محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828753873
مقايسه سبكي شعر(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مقايسه سبكي شعر(1) نويسنده: نرجس سپهرنژاد مقايسه سبكي شعر پروين اعتصامي با شعر حميدي شيرازي در داستان موسي(ع) در مقاله ي حاضر كوشش شده است تا با مقايسه ي سبكي ميان طرز نگرش و شيوه ي خاص دو شاعر بلند آوازه ي معاصر، پروين اعتصامي و حميدي شيرازي، شباهت ها و تفاوت هاي آثار شعري آنان با انتخاب دو شعر «لطف حق» و «موسي» مورد بررسي قرار گيرد. شيوه ي پروين در شعر(شعر زنانه) شعر پروين، شعر زنانه است. «در تاريخ شعر زنانه فارسي، پروين تنها زني است كه زيباترين اشعار سياسي ــ انتقادي را با نگرشي زنانه سروده است و از جهت كميت و كيفيت چنين اشعاري با هيچ كدام از زنان شاعر همانند نيست.»(1) «مهم ترين امتياز پروين در تفاوت انديشه ي او با زنان شاعر هم زمانش در اتكا به توانايي انديشه و خردگرايي است».(2) در شعر او اصالت و صداقت كلام و انديشه ي شاعرانه موج مي زند و انديشه هاي تازه و نو او متضمن نكات بلند اجتماعي، اخلاقي و انتقادي است و سرشار از عواطف و احساسات مادرانه ي يك زن؛ چنان كه طرز نگاه او به اطراف و جهان به عنوان مادري مهربان و دلسوز است به طوري كه استاد بهار مي گويد: «دائما در فكر است، بيشتر نگران وظايف مادري است.»(3) «همين مهر مادري او باعث مي شود كه وقتي از شب سخن مي گويد، شب بيچارگان و دردمندان است نه شب عاشقان هجران كشيده و اگر از اشك مي گويد، اشك يتيمان و بيوه زنان است نه اشك دلدادگان بلا ديده.»(4) «پروين شاعري عاطفي بود و براي ناكامي هم نوعانش همدردي مي كرد و تنها در تصوير كردن اين احساس، هيجان خود را بروز مي داد، تفاوت ادارك خود و ديگران را مي ديد؛ جهالت، تبه كاري،حقارت و نادرستي ها او را رنجيده خاطر مي كرد و براي ياري رساندن به انسان هاي رنج كشيده، احساس تكليف و وظيفه مي كرد.»(5) شعر پروين با تمام ويژگي هاي زنانه، با انديشه اي باز و نيرومند و بياني ساده و روان در مقابل زور و فساد و بيداد مردانه مي ايستد و راه مبارزه را عليه زورگويي و ستمگري هموار مي سازد و با لطافتي خاص زبان مردم را با شعر مردمي مي آميزد و در عين زبان زنانه كلامي استوار و مردانه مي آفريند. «پروين در همه جا دل و جان با دردمندان دارد، غصه هاي آماس كرده مرامش را از زبان نخ و سوزن، توانا و ناتوان، عدس و ماش، سير و پياز، اميد و نوميدي و هزاران مسأله ي ديگر به طرزي قابل لمس نقاشي(6) مي كند.» استعداد هنري پروين بي اندازه حاصل خيز است. تصوراتش بال هاي بلند پروازي دارد. با رواني و سهولتي سحرانگيز در زبان شعري حرف مي زند. پروين شاعري هنرمند است. وظيفه ي يك شاعر را به عنوان معمار روح و فكر انجام داده است و از گويندگاني است كه مصالح كارش را از كارگاه انديشه اي وسيع و دوربين و از پديده هاي موجود در جامعه ي خويش به دست آورده است.»(7) ديوان پروين پر از احساسات و آمال و اميدهاي بشري است. قصايدش حكيمانه است و به قول استاد بهار«قصايد ديوان بو و لهجه اي از قصايد ناصر خسرو دارد و درضمن آن ها، ابياتي كه زبان شيرين سعدي و حافظ را فرا ياد مي آورد، بسيار است و بالجمله در پند و اندرز و نشان دادن مكارم اخلاق و تعريف حقيقت دنيا از نظر فيلسوف عارف و تسليت خاطر بيچارگان و ستمديدگان.»(8) زبان پروين در قصايد و قطعاتش متفاوت است. بيشتر قطعاتش به صورت سؤال و جواب يا مناظره است. «مناظره» از قديم الايام يكي از كهن ترين اسلوب حسن اداي مقصود و يكي از بزرگترين طرز سخن گويي و استادي خاص ادبيات شمال و غرب ايران بوده و در آثار پهلوي قبل از اسلام هم ديده مي شود و در زير سبك خراساني محكوم به زوال شده است كه ناگاه با آمدن شاعري چون اعتصامي از روي فطرت و غريزه خويش بار ديگر اين شيوه پسنديده در قطعات جاويد او احيا شده است.»(9) «در سراسر اشعار پروين عشق و محبت موج مي زند، اما اين عشق، نه عشق ليلي و مجنون است و نه عشق لفظي امروز، بلكه عشق عارفانه و حقيقت جويي است.»(10) «عشق او عشقي است، كه از عشق ها جداست و اصطرلاب اسرار خداست، عشق رسيدن به حق و عشق به مردم، عشق يكي شدن با خداست.»(11) در قطعه هايش مهر مادري و لطافت خود را از زبان مادران فقير و مادران دلسوز و غمگسار بيان مي كند و به خاطر همين حمايت از بيوه زنان و مادران غم ديده و روح لطيفش است، كه شعرش ماندگار شده و علاوه بر اين در عين همان حمايت ها و دلسوزي ها سخنان طنزآميزي را با جديت و مردانگي بيان مي كند كه شعر او را زيباتر و خواندني تر جلوه مي دهد. پروين در يكي از زيباترين شعرهايش، كه «لطف حق» است، همچون مادري نگران است و در حين انجام وظيفه ي مادري و عمل به دستورهاي خداوند، قطعه قطعه اش را با سوز جگر و شهامت مردانه مي سرايد و خواننده را با حقايق و افكار بالاتري آشنا مي سازد. او نفس را مطابق تعبير عرفا مي شناسد، اهريمن را كه روح آرايي با آن وجود دوزخي كينه اي ديرينه دارد، همه جا در كمين جان پاك آدمي مي داند؛ مهر و عاطفت و شفقت و علم و فضايل اخلاق را طريقه ي رستگاري دانسته و تشكيل خانواده ي مهربان و كودكان نورس و سعادت آرام و بي سر و صدا را نتيجه ي حيات مي داند.(12) او در شعر موسي(لطف حق) توكل بر خدا و قدرت لايزال و مشيت شكست ناپذير الهي و سنت پيروزي بر باطل را داستان گونه و الهام گرفته از آيات نوراني كلام خدا بازگو مي كند.(13) اكنون به ذكر برخي از ويژگي هاي سبكي شعر پروين اعتصامي مي پردازيم كه زنانه بودن شعرش را اثبات مي كند؛ چنانچه دكتر روح انگيز كراچي مي نويسد: «نخستين ويژگي قطعات پروين، واژگاني است كه در سه حوزه قابل بررسي است: احوالات، محسوسات و عناصر زنانه. الف ــ احوالات: بيشترين بسامد واژه ها و موضوعاتي كه حالات روحي و دروني شاعر را نشان مي دهد؛ دلتنگي، پژمردگي، اشك، عزلت، انزوا، غم، شكوه، گريه و...كه حالت غمگنانه اي به شعر او داده و خواننده را با روحيه ي افسرده ي او كه حاصل انزواي بي هنگام اين شاعر جوان است، آشنا مي كند...خالي بودن اشعار او از واژه هايي چون عشق، هوس، خنده و ...كه مي تواند حاصل زبان و رفتار طبيعي دختر جوان باشد، مي تواند نشانه ي تفاوت هاي ذهني و رفتاري او با ديگران نيز تلقي شود. بوسه هايش مادرانه و از جهتي شرمناك است. ب ــ محسوسات: فراواني واژه هايي كه پروين در حوزه ي اشياء و مفاهيمي كه شاعر به طور مرتب وجود اثر آن ها را حس مي كرد، همه حكايت از فضايي تكراري و محيطي بسته دارد كه به ناگزير او در ارتباطي تنگاتنگ با آن ها قرار داشته است. كاربرد اشيايي كه در پيرامون قرار دارند، نشان دهنده ي زبان زنانه است كه خاص پروين است: سوزن، نخ، رفوگر، وصله، ديگ، لوبيا، ماش، مادر و مطبخ و ... ج ــ عناصر زنانه: در اين حوزه مي توان واژه هايي را بررسي كرد كه به نوعي به زن ارتباط دارند و كاربرد آن ها با زن معنا مي گيرد. به لحاظ روانشناسي، پروين به سبب حجب و كم رويي در اشعارش از واژه هايي استفاده نكرده كه جسم را وصف مي كند و گردن، چهره، رخ و...واژه هايي است كه به هر دو جنس مي تواند تعلق داشته باشد. اما واژه هايي چون گوشواره، قبا، خلخال، شانه، گلوبند، چادر و ...واژه هايي زنانه اند كه با زبان و جنسيت او معنا مي گيرند.»(14) سيري در اشعار دكتر مهدي حميدي شيرازي «دكتر حميدي بي شك پرمايه ترين و هنرمندترين فرزند اين آب و خاك و وارث مفاخر ادبي سرزمين سعدي و حافظ است. او به تمام معني شاعر است؛ شاعري كه انسجام و كمال شعر قديم را با لطف مضامين تازه و نو مي آميزد؛ شاعري لبريز كه شور و شوق در كام تشنه هنر دوستان مي ريزد.(15) «وي در اشعارش از وطن و عقايد ادبيش دفاع كند، همان ابراز شخصيت و نازش به شعر و شاعري كه در اشعار عاشقانه اش جمال ظهور يافته و در ديگر اشعارش نيز مشهود است. او شاعري سريع التأثير و آتشين طبع نستوه است با واكنش هاي روحي شديد در برابر هرچه بر او مي گذرد، از عشق و دوستي و محبت يا بي وفايي گرفته تا موضوعات اجتماعي.»(16) حميدي از ميان شعراي كهن فارسي زبان به سبك ناصر خسرو نظر دارد با اين تفاوت كه شعر حميدي از مشكلات و پيچيدگي هاي ناصر به دور است. زبان شعري حميدي، بسيار ساده تر و مضمون شعر او نيز با شعر ناصر متفاوت است. حميدي از نظامي نيز تأثير پذيرفته است اما در كل بيشتر اشعار او غنايي است و البته اشعار سياسي ــ اجتماعي و وطني نيز دارد. وي از مخالفان سرسخت شعر نيمايي است. در سراسر آثار حميدي چندين شعر زيبا و پرمعني برجسته وجود دارد كه او را زبانزد خاص و عام كرد، نظير در امواج سند، بت شكن بابل، جام گستر، معناي عمر و موسي و ... بررسي ساختار و سبك شناسي شعر «لطف حق» از پروين اعتصامي حسن آغاز شعر پروين واژه ي پر مهر و عاطفه ي مادر است كه نشانگر روح لطيف و پر از احساس يك زن و مادر ايراني است. او وزن شعر را آن چنان زيبا انتخاب كرده كه وقتي خواننده آن را مي خواند، انگار با همين خواندن و ريتم شعر، بچه اي را از روي لطف و عطوفت، ناز و نوازش مي كند. اين مادر دلسوز با دلي پر از اندوه و اضطراب، نگران آينده ي فرزندش است. نگاهي كه پروين به اين شعر دارد حتي اگر ناخودآگاه هم باشد، نگاهي مادرانه و لبريز از عشق است. چنان كه او در چند بيت نخست اين مثنوي، مهر مادري را برتر از عشق خداوند به بنده اش مي داند و به خاطر اينكه فرزند مظلوم و بي گناه به خود را به امواج دريا و به دست بي قرار طوفان سپرده است، در كنار ساحل با قلبي سرشار از غم و اندوه و پريشاني، بي قرار و مضطرب با افسوس و نگراني ترجمان حال خود مي گويد و از اين جهت است كه شاعر نقش مادر را بسي مهربانتر و مهمتر بيان كرده است. اما لحظه ي بعد كه ناگهان از سوي خداوند وحي نازل مي شود كه «ما گرفتيم آنچه را انداختي» به شكلي ترحم آميز و در عين حال همراه با سرزنش هاي بسيار و آوردن داستان و مثال زدن براي مادر موسي، تسليم محض مي گردد و مهرباني خود را در مقابل شفقت الهي كم ارزش مي بيند. با دلداري هاي پي در پي خداوند به اين مادر غم زده و مهربان، كم كم از اضطراب او كاسته مي شود و تا پايان داستان با گفتن هر بيتي خواننده را اميدوارتر مي سازد و به مادر دلگرمي مي بخشد، تا جايي كه هم مادر قهرمان داستان و هم خواننده در مقابل مشيت الهي و شكست ناپذيري او تسليم مي شوند. پروين اين شاعر دلسوز و نازك طبع و مهربان كه هميشه در اشعارش به نوعي، حامي زنان بيچاره و درمانده است، در اين شعر نيز حامي مادر موسي است و به خاطر همين طبع لطيف و روحيه ي زنانه اش سعي دارد به نوعي با مادر موسي همدردي كند. از همه جالب تر اينكه يكي از خصوصيات اخلاقي زنان اين است كه به درد دل يكديگر گوش فرا مي دهند و در اين شعر نيز شاعر به پاي درد دل مادر موسي و گفتگوهاي او با خداوند مي نشيند و لحظه لحظه آن را به خاطر مي آورد. پروين در اين شعر از اخلاق و رفتار زنان و كارهاي آنان به صورت خودآگاه و يا ناخودآگاه سخن مي راند و از اين جهت زنانه بودن شعرش را برجسته مي سازد و شعر او را از شعر مردانه متمايز مي گرداند. او در جايي از شعرش به كم طاقتي زنان اشاره مي كند و مي گويد با كوچكترين ضربه اي در دستشان قدرتي نمي ماند و زود دل شكسته و بي قرار مي گردند. پروين در سراسر ديوان و در اين شعر برخي از واژگاني كه زنان با آن ها سر و كار دارند را آورده است كه زن بودن شاعر را مي رساند و شعر او را از ديگر سبك ها متمايز مي سازد از جمله واژه ي دوك، رشته، سوزن، گاهواره و ... اكنون اين نكات دقيق و حساس را در شعر پروين نشان مي دهيم اما قبل از آن به خلاصه اي از داستان مي پردازيم: خلاصه داستان «لطف حق» از جانب خداوند به مادر موسي ندا رسيد كه براي رهايي از فرعون و ظلم و جور او، فرزندت را به رود نيل بيانداز و مادر موسي هنگامي كه مي خواست تصميم به اين كار بگيرد، درونش شكي پيدا شد و از امتحان الهي واهمه اي عجيب داشت كه ناگاه از جانب خداوند وحي آمد كه لطف خدا را فراموش كرده اي و اين افكار باطل را به خود راه مده زيرا اين طفلي را كه در كشتي غرق شده نجات داده ايم و انواع لطف و محبت را در حق او ادا كرديم اما هنگامي كه بزرگ شد، تيره دل تر از گرگ گرديد و نمرود ظالم زمان شد. پس چطور موسي را كه از دوستان و هم زبانان ماست، فراموش خواهيم كرد؟ بررسي ديدگاه هاي زنانه در شعر «لطف حق» اولين واژه ي اين مثنوي با «مادر»: مادر موسي، چو موسي را به نيل درفكند از گفته ي رب جليل (بيت1) با حسرت نگاه كردن مادر براي جدايي فرزند: خود به ساحل كرد با حسرت نگاه گفت كاي فرزند خرد بي گناه (بيت2) عشق و مهر مادري: در تو تنها عشق و مهر مادري است شيوه ي ما عدل و بنده پروري است (بيت8) وسايل خياطي: سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت زآتش ما سوخت هر شمعي كه سوخت (بيت؟) دامن يكي از البسه ي زنان است و اصولاً هنگامي كه اطفال و بچه ها گريه مي كنند و مي ترسند، دامن و لباس مادر را محكم مي چسبند و پناه مي خواهند: طفل مسكين چون كبوتر پر گرفت بحر را چون دامن مادر گرفت (بيت27) شيرخوار: امر دادم باد را كان شيرخوار گيرد از دريا گذارد در كنار (بيت32) نرم خو بودن زنان و در عين حال لطافت وجودي آنان: سنگ را گفتم به زيرش نرم شو برف را گفتم كه آب گرم شو (بيت33) هم چنين اگر اطفال را با آب سرد شستشو دهند، منجر به مرگ آنان مي گردد و در اين جا بر آب گرم تأكيد مي كند و اين نشان دهنده ي طرز رفتار با بچه ها و نوزادان است. دل رحمي مادران كه حاضر نيستند حتي خار كوچكي به پاي فرزندانشان برود و پاي آنان را بخلد: خار را گفتم كه خلخالش مكن مار را گفتم كه طفلك را مزن (بيت36) گلوبند از ابزار زينتي زنان: رسم بود براي زيباتر شدن نوزاد و اينكه چشم زخمي نبيند، طلا و تعويذ را به لباس يا گردن او بياويزند. گرگ را گفتم تن خردش مدر دزد را گفتم گلوبندش مدر (بيت38) قصه گفتن براي بچه ها كه اين دقيقا كار مادران در كنار بستر فرزندان است: قصه ها گفتند بي اصل و اساس دزدها بگماشتند از بهر پاس (بيت45) نخ ريسي از شغل هاي زنان در قديم بوده است: چاه ها لبريز كردند از فساد رشته ها رشتند در دوك عناد (بيت46) مادران با مهرباني بچه هايشان را بزرگ مي كنند: كردمش با مهرباني ها بزرگ شد بزرگ و تيره دل تر شد ز گرگ (بيت56) اكنون به بررسي مختصات سبكي اين شعر به لحاظ آوايي و لغوي و ادبي مي پردازيم. در شعر مورد نظر واژه ي «موسي» سه بار تكرار شده، در حالي كه در شعر حميدي هشت بار و اين نشان مي دهد كه چون محور شعر پروين، مادر موسي است نه موسي، بنابراين شايد به لحاظ سليقه يا ناخواسته از اين واژه بيشتر استفاده كرده است. از آن جايي كه اشعار پروين الهام گرفته از ناصر خسرو است، بنابراين شايد برخي جانوراني كه در شعر آورده به تقليد از اوست مانند عقاب كه از واژگان ديوان ناصر است. رزمجويي كرد با من چون كسي خواست ياري از عقاب و كركسي كردمش با مهرباني ها بزرگ شد بزرگ و تيره دل تر شد ز گرگ (بيت56 و...) تشديد مخفف در واژه ي «پشه»: پشه اي را حكم فرمودم كه خيز خاكش اندر ديده ي خودبين بريز (بيت60) هم چنين زمان اكثر فعل هايي كه در شعر او آمده، گذشته است و گويا شاعر خاطرات و گفت هاي ديگران را به ياد مي آورد؛ علاوه بر اين چون داستان الهام گرفته از آيات قرآن مي باشد، بنابراين زمان آن را گذشته آورده است. مانند: درفكند، گفتم، نمودم، ناايمن شدند، افراشتند، خواندند و ... آوردن اندر به جاي در: كه الهام گرفته از شاعران خراسان است. وحي آمد كاين چه فكر باطل است رهرو ما اينك اندر منزل است (بيت40) پشه اي را حكم فرمودم كه خيز خاكش اندر ديده ي خودبين بريز (بيت60) جابه جايي اجزاي جمله: رودها از خود نه طغيان مي كنند آنچه مي گوييم ما آن مي كنند (بيت11) تكرار: سنگ را گفتم به زيرش نرم شو برف را گفتم كه آب گرم شو صبح را گفتم به رويش خنده كن نور را گفتم دلش را زنده كن لاله را گفتم كه نزديكش بروي ژاله را گفتم كه رخسارش بشوي ... (بيت 30ــ 39) در شعر پروين و حميدي آرايه هاي ادبي نيز به ندرت ديده مي شود، به طوري كه در شعر«لطف حق»، حدود چهار مورد تشبيه و كنايه و سه مورد استعاره و در شعر «موسي» هفت مورد كنايه ديده مي شود و ديگر موارد به ندرت به چشم مي آيد. پينوشتها: 1.روح انگيز كراچي، 1383، ص31. 2.همان، ص33. 3.ن.ك.اشعار پروين، مقدمه ي استاد ملك الشعراي بهار، 1314. 4.دكتر احمد رنجبر، 1369، ص 5. 5.روح انگيز كراچي، همان، ص21. 6.اكبر مرتضي پور، 1384، ص27. 7.همان. 8.اشعار پروين، مقدمه ي ب. 9.همان، مقدمه ي ب و پ. 10.غلامحسين فردوس برين، 1376، ص10. 11.اكبر مرتضي پور، 1384، ص 25. 12.اشعار پروين. 13.دكتر احمد رنجبر، 1369، ص 5. 14.ن.ك.پروين اعتصامي، روح انگيز كراچي، 1383، صص60 ــ 62. 15.دكتر حميدي شيرازي، 1376، ص612. 16.دكتر اسماعيل حاكمي، 1376، ص 88. منبع: نشريه ثريا شماره 4 ادامه دارد... /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 447]
صفحات پیشنهادی
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها