واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تصوير اعتياد ؛ تخريبي يا تحليلي؟نگاهي به سريال ستارههاي سربياعتياد اگرچه به قول معروف يك بلاي خانمانسوز است و يكي از آسيبهاي جدي كه سعادت و سلامت انسان معاصر را بشدت تهديد ميكند اما دست كم يك خاصيت رسانهاي دارد و آن هم سوژهسازي براي برنامههاي مختلف راديو و تلويزيون است.
اين سوژه به واسطه ابعاد گوناگوني كه دارد دستمايه ساخت برنامههاي مختلف نمايشي، تركيبي، گفتوگو محور، مستند و اشكال ديگري است كه حتما با انواع آن آشنا هستيد. واقعيت اين است كه مساله اعتياد هم قابليت مباحث تحليلي ـ علمي دارد. چنانچه در برنامههاي تركيبي و مستند از منظرهاي روانشناختي، جامعهشناسي و... مورد نقد و بررسي قرار ميگيرد و به واسطه گستردگي ما به ازاي بيرونياش و طيف مخاطبان و اقشار مختلفي كه ممكن است با آن درگير باشند مورد توجه قرار ميگيرد. اما اعتياد در آثار نمايشي نيز جايگاه خاصي دارد، چون قابليت دراماتيكي و نمايشي بالايي داشته و ظرفيت خوبي براي خلق موقعيتها و داستانهايي تاثيرگذار دارد كه اتفاقا با ذائقه مخاطبان ايراني نيز هماهنگ است.با اين حال اكثر آثار نمايشي بويژه سريالهاي تلويزيوني صرفا به ابعاد دراماتيكي اعتياد و شخص معتاد توجه كردهاند و از وضعيت فردي و اجتماعي وي در بسط قصه و روايت داستاني كه بتواند اشك مخاطب را دربياورد بهره بردهاند. همچنين در ترسيم شخصيت معتاد نيز به دليل همين رويكرد بيش از آن كه دلايل اعتياد را در بستر يك قصه و موقعيت نمايشي به تصوير بكشند يا بر تنهايي و بيكسي و طرد شدن او تمركز كردهاند يا اينكه مثلا اعتياد چگونه ميتواند به فرد، خانواده و جامعه ضربه بزند.در واقع وجوه تخريبي اعتياد مورد توجه قرار گرفته است نه ابعاد تحليلي آن! بديهي است سازندگان اين آثار با نيت تربيتي و هشداردهنده به اين مساله پرداخته و خواستهاند تا با نمايش آثار مخرب اعتياد، مخاطب بويژه جوانان را از گرايش به مصرف مواد مخدر بازدارند. در واقع اعتياد را به عنوان يك فرآورده و رفتار شكل يافته نگريستهاند نه يك فرآيند و كنش شكل گيرنده. تفاوت دراينجاست كه در رويكرد دوم به تحليل و بررسي عوامل و عناصر موثر در شكلگيري اعتياد و گسترش آن پرداخته ميشود و اساسا قصد بر اين نيست كه به عنوان يك معضل اجتماعي و مشكل اخلاقي صرف به آن نگريسته شود.فيلم و سريالهاي ما بيشتر رويكرد حقوقي به اعتياد را در ساختارهاي نمايشي لحاظ كردهاند و اعتياد را به عنوان يك جرم و ناهنجاري رفتاري به تصوير كشيدهاند در نتيجه تصويري سرزنشگر و تنبيهي به آن داشتهاند كه نتيجه آن شايد مقاومت و لجبازي كساني بود كه مخاطب اين سريالها بوده يا خود به اين مرض مبتلا بودند. واقعيت اين است چالش و تضادي كه در تعريف و نگاه به اعتياد بين رويكرد روانشناختي و رويكرد قضايي ـ انتظامي وجود داشته در آثار نمايشي اين سوژه نيز تعميم يافته است؛ اينكه بالاخره اعتياد جرم است يا بيماري.فيلم و سريالهاي ما بيشتر رويكرد حقوقي به اعتياد را در ساختارهاي نمايشي لحاظ كردهاند و اعتياد را به عنوان يك جرم و ناهنجاري رفتاري به تصوير كشيدهاند در نتيجه تصويري سرزنشگر و تنبيهي به آن داشتهاند كه نتيجه آن شايد مقاومت و لجبازي كساني بود كه مخاطب اين سريالها بوده يا خود به اين مرض مبتلا بودند. اما از منظر رويكرد دوم كه اعتياد را به عنوان يك بيماري در نظر ميگيرد تصوري تحليلگرانه و تنبهاي از اين معضل ارائه ميدهد و در واقع اعتياد را آسيبشناسي ميكند نه آسيب نمايي!
البته در اين مقاله نه فرصت صحت و سقم اين دو رويكرد وجود دارد و نه قابليت آن. مقصود فقط اين است كه هركدام از اين رويكردها در آثار نمايشي مرتبط با اعتياد ميتواند چه تاثيري بگذارد؟ براساس يافتههاي علوم تربيتي و روانشناسي، مخاطب رويكرد تحليلي و آسيبشناختي اطمينان بيشتري براي تاثيرگذاري بر بيننده و احتمالا اصلاح و بهبود ناهنجاريهاي رفتاري ـ اخلاقي مرتبط با اعتياد دارد.اگرچه برنامههاي مشاوره محور و مستند درباره اعتياد ضروري است و تاثيرات مثبتي به همراه دارد اما آسيب شناسي اعتياد در قالب قصه و ساختارهاي نمايشي از دوام و تاثيرگذاري بيشتري بر روي مخاطب برخوردار است.نگاهي كه فارغ از قضاوتهاي از پيش تعيين شده و بعضا يكسويه و غيرمنصفانه تلاش ميكند تا با كالبد شكافي رواني ـ اجتماعي اعتياد، عوامل و دلايلي را كه موجب گرايش به مصرف مواد مخدر و رفتارهاي پرخطر ميشود به تصوير كشد. اين شيوه مبتني بر رويكردي پيشگيرانه است كه با پرهيز از نصيحتگرايي يا بازدارندگي صرف، مخاطب را نسبت به عوامل و عواقب اين معضل آشنا كرده و هشدار ميدهد.سريال ستارههاي سربي به كارگرداني محمدرضا آهنچ همين رويه دوم را در پرداخت به موضوع اعتياد پيش گرفته است و تلاش ميكند تا آن را در بستر يك موقعيت دراماتيكي با رويكردي آسيب شناختي روايت كند.در اين روايت، نظام خانوادگي، اجتماعي و عوامل و دلايل فردي و گروهي كه ميتواند زمينهساز اعتياد يا گرايش به آن شود مورد توجه قرار گرفته و شخصيتپردازي قصه نيز مبني بر همين نگاه صورتبندي شده است.
در اينجا ديگر با يك تصوير كاريكاتوري و اغراق شده و رنگآميزي سياه و سفيدي از آدمها روبهرو نيستم و حتي شخصيتهايي كه در اين دام گرفتار شدهاند نيز رنگي خاكستري دارند.اساسا فيلم و سريالهايي از اين جنس و مبتني بر اين رويكرد شخصيت محور نبوده و نگاهي سيستمي و ساختاري به موضوع دارند. آنها نميخواهند كسي يا چيزي را محكوم كنند بلكه تلاش ميكنند عوامل و شرايطي را كه موجب شده تا يك فرد و جامعه به اين معضل دچار شود را برمي شمرند.اين شيوه، حلمساله را نيز در ذات خود داشته و در لايههاي درونيتر درام به مخاطب منتقل ميكنند. ازحيث روانشناسي نيز اين آموزش غيرمستقيم واجد تاثيرگذاري و كاركردهاي تربيتي بيشتري است.براي كاهش معضل اعتياد در جامعه همين رويكرد تحليلي و آسيبشناختي در قالبهاي نمايشي موثرتراست و به افراد قدرت پيشگيري و بازدارندگي ميبخشد. تصويري كه قرار است تحليلي و معطوف به بهبودي باشد نه تخريبي و منجر به نابودي!بخش سينما و تلويزيون تبيان منبع:جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 434]