واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شعرتجسمي و صدا معنائي درسبک آذربايجاني نويسنده:دکتر بهروز بامدادي* چکيده : شاعران به عنوان هنرمندان و نقاشان طبيعت و صور خيال ،شيوه هاي شگرفي در ايجاد و خلق يک اثر به کار مي برند گاه با تجسم و تصوير آفريني و روي آوردن به حرف گرايي و با استفاده از تشبيه مضمر ،امرذهني و خيالي را عيني مي کنند،به عبارت ديگر شعررا ازبعد شنيداري به بعد ديداري سوق مي دهند اين ويژگي در شعر صرف نظر از نشان دادن قدرت و توانايي شاعر سبب مي شود مخاطب خيلي سريع در درک و فهم تصوير ذهني به مقصود نايل آيد و مخاطب نه تنها از طريق گوش بلکه از طريق چشم و تابلوي ترکيب تکرار حروف و کلمات ،عمل يا کاري را که منظور نظر شاعر بوده است به ذهن متبادر مي شود . واژه هاي کليدي : شعر تجسمي ،صدا معنائي ،حرف گرايي ،تکرار حروف و کلمات امروزه شعر و شاعري ،زواياي هنري بسياردقيق و زيادي پيدا کرده است و شاعر علاوه بر هنر ترکيب لغات يا ذوق ترکيب سازي و وسعت بخشيدن به گنجينه لغوي زبان ،بايد مثل يک هنرمند نقاش يا پيکر تراش به فن تجسمي کردن شعر نيز توجه داشته باشد به عبارت ساده تر :شعر را از جنبه شنيداري به جنبه ديداري سوق دهد .شاعر بايد بتواند تصوير ذهني مورد نظرش را براي خواننده يا شنونده شعرش ،نقاشي کند يا صداي ذهني مورد نظرش را به کمک امکانات لغوي شعر،براي خواننده اش بنوازد .دربرخي موارد به اين تصاوير حجم و بعد بدهد و علاوه بر تصوير ،پيکري نيز بتراشد .پس شاعر امروز يک نقاش ،يک موسيقدان و يک پيکر تراش نيز هست و همين ويژگي هاست که شاعر را هنري مي کند .اروپاييان دو صنعت ادبي به نام صدا معنايي (Onomatopcia) و شعر تجسمي يا کانکريت (Concrete)دارند که جنبه هاي هنري تصويرآفريني و حرکت و موسيقي کلام را به کمک آنها ايجاد کنند . خوانندگان امروزي شعر اروپايي يا شعراي متجدد و نوجوي ايراني که به تأسي از اروپاييان ،آن صنايع را به کار مي برند ،گمان مي کنند که اين صنايع مختص شعر اروپايي است ؛درصورتي که در آثار قرن ششم و هفتم يعني سبک آذربايجاني نشانه هاي روشني ازاين هنرهاي شعري به چشم مي خورد . شعراي سبک آذربايجاني مثل نظامي -خاقاني ،فلکي ،مجيرالدين بيلقاني ،سيد ذوالفقارشرواني و...درتصويرآفريني و تجسمي کردن شعراهتمام تام داشته اند و مي کوشيده اند معاني ذهني و انتزاعي لغات را به کمک هنرشاعري خود ،براي شنوندگان محسوس تر و ملموس تر نمايند و اين دو صفت را -اگر چه براي آنها نامي ننهاده بودند -درآثارشان به کار مي بردند .آنان از آثارجادويي تصويرو موسيقي شعر به خوبي آگاه بودند و مي دانسته اند که با تکرار يا همجواري برخي حروف مي توان حرکات و اعمالي را به ذهن متبادر ساخت . در اين مقاله به اختصار اين دو صفت مورد بررسي قرار گرفته اند : 1-شعر تجسمي يا کانکريت (concrete verse):شاعرسعي مي کند با حروف نگاري ،تصويري به دست دهد و شعر "بصري "شود يا شعر به جاي شنيداري ،ديداري شود . شعر مجسم يا بصري شعراي آذربايجان را در چند قسمت جداگانه بررسي مي کنيم : الف:تصوير سازي با حروف :به دليل آشنا بودن اشکال حروف ،امکان اتصال و انفصال وديگرمختصات آنها ،شعرا از حروف براي ايجاد تصوير شعري بهره فراوان برده اند : -خاقاني وقتي مي خواهد جدايي و فاصله خود را با همشهريانش بيان کند؛ازشکل «ر»و «ز»که هرگز نمي تواند به هم بچسبند ،بهره برده است: همه همشريان خاقاني با وي از کبر در نيامزيند چه عجب «را »و«زا»به يک جايند ليک با يکديگر نياميزند ديوان خاقاني 865/12 -از ترکيب حروف کلمه «دولت »نيز- که به معني ثروت و قدرت دلبستگي اين جهان است - بهره خاصي مي برد : چه بي دولت کسي و الله که بر دولت کني تکيه که دولت جز «دو »و «لت »نيست چون سگ دو و «لت »باني ديوان خاقاني 936/6 -از شکل ظاهري «الف »کوفي و «دال » نزد رئيس چون «الف » کوفي آمدم چون «دال »سرفکنده خجل سار مي روم ديوان خاقاني 898/13 کلمه «مال »را اگربشکني دو جزءباقي مي ماند که بخش مهم آن «ما »است : حق مي کند ندا که به ما ره دراز نيست از مال «لام »بفکن و باقي شناس «ما » ديوان خاقاني 4/9 -نپيوستن دو حرف «ر »و «ز»در شعر نظامي رمز پراکندگي است : زر دو حرف است هردو بي پيوند زين پراکنده چند لافي چند تا نگردي چو زر پراکنده دل مکن چو زمين زرآکنده هفت پيکرنظامي 43/5 -درترکيب حروف معاني و مفاهيم خاصي مي توان يافت : درامن و عدل و ملک و دين ساکن چو اندر بسم «سين » بر لطف چشمش مهر و کين بيني چو «ها »را «لام » هل ديوان فلکي شرواني 41/10 -«لا »در ظاهر دهاني گشاده دارد : داروي خسته دلان داد از مفرح لب تا شد گشاده دهن نا گاه صورت «لا» ديوان مجيرالدين بيلقاني 11/4 از شکل حروف ،معاني تغزلي نيز استخراج کرده اند (مبناي کلام بر تشبيه است): صد هزاران چشم و يک ابروست بر رخسا ر چرخ تا ز «ميم »ماء نقاشان شب «ن» کرده اند ديوان مجير الدين بيلقاني 64/14 زلف سيمش به شکل جيمي قدش چو «زلف »:دهن چو «ميمي » يعني که چو با حروف جامم شد جام جهان نماي نامم ليلي و مجنون 182/13 ب-تصويرسازي با عبارت «لا اله الا الله» از تصوير سازي هاي مورد علاقه شعراي اين سبک مخصوصاً خاقاني است : -«لا» بياباني فرض شده که در پيش منزل «الا الله »گسترده شده است .«لا»دندانه کليد است ،«لا »شکل اژدهاست : از عشق سازبدرقه پس هم به نورعشق از تبه «لا »به منزل «الا الله »اندر آ دروازه سراي ازل دان سه حرف عشق دندانه کليد ابد دان دو حرف «لا» بي حاجبي «لا»به در دين مرو که هست دين گنج خانه حق و «لا»شکل اژدها ديوان خاقاني 3/3 -«لا»اژدهاي دو سري است که شک و شرک را فرو مي خورد : پرواز در هواي هويت کن از خود در پله هوا چه کني بر تل هوان از «لا»رسي به صدر شهادت که عقل را از «لا »و «هو »است مرکب «لاهوت »زير ران «لا»زان اژدهاي دو سر تا فرو خورد هر شرک و شک که در ره الا شود عيان ديوان خاقاني 310/6 صدا معنايي(Onomatopcia) هرگاه ازتکرار هنرمندانه حروف بتوان حرکت ،کار يا عملي را به ذهن انسان متبادرکند آن را صدا معنايي مي نامند .ممکن است اين سؤال ايجاد شود که صدا معنايي چه تفاوتي با نغمه حروف يا واج آرايي دارد ؟بايد يادآوري کرد که حوزه هنري صدا معنايي بسيار وسيعتر از نغمه حروف است در نغمه حروف فقط بحث موسيقايي شعر مطرح است درحالي که در صدا معنايي علاوه برموسيقي کلام ،تبادري نيز صورت مي گيرد يعني شنونده يک عمل يا کاري را به ياد مي آورد و براي اين کار قدرت ترکيب و تکرار بايد به حدي باشد که اين تبادر صورت گيرد .به مثال هاي زير توجه کنيد : -در دو بيت زير«ترکيب و تکرار »حروف «چ ش م»صداي ريختن قطره هاي آب را به ما القا مي کند : تا چشم رهي چشم تو را چشمک داد از چشمه چشم من دو صد چشم گشاد هر چشم که از چشم بدش چشم رسيد در چشمه چشم تو چنان چشم مباد ديوان خاقاني 71/8 -در ابيات زير حروف «ر،د،ک،1،ت،پ،ر»صداي پرزدن و پرواز را به خاطر مي آورد : چون زاغ سر زلف تو پرواز کند در باغ رخت به کبر پر باز کند در باغ تو زان پراندازکند تا برگل تو بغلتد و نازکند ديوان خاقاني 3/3 -در ادبيات زير صداي «س،ل،ش،چ»صداي حرکت آب و بر خوردش با سنگ هاست رودي است که کوثرش عديل است آبش سلسال و سلسبيل است لابلکه ز رشک او همه سال شيداي مسلسلي است سلسال تحفة العراقين خاقاني /103/10 تا سلسله ديوان بگسست مداين را در سلسله شد دجله چون سلسله شد پيچان ديوان خاقاني 358/8 -در بيت زير صداي حرف «ن،ف،ر،م»صداي نفيرو زاري است : همي نفر و نفر آيد بلا به منزل من از اين نفر نفر اي دوستان نفير نفير ديوان مجيرالدين بيلقاني 271/8 -صداي ريختن سکه و وسايل دگر از تکرار حروف «ب،د،ر،ج،ل،ه»شنيده مي شود : بدر، بدر، دهد به سايل زر دجله دجله کشد به بزم عقار گشته زان بدره بدره بدره خجل برده زان دجله دجله يسار قوامي گنجه اي ، سرايندگان شعر پارسي ص252 -اين نمونه ها ،مثال هايي اندک از بسيار است که مي توان زواياي هنري شعر را در آثار شعراي آذربايجان نشان داد . پی نوشت ها : * عضو هيات علمي واحد مرند منابع و مآخذ : 1-تحفةالعراقين خاقاني .تصحيح و تعليق دکتريحيي قريب ،چ4.شرکت کتابهاي جيبي 1357. 2-ديوان خاقاني شرواني .تصحيح دکتر سيد ضياء الدين سجادي .چ5.انتشارات زوار 1374. 3-ديوان فلکي شرواني ،تصحيح طاهري شهاب ،ابن سينا 1345. 4-ديوان مجيرالدين بيلقاني .تصحيح دکتر محمد آبادي .انتشارات دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز 1358. 5-سبعه نظامي .تصحيح حسن وحيد دستگردي .چ2.انتشارات علمي 1368. 6-سرايندگان شعر فارسي درقفقاز ،عزيز دولت آبادي .نشرموقوفات دکتر افشار 1360. 7-فرهنگ ادبيات و نقد ،جي اي .کارن .ترجمه کاظم فيروزمند ،نشر شادگان .زمستان 1381. نشريه پايگاه نور،شماره11.
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 549]