تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 23 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات عقل تحمّل نادانان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806355339




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انجمن آدمهاي نامرئي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انجمن آدمهاي نامرئي
انجمن آدمهاي نامرئي   نويسنده: فريدون فرهودي   آن چه براي آغاز نوشتن لازم است   با تعريفي که از حرف قصه و خط قصه داريم ، مي خواهيم در چارچوب طرحي، يعني ورود دختر جوان مهندس معمار به محيط کار و ادامه آن کار کنيم. آن قدر طرح را تغيير بدهيم ، آن قدر پس و يپش کنيم و آن قدر با آن کلنجار برويم که هم به شکل دلخواهمان درآيد و هم در لابه لاي آن ، مباحث خود را مطرح کنيم. خوب است که از اينجاي کار به بعد را به صورت يک نگارش کارگاهي برگزار کنيم؛ نه يک کار صرفاً کلاسي ونه يک کارگاه کاملاً آزاد. تلفيقي از کلاس و کارگاه و يا بهتر است بگوييم کلاس کارگاهي. يادمان باشد که هنوز جمع ما ، همايش چند نفر بيگانه است! شخصيتهاي داستان با هم ، و با ما! و نيز ما با آنها و به خصوص ما با خودمان و نگاه و فکر و سليقه مان! قرارست به تدريج، همه مان يکديگر را بشناسيم و نيز هر کدام، خودمان را ! طرح ما در وجه حرف قصه، هنوز شکل قطعي ندارد. يعني حرفي مشخص ، پررنگ و ارزشمند براي گفتن را چندان در آن نمي بينيم. اگر هم باشد به صورت يک دورنماست. اما خط قصه مشخصتر، نزديکتر و پررنگتر درباره کشمکشهاي دوگانه دختري با خود ، مابين اين دو انتخاب است ، آيا کار و رفاه و درآمد ناشي از آن را داشته باشد وي آن که حيثيت خود را حفظ کند و در مبارزه پيش آمده پيروز از ميدان به درآيد؟ در سوي ديگر کشمکش ، شخصيت مهندس با تجربه قراردارد. مردي که براي حفظ موقعيت شغلي خود و علاقه اي که نسبت به دختر دارد، در حالتي از تناقض قرار مي گيرد. همچنين کشمکش دختر بين انتخاب آن جوان که بعداً وارد قصه مي کنيم و ازدواج قريب الوقوع با او ويا تن دادن به شرايطي که در شرکت حاکم است و پذيرش خواسته هاي مهندس با تجربه راهم يپش رو داريم. اما در مورد حرف قصه، خوب است که به آن، زماني کافي بدهيم. به خودمان هم فرصت بدهيم. با جابه جايي شخصيت پيش برنده، کار روي هدفمندي ، تقابلها و کشمکشها، مشاهده کنيم که کدام حرفها براي چنين خط قصه اي قابل انتخاب و درعين حال بهتر از بقيه حرفهاست. ما مي توانيم حرفهاي متعددي بزنيم. مانند مشکلات زنان در محيط کاري، برتري جويي مردان نسبت به زنان ، علاقه يک انسان ،چه زن و چه مرد. براي آزاد بودن يا برخورداري از احترام و حيثيت در خور خود و بسياري حرفهاي ديگر. اما قبل از انتخاب هر کدام از اين حرفها، سعي مي کنيم که ابتدا خط قصه را به يک شکل و شمايل درستي برسانيم، سپس براي حرف قصه تصميم گيري کنيم. در اين زمان است که به مرحله نهايي طرح وارد مي شويم. يعني اين که از کجا شروع کنيم، با کدام شخصيت، با کدام هدف و با کدام کشمکشها؟ حرف قصه را بيشتر و نه صددرصد روي دوش کدام شخصيت مي گذاريم که حامل اين حرف و بازگو کننده حرف نويسنده باشد. رؤيت سايه ها   پس با اين تفاصيل، کار کارگاهي خود را درباره طرحي که ذکر شده، آغاز مي کنيم؛ طرح دوباره دختر مهندس معماري بود که استعداد خوب، پشتکار، شخصيت و ظاهر گيرايي دارد و وارد يک موقعيت حرفه اي مي شود، ضمناً نياز مالي شديدي هم براي گذران زندگي دارد. او در موقعيت جديد، در ميان جمعي قرار مي گيرد که مردي مهندس با تواناييها، سايه بيشتر و محبوبيت خيلي بيشتر هم درآن جمع حضوردارد. اينجا اولين روبه رويي ما شکل مي گيرد. دختر در محيط کار به جهت استعداد ولياقتي که دارد، رشد مي کند.اين مسئله تا جايي مطلوب نظر آن مهندس با تجربه است. چون از دختر خوشش مي آيد و در ادامه ، از سوي مرد نسبت به دختر علاقه اي ايجاد مي شود. همزان با اين مسئله، مرد احساس مي کند که رشد کاري وحرفه اي دختر باعث مي شود تا شغل و پست حرفه اي اش توسط دختر تصاحب شود. دختر طي پيشرفت خود در کار متوجه مي شود که اين مرد در کارهاي خلاف قانون دست دارد. به عنوان نمونه، در محاسبات، پيش بينيها براي مصالح و هزينه ها مشغول سوء استفاده است. در کنار اين قضيه و در حاشيه متن جواني درامي که به دختر علاقه دارد، دورادور به اين دختر نزديک شده وقصد ازدواج دارد. در خط اصلي قصه، بين دختر جوان و مهندس با تجربه، درگيري بالا مي گيرد. مهندس براي خالي کردن زير پاي دختر، يک بهانه دارد که تاکنون بروز نداده و آن رابطه دورادور دختر با جوان است. ولي حالا که هم از نظر عاطفي و هم به جهت حرفه اي در تنگنا قرار گرفته و ضمناً عامل مشکلات پيش آمده را دختر مي داند، دست به مقابله مي زند و به دختر اتهام اخلاقي وارد مي کند. دختر در موقعيتي پيچيده گير مي افتد و اکنون انتخاب با اوست که يا بايد بماند و حقانيت خود و سوء استفاده هاي مرد را اثبات کند وعلي القاعده حرفه وزندگي اش را از دست بدهد و يا آن که با مرد در بعد حرفه اي سازش کند و به دليل نياز مالي شديد، حرفه خود را حفظ کند. موقعيت ديگر اين ماجرا کمي مشکل به نظر مي رسد. يعني اين که دختر بماندو حرفه اش را و موقعيتش را در شرکت حفظ کند و درعين حال مرد را هم شکست دهد. از دور که به اين قضيه نگاه مي کنيم، کمي شعاري به نظر مي آيد که دختر به تنهايي رودرروي نيرويي که در اطرافيان بسيار نفوذ دارد، قرار بگيرد وبتواند در مواجهه با او ، شکستن دهد. کما اين که وقتي مرد اين اتهام را به دختر مي زند، رفتار همه همکاران بد ختر تغيير مي کند. از سويي ديگر ما احتياج داريم اين دختر را در تنگنا قرار دهيم تا بتواند دست به مقابله قويتري بزند و يا قدم بعدي را بردارد. درباره کي؟ توسط کي؟   دراينجا بايد به نکته اي توجه کرد:قصه را حول وحوش کدام شخصيت بچينم؟ يعني شخصيت اصلي ما ، شخصيتي که مي خواهيم درباره او حرف بزنيم ويا حرفهايمان را بيشتر به کمک او بزنيم، کيست؟ آن دختر، يا آن مرد، يا آن جوان که مي آيد؟ اين بحث، در حقيقت، زاويه ديد ما را نسبت به قصه معلوم مي کند. نکته ديگر اين که ، ما مي خواهيم بدانيم کشمکش توسط کدام شخصيت آغاز مي شود؟ با کدام انگيزه وهدف؟ چگونه رشد مي کند وبه اوج مي رسد؟ نيروي مقابل، چگونه با اقدامات طرف اول مقابله مي کند؟ از کدام مرحله، مقابله، دو سويه مي شود؟ بنابراين سؤال اساسي اين است که پيش برنده چه کسي خواهد بود؟ باز هم دست به انتخاب مي زنيم. البته مسئله ديگري هم که جاي انتخاب دارد، زمان بندي طرح آن خط فرعي است ؛ يعني حضور آن جوان که به دختر علاقه مند است. چگونه او را پررنگ کنيم؟ چه زماني او را وارد قصه کنيم؟ مي خواهيم به اين نکات وبه نکات ديگري که در ادامه اشاره خواهيم کرد، فکر کنيم . فرضاً در ابتداي امر بايد نياز اصلي دختر که قرار است شخصيت پيش برنده ما باشد را مطرح کنيم. در اين مرحله نيازي نيست که خانواده او را ببينيم؟ يا قصه را از جايي شروع کنيم که از ابتدا ، انگيزه هاي حرکت دختر را مطرح کند؟ مگر غير از اين استکه يکي از وظايف گفت و گوها،دادن اطلاعات درباره شخصيتها به مخاطب است ؟ ما مي توانيم در گفت و گوها و تلاشهاي دختر براي حفظ موقعيت کاري ،نيازها، مشخصات خانوادگي، نحوه تربيت و ساير عناصري که در تعريف يک شخصيت نمايشي مي گنجد را از او مشاهده کنيم ،درک کنيم و بپذيريم. ما قصد داريم تا نياز دختر را بشناسيم. براي بسط بيشتر اين موضوع، يک بار ديگر مطرح را بررسي مي کنيم. نياز دختر چيست؟ ما ازجديت در کار وپشتکار فوق العاده اين دختر مي فهميم که به اين شغل و کار علاقه مند و وابسته است و اگر حتي لحظه اي از زندگي شخصي او را ببينيم، مي توانيم بفهميم که او داراي نياز مالي است. مثلاً يک سکانس جزيي از زندگي امروزي ونه از زندگي گذشته. هيچ نيازي هم به استفاده از فلاش بک نداريم. مي توانيم او را با دوستش ببينيم. موقع پول خرج کردن ويا هنگام سوار شدن دريک وسيله نقليه، درحالي که اين امکان وجود دارد که اين دختر مهندس معمار از وسيله نقليه بهتري استفاده کند، از وسيله نقليه ارزانتر يا حتي ارزان ترين نوع آن استفاده مي کند. همين تصوير نشان مي دهد که اين آدم موقعيت مالي خوبي ندارد يا به اين صرفه جويي نياز دارد. يا در ارتباط با دوستش از دلتنگيها وخواسته هايش بشنويم ويا از علاقه مندي و نيازش به اين کار چيزي ببينيم. در مرحله طرح، آن چه برايمان از بقيه مسائل اهميت بيشتري دارد، آن است که خيلي زود به يک تقابل وروبه رويي برسيم. در همين حد، مشکلات دختر براي رسيدن به اين پست براي گشايش رابطه او با مهندس با تجربه کفايت مي کند.اکنون که شخصيت ما معرفي نشده و هنوزپررنگ نيست، نياز نداريم به دقيقه پنج يا هفت يا ده فکر کنيم. ضمناً هيچ اجباري نداريم که همه وجود اين شخصيت را در نيازمنديهايش ببينيم .براساس تعريف اوليه اي که از نياز او ارائه مي دهيم، همان قدر مبنا براي سکانس هايمان مي گذاريم. ما دراين طرح آدمي- دختر مهندس- را درون جمعي آورده ايم که همه براي ما ناشناس هستند. چه چيزي هويت يک آدم ر معنا مي کند و روشن مي سازد؟ بهترين کار اين است که او را در يک ارتباط شخصي قرار دهيم. پس بايد کسي يا کساني را از اين جمع جدا کنيم ، بين اين دختر و آنها رابطه نزديکتري را ايجاد کنيم تا اين رابطه با تعريف يک رابطه شخصي، هم به معرفي شخصيتها و هم به رشد کشمکشها کمک کند. يعني تقابل رشد کند و رشد کند تا جايي که اين آدم ها ،حرف قصه ، روبه روييهاي اوج قصه وهمين طور فرود قصه را تا پايان بسازند. بار ديگر طرح را از آغاز دنبال مي کنيم: دختر وارد شرکت مي شود و مورد توجه با سابق ترين ، با نفوذترين و توانا ترين مهندس جمع قرار مي گيرد که سمت سرپرستي گروه مهندسان شرکت را برعهده دارد. رؤيت چهره ها   خب اول چه چيز را شکل دهيم؟ ايجاد رابطه با آن مرد مهندس با تجربه يا ابتدا تقابل را؟ با چه موقعيتي شروع کنيم؟ چون هنوز تعريف مشخصي از آدمها نداريم يعني نمود پررنگي از شخصيت نمي بينيم. پس با چه تصويري شروع کنيم؟ با يک موقعيت نمايشي يا با يک موقعيت مقدماتي تصويري مناسب؟ مثلاً ورود ختر به جمع همکاران که همه با ورانداز کردن سراپاي او ، آدم ضعيف، ناتوان و کوچکي مي بينند که آمده تا کم کم کار بگيرد. آيا با اين تصوير شروع کنيم، خوب است؟ يا تصويري مانند آمدن دختر به شرکت که درحين ورود به ساختمان، از آن مهندس با تجربه تنه بخورد و وسايلش زمين بريزد؟ اين تصوير را داريم وسپس تصوير بعدي که ورود ختر به جمع مهندسين را نشان مي دهد. ما مي توانيم توسط همين لحظه کوتاه، بعدي از ابعاد شخصيتي دختر را نشان بدهيم. فرضاًاگر اين زمين خوردن دختر نشاي از برخورد ناخواسته او با آن مهندس با تجربه باشد، کدام يک از وجوه شخصيتي دختر را مي شود انتخاب کرد؟ مي توان دختري را ديد که مثلاً خيلي دستپاچه عذر خواهي مي کند و آن مرد کمک مي کند تا او وسايل به زمين ريخته اش را جمع کند. يا مي شود عکس اين تصوير را انتخاب کرد. مثلاً در همان حال که مرد عذرخواهي مي کندوسعي مي کند به دختر کمک کند تا وسايلش را جمع کند،دختر شروع به اعتراض کند. چرا؟ از اين تصوير مي شود رو به رويي بعدي اين دو را قشنگتر چيد، يعني مي توانيم بعداً ببينيم که دختر وارد جمع مي شود و مي خواهد در آن جمع کار کند و احياناً مي بيند همان مرد که به او اعتراض کرده بود:«آقا چرا جلوي پات رو نمي بيني؟ »،قرار است به عنوان مسئول آن جمع به او يک موقعيت کاري بدهد. دراين مرحله باز هم جاي انتخاب وجود دارد، خب، چطور اين انتخابها را انجام مي دهيم؟ در وهله اول، اين انتخابها کاملاً سليقه اي است. شکلهاي مختلف را مي توان انتخاب کرد. ولي وقتي قصه را در مرحله طرح پيش مي بريم، احتمال دارد که مجبور باشيم اين شروع را عوض کنيم. سلاح جادويي   به بحث ابتدايي فصل قبل برمي گرديم.بحث تغييرپذيري، عادت کنيم از همين حالا هرچه را که لازم است تغيير بدهيم. با تعصب با آن چه نوشته ايم، برخورد نکنيم. بگذاريم که طرح پيش برود و کامل شود. اما ببينيم که اين اجزا در ادامه چه چيزهايي برايمان مي سازند. قرار است که در طرح، تغيير مسيرهاي قصه را هم در نظر داشته باشيم.اگر ما دراينجا اعتراض دختر به مرد را قرار دهيم ، بعداً که او- دختر- سيطره مرد را به شرايط کاري مي بيند، مي تواند همراه با خط قصه، تغيير مسير داشته باشد. يعني با آن مرد شروع به مدارا کند. يا مي تواند بابت تنه زدن يا رفتار بدي که نسبت به مرد داشته، شرمنده باشد.اگر هم با سازش يا عذر خواهي دختر از مرد ، قصه را آغاز کنيم که يعني اين دو با هم کنار آمده اند، مي توانيم به تغيير مسير ديگري فکر کنيم. فرضاً اين که مرد به محض ورود دختر، مثل اين:«خانم خيلي عجله داشتند براي اين که بيان وجلسه ما رو به هم بزنن...» يا چيزي شبيه اين ، که زمينه اي ايجاد کند تا دختر احساس کند اين مرد عادت دارد ديگران را تحقير کند.احتمالاً ، در ادامه، دختر، محتاط تر وارد جمع شده ودر گوشه اي از سالن ، با امکاناتي اندک کار را شروع مي کند. يا مي توانيم دختر را ببينيم که درجلسه اول، بدون معرفي، شرکت نمي کند. فرض کنيم که دختر قبل از شرکت درجلسه، نزد مسئول اموراداري مي رود يا با پيرمردي وارد جلسه مي شود که مسئول امور اداري است تا دختر جوان را معرفي کند:«اين خانم دوره تحصيلي درخشاني داشته وتوسط يک دوست از يک مؤسسه کاريابي معرفي شده تاامکان کافي به او داده شود بتواند کار کند...» از همين جا آن مرد مي تواند شروع به دست انداختن دختر کند. مثل اين :«احتياج به پارتي نداشتي، مي اومدي همين جا کارت رو شروع مي کردي، احتياج به معرفي نداشتي، معمولاً معلمهاي جديد رو سر کلاس معرفي مي کنند!و...» ما البته وارد اين جلسه کوتاه نمي شويم، چون قرار نيست جلسه بحث چند مهندس را راجع به محاسبات فني در افتتاحيه دنبال کنيم. عمده کردن بحثي که خيلي قصه ساز نيست.چندان درست نخواهد بود. حداقل جاي آن در ابتداي قصه نيست.مگر آن که اصولاً قصه بر اساس آن حرفه شکل گرفته باشد. يعني مبناي داستان و کشمکشهاي ما بحثهاي فني يک حرفه باشد. يعني مبناي داستان و کشمکشهاي ما بحثهاي فني يک حرفه باشد. اما داستان طرح ما فعلاً از اين قرار نيست. البته اين آمادگي را هم داريم که بعداً آن را تغيير بدهيم. ولي داستان ، قرار است راجع به برخورد آدمها باشد. فضاي استراحتي که براي شخصيتها طراحي کرده ايم، چطور جايي است؟ جايي که درآن براي ادامه بحثي که آن دو در جلسه حرفه اي داشتند، کشمکش يا گفت وگوي کوتاه و ياحتي موقعيت مناسبي براي آشنايي دو شخصيت با هم به وجود بيايد؟ توجه داشته باشيد که شخصيتها در موقعيتهاي حرفه اي شان عليرغم وجه حرفه اي پررنگي که دارند، هرگز شخصيت نمايشي کاملي نخواهند شد وباز هم کارکرد نهايي انها را وجوه فرديتر شخصيتشان شکل مي دهد. بهتر نيست که يک موقعيت رو به رويي براي اين دختر و مهندس با تجربه انتخاب کنيم تا در ميان بحث حرفه ايشان ولابه لاي اين حرفها، از زندگي وهويت خودشان حرف بزنند؟ شما چگونه جايي را در نظر مي گيريد؟ منبع: فيلن نگار8 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 616]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن