تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى‏دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805449978




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آموزش تعليمات دينى به نوجوانان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آموزش تعليمات دينى به نوجوانان
آموزش تعليمات دينى به نوجوانان اساس كار آموزه‏هاى دينى را در همان دوازده يا سيزده سال اول عمر فرزند (يعنى: دوران كودكى و نوجوانى او) بايد نهاد و همان سنين وقت مناسب پرورش حس دينى، خداشناسى و مؤمن بار آوردن اوست. مهم‏ترين اثر را مادر، مى‏گذارد و اوست كه در همان هفت سال اول، مايه‏هاى توجه فرزند را به مبدأ، مى‏تواند با زبان كودكى و نمايش‏هاى مادرانه - كه براى كودك قابل فهم است - در وجود او بگذارد.در كلاس اول و دوم دبستان (سن 7 تا 9 سالگى) معلم بايد شفاها با پرسش‏هاى مختلف و گوناگون، او را به اصل «ايجاد و ايجاد كننده و هدف از پيدايش و حسن نهايت آن» معطوف بدارد؛ مثلا از او بپرسد: نيمكت را، كى ساخته؟ چرا ساخته؟ چه علمى و چه قدرتى لازمه‏ى كارش بوده؟ نيمكت را چگونه سالم و مفيد توان داشت؟ رنگ آن، تميزى آن، بلند و كوتاهى آن بر شاگردى كه روى آن مى‏نشيند چه اثر دارد؟ سردى و گرمى محيط، رطوبت و خشكى محيط، بر آن نيمكت چه تأثيرى مى‏گذارد؟در مرحله‏ى دوم، يك گياه را مثال بزند و بعد آسمان و خورشيد و بالاخره حيوان و انسان را.بعد قصه‏هاى قرآن را، قصه‏هاى آفرينش را، داستان آدم و حوا و نوح و ابراهيم و ساير انبيا را، از جهت آن كه چگونه بايد از اين هستى، بهره گرفت؟ چه هدفى شايسته، براى آن بايد در نظر داشت؟ و چه پايانى، مناسب آن است؟ اين پرسش‏ها و جست و ها در طى دو سال طرح گردد و عملى شود.ضمن گذشت سال دوم، معلم بايد گاهى قرآن را به كلاس ببرد و آن‏گاه كه از وقايعى صحبت مى‏كند كه در قرآن، از آن، گفت‏وگو شده است، يكى دو آيه‏ى مناسب را، از كتاب الاهى، مطرح نمايد و معنى آن را بگويد؛ تا شاگرد به مطالب قرآن و نحوه‏ى بيان آن آشنا شود.حكمت قصه‏ها را با زبان كودكانه، ضمن حكايت و در لابه‏لاى واقعه، بگويد (1) و متوجه باشد كه هرگز نصيحتى يا حكمتى را جداگانه و يا در پايان واقعه و منفك از آن، بيان ننمايد، كه اين كار:اولا - به شاگرد، فرصت مى‏دهد كه آن قسمت را چون سنگين‏تر است گوش نكند و يا زود فراموش نمايد.ثانيا - برداشت فكرى از يك واقعه وقتى جدا بود، مى‏تواند جدا از آن، مورد توجه شاگرد قرار گيرد و رابطه‏اش با واقعه، غالبا از ياد مى‏رود و در وقايع مشابه آن، تداعى، نمى‏گردد و بنابراين، براى ذهن، «هدف‏نما» نخواهد بود و در عمل و زندگى شاگرد، اثر نخواهد كرد.ضمن بيان داستان انبيا لازم است كه معلم، اثر «طاعت درست» را در زندگى كسى كه از قاعده‏ى صحيح و فرمان صالح، اطاعت مى‏كند توضيح دهد و بگويد كه: اصل آزادى، آن است كه «فكر و ميل و اراده و عمل شخص» او را از بند «هواها و شهوات و انحرافات و عقده‏ها و تأثيرات غلط محيط و وسوسه‏ها و تلقينات نادرست و عواطف گم‏راه و نظير اين‏ها» برهاند و «عقل و فطرت سالم و قانون درست و روش عدل» را در درون آدمى و بر اعمال و حالات او، حكومت دهد. هرگز «بى‏بندوبارى» آزادى نيست ولى با تحقيق و فهم، دستورى صالح را بر خود حاكم كردن و همه‏ى اعتدال‏ها را به خاطر آن به دست آوردن، اصل آزادى است و برابر عقل و حكمت است.