تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 21 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814944296




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستايفسكي در جزيره


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستايفسكي در جزيره
داستايفسكي در جزيره   نويسنده:حميد گرشاسبي   در طول سريال از كتاب‌ها و نويسندگان بزرگي نام برده مي‌شود كه خالقان لاست به آنها ارجاع داده‌اند  

گمشدگان يك سريال خوش‌رنگ و لعاب عامه‌پسند است كه البته نه براي مخاطب پايين‌دستي جامعه بلكه براي طبقات متوسط فرهنگي هدف‌گذاري شده است. گمشدگان را مي‌توان از زواياي مختلفي بررسي كرد. اين سريال يك دايرهًْ‌المعارف فرهنگي و بصري است كه سرشار از نشانه‌ها، نمادها و ارجاعات فرهنگي به ادبيات و سينماست. پيوندي كه سريال ميان درونمايه و عناصر متني‌اش با مؤلفه‌هاي فرهنگي فرامتني برقرار مي‌كند، با پيشرفت داستان رفته‌رفته كاركردي معنادار و تأويل‌پذير پيدا مي‌كند. البته هيچ عجيب نيست كه در سريالي با مضمون و ساختار گمشدگان به كتاب‌هايي مثل «آليس در سرزمين عجايب» (لوئيس كارول) يا «جزيره اسرارآميز» (ژول ورن) اشاره شود اما ارجاع دادن بينندگان به آثار كلاسيك و عميق مانند «برادران كارامازوف» (فئودور داستايفسكي) يا «موش‌ها و آدم‌ها» (جان اشتاين‌بك) بيننده را تشويق مي‌كند كه دنبال تأويلي مفهومي براي اين اشارات بگردد و در لايه‌هاي زيرين داستان، تفكر كند. گذشته از انجيل‌ها و قرآن‌كريم كه در طول فصول گمشدگان چندبار با احترام مورد اشاره قرار مي‌گيرند، ارجاعات بصري فيلمنامه در پاره‌اي از موارد جزء شخصيت‌پردازي محسوب مي‌شوند و در برخي موارد وظيفه انتقال معنا را برعهده مي‌گيرند يا كاربردي كنايي دارند؛ مثلاً وقتي بن در اتاقي در دريچه گير افتاده يا درحقيقت اسير دوستان جك شده، جان‌لاك كتاب برادران كارامازوف را به او مي‌دهد تا بخواند. شخصيت بن، در فيلمنامه دو خصيصه اصلي دارد: دروغ و خيانت. باتوجه به ديالوگ‌هاي دوپهلوي بن شايد كتاب داستايفسكي را به اين نيّت به او مي‌دهند كه قدري معنوي‌تر و درستكارتر شود. اما او از كتاب استقبال نمي‌كند. در اينجا اين ارجاع فيلمنامه كاركرد شخصيت‌پردازي دارد؛ يعني با قسمت پنهاني شخصيت بن اين گونه آشنا مي‌شويم كه او ميانه‌اي با كتاب معنوي، پالاينده، تأويل‌پذير و انسان‌شناسانه عظيمي مثل برادران كارمازوف ندارد بلكه دنبال يك نوول سطحي از استيفن كينگ مي‌گردد. وقتي ساوير به جان‌لاك مي‌گويد: بروتوس تو هم؟!»، درواقع دارد به يك واقعه مشهور تاريخي و يك نقل‌قول معروف از شكسپير ارجاع مي‌دهد كه براي بيننده هم آشناست و كنايه پنهان در كلام را به خوبي دريافت مي‌كند. بروتوس پسرخوانده محبوب ژول سزار است كه وقتي سزار را در سنا ترور كردند، ضربه‌اي به او وارد آورد و سزار باحيرت و تأسف آن ديالوگ معروف را به زبان آورد. ويليام شكسپير در نمايشنامه ژوليوس سزار اين ديالوگ را به كار برده و از آن معناي خيانت ناجوانمردانه ازسوي نزديك‌ترين افراد افاده مي‌شود؛ چراكه بروتوس بيش از هر انسان ديگري مديون محبت‌هاي سزار بود و سزار از هركسي انتظار دشمني داشت جز همين پسرخوانده عزيز كرده‌اش. البته در گمشدگان اين نقل‌قول، بار كنايي و طنزآميزي دارد و سويه فرهنگي و مذهبي شخصيت لاك را نيز آشكار مي‌كند. ساوير در زندان كتاب موش‌ها و آدم‌ها را مي‌خواند و بن از اين كتاب نقل‌قول مي‌آورد. جان اشتاين‌بك پيش از آنكه پخته‌ترين و كامل‌ترين رمانش يعني «شرق بهشت» را بنويسد، موش‌ها و آدم‌ها را براي كاوشي در روحيات فردي و تنهايي رواني آدم‌ها نوشته بود. ارجاع شخصيت‌هاي گمشدگان به اين رمان معروف، يكي از دلالت‌هاي معنايي سريال در حوزه روان‌شناسي است و بر تعريف كلّي مفهوم تنهايي در كتاب تأكيد دارد. يكي از شخصيت‌هاي اصلي گمشدگان دزموند است؛ شخصيتي ساده و دلنشين كه لهجه اسكاتلندي دارد و قرار است نوعي كمدي لطيف در رفتارش وجود داشته باشد. شخصيت دزموند قرينه يا معادل شخصيت بيلي پيلگريم در رمان «سلاخ‌خانه شماره پنج» (كورت ونه‌گات) است كه البته اين مشابهت شامل لهجه و خصوصيات فردي نمي‌شود. دزموند و بيلي پيگلريم ازجهت عناصر بيوگرافيك و تجربه‌هاي زيستي معادل يكديگر هستند. هردو در محيط‌هاي نظامي حضور داشته‌اند و هردو تجربه‌اي به نام «كنده شدن از زمان» را پشت سر گذشته‌اند. درزموند توانايي ديدن آينده را دارد و در تقابل با يكي ديگر از شخصيت‌هاي گمشدگان يعني پنه‌لوپه، فرازهايي از اوديسه هومر را نيز در قالب درام بروز مي‌دهد. برخي از ارجاعات گمشدگان كاركرد طنز و كنايه دارند؛ مثلاً جايي‌كه زوج جوان درباره هيولاي جزيره صحبت مي‌كنند و زن ميان هيولا و دايناسور مشابهت قائل مي‌شود، مرد با تسمخر او را دست مي‌اندازد كه «اينجا ژوراسيك پارك نيست!». ژوراسيك پارك، رماني تخيّلي و هيجان‌انگيز نوشته مايكل كرايتون است كه استيون اسپيلبرگ آن را به فيلم تبديل كرده است. فيلم ژوراسيك پارك مانند خود رمان يكي از پرفروش‌ترين محصولات صنعت سرگرمي آمريكا شد و نگرشي تازه به دنياي ماقبل تاريخي دايناسورها ايجاد كرد. اين ديالوگ در گمشدگان به تفاوت ماهوي جهان تخيّل و جهان واقعيت اشاره دارد. مرد مي‌خواهد ذهن زنانه همراهش را از فانتزي كردن واقعيت‌هاي عيني پرهيز دهد و واقعيت موجود را همان‌طور كه هست به رخش بكشد. واقعيت گم شدن در جزيره متروك، نه به زيبايي و خيال‌انگيزي يك فانتزي اسپيلبريگي است و نه مي‌توان آن را با خيالات، زيبا و قابل‌تحمل كرد. دنياي گمشدگان بيش از هرچيزي با فضاي «جزيره اسرارآميزن ژول ورن مشابهت دارد. در آن كتاب نيز عده‌اي به طور اتفاقي وارد يك جزيره متروك شده و درنهايت متوجه حضور نيرويي مقتدر و مسلّط در جزيره مي‌شوند. اين شخصيت كه كاپيتان نمو نام دارد، از دور مراقب تمام حركات اين افراد است و در پايان ماجرا نيز به رهايي آنان از جزيره كمك مي‌كند. هيولاي گمشدگان شباهت زيادي با كاپيتان نمو دارد؛ موجود مرموزي كه ماهيتي پنهان دارد و در طول داستان با تأثيراتي كه روي ساكنان جزيره مي‌گذارد باعث تغيير وضعيت آنان مي‌شود. بعضي از اشاراتي كه در گمشدگان به آثار و مفاهيم ادبي مي‌شود، براي عموم مخاطبان قابل‌فهم نيست اما خيلي از اين اشارات نيز براي مخاطب عام آشنا و قابل‌درك است. خود فيلمنامه اصرار دارد كه بيننده را به كتاب‌ها و مضامين آشنا ارجاع دهد تا مفهوم كنايي نهفته در اشارات توسط عموم بينندگان دريافت شود ولي گاهي اشارت مفهومي داستان قدري پيچيده يا غيرعمومي به نظر مي‌رسد؛ مثلاً در قسمت‌هاي مختلفي از سريال به اوديسه هومر كه يكي از متون كلاسيك و سنگين ادبيات يونان است، اشاره مي‌شود و اين اشاره كم‌كم به يك تم تكرارشونده تبديل مي‌شود. البته تقريباً همه بينندگان تلويزيوني با حماسه اوديسه آشنايي دارند اما شايد عده خاصي از بينندگان آن‌قدر فرهيخته و كتابخوان باشند كه از وجوه اسطوره‌شناختي اوديسه و دلالت‌هاي معنايي آن آگاهي داشته باشند. درمقابل نويسنده‌اي مثل استيفن كينگ در دنياي ادبيات و بخصوص ادبيات آمريكايي و فرهنگ پالپ‌فيكشن، به قدري مشهور است كه با كوچك‌ترين اشاره‌اي به آثار او، ذهن بيننده به سمت مفهوم موردنظر سوق پيدا مي‌كند و منظور فيلمنامه‌نويسان سريال را به سرعت دريافت مي‌كند.مخاطب عام تلويزيون حتي اگر كتاب «تلألو» نوشته استيفن كينگ را نخوانده باشد، حتماً فيلمش را ديده و حتي اگر استنلي كوبريك را نشناسد، بازي جك نيكلسون را به ياد دارد. درنتيجه، وقتي در صحنه‌اي از گمشدگان مايكل را مي‌بيند كه روبروي ديواري ايستاده و با ژستي عبوس توپ تنيس را به ديوار مي‌كوبد و مي‌گيرد، سريعاً در ذهنش موازنه يا تقارني ميان اين حركت مايكل و قرينه‌اش در فيلم تلألو برقرار مي‌كند؛ آنجا كه جك نيكلسون قبل از كشتن خانواده‌اش يك توپ تنيس را با ريتمي يكنواخت مدام به ديوار مي‌زند. در قسمتي ديگر از گمشدگان هم روي ميز كاربن، نسخه‌اي از كتاب «تفنگدار» (استيفن كينگ) ديده مي‌شود. ارجاعات ادبي گمشدگان بسيار گسترده است و آثار ادبي زيادي را در برمي‌گيرد اما اشاره به همين‌مقدار نيز براي درك اين نكته كافي است كه سريال‌سازان جهان براي طراحي و نگارش يك داستان، چه اندازه دقت و ظرافت به خرج مي‌دهند. جزئيات فيلمنامه گمشدگان از يك فيلم سينمايي نيز بيشتر است و اهميت سريال‌سازي و طراحي داستان دنباله‌دار را نشان مي‌دهد. شايد روزي سريال‌سازان ايراني هم با گنجاندن اطلاعات مفيد و ارجاعات ادبي و فرهنگي بر غناي محتوايي و ساختاري سريال‌هاي تلويزيوني بيفزايند و اين نگرش سرسري و سطحي كه سريال را فقط وسيله‌اي براي ايجاد سرگرمي مي‌بيند، فراموش شود.

منبع:نشريه همشهري جوان؛ ش245 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 430]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن