واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
طاووس در فرهنگ و ادب فارسي (1) نويسنده:علي علي پور* چکيده : هرملتي با توجه به گذشته و تاريخ خود نگرش خاصي به جهان پهناورهستي دارد ،و در واقع از ملاکهاي شناخت يک ملت ديدگاههايي است که آن ملت نسبت به اطراف زندگي خود و موجودات در آن دارند . در ادبيات نمادين ،هر موجودي نماد و سنبل يک چيزمي باشد ؛مثلاً خروس نماد تمايلات شديد جنسي ،شير مظهر قدرت و کبوتر سنبل لهو و لعب و بازيگري و ...هست ،و براي پي بردن به اصل و ريشه اين نمادها ؛بايد مطالعات دقيقي در زندگي هر جانوري داشته باشيم و تا اين که دلايل شناخته شدن هر جانوري را بعنوان نماد و سنبل معنايي پيدا کنيم .روي اين اصل ،نگارنده به گردآوري ويژگيهاي پرنده ي شگفتي ها ،«طاووس »دست زده است تا در خور توان خود معلوم دارد که در طول اعصارو قرون ،شعرا نسبت به اين پرنده چه خصوصياتي قائل شده و ازآن بهره جسته اند . واژه هاي کليدي : طاووس ،نحس بودن ،تلميح ،پر طاووس ،ناز فروشي ،فرقه يزيديه پرنده اي است معروف و آن را ابوالحسن و ابوالوشي و صراخ و ظيسا نيز نامند ،پرنده اي است از پرندگان بلاد عجم ،تصغيرآن طويس است .بعد از حذف زيادات ،ج ،اطوس طواويس شده است . پرنده اي ست از راسته ي ماکيان که اصلش ازهندوستان و مالزي است ،صداي بلند و ناراحت کننده اي دارد و به سبب پرهاي زيبايش ،طاووس را به عنوان پرنده زينتي نگهداري مي کنند .(2) طاووس مأخوذ از تازي ،جميل تر و خوشگل ترين همه ي پرنده هاي اهلي و داراي پرهاي بسيار قشنگ ،که فليسا هم مي گويند .(3) طاووس :اشاره به طاووس بهشتي است که بوته گندم را به ابليس نشان داد ،تا آدم و حوا به اغواي او گندم خوردند و از بهشت رانده شدند،طاووس نيز به کيفر گناه خود از بهشت بيرون افکنده شد .(4) توضيح در مورد زندگي طاووس زندگي طاووس از عجايب است .ميان انسانها ،زن دلربايي و جلوه گري و خودنمايي مي کند و به زيبايي اندام و لباس خويش مي بالد ؛در صورتي که ميان طاووس ها بر خلاف اين است يعني طاووس نر اندام زيبا و پرهاي بسيار جالبي دارد و طاووس ماده اغلب کوچک اندام و داراي پرهاي ساده اي است به همين سبب جلوه گري و ناز فروشي ميان طاووس ها کار طاووس نر است .در بين طاووس ها هم طاووس هاي نر با ديگر طاووس ها رقابت مي کنند و در برابر آنها بال و پر مي گشايند و با زيبايي رنگ خويش دل رقيب را مي سوزانند . طاووس ها اغلب به صورت انفرادي زندگي مي کنند و معمولاً 20تا30طاووس گروهي را تشکيل مي دهند و يکي طاووس نر بدون ماده برآنها فرمانروايي مي کند ،طاووس نر در بهارو تابستان و پائيز داراي پر و بال قشنگي است ولي در زمستان پرهاي جالب دمش شروع به ريختن مي کند و در پايان اين فصل بازپرهاي تازه و خوشرنگ در مي آورد و دراين هنگام است که طاووس نر شروع به جلوه گري و نمايش پرهاي خوش رنگ خويش مي کند ،...ديري نمي گذرد که ثمره ي عشق آنها پديدار مي گردد .هر طاووس ماده معمولاً 4تخم مي گذارد که مادر مهربان و فداکار ،يک ماه آنها را زير بال و پرش مي گيرد و پس ازطاووس هاي کوچولو به وجود مي آيند ،اما يکي ديگر از شگفت هاي زندگي طاووس ها آن است که طاووس نر بسيار حسود و درعشق خود ،خودخواه است زيرا ميل ندارد حتي طاووس ماده به فرزند خود علاقه داشته باشد و مي خواهد به هيچ کس و هيچ چيز جز او محبت نکند ،به همين دليل اگر موفق شود تخم هاي طاووس ماده را درهم مي شکند تا داراي فرزند نشود و طاووس هاي کوچولو نتوانند دل مادرشان را به طرف خويش جلب نمايند ،و طاووس مي تواند تا 30سال عمل کند .(5) شاهد شعري از خاقاني براي شکستن تخم خويش : بيضه چون طاووس نر خواهم شکست وز برون آشيان خواهم فشاند (6) بشه بشکن ،نوع کم کن تا بوي طاووس نر بيضه پروردن به گنجشکان گذار و ماکيان(7) خواندميردرحبيب السير آرد :در رساله الصيد مسطوراست که از عجائب آنکه طاووس نرو طاووس ماده با يکديگر مجامعت ننمايند ،مگرآنکه طاووس نر مست شد و درگرد چشم وي اشکي پديد آيد ،طاووس ماده آن را بخورد ،اين معني سبب بيضه نهادن طاووس ماده مي گردد .اما راقم حروف از نظام الدين عليشير که طاووس بسيار داشت .استماع نمود به کرات مي فرمود که ما چند نوبت جفت شدن طاووس را بسان زوجيت خروس و ماکيان مشاهده کرديم .(8) بديعي دراختيارات آورده که شريف گويد :طاووس بعد از سه سال تمام پرها برآورده باشد هرسال يکبار بچه آورد ،هر سال وقت خزان پر بيندازد در وقت برگ در آوردن درختان نيز پر برآورد . حکماي هندي تحقيق کرده اند که چون موي دنباله طاووس را در کوزه کرده بسوزانند از صد مثقال آن قريب به يک مثقال ،فلزي شبيه به طلا به هم مي رسد (9) طاووس و ارتباط آن با مي : ...گويند هنگامي که حضرت آدم (ع)در بهشت درخت رز را کاشت ،ابليس در پاي آن درخت ،طاووسي را سر بريد و آن درخت ازخون طاووس مشروب شد ،همين که درخت آغاز برگ برآوردن کرد ،ابليس ميموني را زير درخت رز ذبح کرد و آن درخت از خون ميمون نيز سيراب گشت ،چون هنگام فرا رسيدن انگور شد ،ابليس شيري را در پاي آن درخت بکشت درخت رز از خون شيرهم آبياري شد ،انگور که به کمال پختگي رسيد ابليس خوکي را بر پايه آن درخت بيجان کرد درخت از خون خوک نيز آب خورد ؛ از اين رو ميخواران را در هنگام نوشيدن مي هر چهار حيوان عارض شود ،چه همين که شراب در عروق سرايت کند چهره آدمي در آغاز برافروخته چون طاووس شود ،و چون مستي شروع کرد آدمي به رقص و دست و پاي کوفتن و بازي گرايد همچون کپي ،و چون مستي شدت يابد خوي شير و درندگان در وي ظاهرگردد که نخست با شکار خود بازي کند و سپس عربده آغازد و از آن پس به بيهوده و هذيان مشغول شود و در پايان او را رخوتي سخت پديد آيد و چون جسدي بي روح درخواب رود و رشته زندگانيش گيسخته گردد.(10) علت بديمن بودن و نحس بودن طاووس : شگفت آن است که اين پرنده را با حسن و زيبايي که دارد به فال بد گيرند و شايد ،سبب آن باشد که مسبب دخول ،ابليس را در بهشت و خروج ابوالبشر را از بهشت نيز به طاووس نسبت مي دهند و گويند چون آن حضرت در تمام طول زندگاني از خانه و بنگاه و زاد و نژاد و سراي جاوداني خويش آواره گشت نگاهداري اين مرغ در خانه از يمن و برکت دور باشد .(11) نقش طاووس درارتباط با شيطان و خروج آدم (ع)از بهشت : ...ابليس خود را به طاووس ،فرشته اي معرفي کرد او را به زيبايي ستود و گفت :هيچ حيلتي تواني کرد که در بهشت شوم و خداي را بينم ،اگر چنين کني تو را سه سخن بياموزم که هرگز پير نگردي و بيمار نشوي و از بهشت درنماني .طاووس او را به مار حوالت داد و ابليس با حيله و تبديل شدن به مار به بهشت آمد و آدم را بفريفت و او را به درخت گندم که طاووس بدو نموده بود ،راه نمود و چون همه اينها از بهشت رانده شدند ،طاووس به ميان (دشت ميشان کنوني )افتاد . طاووس به دليل همدستي با ابليس در اغواي آوم گاهي در ادب فارسي نقشي ناستوده يافته است و به هنگام بيان تعبيرات عرفاني -فلسفي از داستان آدم ،در ميان کساني که از بهشت بيرون آمدند ،طاووس را شهوت ،آدم را روح و حوا را جسم دانسته اند .(12) شواهد شعري :(13) خشم و شهوت مارو طاووسند در ترکيب تو نفس را آن پايمرد و ديو را اين دستيار کي توانستي برون آورد آدم را زخلد گرنبودي راهبر ابليس را طاووس و مار (سنايي) رهبرديو چو طاووس مدام مايه فسق چو عصفور مقيم (خاقاني ) از عارض و روي زلف داري طاووس و بهشت و مار با هم (خاقاني ) دوش چون طاووس مي نازيدم اندرباغ خلد ديگر امروز ازفراق يارمي پيچم چو مار (سعدي ) به نظر مي رسد که طاووس با آن همه زيبايي که دارد زشتي پاهايش مربوط به داستان آدم و بيرون افتادن او از بهشت مي شود که طاووس ابليس را به پاهاي خود مي پيچد و درون بهشت آورد تا او توانست آدم را فريب بدهد،و گفته اند که طاووس با آن همه تکبري که دارد و بالهاي خود را با تمام آراستگي بازمي کند؛زماني که چشمش به پاهايش بيافتد ازخجالت زود بال هايش را جمع مي کند. طاووس را به نقش و نگاري که هست خلق تحسين کنند و او خجل از پاي زشت خويش (سعدي ) پی نوشت ها : *دانشجوي کارشناسي ادبيات واحد تبريز 1-لغت نامه دهخدا ،جلد دهم ،ص15276. 2-فرهنگ معين ،جلد دوم ،ص2203. 3-فرهنگ نفيسي ،جلد سوم ،ص2224. 4-فرهنگ ادبيات فارسي دري ،ص324. 5-دائرة المعارف نو ،جلد چهارم ،ص3088تا3089. 6-لغت نامه دهخدا ،جلد دهم ،ص15277. 7-فرهنگ اشارات فارسي ،جلد دوم ،ص798،شماره 8. 8-لغت نامه دهخدا ،جلد دهم ،ص15276. 9-لغت نامه دهخدا ،جلد دهم ،ص15276. 10-لغت نامه دهخدا ،جلد دهم ،ص15276. 11-لغت نامه دهخدا ،جلد دهم ،ص15276. 12-فرهنگ اساطير و اشارات داستاني در ادبيات فارسي ،ص293و294. 13-فرهنگ اساطير و اشارات داستاني در ادبيات فارسي ،ص293و294. منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 11. ادامه دارد...
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 545]