وقتى فرزند، تحقيقا مى‏فهمد كه پدر و مادر او داناى به كار و راهنماى شايسته، هستند و معلم او نيز عاقل و صالح است و همانند بهترين هم‏سال و عاقل‏ترين فرد هم سن او براى او، راهبر زندگى و مصلحت‏هاى آن مى‏باشد، خواه‏ناخواه اگر تابع شود، تابعيت «تحقيق خود» را كرده است و تابعيتى عاقلانه و آزادانه است و خود آن را بر خود، گزيده است و بدين جهت براى او عقده يا «حال ذلت‏پذيرى» ايجاد نمى‏كند.البته اين تابعيت با چنان شرطى بود، كه سرپرستان فرزند، بنا به تشخيص و فهم صحيح فرزند، لايق، محسوب شده باشند و ديگر آن‏كه «تربيت و تعليمى مناسب سن و حال فرزند» به وى، ارائه كنند (نه آن كه «مدل يك آدم بزرگ را بر فرزند، تحميل نمايند؛ چنان كه در اين مورد، پيش از اين، گفت‏وگو كرده‏ايم).اگر اين شناخت و اعتماد، براى فرزند، حاصل نشده باشد، تابعيت، اثر ناپسند خواهد داشت؛ بدين معنى كه اگر براى سرپرستان (پدر - مادر - معلم) باعث راحتى است ولى يك عمر، براى كودك، موجب ناراحتى، خواهد بود؛ بى‏شبهه روا نيست. (2)معلم بايد محبت خالق را نسبت به مخلوق، در دل كودك تزريق نمايد و براى اجراى اين نظر، از هر قصه‏اى مى‏تواند استفاده كند و به زبان داستان، يا به زبان دعا، اين نكته را به شاگرد تفهيم و تلقين نمايد.معلم از تمام وسايل سمعى و بصرى جهت روشن كردن و جالب توجه ساختن مطالب درس دينى مى‏تواند بهره‏گيرى نمايد.از اوخر مدت كلاس اول، شاگرد را به نقاشى وادارد؛ تا تدريجا تصوير طبيعت و موجودات آن را بتواند در ذهن و بر صفحه‏ى كاغذ، ترسيم نمايد. معلم سعى كند از هر كدام اين‏ها، بهانه‏اى براى طرح مطالب دينى بدست آورد؛ مثلا: در تصوير كوه، «كوه حرا و مناجات و حال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم» را و در تصوير كشتى، «كشتى نوح و نجات اهل حق» را مطرح سازد.سرودهاى مختصر دينى درباره‏ى خداشناسى و راهبرشناسى و راز و نياز با پروردگار، خواستن حاجات و نظير اين‏ها، مى‏تواند هم، دل نرم فرزند را نقش درست و ميل نيكو دهد و هم‏فكرى لطيف وى را، در مسير حق اندازد. (3)اما باز هم تذكر مى‏دهيم كه: نظرات دينى را در لابه‏لاى اين طرح‏ها، بايد به ميان آورد؛ بدان گونه كه هرگز قابل تفكيك از آن‏ها نباشد و در نظر فرزند، جداگانه و مستقل جلوه نكند.در كلاس سوم و چهارم (يعنى در سنى لااقل 9 ساله تا 10 و 11 ساله) كه ضمن دو سال قبل، حس دينى فرزند، پرورده شده است، در اين دو كلاس تازه، اصول مذهب و اخلاق را با زبان قابل فهم كودك، در ضمن قرائت متون فارسى، با به كاربردن وسايل سمعى و بصرى و يا ساخت كارهاى دستى، طرح نمايد.(البته بيان اصول مذكور، با دليل باشد؛ نه دليلى خيالى و كودكانه؛ بلكه دليلى محسوس ولى درست و به جا.)معلم آياتى از قرآن را كه حاكى از چنين اصولى هستند، مى‏تواند استفاده نمايد؛ دو سه سطر از آيات گفته شود) و سپس از شاگردان سؤالاتى نمايد و بحثى به وجود آورد كه همه‏ى شاگردان در آن گفت‏وگو شركت كنند.