تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813016908




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي تطبيقي فيلم و داستان « هري پاتر»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي تطبيقي فيلم و داستان « هري پاتر»
بررسي تطبيقي فيلم و داستان « هري پاتر»   نويسنده: حميدرضا بيات   هنر اقتباس   برخي از نويسندگان از اقتباس سينمايي رمان هاي خود، با ترديد و نگراني ياد مي کنند. آنها سعي مي کنند که در قراردادهاي سينمايي، براي اعمال نظر در روند نگارش فيلم نامه و توليد فيلم، راهي بيابند. مثلاً استفن کينگ در برگردان آثار متأخر خود( مثل دالان سبز) حتي در انتخاب بازيگران، طراحي صحنه و ... نيز دخالت مي کند! نويسندگان، نگران از بين رفتن ارزشهاي ادبي و داستاني رمان خود هستند. دست آخر هم ممکن است، از نسخه سينمايي آثارشان راضي نباشند. نظرات منتقدان ادبي نيز درباره ضايع کردن قله هاي ادبيات داستاني توسط فيلم نامه هاي اقتباسي نيز جاي خود دارد. اما« اقتباس» هيچ گاه فراموش نمي شود، و به عنوان يکي از مهم ترين آثار متقابل سينما و ادبيات مورد توجه همه سينما گران است. تقريباً هيچ اثر ادبي مهمي بدون نسخه سينمايي نمانده است. گروهي از نويسندگان نيز رمان هاي خود را طوري مي نويسند که ساختن فيلم از روي آن ساده تر و بي دردسر تر باشد. يعني بين رمان و فيلم چنان شکافي وجود نداشته باشد که باعث رنجش خوانندگان حرفه اي و منتقدان ادبي شود. اما نکته مهم اين است که ادبيات در مقابل سينما مقاومت مي کند(1)، و هميشه گله هاي نويسندگان و منتقدان وجود دارد. منتقدان سينمايي نيز از سوي ديگري بشدت ساختن فتورمان را، يعني فيلمي که فقط براي رمان تصويرسازي کند، نکوهش کرده اند. در واقع هرکدام، وفاداري به جوهره اصلي ادبيات و سينما را طلب مي کنند. خاستگاه هر دو رسانه متفاوت است، بنابراين ابزار و روش آن نيز مختلف خواهد بود. ادبيات از قدرت واژه ها براي ارتباط با مخاطب سود مي جويد. در يک رمان ادبي، شخصيت هاي ستودني، ماجراهاي غير قابل پيش بيني، مجموعه اي از جزئيات و اطلاعات که فقط ذهن خلاق نويسنده در مي يابد، درون مايه هاي بحث انگيز و حتي تخيلات و اوهامي که در ذهن سيال شخصيت هاي رمان مي گذرد، صدها صفحه را به خود اختصاص مي دهد. نويسنده در اين فرصت طولاني تلاش مي کند داستان خود را تعريف کند. ديدگاه، لحظه پردازي، توصيف، لحن و ... از خصوصيات زبان است که با سحر کلمات در مسير ارتباط با مخاطب قرار مي گيرد. به علاوه، سبک ها و انواع ادبي نيز به گونه ديگري در آفرينش يک رمان سهيم اند. اما به هر حال مخاطبان يک رمان، حداکثر از چند ميليون نفر تجاوز نمي کند. همه زحمات يک نويسنده را- حداکثر- بيش از کمترين بيننده يک فيلم سينمايي، مي بينند. اما سينما با قدرت تصوير، صدها ميليون نفر را به طرف خود جذب مي کند. ولي همواره محتاج داستان، تعليق، شخصيت و ساير عناصر ادبيات است. در اين مرحله اگر پاي اقتباس ادبي به ميان بيايد، اما و اگر آغاز مي شود. فيلم نامه اقتباسي، داستان را فشرده مي کند، يکي از درون مايه ها را انتخاب مي کند، شخصيت هاي اضافي را حذف مي کند، از بسياري جزئيات که در رمان ضروري است چشم مي پوشد، و حتي ممکن است ديدگاه و خط داستاني را نيز تغيير دهد. هيچ گاه نمي توان همه آنچه را در رمان نوشته شده است، به تصوير کشيد. زيرا در وهله نخست فرصت کافي وجود ندارد. يک رمان چند صفحه اي، بايد به ده ها ساعت فيلم تبديل شود. از طرفي مخاطبي که هفته هايي را صرف خواندن يک رمان مي کند، بيش از دو ساعت حوصله تماشاي فيلم را ندارد. مقاومت ادبيات در مقابل سينما باعث مي شود، فشرده اي از رمان به تصوير کشيده شود. چنان که گفته شد، برخي از نويسندگان نيز به طمع مخاطبان ميليوني، رمان هاي خود را به انگيزه ورود به عرصه اقتباس سينمايي مي نويسند. رمان هاي زيادي با نگاهي تصويري، عيني و داراي جذابيت سينمايي نگاشته شده است. اين رمانها حتي در ديدگاه، متأثر از دوربين فيلم برداري، و در روايت، متأثر از تدوين سينمايي هستند. در اين ميان هنر اقتباس کم رنگ مي شود، زيرا بخشي از اين عمل، توسط نويسندگان و بخشي ديگر توسط فيلم سازان انجام مي شود و ديگر به هنر اقتباس نيازي احساس نمي شود. آثاري از اين دست بيشتر جنبه هاي تجاري دارند. يکي از مهم ترين فيلم هاي اين چنيني که اتفاقاً در آستانه هزاره سوم بر پرده سينماهاي جهان آمد؛ هري پاتر و سنگ جادو بود. اين فيلم بر اساس رماني ساخته شد که فاقد ارزش هاي ادبي بود. اين رمان با بهره از عناصر تکراري فرهنگ عامه و خرافات غربي و تقليد از عقايد اساطيري نوشته شد. هري پاتر و سنگ جادو   در رمان هري پاتر و سنگ جادو با يک اثر ارزش مند ادبي مواجه نيستيم. هري شخصيتي عادي است که فقط در صحنه هاي مختلف حضور دارد و از شخصيت پردازي فخيم ادبي خبري نيست. حضور شخصيتهاي فرعي فراواني که همراه هري هستند، ( هرميون، دوقلوها، نويل) و نيز حضور پر رنگ هاگريد، نقش هري را در برخي ماجراها کم رنگ مي کند. انبوه اتفاقات و ماجراها با ضرباهنگي سريع، روايت مي شود. گاهي در عرض يک صفحه، هري علاوه بر گذري در قلعه و برخورد با چندين نفر، در اطراف هم چرخي مي زند و سرک مي کشد. گويي در خواب، شاهد توصيف شدن ماجراهايي باور نکردني هستيم! حجم زياد اين ماجراها باعث بي حوصلگي مخاطب مي شود. و نيز درون مايه هاي بيشتري ايجاد مي کند. جدال خير و شر، جادوگري، عشق و نفرت، رقابت و ... بخشهايي از رمان را به خود اختصاص مي دهند. در اين ميان خط داستاني نيز کم رنگ مي شود. هري به دنبال دست يافتن به دانش جادوگري و ميراث والدين خود است. رقابت او با « مالفوي»، حسادت اسنيپ، شرارت ولدرموت و مهم تر از همه، راز سنگ جادو در خط اصلي داستاني قرار نگرفته است. اصولاً انتظاري که از تعليق ايجاد شده درباره سنگ جادو وجود دارد و اين همه پنهان کاري درباره آن مي شود، به يک باره لوث مي شود و کارکرد داستاني خود را هدر مي دهد. همه اين ها را مي توان با فضاي پر رنگ فانتزي رمان به گونه اي ديگر تعبير کرد. چرا که ما با رماني عبوس و جدي مواجه نيستيم. اما بي تعارف، تصور ساده انگارانه اي که از جادوگري در کتاب وجود دارد، طعم فانتزي را نيز به کام نمي نشاند. نويسنده با زبان روزنامه اي و نگاهي بچگانه به شرح و توصيف موضوعات مي پردازد. در اين اسامي و عناوين دقت کنيد؛« کنگره جادوگرها»، « آخرين مدل جاروي پرنده، نيمبوس 2000»، « وزارت سحر و جادو»، « جام قهرماني مسابقات کوييديچ» يا عناوين کتب جادوگري مثل:« نظريه هاي جادويي»، « مباني معجون هاي سحرآميز»، « موجودات افسانه اي و محيط زيست آن ها» و... ذهنيت آشناي دنياي واقعي، با تغييري در نام ها( و تلفيقي از مدرنيسم و جادوگري!) دنياي جادوگران را ساخته اند! نويسنده از جادوگري تصوري در حد کلاه مخروطي و جارو سواري دارد و در نتيجه نتوانسته است با خلق عناصر جديد و غير متعارف به اقتضاي دنياي تخيلي خود، جهان جديدي، آن چنان که انتظار مي رود، خلق کند. هنر يک نويسنده در واقع در آفرينش جهان نامتعارف است؛ خصوصاً اگر رماني با مايه فانتزي نوشته شود. ضعف اين مسئله باعث مي شود ضعف هاي ادبي که ذکر شد بيشتر به چشم بيايد. برخلاف آنچه مشهور شده، هري پاتر فقط براي کودکان نوشته نشده است. تخيلي کودکانه و ماجراهايي ساده و قهرماناني در سنين کودکي در رمان وجود دارد، اما تعدد درون مايه و کثرت ماجراها و حضور عناصري از دنياي بزرگ ترها، آن را از اختصاص به کودکان جدا مي کند. در واقع نويسنده نيز ادعاي نگارش کتاب براي کودکان را ندارد. اما آنچه مسلم است اينکه اين رمان براي تبديل شدن به فيلم نوشته شده است. حتي اگر چنين قصدي آگاهانه هم اختيار نشده باشد، متن رمان به ما اعلام مي کند که کاملاً تحت تأثير فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني و سينمايي است. هر چند رمان ساختاري روايي دارد، اما در لا به لاي گفت و گوها و ماجراها شاهد تصاويري سينمايي هستيم؛ ديدگاه نويسنده از ميان همه آنچه در صحنه حوادث وجود دارد مانند دوربين به انتخاب نما دست مي زند: آقاي اوليوندر چنان به هري نزديک شده بود که چيزي نمانده بود بيني هايشان به هم بخورد و هري مي توانست تصوير خودش را در چشم هاي اشک آلود او ببيند. او جاي زخم پيشاني هري را با انگشت سفيد و کشيده اش لمس کرد... فصل پنجم. کوچه دياگون و حرکت راوي مانند دوربين فيلم برداري است: قايق هاي کوچک همه با هم در يک خط شروع به حرکت کردند. قايق ها بر روي سطح بي موج آب که مثل شيشه صاف و شفاف بود مي لغزيدند و پيش مي رفتند. همه ساکت بودند... هرچه به صخره عظيمي که قلعه بر روي آن بنا شده بود نزديک تر مي شدند، ارتفاع قلعه بيشتر مي شد. فصل ششم. سکوي نه و سه چهارم ديدگاه رمان نيز مانند شاهد نامرئي، به همراه قهرمان داستان از فراز ابرها و درخت ها عبور مي کند: هري دوباره سوار نيمبوس دو هزارش شد و به پرواز در آمد. از بالا اسنيپ را ديد که دوان دوان وارد جنگل ممنوع شد. هري به دنبالش رفت. درخت هاي جنگل ممنوع تو در تو بودند و هري نمي توانست اسنيپ را ببيند. هري پرواز کنان پايين تر آمد، سر شاخه هاي درختان را کنار زد. صداي گفت و گويي را شنيد، به سمت صدا رفت و روي درخت سر به فلک کشيده اي فرود آمد. فصل سيزدهم. نيکلاس فلامل و مانند يک صحنه سينمايي، تصاوير داستان خود را نورپردازي مي کند: در سالن عمومي برج گريفندور، چند تکه چوب نيم سوخته هنوز در بخاري ديواري سالن روشن بود و در نور ضعيف آن ها مبل ها به شکل سايه هاي خميده اي در آمده بودند... فصل نهم. جدال در نيمه شب با استفاده از عنصر صدا، فضاي داستاني را تکميل مي کند: صداي پاي هاگريد را مي شنيدند که از ميان بوته هاي در هم پيچيده جنگل مي گذشت. آنها با ترس و وحشت به هم نگاه کردند تا اينکه صداي پاي هاگريد دورتر شد و ديگر صدايي جز خش خش برگ هاي خشک اطرافشان نمي آمد... زمان به کندي مي گذشت. گوششان از هميشه تيزتر شده بود... سرانجام صداي شکستن شاخه بوته ها بازگشت هاگريد را اعلام کرد. فصل پانزدهم. جنگل ممنوع حتي از خاصيت تدوين تداومي نيز در روايت استفاده مي کند: کوييرل از درد فرياد زد و سعي کرد او را از خود جدا کند... درد پيشاني هري دوباره شدت مي گرفت... نمي توانست درست جايي را ببيند. صداي کوييرل و نعره ولدرمورت را مي شنيد که مي گفت! بکشش... صداهاي ديگري را که شايد به نظرش مي آمد نيز مي شنيد که فرياد مي زدند: هري... هري... دست کوييرل از دستش جدا شد... همه جا تاريک شده بود...تاريک ... تاريک تر... از سوي ديگر، ماجراهاي رمان نيز مانند يک فيلم به هم تدوين شده اند. ربط ماجراي بعدي به پاراگراف قبلي، به واسطه عناصر تکرار شونده يا ماجرايي مشابه است. انگار داستان سکانس بندي شده و خواننده صحنه ها را بر پرده سينما مشاهده مي کند. حتي توصيف و خلق شخصيت ها نيز براساس نياز سينمايي است: هري صورت لاغر، زانوهاي کج و معوج، موهاي سياه و چشم هاي سبزي داشت. عينکش که شيشه هاي گردي داشت از صد جا شکسته بود... فصل دوم. ناپديد شدن محفظه شيشه اي خانم رولينگ تمام تلاش خود را معطوف به جلب توجه سينماگران کرده است. هر چند تمهيدات او مؤثر واقع شده است، اما فيلم ساخته شده نيز، اثر خوبي نيست. اقتباس سينمايي اولين جلد از مجموعه هري پاتر از فرط وفاداري به کتاب، مبهم و ملال آور شده است. رمان يا فيلم نامه؟   ضعف هاي ادبي يک رمان در اقتباسي خوب، مي تواند کم رنگ و داستان، به فيلمي ماندگار تبديل شود. اين اتفاق در فيلم هري پاتر و سنگ جادو نيفتاده است. اصلاً اقتباسي صورت نگرفته و فيلم ساز، بدون خلق فيلم نامه اي مستقل، از روي کتاب فيلم خود را ساخته است. همه ماجراها و شخصيت ها حضور دارند. گويي هيچ يک حاضر نشده اند به نفع ديگري از اين مهماني دست بکشد! گستردگي شخصيتها در رمان تمام و کمال در فيلم نيز تکرار شده است. حتي شبح سر بريده و گربه آقاي فيلچ هم حضور خود را دريغ نکرده اند! اصل اوليه اقتباس، - يعني فشرده سازي - ناديده گرفته شده است. تقريباً هيچ بخشي از ماجراهاي رمان( جز فصل آغاز) ناديده گرفته نشده است. در جدول ذيل روند داستاني رمان با روند داستاني فيلم مقايسه شده و مشخص مي شود حذف و تعديل به ندرت صورت گرفته است. اما از آنجا که ارتباط با هر بخشي از ماجرا مستلزم اطلاع از مقدمه و آشنايي با آن است و همه اطلاعات نيز در فيلم نامه وجود ندارد، براي بيننده اي که رمان را نخوانده، بسياري از عناصر و اجزاء گنگ و مبهم است. و معناي آن را يک سره به فضاي جادويي تبديل مي کند. در حالي که اصلاً جادويي در کار نبوده است. اين تناقض از آنجا ناشي مي شود که از پيکره هر ماجرا و شخصيتي، فقط بخشي که آن هم بدون دقت کافي انتخاب شده، براي فيلم نامه اقتباس شده است. مثلاً در آغاز فيلم، خانواده دورسلي، هري را به خانه اي متروک در جزيره اي وسط دريا مي برند تا نامه هاي دعوت به مدرسه جادوگري به او نرسد. بيننده فيلم اين علت را نمي داند و فقط شاهد استنکاف آقاي دورسلي از تحويل دادن نامه هاي جادويي به هري است. در واقع فرار عادي خانواده دورسلي، در فيلم با حضور غول آساي هاگريد به فضايي جادويي تبديل مي شود. نکته ديگر، گروه هاي چهارگانه مدرسه جادوگري است. هري و دوستانش از اينکه به گروه « اسلايترين» بروند وحشت دارند. منشاء اين وحشت در گفت و گوهاي داخل قطار بيان مي شود، اما در فيلم مکتوم مي ماند و مخاطب درک درستي از آن پيدا نمي کند. علت حسادت مالفوي، اصرار بر ورود به منطقه ممنوعه و بسياري موضوعات ديگر، حضوري ناقص و ناکارآمد در فيلم نامه دارند. همه ضعفهايي که براي رمان ذکر شد، در فيلم نامه بيشتر به چشم مي آيد. جادوي تصوير نتوانسته است دنياي جادويي رمان را دل پذير کند. در فيلم حتي خط طنز و فانتزي که عامل مهمي در جذب خواننده است، کم رنگ شده و عناصر وحشت جاي آن را گرفته است. فيلم خوب، فيلم بد   ميليونها نسخه از کتاب هاي هري پار به چهل زبان زنده دنيا، ترجمه و منتشر شده است. صدها ميليون نفر نيز اولين قسمت اين« پديده قرن بيست و يکمي» را ديده اند. هري پاتر و سنگ جادو در جذب مخاطب موفق بوده است. آمار فروش و تعداد بينندگان اين فيلم کاملاً گوياست. تماشاگري که ديگر« حضور يک ابر انسان» يا « ورود کوسه به آبهاي ساحلي» و حتي« موجود فضايي دوست داشتني» براي او تکراري شده است، به تماشاي هري پاتر و سنگ جادو مي رود و با اشتياق آن را تماشا مي کند. بنابراين همه آنچه گفته شد، برخلاف عکس العمل تماشاگران بود که نشان از فيلمي خوب و جذاب دارد! اما در واقع تناقضي در اين ميان وجود ندارد. موضوع اين است که « جادو» در عقايد خرافي و عامي مردم مغرب زمين جذابيت دارد، به گونه اي که ضعف هاي جادوگران ناشي در ساختن فيلم را هم مي پوشاند! ديگر اينکه به نظر مي رسد اگر همين روند در مورد قسمت هاي بعدي فيلم هري پاتر... به کار گرفته شود، بعيد است همچنان اقبال عامه را به دنبال داشته باشد. حتي شاهکارهاي دنباله دار سينمايي مثل پدر خوانده نيز محبوبيت قسمت هاي اوليه را نداشته اند. به علاوه اينکه، هنر اقتباس، براي ساختن فيلم هاي ماندگار و جاودان است، وگرنه فيلمهاي تجاري که پر مخاطب هم بوده اند ولي از يادها رفته اند، در تاريخ سينما فراوانند. پيوست ها:   1- اين تعبير از دکتر ليندا سيگر در کتاب فيلم نامه اقتباسي اخذ شده است.   منبع: فيلم نگار، شماره 4 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 782]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن