واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
(قاتل بالفطره) مترجم :مرضيه خادم شريف ونسان کاسل در نقش ژاک مرين گانگسترآيا درتاريخ جنايتکاري به وحشتناکي ژاک مرين وجود دارد؟بيش از سي سال خارج از سرزمين مادري اش فرانسه ،کسي از داستان اين سارق بدنام بانک آدم ربا هنرمند فراري هوس ران خبرنداشت کسي که بعدها به چهره شورشي و تيتراصلي روزنامه هاي فرانسه تبديل شد.اين موجود عجيب در سال 1978؛يک سال پيش از مرگ بحث انگيزش درنظرسنحي هاي ملي به عنوان مشهورترين فرد در فرانسه مطرح شد و حتي ازشاهزاده گريس،پرنس موناکو هم پيشي گرفت.اما او هنوزچهره اي جذاب براي فروش بليت درگيشه است .زمستان گذشته فيلم دوقسمتي زندگي نامه مرين با نام «قاتل بالفطره»در سراسر فرانسه به عنوان فيلمي موفق مطرح شد. بازيگران سرشناسي مثل ونسان کاسل ،ژرار دپارديو ،سسيل دوفرانس ،متيو آمالريک و لودوين سانيردراين فيلم 35ميليون يورويي نقش آفريني مي کنند.اين فيلم جوايزمتعدد سزار رانه تنها براي ونسان کاسل هنرپيشه نقش اول بلکه براي کارگردانش هم به ارمغان آورد. اين فيلم حقيقتاً خوش ساخت است ،بازيگر اصلي آن با تغييراتي جذاب و ترسناک خود را تا سطح بازيگرسرشناس سينما ؛رابرت دنيرو بالا مي کشد و نقش مرين ميانسال را به خوبي ايفا مي کند. ماجراي قاتل بالفطره ،ازآخر شروع مي شود و به شکل فلاش بک تماشاگر را در جريان حوادث قرار مي دهد. کاسل با اين فرم ساختاري توانست در جريان فيلم برداري سه هفته اي به خوبي در نقش اش فرو رود و جذابيت ويژه اي به فيلم ببخشد . نام اين فيلم از«قاتل بالفطره و مرين »به «دشمن شماره يک مردم »تغييريافت و اين نام تماشاچيان را تحت تاثيرقرار داد. هرچند پخش فيلم در دو قسمت کاري پرمخاطره و غيرقابل پيش بيني است،اما شرکت چه ديپتيک اين فيلم را در دو قسمت روانه بازارکرد.کاسل و ريشه ،هرکدام نظر ي دراين باره داشتند.ريشه که در نوشتن فيلم نامه هم همکاري داشت ،با پذيرش اين مطلب مي گويد:«اين کار واقعاً ريسک بزرگي بود.تماشاچي دوست دارد هردو فيلم را پشت سرهم ببيند ولي با درنظرگرفتن مدت چهارساعته فيلم ممکن است ذهن تماشاچي به حد انفجار برسد.درتدوين فيلم هم مسايلي مطرح بود ولي تلاش شد حذف ها درحدي باشد که تاحد امکان شکوه و جلوه اين کاربا عظمت حفظ شود.» تا همين اواخر داستان مرين چنان نفرت انگيزبود که هيچ کارگرداني تمايل نداشت آن را بسازد .دراواخر سال هاي 1970ژان لوک گدار که علاقه اي به مرين نداشت تصميم گرفت به اتفاق ژان پل بلموندو ،با حالتي تحقيرآميز فيلمي درباره او بسازد که فقط خوانشي از داستاني فوق العاده با نام «قاتل بالفطره »بود؛سرگذشت جنايتکار به قلم خودش همان کتابي که فيلم جديد نيز بر اساس آن ساخته شد.اين کتاب در سال 1997هنگامي که مرين در زندان لاسانتا و تحت مراقبت کامل بود نوشته و منتشرشد. هفت سال پيش فيلم نامه اين فيلم در داستان باربت شرودرکارگردان قرارگرفت ،او بيش از حد براي مرين دل مي سوزاند.کاسل در آن زمان حضوردرپروژه را نپذيرفت و با آن ها همکاري نکرد:«مشکل اين بود که آن ها مي خواستند مرين را به شکل يک قهرمان نشان دهند اولين چيزي که من را به فيلم نامه جديد علاقه مند کرد اين بود که همه مرين را قهرمان تصور مي کردند در صورتي که اصلاً اين طورنبود .اگر کارگردان مي خواست تمام نژاد پرستي ها ،زن ستيزي ها و خشونت هاي بي دليل اين شخصيت را از فيلم حذف کند درنهايت شما با فردي مواجه مي شديد که اصلاً هيچ جذابيتي نداشت.» اين بازيگر به خاطر نوع نگاه ريشه اي که ارتباطات خاص و پيچيده را در فيلم خلق مي کند ،دوباره براي ايفاي نقش مرين به پروژه ملحق شد.اين کارگردان از يک سو مردي را به تصوير مي کشد که براي معشوقه هايش شعرهاي پراحساس مي سرايد مردي که در حين آخرين دستگيريش توسط کميسربروسارد براي تعقيب کننده سرسختش ميهماني ترتيب مي دهد.از سوي ديگر هم تبهکار خشني را نشان مي دهد که به عنوان قاتلي سنگدل درجامعه شناخته شده و بزرگترين جاني تحت تعقيب در فرانسه است.کاسل درادامه مي گويد:«وظيفه من اين بود که ازاو انسان بسازم ،ولي با خدا عهد کرده بودم هرگز تلاش نکنم حس همدردي با او ايجاد کنم .گفته مي شود فيلم موافق با عقايد چپ درباره مسايل اجتماعي است و اين که مرين به دست گروهي ويژه و با تصويب دولتي سربه نيست مي شود و در روز روشن درخيابان و درمقابل ديدگان مردم به قتل مي رسد.مردان مسلح پليس ماشين بي ام دبليو او را بدون هيچ اخطار و هشدار واضحي به مسلسل مي بندند. عبدالرئوف دافري ،درانتقاد به فيلم نامه نويس مي گويد:«دولت فرانسه مي گويد کشورش حقوق بشر را رعايت مي کند،آيا چنين اتفاقي بايد درکشوري مطابق با حقوق بشر رخ دهد ؟»و کاسل مي افزايد «بيانيه اي از سوي دولت منتشر مي شود که اين آدم لوده خطرناک شده است.مرين به خاطر قتل هايي که مرتکب شد (تصورمي شود مرتکب بيش ازچهل قتل شده است )کشته نشد زيرا تا امروزهم حضور او در حتي يکي ازقتل هايي که او متهم به ارتکابش بوده ثابت نشده است.» ژاک مرين در سال 1936در يک خانواده خرده بورژواي فرانسوي به دنيا آمد.پدرش يک پارچه فروش طرفدارجنگ الجزايربود. ژاک براي خدمت سربازي به الجزاير فرستاده شد.درآن زمان ارتش فرانسه به کشتارانقلابيون اين کشور مي پرداخت. آن جا دست اين سربازجوان به خون آغشته شد. هنگام بازگشت به فرانسه راهي خانه پدري شد اما روزي عليه پدر و نقطه نظرهاي افراطي او عصيان کرد و خانواده سنتي اش را با عصبانيت تنها گذاشت.به دزدي هاي کوچک روي آورد زندگي به سبک گانگسترها را در پاريس آغازو خوش گذراني پيشه کرد .ريشه،کارگردان فيلم ،کارخود را درکازينو آغازکرد.دردهه 1990وقتي تلاش مي کرد اولين فيلم خودرا بسازد مجذوب قمار شد و به مدت شش ماه هرهفته قمار بازي مي کرد تا توانست پول کافي براي توليد پروژه خود را به دست آورد .ريشه باخنده مي گويد:«بعد ازآن هرگز قمار نکردم.»ارتباط ريشه با خوشگذراني هاي زندگي اصلاً با حوادث زندگي مرين قابل مقايسه نيست.اتفاقات زندگي مرين اينگونه بود که در سال 1962مدت کوتاهي پس از ازدواج با زني اسپانيايي اولين محکوميت خود را در زندان گذراند. وقتي آزاد شد با همکاري زني به نام جين اشنايدر به سرقت مسلحانه دست زد،پس از دستبرد به چند بانک فرار کرد و در سال 1968به کبک کانادا رفت. جنايت اين دو ادامه يافت تا اين که مرين مجذوب جبهه آزادي بخش کبک شد. بعد از آن بود که اين زوج درگير آدم ربايي نافرجام يک ميلياردرکانادايي شدند که به بازداشت آن دو درسال 1969درآرکانزاس انجاميد .آن ها را به دولت کانادا تحويل دادند و مرين به پانزده سال حبس درزندان سنت و ينسنت پل ،در نزديکي مونترآل محکوم شد. ريشه مي گويد:«اگرچه گفته مي شود در ميان دزدها هيچ شرفي حاکم نيست ولي براي مرين شرافت اهميت داشت.او رسمي را باب کرد؛اگر قولي مي دهي بايد روي حرفت بايستي حتي اگر زندگي ات به خطر بيفتد.»مرين همان طور که قول داده بود پانزده روز بعد براي آزادي پنجاه نفر اززندانيان به آن جا بازگشت و پس از بريدن سيم هاي زمين ورزش براي آزادي آن ها اقدام کرد.با وجود جنگ تن به تن با زندان بانان،عمليات نجات با شکست مواجه شد.سپس مجبوربه عقب نشيني شد،دو نفر از محافظان زندان که او را شناخته بودند کشت و اين بار نيز متواري شد وبه ونزوئلا گريخت .بيشتراتفاقات دراولين قسمت فيلم آمده است هرچند که بخشي از جزئيات تغيير کرده و خلاصه شده بود. مرين درسال 1972به فرانسه بازگشت (اتفاقات مربوط به قسمت دوم فيلم)به کازينو ها و بانک ها دستبرد زد و خشونت و درگيري هاي مسلحانه اش را افزايش داد. درفرانسه با گروگان گرفتن قاضي دادگاه از محکوميت و حبس فرار کرد ولي در نهايت در سال 1978به بيست سال حبس در زندان لاسانته،زنداني که فراراز آن ممکن نيست،محکوم شد.با اين حال مرين توانست با قيافه مبدل نگهبان زندان را فريب دهد با خونسردي تمام و باطناب ازديوار زندان بالا رود و از آن جا خارج شود. ادامه حملات و تعقيب و گريزش سبب شد به چهره اي مردمي تبديل شود. به روزنامه ها نامه مي نوشت و مي خواست اشتباهات گزارش هايي را که درباره او نوشته اند، تصحيح مي کند .درسال 1978وقتي مرين مخفي شده بود و کسي ازاو خبري نداشت با روزنامه پاريس مچ گفت و گوي مفصلي کرد و درآن نقطه نظرات و فلسفه خود درباره بي عدالتي سيستم جزايي کشور را شرح داد.کارآگاهي که او را تعقيب مي کرد مرين رااين طورتوصيف مي کند:«گانگستري با شعوري بي نظير.»خيلي ها معتقدند نيروههاي محافظ او مردم بودند که به او لقب «مردم هزار چهره »دادند .کاسل مي گويد :«مردم درخيابان و رستوران به سويم مي آيند.هرکس داستاني درباره ژاک مرين دارد.بعضي ها مي گويند او هميشه با کلاه گيس زشتي به اين خيابان مي آمد،همه مي دانستند او مرين است ولي هيچ کس به روي خود نمي آورد و چيزي نمي گفت. مردم شيفته او بودند البته او مي ترسيدند.»شهرت مارين چندان دوام نياورد ،او به چارلي بائر،ازنيروهاي انقلابي چپ متمايل شد و درنهايت نيز گزارش شد که با جوخه سرخ ارتباط پيدا کرد.درسپتامبر 1979،دو ماه قبل از مرگش و دراقدامي که موجب تمام شدن صبرو تحمل مقامات شد، مرين درهمکاري با بائر،ژاک تيلير روزنامه نگار ربود و به او شليک کرد.روزنامه ها عکسي ازبدن برهنه و خونين تيلير را منتشرکردند عکس متعلق به زماني بود که آدم ربايان او را رها کردند تا بميرد -هر چند به طرز معجزه آسايي زنده ماند -دافري گفت بائربه او اعتراف کرده او به روزنامه نگارشليک کرد ،نه مرين .هرچند که اين واقعيت هم احساس تنفرمردم را کاهش نداد.دافري که پدر و مادرش الجزايري هستند و فيلم «پيامبر»او که درباره گروهي تبهکاراست ،جايزه هيات داوران جشنواره کن را کسب کرد به تاثير منفي جنگ الجزاير برجوانان سال هاي آخر 1950فرانسه پرداخته است .درحوادث فيلم دافري سازمان شبه نظامي شاخه راست که مخالف استقلال الجزايربود و عليه آن مبارزه مي کرد و با جامعه جنايتکاران فرانسه ارتباطي نزديک داشت به تصوير کشيده شده است .»هنوزميزان سياسي بودن مرين مورد بحث است.ريشه تاکيد مي کند:«نمي خواهم بگويم او چهره اي انقلابي بود ولي سبک تفکراو کاملاً دراين زمينه شکل گرفته بود.» چهره مرين ازديد دافري ويژگي هاي قهرمان گونه کمتري دارد :«او چهره اي فوق عالي براي رسانه ها بود.اما اگر لحظه اي مکث کنيد و به کارها و گفته هاي او بينديشيد متوجه مي شويد تمام کارها و طرز فکرش احمقانه بود.» مرين خيال پرداز درزندگي نامه شخصي اش ،خود را به عنوان گري کوپر،مرد توانايي مي بيند که قهرمان مظلومان است و تمايلات رابين هودي دارد .ولي دافري اشاره مي کند :«مرين حتي يک سکه پول سياه هم به هيچ فقيري نداده است . ازديد من او اصلاً رمانتيک نيست اتفاقاً مردي خشن است.» کاسل کمتربه سياست اهميت مي دهد. او مي گويد :«فکرنمي کنم بازيگران وکارگردانان بايد درباره اخلاق و مسئوليت کارهايشان خيلي نگران باشند.فکرمي کنم ما بايد مسايل را بسيارنزديک به واقعيت ها بيان کنيم چون درغيراين صورت خودمان را سانسور کرده ايم و اين ضد هنراست. کاملاً واضح است که ما قصد ستايش مرين را نداشتيم .اگرمردم فکر مي کنند فيلم حس همدردي با مرين را درآن ها ايجاد مي کند،به نظرم بيشتر منعکس کننده شخصيت آن ها است .»منبع:نشريه سينماي پويا،شماره20/ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 544]