وقايع روزمره و حكاياتى كه با زندگى فرزند، موافقت داشته باشند و قصص قرآنى كه مطابق مدلول آيات طرح شده، صحنه‏هايى ارائه كنند، همه مناسب بحث هستند و به ويژه آن كه شاگرد، بدين طريق مصداق موضوعات دينى را در حوادث زندگى مى‏تواند پيدا كند و به شناخت آن موارد آشنا مى‏شود؛ بنابراين، به سهولت خواهد توانست كه در موقع برخورد با آن‏ها، تدبير شايسته كند؛ حل مشكل نمايد و موجبات سعادت خود را فراهم سازد.دو نوع كتاب، هميشه، قابل بهره‏گيرى معلم است:يكى - قصص قرآن و ديگر - شرح احوال و نكات مهم زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم امامان عليهم‏السلام و در اين كتاب‏ها نيز، باز اگر دقت شود كه زندگى كودكى و نوجوانى را در آن قصص و احوال برگزينند و براى كودك و نوجوان مورد تعليم، ملاك كار آموزش قرار دهند، خيلى بهتر است.از داستان‏هايى كه به طور نمونه مى‏توان ذكر كرد: حكاياتى هستند از زندگى پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم (در مورد تواضع او - درباره‏ى مهربانى او كاركردن او) يا كمك به مستمندان و نوازش يتيمان به وسيله‏ى حضرت على عليه‏السلام و نظير اين‏ها.در اين دو كلاس (سوم و چهارم) هم از وسايل سمعى و بصرى، فراوان مى‏توان استفاده نمود؛ مثلا وقتى از نبوت صحبت مى‏شود، خوب است نقشه‏ى عربستان، جاى مكه، مدينه، فاصله‏ى آن‏ها از يك‏ديگر و مسافت آن شهر تا جايى كه شاگرد در آن زندگى مى‏كند، همه را روى نقشه نشان دهند و تكليف كنند: شاگردان هم به هرگونه كه مى‏توانند نقشه‏اى ساده، نظير آن بكشند و خط سير خود را تا مكه و مدينه، روى نقشه مشخص سازند.آن وقت كه از حكايات امير عليه‏السلام سخن مى‏رود، جاى كوفه، در نقشه ارائه شود، بعد، موضوع حكايت مطرح گردد و سؤالات و اشكالاتى كه براى ذهن‏ها روى مى‏دهد، جواب گفته شوند و باز تكليف كنند كه: گزارش اين حكايت و آن مباحث را به قدر فهم خود، در خارج از كلاس بنويسند و در جلسه‏ى ديگر بياورند.اگر هوا مناسب باشد، خوب است در ميان حياط، با هم وضو بگيرند و با هم نماز كنند؛ يا مدرسه، نمازخانه‏اى داشته باشد كه در آن‏جا عبادتى دسته‏جمعى صورت يابد و در همان جا معناى جمله‏هاى نماز آن قدر گفته و تكرار شود كه ملكه‏ى ذهن‏ها گردد و پس از نماز، همگى حال دعا گيرند و دست‏ها بالا، چشم‏ها بسته، از خدا با صفا و اخلاص، طلب حاجت كنند، دعاهاى ساده و درخواست‏هاى مناسب زندگى نوجوان به وسيله‏ى يك نفر، با صداى خوش، خوانده و تكرار شود. سپاس‏گزارى از نعمت‏ها به صورت تفصيلى و محسوس براى فرزندان القا گردد و همه آن را ذكر كنند؛ چندان كه در جان بنشيند. اولياى اطفال هم، در خانه بايد دنباله‏ى اين كار را بگيرند و مواظبت بر نمازگزارى فرزند بنمايند؛ تا بدان خوى يابد و اين روش را تا مرز بلوغ بايد ادامه داد.در سال پنجم و ششم تحصيلى (11 تا 14 سالگى) كه در واقع چهار سال، شاگرد، تعليم دينى يافته و قلبش متوجه پرورگار شده و بزرگان دين، يعنى: رسول و امام را در صفات و اعمال و نظرات آنان، مى‏شناسد و نسبت بديشان ابراز علاقه مى‏كند و كشش روحى دارد و بعضى از سوره‏هاى كوچك قرآن و آياتى ديگر را بامعنا مى‏داند و كمابيش به واجبات عبادتى نيز عملا پرداخته است.حال بايد اصول و فروع دين را مجملا بداند و بنابراين بايد از قوه‏ى استدلال و قضاوت طفل، براى طرح عقايد دينى استفاده نمود؛ تا بدين وسيله او همان مايه‏هاى عقيدتى را در خود و زندگى خويش، پيدا كند و نيروى ايمان وى مناسب درك و فهمش فزونى و استحكام گيرد؛ مثلا: در روز تولد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از نبوت و دلايل آن، لزوم رسالت و اثر آن، بحث شود.در رمضان، از روزه و اثر و بهره‏ى روزه گفت‏وگو كنند ولى بايد آن‏گاه مطلب طرح شود كه از طرف شاگرد، سؤالى يا خواستى به ميان آيد و در موقع بحث هم، باز به سخن، جنبه‏ى موعظه و بيان حكمت محض نبايد داد. بلكه بايد ابتدا احساسات شاگرد را برانگيزيم؛ قلب او را مايل سازيم و آن‏گاه كه او را به حال توجه و پرسش انداختيم، مطلب را بگوييم؛ تا نيكو جاى‏گير شود و اثر كند. (4)باز هم به كمك قصه‏هاى قرآن و شرح احوال و حكاياتى (درباره‏ى مكارم اخلاق و فضايل انسانى و حسن اعتقاد) و نيز با خواندن سرودهاى مذهبى و اشعار و نيايش و ضمن استفاده از وسايل سعمى و بصرى) براى روشن كردن و جالب ساختن درس و به كار انداختن قواى فعاله‏ى شاگرد) و به وسيله‏ى رسم و نقاشى و ساختن اشيايى كه در داستان از آن گفت‏وگو شده است. با بردن شاگردان به اماكن مقدسه‏ى نزديك مدرسه (مسجد - آرامگاه - مزار علماى بزرگ)، نيز زمينه‏هاى طرح مطالب اعتقادى فراهم گردد.در اين دو كلاس (پنجم و ششم تحصيلى) چون شاگرد، قادر به فهم قطعات ادبى شده است، بايد اشعار و حكايات مدد كننده به پرورش حس دينى و عقايد مذهبى را قرائت نمود.خوب است كه بعضى از آن حكايات را در هفته‏ى بعد، به صورت نمايش درآورند و در كلاس، ظرف چند دقيقه، اجرا كنند؛ يا به صورت پرده‏ى نقاشى ارائه نمايند. (5)بيان «معاد» در اين كلاس مهم است و ايمان راسخ به روز جزا، در اخلاق و كردار فرزند، تأثيرى مستقيم دارد و مانع از آلوده شدن و بد كردن و مشوق پاكى و عمل خير مى‏باشد.معلم با ذكر مشهودات خود و شاگردان و مثال‏هاى مناسب ديگر مى‏فهماند كه هر كار عكس‏العملى مسلم دارد؛ بدين معنى كه بدى را رنج در پى است و نيكى را مهر و محبت و صفا به دنبال.وقتى فرزند، در نظر خود مجسم مى‏كند دو شاگرد را - يكى خوش خلق و راست‏گو و مؤدب و ديگرى تندخو و دروغ‏گو و گدا طبع و مردم آزار - اولى را همه دوست دارند و خود او هم از بودنش در كلاس و ميان ديگران خوش حال است و خويش را خوش‏بخت مى‏داند و از دومى همه بيزارند و خود او هم، راضى نيست و مدرسه براى او جهنمى محسوب مى‏شود.عين حال تجسم را، فرزند، مى‏تواند در مورد قيامت و تجسم اعمال و احساس بهشتى يا دوزخى بودن خود، داشته باشد. (6)آرى، بدين صورت، احساس معاد و فهم آن، در همين زندگى ميسر خواهد بود و بايد در نمونه‏هاى مختلف ديگر هم آن را مطرح كرد.در تمام اين مراتب تعليم و ارائه‏ى نمونه، بايد پدر و مادر با معلم مدرسه هم‏كارى داشته باشند و بلكه يك برنامه را قسمتى در مدرسه و قسمت ديگر در منزل به اجرا گذارند.با اين رفتار، هم اختلاف و تفاوت‏نظر، بين خانه و مدرسه، اصلا در كار نخواهد بود و خطرات روانى و فكرى براى فرزند، بار نخواهد آورد و هم، فرزند، همه جا را يك فضا و يك محيط، با تفاوت مصداق‏ها، خواهد شناخت و تربيتش مايه‏دارتر خواهد شد.بايد سعى شود كه از ميل طبيعى كودك به «درك حقايق و كنجكاوى امور» كاسته نگردد و طبع و فطرت او كه راست و مستعد تعالى است، منحرف و منحط نشود؛ زيرا همين «راستى طبيعى» به فرزند، «شرافت و عدالت» مى‏بخشد. (7)پس، تنها بدى را كه نياموزيم، خود اصل تربيت است و اساس پرورش تمايلات عالى كودك محسوب است. (8)براى تربيت و تلطيف حس دينى در شاگرد دبستان، فقط از طرح اختلاف اعتقادى اديان و تفاوت تشريفات آن‏ها، بايد پرهيز كرد و همين احتراز (كه حذف بدآموزى و ترك ايجاد شبهه و ترديد است) براى پرورش «تمايل عالى فرزند به مبدأ هستى و مبدأ خير» كافى است. (9)اما براى تربيت حس زيبايى دوستى كودك، قبلا بايد دانست كه: اين حس دو فايده دارد:1 - فايده‏ى فردى كه لذت معنوى مى‏دهد و همان لذت، به هنگام برخورد با ناملايمات شديد زندگى، آدمى را به داد مى‏رسد و او را را با ملاحظه‏ى زيبايى‏هاى طبيعت و لطافت حال موجودات طبيعى، فارغ از اندوه مى‏سازد و نشاط مى‏بخشد.2 - فايده‏ى اجتماعى زيبايى دوستى، آدمى را از خودپسندى و سودجويى كنار مى‏كشد و او را براى درك افكار عالى و انجام كارهاى بزرگ (كه خودپسندى، قبلا مانع تحقق آن‏ها مى‏شد) آماده مى‏دارد.زيبايى، به واسطه‏ى همين دو فايده كه دارد و به ويژه آن كه انسان را از خودخواهى (كه منبع شرور است) به دور مى‏سازد؛ خود قسمتى از خير است و كار عاطفه‏ى اخلاقى را انجام مى‏دهد و اين مسأله، رابطه و مناسبت دقيق «اخلاق و جمال» را به نظر مى‏رساند. (10)حال گوييم كه براى تربيت حس زيبايى دوستى، بايد:الف - طفل را به نظم و ترتيب عادت بدهند (در ترتيب بازيچه‏ها، نظم لوازم تحصيلى، نظم لباس او و بالاخره در نظم راه رفتن، حرف زدن و با ادب و به موقع و صريح جواب دادن و در اداى كلمات و حركات، دقت داشتن). (11)ب - قطعاتى قرائتى كه متن فارسى درس كودك است، زيبا و جالب برگزيده شوند و با خط زيبا و تصاوير نيكو بيارايند.ج - از رفتار و گفتار و حال و حركت زشت، در برابر او، خوددارى نمايند، تا عاطفه‏ى زيبايى دوستى وى از بين نرود و منحرف نگردد و اگر اين رفتار بد، از كارفرما يا استاد كار، يا معلم باشد، ذوق صنعتى و علمى او هم زايل مى‏شود. (12)پي نوشت : (1) رنا، 519(2) استفاده از گفت‏وگوى يك استاد پرورشى كودك (تابعيت از فرمان خدا و رسول و امام نيز، چون مقدمه‏اش «تحقيق و اجتهاد در شايستگى فرمان‏هايشان» بوده، پژوهش صورت گرفته است؛ لذا چنان تابعيتى، عين عقل و صلاح خود آدمى است و آن طاعت، به هيچ‏وجه منافى آزادى و اختيار نيست و ما به همين طريق در علوم مدرسه‏اى، از محققان علمى، بهره مى‏گيريم؛ يعنى به اتكاى علم و شايستگى و بى‏غرضى‏شان در تحقيقات و نظرات، آن‏چه را كه اثبات كرده‏اند، بدون ترديد، ملاك قرار مى‏دهيم و بر آن پايه، خود بررسى‏هاى بعدى، را عملى مى‏سازيم و اين روش را «روش علمى و درست» هم اطلاق مى‏كنيم. - م).(3) رنا، 519.(4) رنا، 523.(5) رنا، 525.(6) رنا، 526.(7) روپ، 237.(8) چنين استنباط مى‏شود كه: خداوند هم براى گذران زندگى ظاهرى آدمى با برقرارى غرايز، علمى نهادى عنايت فرموده و هم براى تعالى روح و رشد باطنى با پايه‏گذارى تمايلات فطرى و طبيعى، به سوى «حق و خير و جمال و مبدأ هستى» فهم درونى (مساوى عقل) را مسلم داشته است.(9) چنين استنباط مى‏شود كه: خداوند هم براى گذران زندگى ظاهرى آدمى با برقرارى غرايز، علمى نهادى عنايت فرموده و هم براى تعالى روح و رشد باطنى با پايه‏گذارى تمايلات فطرى و طبيعى، به سوى «حق و خير و جمال و مبدأ هستى» فهم درونى (مساوى عقل) را مسلم داشته است.(10) براى تحقيق در ارتباط «جمال و اخلاق» رجوع شود:اولا - به مقاله‏ى آقاى محمدتقى دانش‏پژوه - در مجله‏ى فلسفه - ش 4 - تحت عنوان «پيوند زيباشناسى با منطق و اخلاق»ثانيا - تحقيقى در علت اشتراك لفظى كلماتى كه از يك جهت بر يك صفت صورى و ظاهرى و از طرفى بر يك صفت درونى حكايت مى‏كنند، از قبيل كلمه‏ى «خوب» و «زشت» در اين استعمال‏ها:آن‏چه خوبان (يعنى: زيبارويان) همه دارند تو تنها دارىزن خوب فرمان بر پرساكند مرد درويش را پادشاه‏يعنى: خوش سيرت)اين كار خوب است و آن كار زشتزير چهره‏ى زشت، دلى خوب و مهربان مى‏تپيد.ثالثا - به همه‏ى روايات مذهبى و امثال ساير و تعبيرات عاميانه كه «حسن ظاهر و خوش صورتى» را بر «حسن باطن و صفاى درون» دليل دانند و يا به گونه‏اى، آن دو را حاصل يك‏ديگر شناسند و يا لااقل، مربوط به هم، معرفى كنند، بى‏اساس نبوده است؛ به ويژه كه از يك مقام غيبى و فوق علمى، صادر شده‏باشند.(11) به قدرى در داخل زندگى كودك، مسايلى كه با نظم و ترتيب و آراستگى و تميزى سر و كار دارد، اثر «ادب و دقت و وقت‏شناسى و به جا كار كردن و آمادگى و تعالى نظر» در فرزند مى‏نهد كه تفكيك اين دو موضوع «اخلاق و جمال» دشوار مى‏نمايد و اتفاقا همين ربط مستقيم و اصولى، كار تربيت را سهل‏تر مى‏سازد و ناگفته نماند كه براى چنين پرورشى واسطه و اسباب كار و نوع آن هر چه باشد، كوچك يا بزرگ، اثر دقيق و مهم خود را در روح و ضمير كودك مى‏گذارد؛ اعم از آن كه به نظر، امرى پيش پا افتاده باشد، مثل «دستمال جيب و سفره» يا برتر از آن.شكل دستمال، رنگ آن، نظم لبه‏هاى دستمال، تميزى آن، تا كردن آن، وضع در جيب نهادن دو تا بودن دستمال، يكى براى خشك كردن صورت و ديگرى براى آب بينى و اين كه در كدام جيب بگذارد، جدا از يك‏ديگر و...هم‏چنين درباره‏ى سفره‏ى غذا، قطع آن، رنگ آن، نقش روى آن وضع پهن كردن آن، شكل چيدن غذا بر روى آن، طرز نشستن افراد بر گرد آن، آرايش سفره، ذكر آغاز غذا، سپاس‏هاى ضمن غذا خوردن، دقت به غذا و بو و رنگ و طعم آن و توصيف كردن و لذت‏ها را موجب شدن...همه و همه آموزنده‏ى جمال و ادب و نشاط و خير و محبت و بلكه تلقين كننده‏ى اعتقاد و صفاى انديشه و نظر هستند.(12) روپ، 238.منبع: گامي در مسير تربيت اسلامي از کودکي تا بلوغ / دکتر رجبعلي مظلومي/س
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 729]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن