واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«مرداني که به بزها خيره مي شوند»ساخته گرانت هسلاو از رمان تا فيلمنامه نويسنده:سارا شهبازي مرداني که به بزها خيره مي شوند يک کمدي آمريکايي برگرفته از کتابي با همين نام نوشته جان رانسن است،داستان فيلم در ارتباط با تحقيقات رانسن درباره مسائل روحي ارتش آمريکا است.اين کتاب درباره تحقيقات ارتش آمريکا در ارتباط با مفاهيم عصر جديد و پتانسيل آن در به کارگيري جنگ هاي رواني است.عنوان آن براين اساس انتخاب شده است که طبق يک نظريه ثابت نشده روان شناختي،بزها را مي توان با خيره شدن به آن ها کشت!فيلم داستان گزارشگري با نام باب ويلتون (ايوان مک گرگور) را دنبال مي کند. باب تصادفاً درجريان زندگي لين کسدي (جرج کلوني) که انرژي خاصي دارد قرار مي گيرد.درجريان يک ماموريت جديد،لين تمامي اطلاعات خود را که حاصل بيست سال خدمت در بخش فوق محرمانه ارتش است، با جزئيات کامل تمامي فعاليت ها فاش مي کند و درميان اين اطلاعات،خيره شدن به بزها را به مثابه متوقف کردن عقايد بر مي شمارد.دراين کتاب،ارتباط ميان برنامه هاي سري ارتش آمريکا و تکنيک هاي روان شناختي آن براي مبارزه با ترس بررسي مي شود.نويسنده کتاب برآن است که اين فعاليت هاي محرمانه را طي سه دهه گذشته ارزيابي کند و بازخورد آن ها را در اقدامات امنيتي آمريکا پس از جنگ عراق به چالش بکشاند.دراين فيلم ايوان مک گرگور در نقش باب ويلتون،جرج کلوني درنقش لين کسدي، کوين اسپيسي در نقش لري هوپر،جف بريجز درنقش بيبل جانگو،رابرت پاتريک در نقش تد نيکسن،استفان لنگ در نقش ژنرال هاپگود،استفان روت در نقش گاس ليسي، ربکا مدردر نقش هلن و گلن مورشور در نقش جيم هالتزبازي مي کنند.مضمون اين کتاب فعلاً به صورت سريال تلويزيوني از کانال 4 انگلستان با نام حکمرانان ديوانه دنيا پخش شده است.اين سريال در سه قسمت و با نام هاي مرداني که به بزها خيره مي شوند،شکنجه عجيب و سربازان رواني به نمايش درآمد. ايده اين پروژه،نمايش عمق تشويق در ارتش آمريکا بود.دراين سريال از اعضاي عمليات رواني ارتش،گردان اول نيروي زميني و همچنين پروژه ام کولترا و فرانک اوسلون استفاده و در ارتباط با آن بحث و تبادل نظرشد. همچنين گفت و گويي نيزبا پسر فرانک - اريک اوسلون -انجام شد که مورد توجه عموم قرار گرفت.جان رانسن نويسنده مرداني که به بزها خيره مي شوند مي گويد:«حقيقت ساده تر از آن چيزي است که عقيده تئوريسين هاي دسيسه گراست و در واقع تنها بخش رواني ارتش آمريکا را در بر مي گيرد» مرداني که به بزها خيره مي شوند يکي از احمقانه ترين تئوري هاي موجود در ارتباط با افراد قدرتمندي است که بايستي اسرار را براي ادامه حيات مجموعه مخفي نگه دارند و اين کار را نمي کنند.درکتاب جزئياتي دررابطه با پيشرفت هاي عمده ارتش امريکا بعد از جنگ ويتنام که بسياري از پرسنل باهوش ارتش را با تئوري هاي جديد هماهنگ کرد،نشان مي دهد.دربرخي قسمت هاي کتاب،واقعيت هاي روشن و بي پرده به درستي (شکنجه هاي ارتش آمريکا، و بيني هايي که از شدت شکنجه کوفته شده اندو...)و در برخي ديگر با سوءنيت (استفاده از موسيقي کودکان به عنوان شکنجه درعراق) بيان شده است.در اين کتاب شادي و ترس با هم آميخته شده است،ترکيبي ناملموس که رانسن آن را خوب مي شناسد و از عهده آن خوب برآمده است.او مي گويد:«بيشتر کارهاي من فکاهي است.مرداني که به بزها خيره مي شوند کاربزرگي است که است که جنبه فکاهي آن کم است،اما در مجموع اگر بتوانم آن را در يک پاراگراف خلاصه کنم کاري طنزگونه است.من همواره در فکر سبک کردن آن و اجتماعي تر کردن آن بودم. براي اين کاربايستي ديالوگ و لطيفه هاي بيشتري براي آن در نظر مي گرفتم.روش من عنوان کردن حقايق بسيار در قالب نوشته نيست.من ترجيح مي دهم تا اين کار به کمک داستان با ديالوگ و عناوين اجتماعي انجام دهم.اگرچه سبک طنز روش جالبي براي بيان وقايع جنگي و شکنجه نيست.در واقع اين اثر بيشتر چهره واقعي مردم را به تصوير مي کشد.مردم سهواً کارهاي مرا فکاهي مي پندارند.البته سبک نگارش من نيز بدين گونه است.اين سبک نگارش باعث مي شود که خواننده از خواندن متن لذت ببرد و من در اين سبک خوب عمل کرده ام.نکته آخر اين که مردم با اين سبک خو گرفته اند و شايد به همين علت رفتار خود را با آن همسو مي کنند.هرداستاني در دنيا مي تواند با آن سازگار شود.غالباً مردم اين را فراموش مي کنند.بيشتر روزنامه نگاران فکر مي کنند.اين وقايع حقيقت دارند،اما من فکر مي کنم مردم جنبه هاي طنز آن را مي پذيرند».يکي از شخصيت هاي واقعي مرداني که به بزها خيره مي شوند.ستوان بازنشسته جيم چنن است.بعد از شکست از ويتنام که ارتش امريکا طي آن قواي خود را درجنگ از دست داد،چنن به پنتاگون پيشنهاد کرد.که براي ارتش بايد تدبيري انديشيد.پنتاگون نيزبودجه اي در سال 1977 در اختياراو قرارداد تا اين راه را عملي کند در سال 1979 او دستورالعمل عملياتي گردان اول نيروي زميني را براي بازسازي مجدد ارتش از نظر روحي و جسمي ارائه داد. سربازان در اين گردان بايستي وسايل خاصي را حمل مي کردند:ابزار تبليغي، گل هاي نمادين و بلندگوهايي را براي پخش موسيقي بومي و کلمات صلح آميز. برمبناي اهداف اين گردان،رانسن شرايط سخت ابوقريب و گوانتانامو را دسته بندي کرد.افرادي که شامل اين اهداف مي شدند و روحيه عملياتي داشتند را آرمان گرايان تانکي و سايرافراد را تئوريسين ناميد گوانتانامو را آزمايشگاهي تجربي تصور کنيد هر زمان که فردي از اين زندان آزاد مي شود،پرواضح است که اين افکار نشأت از آرمان هاي تانکي گروهي چون گردان اول نيروي زميني ارتش امريکا است که طي ساليان مختلف شکل گرفته است. گوانتانامو مکان مناسبي براي ارائه اين آرمان بود،چرا که کم ترين ارتباطي با مردم در آن وجود نداشت.مادامي که دردسرها بيشتر مي شد و اين فرضيه قوت مي گرفت که حوادث اتفاق افتاده در ابوقريب و گوانتانامو تصادفي نيستند و از آن ها با عنوان "سيب خراب" ياد مي شد،مدارک تقسيم بندي هاي رانسن در کتابش قابل استنادتر بود.رانسن به سبک نوشتن خود مجدداً اشاره مي کند و با اين اشاره و صحبت درباره ابوقريب به توجه خود به اخلاقيات اشاره مي کند:«آن چه من آرزو دارم اين است که لحظات سخت شوند و حتي غير قابل تحمل، چرا که اخلاقيات در آن جا در نظر گرفته نمي شود.نمونه آن نگهداري زندانيان در کانتينراست.تمام سعي من آن است که نوشته هايم به دليل توجه به اخلاقيات، آرامش را براي خوانندگان به ارمغان بياورد.»بخش فوق به بحث پيرامون زندان الخيمه در عراق مي پردازد که در آن جا زندانيان در کانيينرهاي حمل ابزار مستعمل نگه داشته شده بودند و دائماً به آهنگ بارني که از آهنگ هاي معروف براي کودکان است، گوش مي دادند رانسن از معدود روزنامه نگاراني است که اين بخش ناخوشايند از داستان را نيز در نظر گرفته است.رانسن مي گويد :«فکر استفاده از موسيقي بارني باورنکردني بود.اين راهي بود تا از رسانه نيز در شکنجه استفاده شود.اين مطلب حتي به نظر نگهبانان نيز مسخره مي آمد،اما در نهايت عدم جذابيت آن بر همگان آشکار شد».وقتي داستان الخيمه با شکست مواجه شد؛ رانسن ازچنن خواست تا نظرش را راجع به داستان بگويد.چنن گفت آن ها در تلاشند تا شرايط را بهبود دهند.او همچنين اشاره کرد که آن ها براي مردم عراق شرايط راحت تري آماده مي کنند موسيقي بچه ها نيز زندانيان را براي ابراز توان و خاتمه دادن جنگ آماده مي کند.رانسن معتقد است: «اين موسيقي ها اگر در شرايط مناسب گوش داده شود،آرامش بخش است،اما در آن جا درگرماي طاقت فرسا اين موسيقي ها را بيش از پنجاه هزار بار مي گذراند و اين شکنجه و حشتناکي است.»از رانسن در باره تاثير پذيري اش از ديگران سوال کرديم و او فوراً پاسخ داد که بيشترين تاثيرخود را از کرت وندگات داشته است.حتي عنوان کرد:«بعد از بازخواني کتاب "کشتارگاه 5" از اين همه شباهت در سبک نگارشم با او تعجب کردم. من تا هجده نوزده سالگي آثار او را مطالعه نکرده بودم تا روزنامه نگار شدم و آن زمان بود که متوجه اين همه شباهت در ساختار جملات و کلمات شدم.درواقع او بيشترين تاثير را روي من داشته است».واکنش ها پس از چاپ اين کتاب در آوريل 2009 در بين امريکايي ها جالب بود. کتاب قبلي او "مخاطرات افراطيون" با عدم استقبال عمومي مواجه شد او تشريح مي کند: «زمان بسياربدي براي چاپ در نظر گرفته شد.درست بعد از وقايع يازدهم سپتامبر درنيويورک.هيچ کس حوصله مطالعه داستاني طنز دررابطه با افراطيون در اواخر سال 2001 را نداشت.»به عقيده رانسن،با نگاهي به گذشته به نظر مي آيد که کتاب منعکس کننده روحيه فشار است.درمرداني که به بزها خيره مي شوند نوعي تئوري احمقانه وجود دارد که در آن گروهي از سربازان مامور کشتن بزها مي شوند.سلاح آنان خيره شدن به بزها است. در زندگي واقعي نيزهمين کار را انجام مي شود با اين تفاوت که در کتاب، بزها ايستاده اند! به اين ترتيب،کتاب يکي از بزرگ ترين تئوري هاي توطئه را درست جلوه مي دهد.منبع:moving Pictures maganzing (Oct-2009نشريه صنعت سينما،شماره 88. /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]