودرز پدر خود پهلوان نامی و کهنسال می سپارد تا بیژن را آموزش دهد و بپروراند.تو بیژن خرد را در کنار ص 131بپرور نگهدارش از روزگار(14)بیاموزش آرایش رزم رانشاید مگر رزم با بزم راتوصیه منوچهر به سام درباره آموزش زال:پس آراسته زال را پیش شاه................................بیاموز او را ره ساز و رزم ص 30همان شاد کامی و آئین بزم (15)بابک – اردشیر:همان اردشیرش پدر کرد نام...............................همی پروریدش به بر برنیازبرآمد برین روزگاری درازبیاموختندش هنر هرچه بود ص 349هنر نیز برگوهرش بر فرود (17)متفرقهرستم: به رستم همی داد دایه شیر... ص 31اسکندر:هنرها که باشد شهان را به کارسکندر بیاموخت ز آموزگارفریدون – پارسایان (19) ص 45زال – جهاندیدگان (20) ص 9پس آنگاه سام از پی پور خویشهنرهای شاهان بیاورد پیشجهان دیدگان را ز کشور بخواندسخنهای بایسته چندی براند... شما را سپردم به آموختن ص 441روان از هنرها برافروختن موبد (21)دو موبد گزین کرد پاکیزه ایهنرمند و گیتی سپرده به جایبدیشان سپرد آن دو فرزند را ص 124دو مهتر نژاد خردمند را...(22)شبانان - کیخسرومواردی که حیوانات «مربی» هستند:گاو: در قصه فریدون می بینیم که بعد از تولد فریدون، فرانک ، فرزندش را به گاوی به نام «پرمایه» می سپارد و حتی با او حرف هم می زند و گاو نیز متقابلاً قول همکاری می دهد و به فرانک اطمینان می بخشد که از فریدون نگاهداری می کند و...که چون بنده برپیش فرزند توبباشم پذیرنده پند تو...فریدون تا سه سالگی نزد گاو است و بعد که از آنجا می رود، ضحاک هم گاو را پیدا می کند و می کشد.سیمرغ: در داستان زال.زال را سیمرغ می پروراند، چنانکه می دانیم، اما در شاهنامه گفته می شود که این کار، کار «خداوند» بوده که مهری در دل سیمرغ نسبت به زال پدید می آورد و صدایی سیمرغ را نهیب می زند که:به سیمرغ آمد صدایی پدیدکه این مرغ فرخنده پاک دیدنگهدار این کودک شیرخوارگزین تخم مردی درآید ببارهمان طور که پیش از این هم اشاره شد در هیچ جای شاهنامه ما به واژه مربی بر نمی خوریم.پاداش مربیانمربیان علاوه بر پاداشهای معنوی و احترام خاصی که در چشم جامعه و پهلوانان دست، پروردگان داشتند از لحاظ مادی هم در پایان کار پاداش می گرفتند.مثلاً بعد از پایان آموزش بهرام، یزد گرد پدر بهرام به نعمان و منذر دو مربی بهرام که سالها او را تعلیم دادند و تربیت کردند این چنین پاداش می دهد.زدینار گنجش پنجه هزاربدادند با جامه شاهوارز آخور برزین و سیمین لگامز اسب گرانمایه بردند نامزگستردنیها و هم برده نیززرنگ و زبوی و زهر گونه چیزز گنج جهان دار مهمان ببردیکایک به نعمان و منذر سپردپاداش شاگردانمعمولاً مربیان در پایان دوره آموزش به شاگردان خود جوایز و پاداش اهداء می کردند.رستم به سیاوش (23) ص 99رستم به بهمن (24) ص 314نظر شاگردان درباره مربیان:شاگردان به مربیان خود احترام بسیار می گذاشتند و علاقه فراوان داشتند به طوری که آنها را حتی در بعضی موارد از پدر و مادر خود بهتر می دانستند. مثلاً در زبان بهرام گور همین نکته درباره مربیان ملاحظه می شود.سوی دایگانم فرستد مگرکه منذر مرا به زمام و پدرلازم به توضیح است که منذر مربی بهرام بوده است.چگونگی رفتار مربیان با شاگردان:متقابلاً مربیان نیز علاقه بسیاری به شاگردان خود داشتند از آنها مانند فرزندان خود نگاهداری می کردن و به آنها آموزشهای لازم را می دادند به طوری که در داستان آموزش دیدن بهمن نزد رستم می خوانیم:به هر چیز بیش از پسر داشتیشب و روز خندان به برداشتی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 473]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن