واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهي به فيلم «آسمان محبوب»
وقتي مخاطب از فيلم جلو ميزند «آسمان محبوب» در بهترين شکل ممکن ميتواند يک فيلم معنايي سرراست محسوب شود که در کارنامه کارگردانش نه ميدرخشد نه نقطه اوج است. در واقع ميتوان اين فيلم را جزو نقاط ساکني دانست که در حد فاصل نقاط اوج کارنامه داريوش مهرجويي قرار ميگيرند. اگر «سنتوري» را يکي از همان نقاط اوج محسوب کنيم، «آسمان محبوب» در کنار «تهران؛ روزهاي آشنايي» دو فيلمي هستند که اين فضاي خالي را پر مي کنند تا به اوج بعدي مهرجويي برسيم نه بيشتر. جديدترين ساخته مهرجويي در بهترين شکل ممکن يک فيلم معنايي سرراست است که در آن مولفههاي استاندارد قصهگويي اين چنيني سر جاي خودش قرار گرفته تا مخاطب بتواند بر اساس کدهاي ارائه شده با کليت فيلم همراهي کند.
قصه آشناي پزشکي جوان است که در مواجهه با تومور مغزي خود، تصميم به خودکشي ميگيرد اما در لحظه سقوط به پرتگاه با يک اتفاق ساده به زندگي بازميگردد و شيوه زندگي جديدي را در ميان مردماني ناآشنا تجربه ميکند. در واقع فيلم قصه يک تجربه ماورايي است که اين پزشک در دوران کما از سر ميگذراند و به روستايي غيرواقعي با مردماني از جنسي ديگر قدم ميگذارد که نگاهش را به زندگي دستخوش تغيير کرده و البته بر جسم و روحش تأثير ميگذارد. وقتي قرار است روستايي که 50-40 سال پيش بر اثر زلزله مدفون شده، تبديل به مقصد ماورايي اين پزشک شود، همه طراحيها به شکلي انجام شده که در عين وجود نشانههاي واقعي براي باور اين مکان و آدمها، کدهايي هم براي زمينهسازي ماورايي بودن آنها ارائه شود. کدهايي چون شيوع بيماري اشک ريختن دائمي و يا حضور حکيم گياهي که ظاهر و رفتاري خاص دارد. قصه آشناي پزشکي جوان است که در مواجهه با تومور مغزي خود، تصميم به خودکشي ميگيرد اما در لحظه سقوط به پرتگاه با يک اتفاق ساده به زندگي بازميگردد و شيوه زندگي جديدي را در ميان مردماني ناآشنا تجربه ميکند. همه اين کدها در فيلم قرار گرفته تا با جايگزين شدن پزشک جوان به جاي دکتر محبوب که قبلاً در اين روستا ساکن بوده، اين گونه به نظر بيايد که همه چيز از قبل زمينهسازي شده تا او به اين روستاي بيايد و اين تجربه ماورايي را از سر بگذارند و به زندگي بازگردد. در چنين قصه آشنايي که مقصد مشخص است، هرچه هم تلاش شود کدها تدريجي و به شيوهاي هوشمندانه لابلاي اتفاقات و کنش و واکنشها ارائه شوند باز هم مخاطب از فيلم جلو است.
به همين دليل است که هرچقدر هم براي پرداخت اين نشانهها و منطقي جلوه دادن آنها تلاش شود، مخاطب از همان لحظه فرار پزشک جوان از بيمارستان و نهايتاً اقدام به سقوط در دره، اين نکته را پس ذهن دارد که آن سپيدي هالهگون چيزي جز نشانهاي براي يک سفر ماورايي نيست. با اين تعبير به نظر ميآيد آنچه بايد اهميتي مضاعف پيدا کند، لزوماً پنهان نگاه داشتن اين وجه اجتنابناپذير نيست بلکه جذاب کردن روايت بخش مياني است. يعني جزئياتي که زندگي پزشک در روستاي گلکبود و رابطه او را با آدمهاي اطرافش ميسازند؛ با آميزهاي از واقعيت و سوررئال. اما جذابيت اين بخش هم نتوانسته جلو بودن مخاطب از فيلم را تعديل کند تا درگير اين فضا و شريک اين تجربه خاص شود. به همين دليل است که در فيلم «آسمان محبوب» همه چيز از پيش تعيينشده به نظر ميآيد بدون آنکه زاويه نگاه فيلمساز امتيازي به آن داده باشد تا وراي يک فيلم معنايي و ماورايي آشنا و چه بسا کهنه به آن نگاه شود.سينما و تلويزيون تبيان سحر عصرآزاد/خبرآنلاين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 631]