تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805662551




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اصطلاحات اسماعيليه در آثار ناصر خسرو (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصطلاحات اسماعيليه در آثار ناصر خسرو (1
اصطلاحات اسماعيليه در آثار ناصر خسرو (1)   نويسنده :**دکترغلام محمد طاهري مبارکه/مسعود رأفت نيا   مربي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر مجلسي چکيده   اسماعيليان همواره زندگي پنهاني داشته اند(دوران ستر). آنها به دلايل گوناگوني و از جمله پراکندگي و گستردگي در دوره هاي مختلف داراي اصطلاحات فراوان و گاه متفاوت با ديگر جاي ها و با همگي شان خود بوده اند.اين مقاله به بررسي اصطلاحاتي اسماعيليه در ديوانِ اشعارِ ناصر خسرو -حجّت جزيره خراسان - و نيز آثار منثور او پرداخته است. افزون بر واژه هايي مربوطه به «مراتب دعوت»که در بيشترشاخه هاي اين مذهب پذيرفته يا شناخته شده است، اصطلاحاتي را نيز که ممکن است مورد توافق ديگر شاخه هاي آن نباشد،و درآثارمنثور و اشعار ناصر با تأکيد و بسامد بالا آمده است؛ بررسي کرده ايم . واژه هاي کليدي: ... .مراتب دعوت، تعليم، جزيره،تأويل، خط خدا.... مقدّمه   مي دانيم که فرقه اسماعيليّه بيشترين دوران حيات مذهبي -سياسي خود را در فعاليّت هاي پنهاني به سربرده است و امامان آن به دليل حفظ تداوم نهضت،همواره زندگي نهاني داشته اند. امروزه از مجموعه اطلاعاتي که از متون منتشرشده اين فرقه در اختيار ما قرار گرفته است، دانسته ايم که اسماعيليان از اين دوران به عنوان «مستور»به معناي "پوشيدگي " و"نهاني" ياد کرده اند.(1)دليل پنهان کاري آنان و زندگي به اصطلاح" زير زميني " شان بنا به دلايل زيادي بوده است که مهمترين آنها را مي توان چنين برشمرد: 1ـ آنان همواره در ميان مردمي زندگي مي کرده اند که داراي مذهبي ديگر بوده اند و معمولاً اين مذهب، رسمي و مورد حمايت شديد حکومت ها بوده است. و اين حکومت ها که بيشتر وابسته به حمايت و پشتيباني عميق عبّاسيان يعني دشمنان قسم خورده فاطميان بوده اند،باعث تحريک مردم و شوراندن آنها عليه پيروان اين فرقه مي شدند. 2ـ اصول عقايد آنان مورد انتقاد شديد علماي فرقه هاي ديگر اسلامي بوده است به طوري که آنان همواره فرقه اي "ضاله"شمرده شده اند . 3ـ فعاليّت هاي آنان صرفاً تبليغي و مذهبي نبوده است بلکه عمدتاً آنان به دنبال اهداف سياسي بوده اند و براي همين شاخه نظامي بسيار قوي براي غلبه بر دشمنان تشکيل داده بودند . 4ـ ...براي همين هم مسکن و مأواي آنان در دل قلعه هايي بر سر کوهساران قرار داشته است، پناهگاه هاي امني در مناطق صعب العبورکوهستاني؛آنان را از دشمن حفظ مي کرد. اين پنهان بودن و پنهان ماندن در ابعاد گوناگوني در اعتقاد و عرصه هاي ديگر زندگي آنان نيزجلوه گر شده است. يکي از جلوه هاي تأثير اين نوع زندگي مخفي، سخن گفتن به رمز و مثل و نيز وجود اصطلاحات خاصّي است که در ميان اين فرقه رواج داشته و در مواردي اين اصطلاحات در مناطق تحت نفوذآنان مانند:ايران،بحرين، شام، عراق، افريقا،يمن، لبنان و شبه قاره هند با همديگر فرق مي کند و نيز در طول تاريخ حيات اين فرقه نيز در مواردي اين اصطلاحات معناي ديگري يافته و يا دگرگون شده است. اين موارد به تشتّت و پراکندگي بيشتري در فهم بهتر اين مذهب در ادوار مختلف تاريخ انجاميده است . 5ـ گستردگي تشکيلات آنان که در دوره مستنصر،خليفه فاطمي، شامل 12بخش جغرافيايي در جهان اسلام آن روز بوده و فاصله اين بخشها و نيز پنهان کاري آنان که شايد تنها با تشکيلات ما در ارتباط بوده اند و دليل آن هم روشن است که کشف و يا از هم پاشيدگي يکي از بخش ها به وسيله دشمنان آنان،باعث آسيب ديدن جاهاي ديگر نشود . 6ـ آنان که در مورد اين جنبش مطالعه کرده اند به بخشي از منابع دسترسي داشته اند و حتّي گاه ده ها سال تکيه و مطالعه بر روي يک منبع، محور و مرکز کار پژوهشگران بوده است.نتيجه آن،چنين شده است که در هر دوره و مقطعي نظر يک پژوهشگر ملاک و معيار بوده است . 7ـ منابعي که در اختيار پژوهشگران بوده است ، اطّلاعات کم و بيش مغرضانه دشمنان اين فرقه است، و آنان مجالي را براي ارايه نظريّات خود به طور گسترده در طول تاريخ تا سال هاي اخير نيافته بودند، پس ملاک قضاوت بيشتر منابع، دشمنان آنان بوده نه نويسندگان و متفکران اسماعيليّه . 8ـ درون گرايي خود جنبش، که باعث شده اسرار و اعتقادات آنان نه تنها براي دشمنان که براي بخش عظيمي از طرفداران خود نيز پنهان بماند و مي دانيم که اسماعيليان اسرار جنبش را بسته به درجه مبلّغ ديني در اختيار او مي گذاشتند . در نتيجه اطّلاعات يک مأذون با يک داعي و ..فرق مي کرد.و اين مسأله يعني طبقه بندي نظرات مراتب اسماعيليّه تاکنون تدوين نشده است(با توجه به ادوار تاريخي و سير عقايد اين فرقه). 9ـ تناقض در ميان مآخذ خود اسماعيليان، که علّت آن بعد از مرگ مستنصر در ميان دوشاخه اصلي يعني نزايه و مستعلويه شدّت يافته بود و هر کدام از آنان نظرات خود را بر حق تر مي دانستند . اين تناقض، در بين داعيان و امامان اين فرقه ها در دوران مختلف نيز وجود دارد. 10ـ جنگ قدرت در درون فرقه که گاه به برداشت هاي گوناگوني از مباني فکري جهت کوبيدن طرف مقابل و بهره برداري از آن منجر شده است و نيز وجود دو دوره "ستر"و فعاليّت آشکار و مهم تر از همه، قدرتهاي محلّي که گاه با شاخه اصلي مخالفت مي کردند، نمونه اش اسماعيليان"بحرين"هستند . 11ـ اهل فن و پژوهشگران، بيشتر نوشته هاي خود را بر مبناي يکي از مآخذ اهل سنّت و يا شيعه اماميه يا ..نوشته اند؛ در نتيجه پژوهش جامع و کاملي هنوز هم به عنوان مرجع مورد اعتماد کمتر وجود دارد . 12ـ نظريات متفاوت و گاه جسورانه آنان از تفسير قرآن و احکام الهي و واجبات فروع دين و تأويل و رمز و مَثَل که خود اين تفسيرها و تأويل ها درجه بندي شده است واين درجه بندي باعث سردرگمي دوستان و دشمنان آنها شده است . 13ـ.... پس درست به همين دلايل است که ما به بررسي اصطلاحات ويژه اسماعيليّه در ديوان شعرِ ناصرِ خسرو مي پردازيم، چرا که اين گامِ بسيار کوچک مي تواند مواد و مصالحي را دراختيار پژوهندگاني قرار دهد که مي خواهند مطالعات گسترده تري را براي شناخت دقيق تراين فرقه انجام دهند و بتوانند : 1.اصطلاحات قديم و جديد تر را درباره يک موضوع با توجه به ادوار تاريخي مقايسه کنند . 2.اصطلاحات را در محيط هاي جغرافيايي محل نفوذ آنان جمع آوري و دسته بندي کنند. 3.تفاوت اين اصطلاحات را در بين داعيان و حجّت ها و..اين فرقه بشناسند. مراتب دعوت   پس بنا به همه موارد فوق، ابتدا به سراغ دعوت اسماعيليان مي رويم تا ببينيم ناصر خسرو سلسله مراتب را چگونه آورده است و سازماندهي اسماعيليان چگونه بوده است؟اما قبل از آن، ذکر يک نکته ضروري است و آن اين است که ناصر خسرو هرگز نامي از اسماعيليان نياورده است و در تمامي ديوان شعرش به اسماعيل و ديگر امامان اسماعيلي غير ازمستنصر اشاره نکرده است امّا "اسماعيليّه "را و مذهب فاطمي را اين گونه آورده: 1ـ از اين مذهب به عنوان "درخت" و "شجر"ياد کرده است؛ مانند:   تا بارآن درخت مبارک بخورده ام گشته ست با قرار دل بي قرار من او درقصيده 140ديوانش 299-13، از فرقه اسماعيليّه با نام :خرما بني که شاخش در آسمان است؛ سخن گفته است: خرما بني بديدم شاخش در آسمان بر وي نثار کرده خرد کردگار من با بيم و نااميد به سختي زي او شدم زوبختيار گشتم و شد بخت يار من گفتم به راه جهل همي توشه بايدم گفتا ترا بس است يکي شاخسارِ من (299ب10-8) او بار ديگر، دست مستنصر را دست "نبي"مي خواند و از مذهب اسماعيليّه به عنوان "شجر عالي پر سايه مثمر"ياد مي کند و مي گويد که المؤيد ،داعي معروف: دستم به کف دست نبي داد به بيعت زير شجر عالي پر سايه مثمَر (513-12) 2ـ علم دعوت = دين اسماعيليّه   و نيز کتاب دعوت: هر سال يکي کتاب دعوت به اطراف جهان همي فرستم (221-17) 3ـ از مذهب اسماعليّه با عنوان "بهشت"، امّت مستنصر و...ياد کرده است .وقتي که به قاهره مي رود"المؤيد"به او مي گويدکه:   اين چرخ برين است پر از اخترِ عالي لابل که بهشتت پر از پيکرِ دلبر (115-9) که منظور از "چرخ برين" و "بهشت"مذهب اسماعيليه و "اختر عالي"داعيان اسماعيليه هستند. و نيز : مستنصري معاني و حکمت به نظم و نثر بر امّتت که خواند الا که حجّتش ؟ (181-13) (ر.ک :تاريخ و عقايد اسماعليّان ،دکتر فرهاد دفتري،صص169-109) 1ـ اصطلاحات مراتب دعوت اکنون مراتب تشکيلات اسماعليّه را از پايين به بالا تعريف مي کنيم و سپس در شعر ناصر،برسي خواهيم کرد . 1ـ مستجيب، کسي که تازه به اين مذهب گرايش پيدا کرده است و دعوت اين مذهب را اجابت کرده (نودين). 2ـ مأذون، مرتبه اي بالاتر از متسجيب و آن کسي است که اذن و اجازه يافته که نه تنها کاملاً به مذهب وارد شود، بلکه ديگران را نيز مي تواند به اين فرقه فراخواند. مأذون، در واقع تحت نظر داعي فعاليّت مي کند و دستيار اوست . 3ـ داعي، کسي است که مراتبي را طي کرده است تا به عنوان نماينده دعوت اسماعليّه رسيده است. او مبلّغي است که وظيفه اش ، نشردعوت به اين مذهب مي باشد،داعي، سرپرست ورهبر چند مأذون است و خود نيز زير نظر حجّت فعاليت مي کند،گفته شده که هر 30نفرداعي تحت نظر يک حجّت قرار داشته است. 4ـ حجّت آن گونه که ناصرِ خسرو مي گويد؛حجّت ،نماينده تام الاختيار امام است که تعداد حجّت ها 12نفر بوده است که هر کدام از آنان در يک منطقه جغرافيايي خاصّي فعاليّت مي کرده اند که به آن منطقه"جزيره"گفته مي شود. 5ـ امام، رهبر مذهب اسماعيليّه در هر دوره اي را "امام"مي گويند. علم تأويل و استنباط از تنزيل نزد امام است،او فرمانده و رهبر بي چون و چراي فرقه است. در شعر ناصر خسرو"امام" مستنصر و خليفه فاطمي است . 6ـ اساس،که به او وصي و نيز صامت هم مي گويند،مفسّر و تأويل کننده معناي باطني قرآن است. و جانشين پيامبر ناطق. در شعرِ ناصر خسرو و طبق اعتقادات اين فرقه "اساس"حضرت علي (ع)است. علي مان اساس است و جعفر امام نه چون تو ز دشتِ علي جعفريم (505،ب16) 7ـ ناطق يا رسول که پيامبر اکرم (ص)است و خزينه علم الهي است (1) البته اين اصطلاحات همان گونه که گفتيم همه جا يکسان نيست. حميد الدّين کرماني و بعضي ديگر از اسماعيليّه اصطلاح"باب"را هم که بر رئيس اداري دعوت در زمان فاطميان اطلاق مي شده است ،آورده اند (ناصر بجاي آن دربان گفته است در قصيده 242ديوان)اين مرتبه بعد از امام قرار دارد. و گويا رابط بين امام و حجّت بوده است. حميد الدّين کرماني مراتب هفت گانه دعوت را بدين ترتيب ذکر مي کند:ناطق، اساس، امام، باب، حجّت، داعي،مأذون، وداعي را به داعي بلاغ و داعي مطلق وداعي محدود و همچنين مأذون را به مأذون مطلق و مأذون محدود تقسيم مي کند(2)و ناصر خسرو گويد: مردم را اندر مراتب دعوت نيز هفت منزلت است از رسول و وصّي و امام و حجّت و داعي و مأذون و مستجيب(3). و نيز "قاضي نعمان در "الرسالة المذهبة"مراتب دعوت را بدين ترتيب ياد مي کند: مؤمن، داعي، حجّت ، امام ،اساس ، ناطق ،وسائط روحاني ،باري سبحانه(4)ظاهراً پيروان حسن صباح براي مراتب و درجات، اصطلاحات ديگري داشته اند؛ مانند:رفيق، لاصق و فدائي و غيره...و به جاي "جزيره"نيز "بحر"مي گفته اند "و دروزيان"اصطلاحات خاصي داشته اند مانند جناح،مکاسر،تالي، متمّم ، و...(5)حال اجازه بدهيد که در ذيل هر اصطلاح مطالب را از آثار ناصر خسرو بياوريم: 1-1مستجيب   ناصر اگر چه در آثار منثورش از مستجيب نام برده ولي تا آنجا که نگارنده مي داند در شعرش اين واژه را به کار نبرده است . 2-1مأذون   ناصر در شعري به افرادي که تحت هدايت او هستند،"مأذون"خطاب کرده است. مرا گر ملک مأذون نيست شايد که افزونم زمأمون هست مأذون (145-25) اومعتقد است که اگر "سقراط"مأذون او شود،يعني تحت تعليم او قرار گيرد بر حکيمان ديگر فخر خواهد جست: فخر جويد بر حکيمان جاني سقراطِ بزرگ گر تو اي حجّت مرو را پيش خود مأذون کني (27-8) او معتقد است به جاي مبلّغان اسماعيليّه ، اکنون ديو؛يعني عبّاسيان درخراسان به مأذوني ايستاده است. چون بر سر ديوان بگرفت سر منبر هريکي ديو باستاد به مأذوني (367-23) و خطاب به دشمنان مي گويد: نيست قوي زي تو قول و حجت حجّت چون عدوي حجّتي و داعي ومأذون (492-3) اگرمأذون علم بياموزد"داعي "مي شود: شاگرد اهل علم شوي به زان کاکنون رهيّ و چاکر خاتوني مردم شوي به علم چو مأذون کو داعي شود به علم زمأذوني (382-16و15) وي در شعرش،تأويل را علمي مي داند که اندر ميان حجّت و مأذون است و راز آن را کسي مي فهمد که علم دعوت =دين اسماعيليه را بداند: تأويل حق در شب ترسائي شمع و چراغ عيسي و شمعونست اين علم را قرار گه و گشتن اندر ميان حجّت و مأذونست اين راز را درست کسي داند کِش دل به علم دعوت مشحونست (257ابيات 25-23) 1-3داعي   او از مرتبه علاوه بر ص492 -ب3 ونيز، ص382 ب 15و16که در "مأذون "ديديم بارها از داعي ياد کرده است. او يک بار از داعي الدعاة مصر يعني المؤيد شيرازي تحت عنوان "داعي من"ياد کرده است . پيش داعي من امروز چو افسانه است حکمت ثابت بن قره حرّاني (437-7) و نيز،همان گونه که در پيش گفتيم هنگامي که المؤيد به او مي گويد، که اينجا يعني در قاهره: اين چرخ برين است پر از اختر عالي لابل که بهشتست پراز پيکر دلبر (511-9) منظور از "اختر عالي" و "پيکر دلبر" داعيان هستند. او در ابيات ديگري نيز از داعيان به "اختر ازهر"تعبير کرده است . ازخاک مرا برفلک آورد جهاندار يک برج مرا داد پراز اختر ازهر (513-10) منظور او از برج،علاوه بر اشاره داشتن به بروج دوازده گانه فلکي چيز ديگري است و آن "جزيره"مي باشد که "دوازده"بوده است و رئيس هر جزيره حجّت و حجّت نيز رهبري گروهي از مبلّغان را به عنوان "داعي"به دست داشته است، پس برجي که پر از اختر ازهر است يعني جزيره هايي که پراز"داعي"است . پي نوشت ها:   1.(ر.ک :کتاب خوان الاخوان،ص17به بعد) 2.راحه العقول ص138. 3.جامع الحکمتين ص110نک:به نقل از ص 254تحليل اشعار ناصر خسرو، دکتر مهدي محقق). 4.خمس رسائل اسماعيليه،ص73،به نقل از تحليل اشعار ناصر خسرو،ص128. 5.نک:مقدمه تقي زاده بر ديوان ناصر خسرو به تصحيح تقوي. استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر مجلسي **   منبع:نشريه پايگاه نور،شماره14 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 707]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن