تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835446399
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) نويسندگان: دکتر محمّد تقوي (عضو هيأت علمي دانشگاه) دکتر حميد رضا سليمانيان (عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي) انديشه قديريان (دانشجوي دکتراي زبان و ادبيات فارسي) با نيم نگاهي به حکاياتي چند از منظومه هاي عطار نيشابوري چکيده بوطيقاي ساختار گرا- در ميان دهها شيوه نقد ادبي که در مطالعات ادبي به کار بسته مي شوند -در عين پرهيز از گرايشها و سويه گيري هاي فرامتني که رنگ و هويتي بين الاذهاني دارند، به دنبال فروکاستن پديدارهاي ادبي به اجزاي قانون مدار و عيني چون «زبان» است و اغلب تحليلهايش را از زبان شناسي به وام گرفته و در جهت تبيين ساختار سخن و توصيف صورت بندي و کشف روابط آنها از نشانه شناسي نيز مدد مي گيرد. ميزان کاربست پذيري اين روش در ادبيّات فارسي و بررسي هاي ادبي، ضمن انتخاب حکاياتي چند از منظومه هاي شيخ عطار، بحث اصلي در اين مقاله است. واژه هاي کليدي ساختار گرايي، نشانه شناسي، عطار مقدّمه قريب صد سال است که در محافل ادبي جهان کوششهايي جدّي براي بررسي علمي و نظام مند آثار ادبي و شناخت اين متون در چهار چوب نظريات و رويکردهاي گوناگون نقد ادبي صورت گرفته است؛ اين تلاشها که سالها پيش از اين تاريخ و حتي از عهد باستان تا عصر روشنگري و ظهور مدرنيسم، در آثار فيلسوفاني چون افلاطون، ارسطو، کانت، هگل و نيچه آغاز گرديده بود، به دليل متوقف ماندن در صدور آرايي کلي گويانه در باب هنر و ادبيات، به ارائه يک يا چند معيار ارزيابي مستقل منتهي نشد و تنها پس از شکوفايي فرماليسم روسي بود که ديدگاههاي متنوع و بل متضادي از جمله: ساختارگرايي، هرمنوتيک، نقد واکنش خواننده، ساختار شکني، تاريخ گرايي جديد، نقد مارکسيستي، پسا ساختارگرايي، فمينيسم و... به ابزارهايي نوين براي تحليل آثار ادبي بدل گرديد. اگر به شاخه هاي گوناگون علوم انساني نظر بيندازيم، خواهيم ديد که هر يک از آنها موضوع مورد مطالعه خود را با انگاره هاي نظري ويژه اي بررسي مي کنند؛ براي نمونه در رشته علوم اجتماعي و گفتمان جامعه شناختي، نظريات گوناگوني درباره نوع مناسبات آدميان به عنوان موجوداتي مدني، آزاديهاي مثبت و منفي، ستيزهاي طبقاتي، شيء شدگي انسان در عصر جديد و...، ملا ک ارزيابي و شناخت موضوع مورد بحث است؛ در علوم عقلي و گفتمان فلسفي، موازيني چون معرفت شناسي، رابطه ذهن و عين، تکثّرگرايي و... دستمايه نقد اند و در روان شناسي هم ديدگاههاي موجود در باب غريزه جنسي، کمال جويي، ناخودآگاه فردي و جمعي و... به بررسي جهتمند سوژه هاي مورد مطالعه ياري مي رسانند. تمام اين نظريات وسيله اي براي توصيف و تفسير موضوعات مورد شناسايي خود هستند و براي پژوهشگران هر يک از رشته هاي مذکور، زمينه بررسي هاي روشمند مبتني بر کاربرد اصولي خاص را فراهم مي آورند. امّا چون تا امروز، مانعي بر سر راه بهره مندي گسترده از نظريات ادبي، به شمار مي آمد تعريف ناپذيري موضوع مورد شناخت اين نظريات يعني خود «ادبيّات» بوده است. ادبيّات به خلاف ديگر علوم انساني از هستي يگانه اي که با مجموعه ثابتي از معيارها قابل تعريف باشد، برخوردار نيست و - به عکس وابستگي انگاره هاي نظري ديگر علوم انساني به موضوعات مورد مطالعه شان -مفهوم خود را از نظرياتي که درباره آن، مفهوم پردازي کرده باشند، کسب مي کند و به تعداد نظريات اعمال شونده بر روي آن هستي تازه اي را از خود به ظهور مي رساند. لذا در طول تاريخ نقد ادبي شاهد ظهور و اوفول مکاتب و نظريات ادبي يکي پس از ديگري هستيم به دليل اينکه هيچ مکتبي نمي تواند ادعا کند که در مورد ادبيّات و آثار ادبي حرف آخر را زده است. علاوه بر اين، بحث و جدلها و موضعگيري هاي گوناگون در سير نظريه پردازي امري طبيعي به نظر مي رسد. در افسانه هزار توي نقد ادبي، جدال بين لفظ و معني يا به سخن ديگر اصالتِ صورت يا محتوا در طول تاريخ و در دبستانهاي گوناگون ادبي همواره ذهنها را به چالش افکنده و بر آن مي داشته است که موضع خويش را در قبال آن روشن نمايند و بر اساس آن بينديشند. بر طبق نظر برخي فرم و شکل در ادبيّات و هنر وجود ذاتي ندارد و غرضي است که جوهر انديشه از دل آن بيرون مي آيد؛ در مقابل، گروهي ديگر ادبيّات را چيزي جز فرم نمي دانند و معتقدند سخن گفتن از محتوا به معناي دقيق کلمه، ابداً سخن گفتن از هنر نيست. جداي از مجادلات فني و داوريهاي دراز دامن در اين باب، به نظر مي رسد هر چه به گذشته و مراحل آغازين اين مباحث نزديک مي شويم، موضعگيري هاي معنايي و محتوايي برتري و تقدّم مي يابد و هر چه قدر به زمان حال و دنياي معاصر نزديک مي شويم، ترجيح و اصالت در نقد ادبي از آن لفظ يا صورت است. البته اين امر با توجه به مسأله محوريّت زبان در فلسفه معاصر، نيز در پرتو گسترش مطالعات زبان شناسي و دست درازي آن در تمامي ابعاد و زمينه هاي فکري خصوصاً ادبيّات، امري بديهي است. تا پيش از ورود رويکردهاي نقد نوين ادبي شارحان و منتقدان، اغلب به مطالعه مستقيم و بي واسطه اين آثار مي پرداختند و دانش نظري شان به تفسير و توضيح بي ضابطه و گاه سليقه اي متون محدود مي شد. گرايشهاي فرامتني و معنايي در عرصه نقد ادبي، اصول حاکم بر ادبيّات را بررسي مي کرد و الگوهايي بيرون از نظام ادبيات (معيارهاي ذهني و شخصي که همواره خطر انحراف را در پي داشت) چون آگاهي هاي مربوط به زندگي شاعر و نويسنده، جنبه هاي جامعه شناختي و تاريخي و نقش مستقيم در نقد و تحليل شعر داشت. امّا پرهيز از قضاوت و داوري آثار ادبي بر اساس محتوا، انديشه و عقيده، به سده هاي شانزدهم و هفدهم ميلادي باز مي گردد. در آن دوران که عصر بر آمدن فيزيک جديد بود، دانشمندان بر عينيّت داشتن دستاوردها و رويکردهاي خود تا کيد مي کردند. علوم انساني نيز به پيروي از جايگاه والايي که همه دانشها بويژه فيزيک و علوم محض يافته بود، عينيتي را که اين دانشها مدعي آن بودند معيار و ملاک کار خود قرار داد و از آن پس عيني بودن و علمي بودن، مترادف يکديگر شدند . يکي از دلايل پيشرفت علوم محض در سنجش با علوم انساني، همين عينيّت داشتن آنهاست که به سبب پرهيز و بر کنار ماندن نسبي از دخالت ذهنيّت دانشمندان، راه هموارتري پيموده است، بر اين پايه برخي از نظريه پردازان نقد ادبي و رويکرد زيباشناختي در حوزه کار خود، خواستار عينيت يافتن نظريه هاي خويش همانند علوم محض شدند. از آغازين سالهاي سده گذشته، گروهي با اذعان به اين دشواري بزرگ کوشيدند تا ادبيات را چون ساير دانشهاي انساني و اين بار به عنوان يک نهاد سخن گون (discoursive) مورد بازشناسي و ارزيابي قرار دهند و با کشف قوانين حاکم بر آثار ادبي به فرايند شناختي خوانندگان آنها سمت و سويي علمي و عيني ببخشند. يکي از زمينه هاي گذر از معنا و محتوا به زبان و صورت، همين موضوع است. تأکيد بر اين سخن که پرداختن به زبان شعر، مهمترين شاخصه نظريه هاي ادبي معاصر است هرگز به اين معني نيست که منتقدان کلاسيک نسبت به زبان شعر بي توجه بوده اند، چرا که با بازکاوي گفته ها و نوشته هايشان در باره شعر مي توان پي برد که عنصر زبان از همان آغاز در بطن نظريه هاي ادبي و يا لااقل مورد قبول منتقدان و نظريه پردازان کلاسيک بوده است، با اين حال معني انديشي شاعران و منتقدان مانع از آن شد که به شکل دقيقتري به آن بپردازند. براي اثبات اين ادّعا مي توان به خود ارسطو اشاره کرد. وي معتقد بود در شعر لفظ نبايد از غرابت خالي باشد چرا که مردم چيزهايي را تحسين مي کنند که از دور آمده باشد (زرين کوب، 57:1372). در ميان منتقدان مسلمان نيز هر چند صحبت از برابري لفظ و معنا بود، کساني همچون ابوهلال عسکري و ابن خلدون هم بودند که لفظ يا زبان را بر معنا و محتوا رجحان داده اند(همان:56). اينان معتقد بودند که معني، امر پيش پا افتاده اي است و آنچه سبب مزيّت کلام مي گردد، لفظ است که زيبايي و طراوت آن سبب اعجاب و تحيسن شنونده مي گردد. هر چند اين عبارات بيانگر توجه منتقدان کلاسيک به مسأله زبان اثر است، در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، تندروي ها در اين باب و نيز در پي نياز به نظامي منسجم در نظريات ادبي، شدّت يافت. از ميان همه مکاتب، فرماليستها(صورتگرايان) با نگرش علمي به زبان شعر، آن را بناي نظريه ادبي خود قرار دادند و طرح يک نظريه علمي را براي تبيين ارزش هنري اثر ادبي پي ريختند. به باور فرماليستها شعر و ادبيات در ميان هنرها، رسانه اي است که با استفاده از مصالح زبان به وجود آمده و زبان، اساس ادبيّات است. در ادبيّات، معاني از طريق زبان منتقل مي شوند و هيچ اثر ادبي اگر ما درکي از نظام ادبي اي که اثر در آن جاي مي گيرد نداشته باشيم، معنادار نخواهد بود به همين دليل است که ياکوبسن اصرار مي ورزد که موضوع شايسته ادبيات، ادبيّت است (بامبرگ، 44:1997). نيز به همين خاطر است که نورتروپ فراي استدلال مي ورزد که ما ادبيّات را نه به مثابه مجموعه اي از آثار مستقل و خودآيين و بي ارتباط با نظام کلي ادبيّات بلکه به عنوان نظامي از کلمات بياموزانيم (اُستين، 7:1990). بر پايه اين نظريه و ديدگاههايي از اين دست، صورتگرايان نتيجه گرفتند که براي نقد شعر تنها بايد خود شعر را تحليل و بررسي کرد و به نظام دروني اش توجه نمود . لذا مي توان گفت فرماليسم اساساً کاربرد زبان شناسي در مطالعه ادبيات بود و از آنجا که زبان شناسي با ساختارهاي زباني سروکار داشت، فرماليستها ترجيح دادند به جاي تحليل محتوا (حوزه اي که خطر ورود به قلمرو روان شناسي و جامعه شناسي را در بر دارد) به بررسي فرم بپردازند. آنها فرم را بيان محتوا به شمار نمي آوردند و به عکسِ اين رابطه معتقد بودند. محتوي صرفا انگيزه اي براي فرم يا موقعيت و بستر مناسبي براي اعمال فرمي خاص بود (ايگلتون، 6:1368). از اين رو آگاهي هاي مربوط به زندگي شاعر و جنبه هاي اجتماعي و تاريخي موجود در کلام او، بيرون از ذات شعر است و نقش مستقيم در نقد و تحليل شعر ندارد. و صراحتاً يکي از سردمداران اين مکتب مي نوشت: هنر همواره از زندگي جدا بوده است و رنگ آن ارتباط به رنگ پرچمي ندارد که بر دروازه شهر کوبيده اند (احمدي، 44:1370). فرماليسم همچنان که مي باليد فرزندان ديگري را در خود مي پرورد. که از جمله آنها ساختارگرايي بود. تئوري ساختارگرا (Structuralism) به عنوان روشي براي تبيين ساختارهاي عام سخن و توصيف صورت بندي و شکل شناسي نظام ادبي هر متن از اهميّتي ويژه برخوردار است، اين تئوري در پي آن است که الگويي از خود نظام ادبيّات به عنوان مرجع بيروني آثار ادبي به دست دهد و با حرکت از مطالعه زبان به مطالعه ادبيّات، علمي ترين مبناي ممکن را براي مطالعات ادبي فراهم آورد. اين تئوري را که در دهه 1960شکوفا شد، چندين تن از متفکران همچون رولان بارت، تزوتان تودوروف، ژرارژنت، لوي استروس و رومن ياکوبسن بنيان نهادند. نقد ساختارگرا به اين دليل که مشارکت بين الاذهاني در مطالعه ادبيّات را ناديده مي انگاشت، کانون فعاليّتهاي خود را در مطالعات زبان شناسي قرار دارد. واضعان اين نظريه که اصول اوليّه خود را از تقريرات فردينان دوسوسور، زبان شناس شهير بلژيکي، بيرون کشيده اند، ادبيّات را به عنوان يک نظام مبتني بر نظم ثانويه که بر نظام ساختاري نخستيني به نام «زبان» تکيه دارد، مي نگرند. تا پيش از سوسور زبان شناسي سويه گيري تاريخي داشت و کار زبان شناسان به ريشه يابي و تغيير و تطور السنه ي گوناگون در طول زمان معطوف مي گرديد؛ اما سوسور با پيش کشيدن تحليل همزماني (synchronic) زبان، اين پديده را از انحصار مطالعات در زماني (diachronic) خارج ساخت و بر ناکارآمدي و بي اعتباري واقعيّات تاريخي در تحليل زبان تأکيد ورزيد. سوسور وظيفه زبان شناسي را مطالعه کليّت نظام زبان(langue) و بررسي ابعاد اجتماعي و بينا فردي آن مي دانست. و بحث در باره گفتار (parole) را که معطوف به بازشناسي شيوه هاي خاص بکارگيري زبان و سخن گفتن ويژه هر يک از گويندگان زباني بود، امري فرعي به شمار مي آورد (سوسور، 117:1966). به باور سوسور آنچه که در طول زمان تغييرمي يابد، گفتار است و نه زبان؛ زيرا نظام زبان پا بر جاست و تنها تحولات پديد آمده در حوزه گفتار را به خود جذب مي کند و تغييرات تاريخي موجود در نظام زبان، همواره ناشي از دگرگوني رخ دهنده در کنشهاي زباني است. بنا بر اين نظريه ادبيّات چيزي بجز تأليف و به هم پيوستگي اجزاي نظام عام زبان در هيأتي خاص نيست و به همين سبب کشف قوانين حاکم بر آثار ادبي، مستلزم باز گرداندن و تجزيه آنها به عناصر اوليّه تشکيل دهنده و ساختارهايي نخستين است. اما نگاه سوسور به اين جزئي نگري ها محدود نماند و وي، خود با طرح بحث لزوم بررسي عناصر زباني هر گفتار در محورهاي همنشيني کلام، بر شناختِ کلي هر نظام ادبي با توجّه به روابط زنجيره اي (consecutive) و تابعي (consecential) اجزاي آن تأکيد نمود(همان:119). سوسور با تعريف زبان به عنوانِ يک دستگاه نشانه شناختي گفت که هر واژه به مثابه يک نشانه (sign) يا دالّ(signifier) بر يک مفهوم يا مدلول (signified) خارج از نظام زبان دلالت مي ورزد و هر يک از نشانه هاي زباني به دليل برخوردار نبودن از هويتي ذاتي و مستقلّ معنايشان را بر حسب ارتباط يا افتراق با عناصر پيرامون و همپيوند خود کسب مي کنند. ساختارگرايان با بهره گيري از اين ديدگاه، عناصر زباني آثار ادبي را در دو محور جانشيني (paradigmatic) و همنشيني (syntagmatic) بررسي مي کنند و ضمن تلاش براي گذر از سطح متن و رسيدن به ساختار استخواني (structure-bone) آن، مي کوشند تا با کشف تقابل هاي دو گانه نقش مند (functional binary oppositions) و اتخاذ نگاهي ميان متني و پيرامتني، به رده بندي اجزاي مورد مطالعه بپردازند (پياژه،32:1970). ساختارگرايان متن را مجموعه اي اندام وار و ترکيبي از لفظ و معنا مي بينند و معتقدند که صورت هر اثر ادبي از پيوندي استوار با معناي آن برخوردار است. که تفکيک آنها از يکديگر، عدول از موازين نقد ساختاري به شمارمي آيد. بر اساس اين نقد، متن همه چيز است و هيچ چيز خارج از آن وجود ندارد. خواننده نيز استقلالي از آن ندارد و همواره مقهور نيروهاي متن است و تعبيري هم که از متن مي کند نه فرايندي دلبخواه که رفتاري کاملاً مقيد به متن محسوب مي شود (گريماس، 95:1966) حلقه هاي سازنده زنجيره معنايي متن و هستي ارگانيک و اندامواري که از آن ياد کرديم، نشانه ها هستند؛ «نشانه» در مطالعات ساختاري ارزشي تبعي دارد و تنها در بافت متن، قدرت معنادهي و دلالت گري پيدا مي کند و فارغ از بررسي عناصر پيرامون و هم پيوند خود، قابل مطالعه نيست. روايت شناسي ساختاري شاخه اي از نشانه شناسي به شمار مي آيد که مي کوشد ساختار و مناسبات دروني نشانه ها را در متن بازشناسد. ارزيابي کارکرد نشانه ها به عنوان حلقه هاي زنجيره معنايي متن، کوششي براي درک ميزان خود بسندگي (autotelicment) يک ساختار است. چرا که در رويکرد نشانه شناسيک ادبيّات، ساختار لفظي مستقلي تلقي مي شود که از هر گونه «ارجاع به فراتر از خود» (endophoric references) بي نياز است. منبع:پايگاه نور- ش 13 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 580]
صفحات پیشنهادی
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1)
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) نويسندگان: دکتر محمّد تقوي (عضو هيأت علمي دانشگاه) دکتر حميد رضا سليمانيان (عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي) انديشه قديريان ...
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) نويسندگان: دکتر محمّد تقوي (عضو هيأت علمي دانشگاه) دکتر حميد رضا سليمانيان (عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي) انديشه قديريان ...
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2)
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) با نيم نگاهي به حکاياتي چند از منظومه هاي عطار نيشابوري .... منابع ومآخذ: 1ـ اخوّت احمد (1371)، دستور زبان داستان، نشر فردا، چاپ اول.
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) با نيم نگاهي به حکاياتي چند از منظومه هاي عطار نيشابوري .... منابع ومآخذ: 1ـ اخوّت احمد (1371)، دستور زبان داستان، نشر فردا، چاپ اول.
درس هایی پیرامون فیلمنامه نویسی برای آماتورها (1)
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) ... دکوپاژ - 9 آگوست 2010 – ... یک پلان را تعیین کرد 1- اندازه نما 2- زاویه نما 3-حرکت دوربین 4-بلاکینگ 5-دیالوگ و کنش دوستان ...
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) ... دکوپاژ - 9 آگوست 2010 – ... یک پلان را تعیین کرد 1- اندازه نما 2- زاویه نما 3-حرکت دوربین 4-بلاکینگ 5-دیالوگ و کنش دوستان ...
كوئن ها و جهان اسطوره هاي اي برادر تو كجايي؟/ بخش اول
vazeh.com 03:10:46 04:56:26 12:10:08 19:22:02 19:43:23 1:48 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته. تبلیغات .... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) · درآمدي بر بوطيقاي ...
vazeh.com 03:10:46 04:56:26 12:10:08 19:22:02 19:43:23 1:48 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته. تبلیغات .... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) · درآمدي بر بوطيقاي ...
ستاره اي متغير براي همه
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1) · ادبيّات پليدشهري و داستان معاصر فارسي · درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) · درآمدي بر بوطيقاي ...
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1) · ادبيّات پليدشهري و داستان معاصر فارسي · درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) · درآمدي بر بوطيقاي ...
نگاهي به فيلمنامه «وكيل هادساكر»
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) · درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) · ادبيّات پليدشهري و داستان معاصر فارسي · جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ...
درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) · درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) · ادبيّات پليدشهري و داستان معاصر فارسي · جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ...
کيهان و اندازه هاي آن
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1) · ادبيّات پليدشهري و داستان معاصر فارسي · درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) · درآمدي بر بوطيقاي ...
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1) · ادبيّات پليدشهري و داستان معاصر فارسي · درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا(2) · درآمدي بر بوطيقاي ...
اتل متل توتوله (1)
اتل متل توتوله (1) نويسنده:*دکتر محمد ريحاني چکيده با اين که پاره اي از محقّقان سروده اتل متل توتوله را نظمي مهمل، خوانده اند، اين .... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) ...
اتل متل توتوله (1) نويسنده:*دکتر محمد ريحاني چکيده با اين که پاره اي از محقّقان سروده اتل متل توتوله را نظمي مهمل، خوانده اند، اين .... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1) ...
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1)
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1)-جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1) ... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1).
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1)-جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي (1) ... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1).
جلوه رمانتيسم مثبت در آثار سهراب سپهري و ايليا ابوماضي(2)
منابع و مآخذ: 1ـ آذر، مهدي، دايره المعارف فارسي 2ـ ابوماضي، ايليا، ديوان، دارالعوده، بيروت 3ـ اسماعيل، عزالدين، الشعر العربي ... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1).
منابع و مآخذ: 1ـ آذر، مهدي، دايره المعارف فارسي 2ـ ابوماضي، ايليا، ديوان، دارالعوده، بيروت 3ـ اسماعيل، عزالدين، الشعر العربي ... درآمدي بر بوطيقاي ساختارگرا (1).
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها