واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ساده و باورپذير نويسنده: عزيزالله حاجي مشهدي نقد فيلم پسر ساخته برادران داردن ، 2002 تماشاي حال حاضر براي فيلم ها از جمله پسر از ديدگاه ويژه اي مي تواند معنادار ونظرگير باشد. سال هاست كه در مقوله سينماي تجربي يا بحث تجربه گرايي در سينما ، نقطه نظرهاي متفاوت و گاه متناقضي ارائه مي شود كه در نهايت به جمع بندي روشني نيز منجر نمي شود.با اين حال، يك واقعيت را نبايد چشم پوشي كرد كه سينماي تجربي يا سينمايي كه به اتكاي تجربه گرايي وارد ميدان عمل مي شود، سن و سال نمي شناسد. ممكن است كارگردان و فيلسماز ما در سن وسال عباس كيارستمي ياسامان استركي باشد. در سينماي جهان نيز از دسيكا گرفته تا فليني و از گدار گرفته تا برگمان هر كدام به سهم خود در مسير توسعه و ترويج سينماي تجربه گرا گام هاي بلندي برداشته اند و نتيجه منطقي چنين تلاش هايي در عمل ، بر اين باور تكيه داشته است كه تجربه گرايي، تجربه اندوزي و ارائه سياه مشق هايي براي ورزيدگي و مهارت بيشتر دركار فيلمسازي نيست. هر چند كه ازدل تجربه گرايي ، ورزيدگي و مهارت و تسلط در كار توليد فيلم نيز به دست مي آيد، با اين همه تجربه گرايي را تنها به تعدادي انگشت شمار از هنرمندان جوان و كم تجربه نمي توان نسبت داد. برادران داردن ، ژان پي ير و لوك در مقام نويسنده، تهيه كننده و كارگردان كه تجربه مشترك به نسبت موفقي در كارهايشان از جمله درهمين پسر ارائه داده اند به روشني اثبات كرده اند كه در عمل ، به نوعي تجربه گرايي ثمربخش دركارگرداني و در مجموع در چرخه توليد فيلم اعتقاد راسخ دارند. در اين فيلم تجربه گرا كه درام چندان پيچيده اي هم نيست ، با استفاده از روايتي بسيار ساده و تا حدودي متأثر از داستان پردازي كلاسيك ، حكايت يك انتقام و جريان طبيعي تبديل چنين احساسي به شكلي تازه از مهرورزي و دوستي و رفاقت به تصوير كشيده مي شود. چيزي كه فيلم ساده پسر را به عنوان برآيند همه تلاش هاي مثبت اين فيلمسازان هنرمند از آثار ديگر جدا مي كند ، سادگي بيش از اندازه ساختار فيلم است. اين سادگي را البته نبايد از نوع كم كوشي در انديشيدن به تمهيدات فني و طراحي ساختمان فيلم به حساب آورد كه در نتيجه نوعي آسان پسندي پديد آمده باشد، از قضا اين سادگي بيش از اندازه را بايد محصول نوعي نگاه دقيق و هنرمندانه و گاه از سر وسواس در انتخاب شيوه هاي دشوار بياني در طراحي ميزانسن ها و انتخاب زواياي دوربين و رفت و برگشت هاي آن از فضايي به فضاي ديگر ، در حالت هايي كه جز به ضرورت در چند مورد انگشت شمار، حتي برش و قطع نمايي براي ورود به صحنه اي ديگر را نيز در فيلم شاهد نيستيم، دانست كه ممكن است به طور طبيعي در طراحي يك يا دو صحنه خاص از يك فيلم سينمايي مقدور و ميسر باشد، ولي در بخش هاي عمده اي از يك فيلم ، تا حدود زيادي دشوار و ناممكن به نظر مي رسد، هر چند كه امروزه در دنياي فيلسمازي با چند نمونه شاخص در اين زمينه شاهد بوده ايم كه طراحي چنين ساختاري را غير ممكن و ناشدني جلوه نمي دهد. برادران داردن را بايد از چهره هايي دانست كه در سينماي بلژيك در رديف فيلمسازان نوآور ، منتقد و تا حدودي سنت شكن جاي مي گيرند. ژان پي ير و لوك با حدود سه چهارسال فاصله سني ، هم اكنون از آن زوج هاي فيلمسازي هستند كه همچون برادران كوئن و... با انديشه ها و خطوط مشي به نسبت همسان و موفق با يكديگر در هنر ـ صنعت سينما به كارشان ادامه مي دهند. به نظر مي رسد كه بخشي از اين ، همدلي ها را بايدمعلول صنعتي بودن بخش هايي از كار توليد فيلم دانست، چرا كه در يك كار صرفاً هنري، توافق قطعي ميان احساس ها و عواطف دو هنرمند براي توليد كار مشترك ، كم تر عملي خواهد شد. پرداختن به توليد فيلم هاي مستند و سابقه در نگارش گفتار متن براي فيلم هاي مستند ، فرصت هاي مناسبي بوده تا ژان پي ير ولوك بتوانند در آغاز مسير فيلمسازي خود ، تجربه هاي سودمندي كسب كنند. در جشنواره كن سال 1999 به دست آوردن نخستين جايزه بين المللي براي رزتا نخستين درخشش جدي آنان در عرصه هاي جهاني بود و در سال 2002 نيز انتخاب اليويه گورمه به عنوان بهترين بازيگر در فيلم پسر افتخار ديگري براي اين دو فيلمساز به حساب مي آيد. اليويه يك نجار حرفه اي آموزشگر است كه در داستان فيلم بايد يك كارآموز درودگري را كه پسري شانزده ساله به نام فرانسيس است، در كارگاه نجاري خود بپذيرد . فيلم در مسير گسترش يك داستان ساده ، به نقطه اوجي مي رسد كه برخلاف انتظار تماشاگر ، نتيجه اين تقابل و تضاد منطقي ، قابل پيش بيني نيست. چرا كه بر خلاف معمول و بر خلاف عادت و انتظار ، اليويه كه از نقش فرانسيس در كشته شدن فرزندش به تدريج آگاه مي شود ، در همين نقطه اوج، به جاي انتقام جويي به حس و حال تازه اي از دوستي و دوست داشتن مي رسد كه در اين موقعيت تازه خلق شده ، فرانسيس مي تواند جاي خالي فرزند از دست رفته اش را پر كند. نكته جالب در طراحي شخصيت هاي محوري فيلم ، آن است كه چنين فيلمي هرگز به دام موعظه گري و نصيحت گويي نمي افتد. در واقع برآيند طبيعي ارتباط هاي عاطفي ميان اليويه و فرانسيس ، به چنين حس و حالي منجر مي شود. به نوعي بايدگفت كه برادران داردن در طراحي چنين مسيري براي بيان يك داستان ساده و باورپذير تلاش چشمگيري داشته اند. عنصر اخلاقي ـ رواني بخشش به جاي انتقام بر ساير حس و حال هاي شخصيت محوري فيلم غلبه دارد و اگر چه كل كار در فضاي قصه پردازي هاي ناتوراليستي شكل مي گيرد ، اما با آميزه اي از احساس تقديرگرايانه به نمايش نوعي پيوند روحي ميان اليويه و فرانسيس مي پردازد . در عين حال در نقطه مركزي درونمايه چنين اثري ، به گونه اي روشن از جوهره كار و آموختن نيز در گيرودار زندگي با نگاه ستايش آميز ، غيرمستقيم سخن به ميان مي آيد. پسر به ظاهر از ظرفيت يك فيلم تلويزيوني يا فيلم داستاني با زماني متوسط(نه كوتاه و نه بلند) خارج نيست، اما در هيأت كنوني خود به فيلم قابل اعتنايي بدل شده است. منبع: نشريه صنعت سينما شماره84 /س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]