محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829172921
داستان پليسي
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستان پليسي نويسنده: حسن مهدويفر داستان پليسي: ادبيات پليسي، يا ادبيات دلهره و اضطراب، دري است گشوده روي تمام نويسندگان جهان. و هر نويسندهاي حق دارد تا در اين وادي طبع آزمايي كند. با پايان يافتن آثار بزرگان اين نوع از داستاننويسي تا نيمة قرن، خلق اين نوع از ادبيات داستاني به پايان نرسيد و آنها به عنوان الگو، اسوه و نمونة اين قبيل از داستانها، براي نويسندگان نوپا و جوان قرار گرفتند كه خود بعدها به چهرههايي ماندگار مبدل شدند. كساني همچون گراهامگرين، ماريو وارگاس يوسا، فردريك دورنمات و ديگران. ادبيات پليسي، نوعي داستاننويسي است كه معمولاًالگوي از پيش تعيين شده و ثابتي ندارد، يا اگر هم داشته باشد، با الگوها و معيارهاي داستاننويسي معمول پذيرفته شده فرق ميكند و اصولاً شيوهها و معيارهاي خاص خود را در پرداخت مطالب دارد. ادبيات پليسي به لحاظ داستانپردازي چنان است كه گويي آونگي است كه ميان شفافيت و كدر بودن، وضوح و ابهام و صميميت و نزديكي با خواننده از يك سو و خشكي و دوري از مخاطب از سوي ديگر در نوسان است. ادبيات پليسي يا پليسي- جنايي، طي يك قرن و نيم كه از عمرش ميگذرد، با پختگي و صلابت بيشتر وارد عرصة داستاننويسي شده و نويسندگان جوان و تازهنفس را به چالش دعوت ميكند. و امروزه به عنوان نوعي داستاننويسي اصيل و صاحب منزلت پذيرفته شده و در ادبيات جهان به طور كلّي و ادبيات داستاني بخصوص، جايگاه مناسب خود را پيدا كرده است. اين نوع از ادبيات داستاني كه از زمره خواندنيهاي مفرح و دوستداشتني است، هواداران بسيار دارد. كه به لحاظ كمّي غيرقابل قياس با ژانرهاي ادبي ديگر است. زيرا در ميان تمام طبقات و اقشار جامعة دوستداران زيادي دارد. سرچشمه و ريشههاي داستان پليسي اين نوع داستان نويسي در واقع فرزند خلف جنبش رمانتيسيسم است كه زاده انديشههاي طبيعتگرايانه و تفكرات فلسفي نوانديشان دوران پس از روشنگري اروپا بود. جنبشي كه تقريباً سراسر قرن نوزدهم يا عصر ويكتوريا را فرا گرفت. علّت وجودي ادبيات پليسي را بايد در رمانتيسيسم جست و جو كرد. اين نوع ادبي يكي از طبيعيترين ثمرات رمانتيسيسم انگليسي است كه به دست و قلم نويسندگان هوشمند و خوشفكر دو دهة نخست قرن بيستم شكل گرفت و تا نيمة قرن به اوج شكوفايي رسيد. رمانتيسيسم، در آغاز انديشههاي فلسفي و طبيعتگرايانه بود كه به دلايل مختلف، از جمله دفاع از احساسات و عواطف بشري مورد توجه ادبا و نويسندگان قرار گرفت و اين توجه آهستهآهسته قوت گرفت. چنانكه گذشته از ادبا، شعرا و نويسندگان، موسيقيدانان و ديگر هنرمندان را نيز مفتون خود ساخت و به تدريج تبديل به جنبشي همهگير شد. با وسعت گرفتن اين جنبش و به مدد و همياري هنرهاي مختلف غنا يافت و مانند هر سبك هنري ديگري موجد معرفت و موجب آگاهي و دانش بشري نيز شد. رمانتيسيسم تنها نحلة هنري تاريخ هنر است كه مدّتها پيش از تاريخ علم و پيشرفتهاي علمي موفق به كشف زواياي تاريك روح بشر شد و پليديها و پلشتيهاي موجود در آن را در معرض نمايش گذاشت. جالب است كه اكثر قريب به اتفاق شخصيتهاي ترسناك يا نامطبوع نامآشناي جهان كه حياتشان را اساساً مديون داستانهاي خيالي هستند، شخصيتهاي زاده نويسندگان و انديشمندان رمانتيك هستند. زاده ذهن كسانيكه پليديهاي بشري را به انحاي گوناگون دريافته بودند. انديشمندان رمانتيك ميگفتند كه پليديهاي جهان بر دو قسماند: يكي پليديهاي طبيعي مانند دزدي، جنايت، رذالت، خيانت و... كه علّتهاي كاملاً ملموس و قابل شناختي دارند و چنانچه بر سر راه كسي قرار بگيرند، او را به اين قبيل زشتيها و تبهكاريها وادار خواهند كرد. اما نوع دوم پليديها كه بيش از نوع اول به تخيل هنري هنرمند شبيه است و در نگاه اول، به راستي وهم و خيال جلوه ميكند، پليديهاي فوق طبيعي هستند. پليديهاي فوق طبيعي، ذاتاً، ترسناك و هراسآورند و از سوي ديگر دامنه و شمول تأثيرشان بسيار وسيع است؛ چه به لحاظ متن و مخاطب و چه از جهت مقام و موقعيت مخاطب. پليديهاي فوق طبيعي در بادي امر نه از زمره ملموساتاند و نه از محسوسات، و به مدد عقل و قاطعانه ميتوان ادعا كرد كه چنين موجوداتي در جهان وجود ندارند. شخصيتهاي پليد فوق طبيعي همانطور كه اشاره شد، نامهاي آشنايي دارند، مانند: دراكولا، فرانكشتاين، خونآشام و... اما ظرافت موضوع و نكتة اين پليديها همين فقدان حضور و عدم وجود بيروني آنان است. اما به همان اندازه پليديهاي طبيعي در روان آدمي وجود دارند. ويژگيها و نشانههاي داستان پليسي ادبيات پليسي يعني كشف زاوية ديدي تازه در نگريستن به موضوعات قديمي. و به همينترتيب آن را به عنوان يكي از اقسام و انواع داستاننويسي اصيل قبول دارند. ادبيات پليسي آن بخشي از ادبيات داستاني قرن ماست كه اساساً بر بيخبري خواننده از وقايع يا آنچه اتفاق خواهد افتاد بنا شده است. اين نوع ادبي تنها با پيچ و گره معنا پيدا ميكند و مجموع پيچ و گرههاي متوالي گواه بر اين راز يا ماجراي مخفيانهاند كه ميتوان آن را در يك جملة سؤالي خلاصه كرد: قاتل كيست؟ در عينحال اين نوع داستاننويسي با ديگر انواع ادبي و داستاني فرق بسيار دارد. زيرا معمولاً كوتاه و مختصر است و تمام تلاش نويسنده آن مصروف حذف حواشي و زوايد داستاني است. چنانكه پرهيز از اطناب و سعي در حفظ جذابيت از اصول اولية آن به شمار ميرود. نويسنده اين قبيل داستانها نه تنها خود نويسندهاي زيرك است، بلكه مخاطب زيرك و باهوشي را پيش از هر چيز مدنظر دارد. مجموعه گرهها، پيچها و رمزافكنيهاي موجود در يك داستان پليسي به رغم جداجدا بودن (به اين معنا كه هريك در جاي خاص خود مطرح ميشوند) يك كلّ يكپارچه و انفكاكناپذير محسوب ميشوند. حال اين كلّ يكپارچه و واحد معمولاً به شيوهاي تدوين ميشود كه تلاش ذهني خواننده را نيز جويا ميشود. خوانندگان يك اثر پليسي علاوه بر آنكه بايد تمام ويژگيهاي يك خواننده حرفهاي ادبيات داستاني مانند رمان را داشته باشند، ناگزير از داشتن حضور ذهن، سرعت انتقال و حافظة قوي نيز هستند. در ادبيات پليسي نيز درست مانند اتفاقات طبيعي و واقعي مربوط به جنايت و كشف آن، وضع به گونهاي است كه نويسنده هميشه يك گام از خواننده جلوتر است. نويسنده تمام گرهها و پيچها و رمزها را به موقع، يا به صراحت باز ميكند و يا به تلويح، رمزافكني و رمزگشايي، طبيعيترين كار يك نويسنده داستانهاي پليسي است. اما اشاره صريح قدري از قوّت و جاذبة چنين داستانهايي مي كاهد، حال آنكه تلويح به خاطر به چالش طلبيدن ذهن خواننده قوّت و جاذبة بسيار دارد. با همة اين اوصاف، يك داستان پليسي، ويژگي خاص خود را دارد كه برخي منتقدان معتقدند فقدان آن به قيمت اضمحلال كامل داستان تمام ميشود. اين ويژكيها كه بدان اشاره شد، درواقع وجه مميزه داستان پليسي از ديگر انواع داستاننويسي است. تعليق در داستان پليسي تعليق يك ويژگي است. زيرا ايجاد موقعيت، شخصيتپردازي و فضاسازي مشترك كلية آثار ادبي داستاني محسوب ميشود. حال آنكه تعليق ايجاد حالتي روحي- رواني است كه وراي همة آن مشترکات جاي دارد و تنها از دست تواناي يك نويسنده حرفهاي باسواد و تيزهوش برميآيد. تعليق در داستان پليسي به معناي اشتياق، انتظار، اضراب و ترديد است. تعليق گونهاي فضاسازي است و ايجاد آن براي خواننده يك اثر پليسي، حكم همان فوت معروف كوزهگري را دارد. تعليق آن احساس و كوششي است كه خواننده اين قبيل داستانها را اسير خود ميكند و به او فرصت حدس زدن ميدهد. تخيل او را تحريك ميكند و ذهن او را به سوي خود ميكشاند و تا انتها كه معمولاً قرين رمزگشايي نهايي داستان است، خواننده را با خود ميبرد. روايت در داستان پليسي روايت چه در رويكرد كلاسيك و چه مدرن يكي از مهمترين عناصري است كه پديدارهاي نوشتاري و تصويري را جذاب و قابل پيگيري ميكند. روايت در جهان داستانهاي پليسي يا پليسي- جنايي آنچنان در ساختمان قصه مؤثر است كه گاه ساير عناصر را تحتالشعاع قرار ميدهد. از همان آغاز پيدايش اين نوع ادبي، در اين آثار، نيروهاي حافظ نظم، پليس، پايگاه قدرت در يك سو و جانيان و قانونشكنان در سوي ديگرند. وظيفة پليس يا همان نيروي خير كه ترجيح ميدهيم او را هميشه موفق ببينيم، شكار جنايتكاران است و كار جانيان، شكار موقعيتهاست. روايت در داستان پليسي- جنايي، كنش زمانمند و مكانمندي عناصر است كه در ارتباط ارگانيك باهم به كشف يك گره منتهي ميشوند. يا به تعريفي روايت بيان هراس از كشف شدن راز راوي است. ويژگي روايت در داستان پليسي اولين ويژگي يك روايت، نظم است. يعني تبعيت كردن از نظم كه همان بيان زماندار و منطقي داستان است. اگرچه در روايتهاي داستاني جريانهاي نوين داستاننويسي به اين عنصر كمتر توجه ميشود، اما در داستان پليسي كلاسيك بايد اين ويژگي را مدنظر قرار داد. ويژگي بعدي كه در روايت، اعم از روايتهاي پليسي، جنايي يا عشقي عاطفي بايد مورد توجه قرار گيرد، «تداوم روايت» است. اين تداوم در بخشي به ريتم داستان يا همان آرام يا سريع كردن ذهن مخاب در داستان برميگردد و در بخشهاي ديگر به شرح رويدادها و حذف و اضافة برخي اتفاقات برميگردد. ويژگي سوم، حركتهاي تكراري و پربسامد در روايت است. مثلاً حوادث مشابهي كه به كرات اتفاق ميافتد و بافت داستان را شكل ميدهد. اتفاقات مشخصي كه مثلاً يكي از شخصيتها به صورت عادات هر روز آن را تكرار ميكند، يا عملي كه يك جمع به صورت مكرر در دستور كار و زندگي خود قرار دادهاند. از ديگر ويژگيهاي روايت حالت است. راوي در داستان به چند صورت است و اين بخشي از روايت را شكل ميدهد. مثلاً راوي گاه در داستان حاضر است، گاهي نيست. گاهي به عنوان شخصيت در داستان حضور دارد، گاهي حضورش هم شخصيت است هم راوي. ويژگي مهم ديگر، لحن و آوا در داستان است. بايد دانست كه زمان روايت و زمان متن چه ارتباطي باهم دارند و يك راوي اساساً چگونه و با چه لحني در داستان موقعيتهاي متفاوت زماني و مكاني را روايت ميكند. جهان روايت در داستان پليسي جهان روايت در داستان پليسي/ جنايي، جهان عجيب و غريبي است. به اين معنا كه پرسشهايي كه در اين جهان مطرح ميشود، به واسطة روح روايت حاكم آن با پرسشهاي روايتهاي ديگر متفاوت است. يكي از پرسشهاي اساسي اين روايت كه شايد بخش اعظمي از داستان روي آن بنا ميشود- همانگونه كه قبلاً اشاره شد- اين پرسش است كه قاتل كيست؟ يعني در اين وضع (قتل يا جنايت) يا از اين موقعيت چه كسي سود ميبرد. داستان اينگونه ادامه پيدا ميكند و شخصيت اصلي به دنبال كشف اين پرسشهاست كه، چرا قتل؟ و از اين قتل چه كسي سود ميبرد؟ و بعد كنشهاي نظاممند داستان در يك وحدت ارگانيك و دروني باهم تلاش ميكنند پاسخ اين پرسش را بيابند. دو نوع روايت در داستان پليسي روايت در داستان پليسي به طور كلي، دو نوع است، يعني به دو دسته تقسيم ميشوند. روايت نوع اول: در اينگونه روايت، همه چيز مجهول است، حتي براي مخاطبي كه در حال خواندن اثر يا ديدن آن است و تا لحظات پاياني هيچچيز مشخص نيست. در اين نوع، مخاطب همراه با قهرمان حركت ميكند و پيش ميرود. روايت مجهول مخاطب را چون فاعل شناسا به درون متن دعوت ميكند، او را به اندازه كارآگاه يا پليس مربوطه مهم ميداند. در اين نوع روايت، اضطرابها، ترسها و از همه مهمتر حدسهاي مخاطب جزء اصلي روايت به حساب ميآيند. مخاطب از تمام سرنخها، گفت وگوها، رفتارهاي فردي و گاه جمعي افراد، حدسهاي متعددي ميزند. التهاب نهفته در روح مخاطب همراه اتفاقات زماني- مكاني تغيير ميكند و زياد و كم ميشود. داستانهاي آگاتاكريستي از اينگونهاند. روايت نوع دوم: در ايننوع روايت، نيازي به گرهافكني توسط مخاطب وجود ندارد. اين گرهافكني در ابتداي فصلهاي نخستين اتفاق ميافتد. در اينصورت مخاطب از قهرمان جلوتر است. مثل قتل يا جنايتي كه در بسياري از آثار هيچكاك رخ ميدهد و مخاطب ميداند قاتل كيست. در اينحال لذت ادامة متن، لذتي است كه ربطي به گرهگشايي موضوع توسط مخاطب ندارد. اما در اين روايت چه چيزي ميتواند براي مخاب جذّاب و مورد علاقه و توجه باشد؟ در اين نوع، اتفاقاتي كه ميافتد، عموماً اتفاقات زماني، مكاني يا شخصيتي است. زماني- مكاني به اين معنا كه در آن، قهرمان در مراحل مختلف يك قدم از قاتل يا جاني عقبتر است و به هرجايي كه سر ميزند يا به هر فكري كه ميافتد، قاتل از آنجا رفته است. اگر سرنخي پيدا ميكند، قاتل آن را از بين ميبرد و... پس در اين نوع روايت، التهاب، اضطراب و تنشهاي دروني مخاطب به گرهگشايي توسط او ربطي ندارد. بلكه عموماً نگران و ناراحت اين است كه چرا قهرمان هميشه به جايي كه بايد برسد، دير ميرسد. اين نگرش را ميتوان در همدلي و همراهي او با قهرمان ديد. اگر اثر تصويري باشد، مخاطبان سعي ميكنند با حرف زدن، اشاره و... قهرمان را از وجود قاتل مطلع كنند. اين حركات همان فراز و نشيبي است كه موجب لذت مخاطب ميشود. تفاوت اين دو نوع روايت در گره افكني و روشدن دست از ابتداي روايت براي مخاطب است. اما نقطة اشتراك آنها در آغاز و پايان آنهاست. هردو در يك زمان خيالي كه در واقعيت غيرداستاني غيرممكن است آغاز ميشوند و پس از مدّتي به پايان ميرسند. اين يك واقعيت ذهني و آشنا براي مخاطب است كه براي آن دچار تغيير و تحوّل ذهني نميشود. هردو روايت، موقعيت و وضع پايداري دارند كه اين وضع در خط طولي روايت در حال عوض شدن است. يعني موقعيت ثابتي وجود ندارد. سينماي پليسي كالين مك آرتور در مقدمة كتاب دنياي تبهكاران كه آن را كوششي در توصيف فيلم گانگستري و جنايي ميداند، چنين ميگويد: «كاربرد من از اصطلاح فيلم گانگستري/ جنايي، خواستار توضيح است. نمونههاي هر دو نوع فيلم گانگستري و جنايي قابل تشخيص هستند؛ دشمن مردم، ديلينجر، گرماي بزرگ، كشتار روز سن والنتاين، فيلمهايي گانگستري هستند و شاهين مالت، تسويه حساب مرگبار، انتظار طولاني و... فيلمهايي جنايي هستند.» اشاره او به دو قالب متفاوت باوجود خصوصيات مشتركشان است. آنگاه در فصل بعد به تعريف نوع ميپردازد و ميگويد: «ظهور نوعها در سينماي آمريكا تا اندازهاي متعلّق به طبيعت تجارتي توليد هاليوود است. احساسي وجود دارد كه تمام فيلمهاي هاليوودي پارههايي از نوع هستند. بنابراين ميتوان فيلمهاي هاليوودي را به صورت كمديهاي احساساتي، برملاكنندههاي اجتماعي، جناييهاي محلّي و غيره طبقهبندي كرد. اما دو نوع وجود دارد كه اهميت ويژهاي در گسترش هاليوود دارد. وسترن و فيلم گانگستري- جنايي. هرنوع، خصوصيتهاي ويژه تكرار شونده و مايههاي خودش را در مقابل هنرمنداني فردگرا كه بينشهاي شخصيشان را رو در روي آن قرار دادهاند، گسترش ميدهد، كه گاهي پستي و بلنديهاي نوعها را دنبال ميكنند.» وسترن و فيلم گانگستري رابطة ويژهاي با جامعة آمريكا دارند. هردوي آنها به مراحل بحراني تاريخ آمريكا مربوط ميشوند. ميتوان گفت آنها نمايشگر گفت وگوي آمريكا با خودش هستند و در مورد وسترن، درباره گذشتة روستايياش و در مورد فيلم گانگستري- جنايي و درباره فنشناس شهري حاضرش. از اينرو آشنايي با نوع اهميت دارد. زيرا نوع با شباهتهايش به نظام نشانه، مجموعه قوانين موافقتشدهاي ميان فيلمساز و تماشاگر به نظر ميرسد. خصوصيات ويژه ژانر گانگستر- جنايي در غالب آثار گانگستري- جنايي خصوصيات ويژهاي وجود دارد كه در طول چندين دهه تداومي در انگاره تصويرپردازي بصري، در اشياء و شخصيتهاي تكرار شونده كه در رابطهاي پويا هستند، نشان مي دهد. اين انگارههاي تكرار شونده امكان دارد خصوصيات ويژه نوع ناميده شوند. زيرا اين خصيصهها با شيوه بصري، آن را از انواع ديگر فيلم جدا ميكنند و وسيلههايي هستند كه از طريق تعريفهاي نخستين به وجود آمدهاند. انگارههاي تكرار شونده تصويرپردازي به نحوي سودمند ميتوانند در سه قالب تقسيم شوند؛ آنها كه گرد حضور جسماني، حالت و لباس بازيگران و نقشهايشان ميگردند، آنهايي كه ناشي از محيطي هستند كه شخصيتها در آن عمل ميكنند. و آنهاييكه به فنشناسي در دسترس شخصيتها مربوط ميشوند. نوعها از طريق تكرار تا وقتي قراردادهاي نسبتاً معيني تثبيت شوند، قابل تعريف ميشوند. و اين امر به ويژه در طيف شخصيت ها در فيلم گانگستري- جنايي پديدار است؛ قاچاقچيهاي بافكري كه به اوج ميرسند، گانگسترهاي كودك كه به عنوان گردنكلفت باقي ميمانند، زنهاي گانگسترها، خبرچينها، پليسها و پليسهاي فاسد، دادستانهاي مبارز و سخنگويان حقوقي براي گانگسترها، كارآگاه خصوصي و قهرمانهايي كه بنابر مقتضياتي مجبورند چنين باشند، صاحبان باشگاههاي شبانه و مردان ديگر آزار قدرتمند آنها و شخصيتهاي ثانوية بيشماري در حاشية اين دنياي تاريك، روزنامهفروشها، صاحبان اتاق بازي و ورزشگاهها، خبرفروشها و غيره. اما شخصيتها در فيلم گانگستري- جنايي نه تنها با حالت جسماني و نقششان، بلكه از طريق لباسشان نيز خود را نمايش ميدهند. تشخيص ويژه پيكرهاي كلاه به سر و كت پوشيده آنها گسترشي است از حضور جسمانيشان. لباس هميشه در فيلم گانگستري اهميت داشته، نه تنها به عنوان حامل مفهومي از خصوصيات ويژه، بلكه به عنوان چيزهايي كه ترقي گانگستر را نيز نشان ميدهد. شهر در بسياري از فيلمهاي اين نوع، واژه شهر در عناوينشان ديده ميشود؛ مانند شهر تاريك، شهر خفته و... در كنار اين فيلمها آثار ديگري توليد شد كه واژه خيابان را در عناوينشان داشتند؛ خيابان برهنه، جنگل آسفالت و... گانگستر مرد شهر است، با زبان و دانش شهر، با مهارت غريب و نادرستش و جرئت وحشتناكش زندگياش را همچون پلاكاردي، همچون باتومي در دستانش حمل ميكند. براي گانگستر فقط شهر وجود دارد. او بايد براي شخصيت دادن به آن در آنجا ساكن شود، نه يك شهر واقعي، بلكه آن شهر خطرناك و غمگين خيالي كه مهمتر از دنياي جديد است. بنابراين محيط شهر هم به عنوان زمينة فعاليت گانگستر و قهرمان جنايي و هم به عنوان نوعي گسترش گوياي خشونت و درنده خويي دنيايشان عمل ميكند. محيط كوچك اينگونه فيلمها، درواقع گزينشهاي تكرار شوندهاي از مكانهاي واقعي شهر هستند؛ خيابانهاي تاريك، خانهها و ساختمانهاي اداري كدر، ميخانهها، باشگاههاي شبانه، آپارتمانهاي كوچك، ايستگاههاي حومه و به ويژه در فيلمهاي جنايي، خانههاي مجلل. اين محيط نيرو گرفته از تنش خشونت و راز درون آنها، اغلب در شب ديده ميشود؛ روشن شده به وسيلة چراغهاي كمنور خيابان يا علامتهاي نئون زرق و برقدارتر، يا علامتهاي سوسوزنندهاي كه سايههاي تهديدكنندهاي پديد ميآورند. اسلحه، ماشين، تلفن گانگستر و قهرمان فيلم جنايي، مردهاي امروزي شهرند. فنشناسي پيچيده شهر در اختيارشان است، به ويژه سلاحها، ماشين و تلفن كه تصويرها تكرارشونده نوع هستند. قهرمان وسترن با حركت بالهوار در دنياي قديمياش، سلاح هاي زيبايي مثل تفنگ و منچستر و تپانچه كلت حمل ميكند. سلاحهاي فيلم گانگستري- جنايي خيلي بدقوارهتر و زشتتر هستند. به جز سلاح، ماشين خصوصيت ويژه مهمي در فيلم گانگستري- جنايي است كه دونوع كاركرد دارد. وسيلهاي است كه قهرمان كارش را با آن انجام ميدهد؛ آنها معمولاً در كنار ماشينشان ايستادهاند و ماشين همچون لباس بدل به نشانة عيني موفقيت قهرمان ميشود. ماشين به نماد تهاجم مهار نشدهاش تبديل ميشود و كاملاً منطقي است كه ماشين هميشه به عنوان وسيلهاي كشنده در فيلمهاي جنايي و گانگستري- هردو- مورد استفاده قرار گيرد، نمادي آنچنان قوي كه بدل به حضور گانگستر ميشود. عنصر ديگر تلفن است. تلفن، هنگام لزوم، به عنوان سلاح قتل در فيلم گانگستري- جنايي شكل ميگيرد و تبديل به ابزار خشونت ميشود و يك عنصر تهديدگر به شمار ميرود. پس قاب مشخصي از جوهر فيلم گانگستري را ميتوان اينگونه بيان كرد: ماشينهاي سريع، لاستيكهاي جيغكشنده، شخصيتهايي كه يكديگر را با ششلول و مسلسلهاي دستي نابود ميكنند. اما، ايننوع، همچون انواع ديگر سينمايي، ايستا و غيرقابل تغيير نيست. به طوري كه از دهة30 تاكنون، در جرياني دائمي در حال تغيير، چه به لحاظ بازمايهها و چه در شكل بوده است. در اين مسير مراحلي را طي كرده و گسترش يافته كه برخي ويژگيهاي آغازين را حفظ كرده است. انسان تنها، خشن و دم مرگ بنابراين، اين نوع، داستان تهور و موفقيت زودگذري است كه در شكست شتابزدهاي پايان ميپذيرد. موفقيت، به عنوان يك قدرت روزافزون براي صدمه و آسيب رساندن به ديگران تصور شده است. خصوصيت ويژه يك گانگستر، فعاليت بدون وقفه و عصبياش است. طبيعت كامل و عيني اعمال متهورانهاش ممكن است گنگ و مبهم باقي بماند، اما تعهدش به كاري كه تهور ميخواهد هميشه واضح و روشن است و چقدر روشنتر و واضحتر، زيرا كه او در خارج از امور عامالمنفعه عمل ميكند. او بدون فرهنگ، بدون اطوار پسنديده، بدون فرصت و مجال كافي است. او در ميان خطرات فراوان زندگي در شهر در حال حركت است. او در تصوير و تصور كردن مقاصدش خام و خشن است، اما نارسا نيست. برعكس، او غالباً آزاد، صريح و پرسر و صداست. خويشتننگري در دهههاي بعد يك پيشرفت و تكامل تازه به حساب ميآيد. او چيزي را كه مي خواهد با قاطعيت بيان ميكند. براي اينكه شخصيت درجه اول و برتر در ميان ياران و همكاران باقي بماند، هر زمان بيشتر ميتازد، ولي به محض اينكه بخواهد با اتكاء به منافع و اندوختههايش آرامشي پيدا كند، در طريق هلاكت و انهدام خويش گام نهاده است. او يك انسان تنها و ماليخوليايي است. و ميتواند نشاني از عقل و خرد عميقاً دنيوي را به دست دهد. او بيشتر نزد افراد بالغ با ناشكيباييها، بيصبريها و احساسات خارجي، افسونگري ميكند. او يك جواب منفي، به آن جواب مثبت آمريكايي است كه با عظمت و قدرت هرچه تمامتري روي فرهنگ رسمي آمريكايي صحه ميگذارد و با تمام اينها، ارتباط خيلي كمي با طريقي كه آنها درباره زندگي ايشان احساس ميكنند دارد. تنهايي و ماليخولياي او موفق و معتبر نيست، مانند هرچيز ديگري كه به او تعلّق دارد، آنها را از راه صداقت و درستي به دست نميدهد. تنهايي او به اين دليل است كه خويشتن را در موقعيتي قرار داده كه هركس ميخواهد او را بكشد و عاقبت هم كسي او را از پاي درميآورد. او بدون دفاع است، چون هيچ محدوديتي را نميپذيرد. داستان زندگيِ او، حاكي از ترس و فارغ از عشق و دوستياش، برگرداني از كابوس معيارهاي جاهطلبي و موقعيتطلبي است. از وراي پنجره ضدگلوله آپارتمان صورت زخمي (هاوارد هاكس) يك نوشته با چراغهاي الكتريكي خودنمايي ميكند كه اعلام ميدارد: «جهان از آنِ شماست.» اين نوشته، آخرين چيزي است كه صورت زخمي، در حال مرگ، در خيابان ميبيند. اين نقطة ضعف گانگستر است كه به همان اندازه قدرت و آزادياش در نظر ما جلب توجه و جلوهگري ميكند. جهان از آن ما نيست. اما به او نيز تعلّق ندارد. منبع:نشريه فيلم نگار؛ شماره82
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]
صفحات پیشنهادی
داستان پليسي
داستان پليسي نويسنده: حسن مهدويفر داستان پليسي: ادبيات پليسي، يا ادبيات دلهره و اضطراب، دري است گشوده روي تمام نويسندگان جهان. و هر نويسندهاي حق دارد تا در ...
داستان پليسي نويسنده: حسن مهدويفر داستان پليسي: ادبيات پليسي، يا ادبيات دلهره و اضطراب، دري است گشوده روي تمام نويسندگان جهان. و هر نويسندهاي حق دارد تا در ...
داستان پليسي
داستان پليسي تهيه وتنظيم: غلامرضا شيرزاد بادآورده در واپسين ساعات اداري يك روز شنبه، در دفتر كارم نشسته و درحال تنظيم گزارش پروندهي سرقتي بزرگ بودم كه ...
داستان پليسي تهيه وتنظيم: غلامرضا شيرزاد بادآورده در واپسين ساعات اداري يك روز شنبه، در دفتر كارم نشسته و درحال تنظيم گزارش پروندهي سرقتي بزرگ بودم كه ...
داستان های پلیسی
داستان های پلیسی-داستان آن چیزی است که که در زندگی اتفاق میافتد و پلات آن شیوهایی است که مولف داستان را با تمسک به آن به ما ارائه میدهد. مفهوم اول به واقعیت ...
داستان های پلیسی-داستان آن چیزی است که که در زندگی اتفاق میافتد و پلات آن شیوهایی است که مولف داستان را با تمسک به آن به ما ارائه میدهد. مفهوم اول به واقعیت ...
پل آستر و جهان داستان های پلیسی
پل آستر و جهان داستان های پلیسی-ایسکانیوز: علاقه خاص پل آستر، رمان پلیسی است هر چند که قواعد مرسوم این سبک به هیچ وجه در آثار او رعایت نمی شود. پل آستر رمان ...
پل آستر و جهان داستان های پلیسی-ایسکانیوز: علاقه خاص پل آستر، رمان پلیسی است هر چند که قواعد مرسوم این سبک به هیچ وجه در آثار او رعایت نمی شود. پل آستر رمان ...
داستان پليسي بدون جنازه و پليس معنا ندارد... گزارشي از پشت ...
20 ژانويه 2009 – داستان پليسي بدون جنازه و پليس معنا ندارد... گزارشي از پشت صحنهي سريال «كارآگاه علوي» حسن هدايت خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: ...
20 ژانويه 2009 – داستان پليسي بدون جنازه و پليس معنا ندارد... گزارشي از پشت صحنهي سريال «كارآگاه علوي» حسن هدايت خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: ...
تام کروز در نقش یک پلیس نظامی بازنشسته + خلاصه داستان
تام کروز در نقش یک پلیس نظامی بازنشسته + خلاصه داستان-گروه خبری نقد فارسی: بازیگر آمریکایی برای نقش.آفرینی در فیلم سینمایی «یک شلیک» تولید ...
تام کروز در نقش یک پلیس نظامی بازنشسته + خلاصه داستان-گروه خبری نقد فارسی: بازیگر آمریکایی برای نقش.آفرینی در فیلم سینمایی «یک شلیک» تولید ...
«ران هاوارد» رمان پليسي را به سينما ميآورد
«ران هاوارد» رمان پليسي را به سينما ميآورد-خالق فيلم پرفروش «فرشتگان و شياطين» اقتباس از يك رمان پليسي را به سينما خواهد آورد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ...
«ران هاوارد» رمان پليسي را به سينما ميآورد-خالق فيلم پرفروش «فرشتگان و شياطين» اقتباس از يك رمان پليسي را به سينما خواهد آورد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ...
قتل هابیل ، اولین داستان جنایی
يک داستان پليسي ساختاري دارد که رعايت آن کار هر نويسندهاي نيست و اين موضوع را تاريخ رماننويسي دنيا ثابت کرده است. عمده نويسندگان و منتقدان دنيا عقيده دارند ...
يک داستان پليسي ساختاري دارد که رعايت آن کار هر نويسندهاي نيست و اين موضوع را تاريخ رماننويسي دنيا ثابت کرده است. عمده نويسندگان و منتقدان دنيا عقيده دارند ...
كارآگاه بازی ایرانی در سریالهای پلیسی!
تعدد داستانهای پلیسی از مخاطب امروزی یک کارآگاه حرفهای ساخته است. برای همین است که او به سادگی جذب هر داستان و یا مجموعه پلیسی نمیشود. با اینکه مجموعه.
تعدد داستانهای پلیسی از مخاطب امروزی یک کارآگاه حرفهای ساخته است. برای همین است که او به سادگی جذب هر داستان و یا مجموعه پلیسی نمیشود. با اینکه مجموعه.
نگاهی به تاریخچه ادبیات پلیسی
البته کانن دویل را نمی توان نخستین نویسنده داستان های پلیسی به شمار آورد. بسیاری «ادگار آلن پو» را پدر داستان پلیسی می دانند و معتقدند نخستین بارقه های ...
البته کانن دویل را نمی توان نخستین نویسنده داستان های پلیسی به شمار آورد. بسیاری «ادگار آلن پو» را پدر داستان پلیسی می دانند و معتقدند نخستین بارقه های ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها