واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بن هکت مترجم: حميدرضا شهبازي بن هکت، فيلمنامه نويس، کارگردان، تهيه کننده، نمايشنامه نويس و رمان نويس آمريکايي، يکي از فعال ترين چهره هاي هاليوود بود که نامش بيش از هفتاد بار در عنوان بندي فيلم ها ديده شد. در مقام يک داستان گوي فعال سي و پنج کتاب نوشت و خالق فيلمنامه ها و نمايشنامه هايي بود که هر يک در زمان خود بکر و سرگرم کننده بودند. از جمله آن ها مي توان به صفحه اول (که همراه چارلز مک آرتور نوشته شد) و با عنوان دستيار همه کاره او جلو دوربين رفت)، قرن بيستم، دنياي تبهکاران، بدنام، بعضي ها داغشو دوست دارن (1939، که بعدها بيلي وايلدر نيز به همين نام فيلمنامه اي نوشت) و رذل اشاره کرد. هکت که حاصل ازدواج يک يهودي و يک روسي بود، در نيويورک متولد شد. بعدها خانواده او را به راسين، ايالت ويسکانسين سفر کردند و او در همان جا به دبيرستان رفت. هکت در سن دوازده سالگي براي مدت کوتاهي در يک سيرک به آکروبات بازي مشغول بود. چندي از ورود او به دانشگاه ويسکانسين نگذشته بود که به شيکاگو رفت و در آن جا به عنوان يک گزارشگر در مجله شيکاگو و روزنامه شيکاگو ديلي نيوز مشغول به کار شد. او همچنين در مجلات ادبي نظير ليتل ريويو نيز فعاليت مي کرد. پس از جنگ جهاني اول او از سوي مجله شيکاگو ديلي نيوز به برلين فرستاده شد تا گزارشگر جنبش انقلابي باشد. حوادث اين دوران دستمايه خوبي براي نوشتن اولين رمان او يعني اريک دورن (1921) شد. چندي بعد مقالات او در روزنامه شيکاگو ديلي نيوز با نام صد و يک بعد از ظهر در شيکاگو در قالب يک کتاب جمع آوري شد و سبب شهرت او گشت. اوايل دهه 1920 بود که او توانايي خود را در عرصه ادبيات تحت عناوين گزارشگر، مقاله نويس، نويسنده داستان کوتاه و رمان به اثبات رساند. هکت روزنامه شيکاگو را ترک کرد تا در سال 1923 روزنامه خودش يعني شيکاگو ليترري تايمز را راه اندازي کند. مخارج روزنامه پس از دو سال جيب او را خالي کرد و مجبور شد به نيويورک برود، تلگرافي از سوي هرمان منکيه ويچ پاي هکت را به هاليوود باز کرد. از اين به بعد هکت وقت خود را بين اشتغالات سينمايي اش و نيويورک تقسيم کرد. در دهه هاي 1930 و 1940، هکت در هاليوود فيلنامه هاي خود را اغلب با همراهي دوست نزديکش، چارلز مک آرتور نوشت. همکاري اين دو باعث خلق آثاري نظير موزيکال «جامبو» (که موسيقي آن از ريچارد راجر و ترانه آن از لورنزهارت بود)، «خانم ها و آقايان»، «تفريح براي آزاد بودن» و «آواز قو» شد. اين زوج هنري در سال 1935 به خاطر فيلم رذل عنوان نامزدي جايزه اسکار را کسب کردند. جداي از اين، هکت در سال 1927 يک جايزه اسکار را به تنهايي و به خاطر فيلمنامه دنياي تبهکاران به خانه برده بود. در سال 1957 زندگينامه اي که هکت درباره دوستش، چارلز مک آرتور نوشته بود، با نام چارلي منتشر شد. در فيلمنامه فرشتگان بر فراز برادوي (1940) هکت ديدگاه خود را درباره جنگ اروپا منعکس کرد. در جايي از اين فيلمنامه داگلاس فيربنکس مي پرسد: «چه بلايي سر لهستاني ها، فنلاندي ها و آلماني ها اومد؟ بيچاره ها نتونستن پيروز شن...» و ريتا هيورث در جواب مي گويد: «چرا، به زودي مي شن». همکاري هکت با آلفرد هيچکاک از فيلم خبرنگار خارجي (1940) آغاز شد. هر چند تام هکت در عنوان بندي نيامد. در آن زمان (هيجده ماه قبل از درگيرشدن آمريکا در جنگ) وقتي از هيچکاک درباره حال و هواي ضد نازيستي فيلم پرسيده شد، او هکت و والتر واگنر را مسئول اين موضع گيري معرفي کرد. فيلمنامه طلسم شده (1945) براساس رمان خانه دکتر ادوارد اثر فرانسيس بيدينگ نوشته شد. در جريان نوشتن فيلمنامه هيچ قسمتي از رمان حذف نشد، مگر قسمتي که فرد تبهکار مدير پناهگاه از آب درمي آيد، در حالي که او حقيقتاً آدم ديوانه اي است. سالوادور دالي، نقاش نابغه اسپانيايي نيز سبب پديدآمدن سکانس هايي رؤيايي شد. فيلمنامه بعدي هکت، بدنام (1946) بود که تقريباً با همان تيم قبلي ساخته شد. يعني ديويد اوسلزنيک در مقام تهيه کننده، بن هکت به عنوان فيلمنامه نويس و بازيگري اينگريد برگمن. فيلمنامه بدنام براساس داستاني از ساتردي ايونينگ پست با نام «نواي شعله» نوشته شد. البته اين داستان کوتاه توسط هکت و هيچکاک بسط داده شد. هکت فيلمنامه هاي زيادي را بازنويسي کرد، بدون اين که نامي از او برده شود. يکي از اين فيلمنامه ها پرونده پارادين (1948) بود. هيچکاک خيلي مشتاق بود تا مسئوليت نوشتن فيلمنامه بيگانگان در قطار را به هکت واگذار کند، اما او مشغول نوشتن فيلمنامه ديگري بود و هيچکاک مجبور شد يکي از دستياران هکت با نام چنزي اورماند را استخدام کند تا به همراه ريموند چندلر اين فيلمنامه را بنويسند. هکت در عرصه سياست نيز فردي فعال بود. موضع گيري او در برابر سياست انگلستان در فلسطين سبب شد تا اسم او از عنوان بندي فيلم هايي که در انگلستان نمايش داده مي شد، حذف گردد. آن ها براي مخدوش کردن بيش تر چهره هکت به کساني که به طور غيرقانوني مهاجرت مي کردند، مارک بن هکت مي زدند. در فيلمنامه راهنمايي براي آدم مسحور شده هکت با بي پروايي هرچه تمامتر عقايد خود را بازگو مي کند و دشمنان زيادي براي خود مي تراشد. بعدها، در کتابي با نام پيمان شکني از مرگ رؤياي صهيونيسم در ذهنش خبر مي دهد. در اين رمان به ماجراي محاکمه دکتر رادولف کاستنر پرداخته مي شود. در اين جريان او را به آدمفروشي متهم مي کنند. هکت دوبار ازدواج کرد. ازدواج اول در سال 1915 و ازدواج دوم در سال 1925. جني دختري که حاصل ازدواج دوم او بود، از سن هشت سالگي موفقيت هايي را در عرصه بازيگري به دست آورد. هکت در سال 1964 و هنگامي که مشغول نوشتن فيلمنامه کازينو رويال (1967) بود، از دنيا مي رود. از آثاري که هکت امتياز آن را به نويسندگان ديگر داد، مي توان به اين فيلم ها اشاره کرد: ملکه کريستينا، بر باد رفته، خبرنگار خارجي، ياغي، قايق نجات، گيلدا، پرونده پارادين، طناب و تعطيلي رومي. هاوکس داستان «ياغي» را از هکت خريد و با همکاري جولز فورتمن آن را به فيلمنامه تبديل کرد. اين فيلم توسط هاوارد هيوز کارگرداني شد و بازيگران آن جين راسل و جک بوتل بودند. مجموعه اي از آثار بن هکت شامل فيلمنامه ها، رمان ها و کتب غيرداستاني: کلاه شگفت انگيز (1916، به همراه کي. اس. گودمن، سال انتشار 1920)، قهرمان سانتاماريا (1917، به همراه کي. اس. گودمن، سال انتشار 1920)، زهردهنده بزرگ (1918، به همراه بودنهايم)، خودپسند (1920، سال انتشار 1925)، دست شيوا (1920، به همراه کي. اس. گودمن)، اريک دورن (1921)، Fantazius mallare (1922)، دهانه اژدر (1922)، هزار و يک بعد از ظهر در شيکاگو (1922)، خنجر فلورنتين (1923)، قصه هاي خيابان هاي شيکاگو (1924)، سلطنت شيطان (1924)، Humpty dumpty (1924)، Cutie, a warm mamma (1924، به همراه ام بودنهايم)، لک لک (1925)، گردن هاي شکسته (1926)، کونت بروگا (1926)، گناه ناخوشايند و قصه هاي ديگر درباره هوسبازي (1927)، جاز و قصه هاي ديگر از عشق هاي نوپا (1927)، دنياي تبهکاران (1927، فيلمنامه)، پلنگ آدامخوار (1927)، صفحه اول (1928، به همراه چارلز مک آرتور، نمايشنامه، چندين بار دستمايه فيلم شده است)، گابوي بزرگ (1929)، مهمانخانه ريور (1930، فيلمنامه)، باغ اهريمني (1931، فيلمنامه)، يهودي عاشق (1931)، قهرماني از دوردست (1931)، صورت زخمي (1932، فيلمنامه)، The Great Magoo (1932، سال انتشار 1933)، توپاز (1933، فيلمنامه اي بر اساس نمايشنامه مارسل پانيول)، طرح زندگي (1933، فيلمنامه اي براساس نمايشنامه ان. کوارد)، خدا را شکر، من يک ولگردم! (1933)، قرن بيستم (1934، نمايشنامه، به همراه چالرز مک آرتور، به فيلم هم تبديل شده)، جنايت بدون انگيزه (1934، فيلمنامه)، زنده باد ويلا! (1934، فيلمنامه)، رذل (1935، براساس نمايشنامه تمام چيزهايي که او دوست داشت)، ساحل بربر (1935، فيلمنامه)، خون بازيگر (1936)، Soak Rich (1936، فيلمنامه)، هيچ چيز مقدس نيست (1937، فيلمنامه)، گونگادين (1939، فيلمنامه، براساس شعري از روديارد کيپلينگ)، بلندي هاي بادخيز (1939، فيلمنامه، به همراه چارلز مک آرتور براساس رمان اميلي برونته)، اين يک دنياي شگفت انگيز است (1939، فيلمنامه)، خانم ها و آقايان (1939، به همراه چالرز آرتور)، بعضي ها داغشو دوست دارن (1939)، کتاب معجزات (1939) دستيار همه کاره او (1940، نمايشنامه اريژينال صفحه اول)، فرشتگان بر فراز برادوي (1940)، تفريح براي آزاد بودن (1941، فيلمنامه)، هزار و يک بعد از ظهر در نيويورک (1941)، سوسن برّي (1942)، دختر چيني (1942)، قوي سياه (1942)، معجزه در باران (1943)، بزرگداشتي براي گالانتري (1943)، I hate Acrops! (1944، در سال 1946 با عنوان «اسرار هاليوود» نمايش داده شد)، راهنمايي براي آدم مسحور شده (1944)، مرد معمولي (1944)، داستان هاي مدرن (1945)، Watch tower over tomorrow (1945، فيلمنامه)، طلسم شده (1945)، روشنايي رُز (1946، فيلمنامه)، A flag is Born (1946، فيلمنامه)، بدنام (1946، فيلمنامه، الهام گرفته شده از داستان «نواي شعله» نوشته جان تينتور)، نامه هايي از بوهم (1946)، اسب صورتي را بتازان (1947، فيلمنامه)، عشقبازي هاي شوهرش (1947 فيلمنامه)، گربه اي که از داستان بيرون پريد (1947)، معجزه ناقوس ها (1948)، گرداب (1950، فيلمنامه)، بازيگران و گناه (1951، فيلمنامه)، مسخره بازي (1952، فيلمنامه)، بچه قرن (1954)،The iron petticoat (1956)، چارلي، زندگي و دوران عجيب و غريب چارلز مک آرتور (1957)، وداع با اسلحه (1957، فيلمنامه)، افسانه گمشدگان (1957، فيلمنامه)، روح پليدي که به غرب قدم گذاشت (1958، فيلمنامه براساس بوسه مرگ)، سيمون (1958، فيلمنامه از برکت و ال فوچواگز)، وينکلبرگ (1958)، ملکه اي از فضاي خارجي (1958، فيلمنامه)، هوسران (1959)، گنج هکت (1959)، پيمان شکني (1961)، جامبو (1962، فيلمنامه اي براساس يک نمايشنامه)، GAILY، GAILY (1963)، مجري بزرگ (1964، فيلمنامه)و در ميانه مرگ (1964). منبع: ماهنامه فيلم نگار شماره 15 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]