واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به رسميت بشناسيم يا نه؟ نويسنده: دکتر عليرضا شيري در اين مقاله در مورد دوران پيش از ازدواج، نامزدي، عقد و روابط زن و مرد با جناب آقاي دکتر عليرضا شيري به بحث و گفتگو مي نشينيم. رابطه هايتان را بشناسيد فکر مي کنيد چند جور ارتباط داريم؟ در جواب بايد گفت ما سه نوع رابطه داريم: رابطه در ازدواج، رابطه به قصد ازدواج، رابطه نامزدي؛ اينها را اضافه کنيد به اينکه ما الان رابطه مجازي و عشق هاي سايبري هم داريم. اولاً ريشه خيلي از اين رابطه ها هورمون است. هورمون باعث خيلي از رشدها در آدم مي شود. عامل اينکه پسري در ترم اول دانشگاه خيلي درس مي خواند و خودي نشان مي دهد، همين است. براي شروع بهتر است از رابطه هاي کاري و دانشگاهي شروع کنيم. با اين سؤال که اصلاً اين رابطه ها را به رسميت بشناسيم يا نه؟! البته جواب ضمني اين سؤال اين است که چه به رسميت بشناسيم اينها را و چه نشناسيم، اينها کارکرد خودشان را در جامعه دارند. از طرفي براي آدمي که شش تا انتخاب دارد، با آدمي که دو تا انتخاب دارد، حوزه اختيار به لحاظ فلسفي فرق مي کند. اما 20 سال پيش روابط به گونه اي ديگر بود. دختر يا ازدواج مي کرد که خوب بود يا نمي کرد که لايق بدترين حرف ها بود. اما الان در سال 1389 شرايط فرق مي کند. دامنه انتخاب بالاتر مي رود و اجباري هاي تو کمتر مي شوند اما آيا من براي هر يک از اينها نبايد يک سري مهارت ها داشته باشم؟ در روابط يک سري مهارت هاي مشترک است. مانند خود مهارت ارتباط برقرار کردن. طرف مقابل در هر موقعيتي باشد، من بايد بلد باشم با او ارتباط برقرار کنم و بلد باشم ارتباط را به موقع محدود يا حتي به درستي قطع کنم؛ من بايد شخصيت شناسي بلد باشم، آدم ها در هر ارتباطي با من، يک تيپ شخصيتي دارند، اين اثبات شده و علمي است و دامنه حرکتي شان در آن تيپ است. بنده بايد تيپ خودم را بشناسم، تيپ ايشان را هم بشناسم و تطابقشان را با خودم چک کنم. اين رابطه ها عمر دارند، دل نبنديد! در سطح اول ارتباط، حسادت، غيرت، وابستگي و آينده داري وجود دارد. تعهد هست؛ اما نه در حد تعهد ازدواج. مشکل دخترهاي ايراني اين است که تعهد را در حد ازدواج مي خواهند و هيجان در ارتباط. اين ارتباط عمر دارند. استرن برگ مي گويد در رابطه ها سه تابع وجود دارد: تابع هيجاني. بعد از فاز هيجاني شروع به شناختن فرد کنيم. تابع دوم، تابع صميميت است و در مرحله آخر اينکه من و او چقدر مي توانيم به هم تعهد داشته باشيم. رويه اي که اگر درست پيش نرود، ما را با رابطه هاي مبهم رو به رو مي کند و دچار سرگرداني و آسيب مي شويم. حرف اساسي در اين زمينه اين است که بايد براي هر آشنايي اي هدفي داشته باشيم و بفهميم در چه فازي از رابطه قرار داريم. در عين حال، سوال بي جا هم نپرسيم. متأسفانه اغلب جوان ها فقط در فاز اول هستند و اصلاً دو فاز ديگر را نمي بينند، حدود هشت تا نه ماه در اين فاز دوام مي آورد و دلزده دنبال هيجاني ديگر مي گردند! در اين زمينه اغلب هم نمي توانند با حرف زدن به توافق برسند و رابطه را تمام کنند. قاعده ارتباط را بدانيد در مورد ارتباط معمولي بايد ويژگي هاي اين نوع ارتباط را بدانيم. يک هرم را در نظر بگيريد، قاعده اش ارتباط معمولي است، وسطش ارتباط به قصد ازدواج و بالاش هم ازدواج. در قاعده، غيرت و تعصب روي فرد نداريم. اما توجه وجود دارد، توقع يک سري توجهات مثل تبريک روز تولد. حساسيت ها خيلي کمتر است و دانسته هاي ما از طرف مقابل در حد ارتباط معمولي است. بايد و نبايد نداريم و بيشتر در حد توصيه است. منافعي در اين ارتباط مد نظر ماست. مشکلي که من دارم با تعريف ارتباط بعضي هاست. مثلاً در حد رگ زدن براي هم مرام مي گذارند. اين جور ارتباط ها به نظرم ارتباط هاي فيلمفارسي است. رابطه هاي کاري در رابطه کاري، دختر مي گويد من با اين آدم مراوده معمول کاري دارم. اما به هر حال، مجاورت موانست مي آورد. در اين شرايط پسر ممکن است دو ذهنيت پيدا کند؛ يا فکر مي کند اين مراوده معمول نشانه نوعي علاقه است؛ در حالي که تو به اصطلاح به او توجه نمي کني، نشان به اين نشان که اگر بيرون از محيط کار به تو زنگ بزند برايت تعريف نشده است؛ چون سطح رابطه را براي خودت تعريف کرده اي. از طرفي من مي خواهم ببينم نظام ذهني آدم هاي دور و بر من چيست و رسيدن به جواب اين سؤال، مستلزم اين است که خيلي ازشان سؤال و جواب کرده باشي و بفهمي چطور دارند فکر مي کنند. در محل کار من بايد نظام ذهني خودم را تعريف کنم، اي ميلي که به اي ميل شخصي من زد، جواب نمي دهم. اما اگر براي شناخت بيشتر بخواهم ارتباط کاري ام را ارتقا بدهم چه بايد بکنم؟ يک قانون در اين مورد مي گويد: در قلعه تان از اين کارها نکنيد، قلعه يعني جايي مثل دانشگاه؛ چون در اينجا ممکن است هزينه گزافي به شما تحميل شود و نمي توانيد از پسش بربياييد. با اين حال اگر چاره اي نبود، امنيت قلعه تان را در اولويت قرار بدهيد. رابطه مدعي ارتباط عادي در دانشگاه اين اتفاق ممکن است پيش بيايد. حالا اين ارتباط را آسيب شناسي کنيم. اگر براي بچه هايمان تعريف کنيم و بگوييم مي توان ارتباط عادي داشت بدون اينکه نياز به خيلي از چيزها باشد، کار به اينجا نمي کشد که رابطه هايي تجربه شوند که اساساً دوستشان نداريم. مهارت هاي لازم براي مديريت اين رابطه ها اهميت زيادي دارند که آدم هاي کمي آن را بلدند اما متأسفانه خيلي ها آن را تجربه مي کنند و به همين دليل، تلفات بسيار زيادي دارد. پرواضح است که اگر بخواهم راجع به رابطه هاي « دختر-پسري» حرف بزنم، رابطه اي نيست که در آن ماندگاري باشد. اين بچه ها وقتي از رابطه ها بيرون مي آيند، کاملاً خودشان و طرف مقابل را نابود مي کنند و به طرف ديگر جراحت عاطفي مي زنند. يا گاهي رابطه را براي خودشان تمام نمي کنند و زجر مي کشند. مشکل هم آنجا حاد مي شود که وقتي اين مسأله انکار مي شود، آموزشي هم براي آن ارائه نمي شود. بنده نه سال است که دارم آموزش مي دهم و به شما مي گويم که رابطه دختر پسرهاي ما رابطه قشنگي نيست؛ وضع ازدواج هايمان هم به تبع آن همين طور. بيشترين ازدواج هاي ما در سال 88 در گروه سني 20-24 سال بوده، بيشترين طلاق ها هم در همين گروه سني بوده، آمارهاي 25 درصدي طلاق در شهرهاي بزرگ توسط همين گروه سني است که يک سومشان هم در سال اول اتفاق مي افتند. رابطه به اصطلاح « خواهر- برادري»! من اصلاً چنين رابطه اي را قبول ندارم و همان JUSTFRIEND را که ديگران مي گويند اينها مي گويند خواهربرادري. با اين تفاوت که درد دل کردن ها و سنگ صبوربودن هايش بيشتر است. مثلاً پسري به من مي گفت احساس مي کردم که خيلي از سطح اعتماد بالايي برخوردارم؛ چون آن دختر از همه مسائلش به من مي گفت؛ حتي از پسري که دوستش داشت. دختر هم پيش خودش فکر مي کند که خب ما خواهر برادريم ديگر. اما اين يک دوران موقت است کلاً از اين رابطه ها دوري کنيد؛ به ويژه پسرها خيلي در اين بازي ضرر مي کنند. کارشناس جوان 4 نکته طلايي! پر رنگ شدن احساس در يک رابطه حرف اول را مي زند و کشش را به وجود مي آورد. اما بين کشش جنسي و رابطه جنسي يک قدم بزرگ است که بايد حواستان باشد. دين ما روابط جنسي را تنها در چارچوب ازدواج مجاز دانسته. ما در روان شناسي هم يک قانون داريم که روابط جنسي پيش از ازدواج بعدها شما را دچار دردسرهاي جدي مي کند. ضمن اينکه تجربه هاي کلينيکي مشاوره هم گوياي اين مسأله است. براي دوري از اين رفتار، بدانيد اين مسأله که من تن به چنين رابطه بدهم را چهار مورد مشخص مي کند: 1- سيستم اعتقادي من 2- خانواده اي که من به آن تعلق دارم 3- جامعه اي که به آن تعلق دارم 4- اينکه تجربه هاي علمي به من چه مي گويد. نکته 1 پيش فرض هايتان را بدانيد آدم ها در روابط عاطفي شان يک نمايشنامه و پيش نويس دارند که به شکل ناخودآگاه باعث مي شود نقشي را تعيين کرده، بازي کند و در زندگي شان آدم هايي را پيدا کنند که آن نقشي را که براي زندگي شان پيش بيني کرده اند بازي کنند. از اين هم وسيع تر داريم؛ Life Skrip نمايشنامه زندگي داريم؛ مثلاً اينکه فرد، نمايشنامه اش نمايشنامه آدم بازنده است. حالا اين پيش نويس کي نوشته شده و از کجا در وجود ما نهاده شده، پيچيده است. يکي از اين الگوها پدر و مادرمان است. ببينيم آنها با هم چطور زندگي کرده اند؛ مثلاً دختر و پسر پيش من مي آيند براي مشاوره ازدواج، مي پرسم رابطه پدر و مادرت چطور است؟ مي گويد: عالي، بعد که صحبت مي کند، مي بينم واقعيت چيز ديگري است چون در خانه خودش مي بيند مادر يک عمر فقط اطاعت کرده و در آن خانه هم مانده و چيزي که شايسته خودش بوده، نگرفته. چنين دختري وقتي مي بيند پسر از يک فضاي بهتر مي آيد که زنگي خانوادگي خوبي داشته که حقش هم بوده؛ در ارتباط با او عملاً مشکل پيدا مي کند چون اين دو پيش فرض هايشان با هم در تضاد است. پيش نويس هاي عاطفي را اگر دربياوريد، تعجب مي کنيد؛ مثلاً يک دختري مي گويد پسري که جذبه و جنم داشته باشد را مي پسندد. فکر مي کنيد چرا؟ چون تکميل کننده خودش را مي خواهد. البته يکي از دلايلش مي تواند اين باشد. نکته 2 بيش از حد لطف نکنيد خيلي از تصوراتي که بين آدم ها پيش مي آيد، کدهايي مبهم است. البته يک مرد بايد اين قابليت را داشته باشد که يک زن را بفهمد؛ اين درک متقابل هيچ وقت صد در صد نمي شود. اگر صد در صد فهميد، مي شود برادر آن دختر. نه نامزد او. اين مسأله متعدد دارد اتفاق مي افتد. اصولاً زيادي جنتلمن بودن براي يک مرد در رابطه با يک زن، دردسر است. گاهي اوقات اگر تو را تحويل نگيرند، تقلا مي کني براي حفظ رابطه ات و بالعکس. گاهي مي بيني يک دختر چندين بار نامزدش را ترک اعتياد داده و دارد نقش مادرش را براي او بازي مي کند. اين کار شايد يک لطف باشد اما پشتش دقيقاً يک اشتباه بزرگ در پيشبرد نامزدي است چون رابطه، رابطه انگلي است؛ يک دختر، سيندرلاوار، يک پسر له شده را نجات مي دهد. اين در حالي است که اين دختر در جامعه با آدم هاي سالم و متعادلي هم برخورد دارد اما به آنها توجه نمي کند چون پيش نويس زندگي اش اين است و در رابطه اي وارد نمي شود که پسر در آن نرمال باشد. او در رابطه با پسرهاي درب و داغان احساس مي کند که چقدر خانم و قوي است. منبع: همشهري جوان، شماره 286
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 755]