تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 8 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع): هر كس باطل را يارى كند، به حق ستم كرده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802521843




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تفسیر اصل 44 قانون اساسی توسط رهبری


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تفسیر اصل 44 توسط رهبری
تفسیر اصل 44 قانون اساسی توسط رهبری بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏اولاً به همه‏ي برادران عزيز خوش‏آمد عرض مي‏كنم. بحمداللَّه همه جمعند؛ فعالان و سياست‏سازان و سياستگذاران و فعالان عرصه‏ي اقتصادي. من هم عرايض خودم را بدون مقدمه شروع مي‏كنم.در اولِ خرداد سال 1384 سياست‌هاي كلي اصل 44 - به استثناي بند «ج» اين سياست‌ها - ابلاغ شد. در حدود يك سال بعد، يعني 11/4/85، بند «ج» اين سياست‌ها هم - كه مربوط به واگذاري بنگاه‌هاي اقتصاديِ دولتي به بخش خصوصي و تعاوني است - ابلاغ شد. فرداي آن روز هم در پاسخ به نامه‏ي رئيس جمهور محترم، مجوز واگذاري درصدي از سهام بنگاههاي بند «ج» به مجموعه‏اي كه به عنوان «سهام عدالت» قرار شد بين گروههايي از جامعه تقسيم بشود، ابلاغ شد.از آخرين ابلاغ ما - يعني 12/4/85 - تا امروز، ماه‌هاي زيادي مي‏گذرد و از تاريخ اول ابلاغ، يعني اول خرداد 84 تا امروز، يك سال و نيم بيشتر مي‏گذرد. پيشرفت‌ها در اين باب رضايت‏بخش نيست. اين را من صريحاً به رؤساي محترم سه قوه در يكي دو ماه قبل از اين، گفتم؛ به شما هم كه مسئولان رده‏هاي مختلف پيشرفت اين كار در بخش‌هاي مختلف هستيد، عرض مي‏كنم. حالا چرا اين پيشرفتها خوب نيست؟ يا به خاطر اينكه توجه لازم به اهميت اين سياست‌ها و آنچه كه در پس زمينه‏ي ابلاغ اين سياستها ديده شده بود - يعني يك تحول عظيم اقتصادي در كشور و ابعاد آن - نشده؛ يا به خاطر اينكه از مسئله، برداشتهاي مختلفي هست. افراد هر كدامي در دستگاههاي مختلف يا حتي در يك دستگاه، از بندهاي مختلف اين سياستها و از مقاصد آنها و از نتيجه‏اي كه بايد بر اجراي آن سياستها عايد بشود، متفق‏القول نيستند؛ درك واحدي و برداشت واحدي ندارند.اين جلسه براي اين است كه هم اهميت اين كار از نظر ما به شما برادران عزيز صريحاً گفته بشود؛ هم درك و برداشت مشتركي به وجود بيايد و سلايق گوناگون، راه را بر اين اقدام بسيار مهم و ضروري و حياتي نبندد.برادران! نتيجه‏ي اين جلسه‏ي ما، بايد اين باشد كه ما در نگرش‌هايمان در مسئله‌ي اقتصاد كشور، در رفتارهامان و در ساختارهاي تشكيلاتي و اداريمان، قوانينمان و قواعد موضوعه‏مان، نقش‌ها و سهم‌هايي كه هر كدام از دستگاه‌ها دارند، بايد تغييراتي بدهيم و بر اساس اين سياست‌گذاري و اين سياست‌ها، آينده‏ي خودمان را شكل بدهيم. اين جزو وظايف حتميِ همه‏ي دستگاه‌هاي كشور است. بودجه بر اساس اين سياست‌ها بايستي تنظيم و تصويب بشود؛ بايد فعاليت‌هاي اقتصاديِ بيرون از بودجه، بر اساس اين سياست‌ها تنظيم بشود. در اين زمينه هم مجلس، هم دولت، هم قوه‏ي قضائيه وظايف بسيار مهمي دارند، كه بايد انجام بدهند.در درجه‏ي اول ما يك تبييني بكنيم؛ انگيزه‏هاي اين سياست‌ها را عرض بكنيم. ما وقتي به وضع خودمان نگاه مي‏كنيم، مي‏بينيم تحولاتي كه از انقلاب اسلامي در كشور ما ناشي شد، تحولات بسيار عظيم و عميقي است؛ در زمينه‏هاي فرهنگي، در زمينه‏هاي سياسي، در زمينه‏هاي اجتماعي، در اثبات هويت ملي، اين تحولات، تحولات 180 درجه‏اي است و بسيار هم عميق است. با اين حرف‌ها و گفت‌ها و مطالبي كه دشمنان ما يك‏جور، بعضي از دوستانِ بي‏توجه ما يك‏جور بيان مي‏كنند، آنچه كه به دست آمده، خدشه‏دار هم نمي‏شود؛ خيلي عظيم‏تر از اين حرف‌هاست. لكن صريحاً عرض مي‏كنم تحولاتي كه در زمينه‏ي اقتصادي انجام گرفته، متناسب با تحولات در بخش‌هاي ديگر نيست. ما بايد مي‏توانستيم يك الگوي موفقي از اقتصاد به دنيا عرضه كنيم.به طور خلاصه بايد ما هم كارآمدي در جهت رشد رونق اقتصاد، هم كارآمدي در جهت تأمين عدالت را به دنيا نشان مي‏داديم. البته كارهايي را كه شده و مي‏دانيم، نمي‏خواهيم انكار كنيم؛ كارهاي بسيار مهمي انجام گرفته، لكن به آن سطحي كه بايد مي‏رسيديم، قطعاً نرسيده‏ايم و اين براي ما دردناك است.ما وقتي به صورت كلان به زمينه‏ي اقتصاد اسلامي نگاه مي‏كنيم، دو تا پايه‏ي اصلي مشاهده مي‏كنيم. هر روش اقتصادي، هر توصيه و نسخه‏ي اقتصادي كه اين دو پايه را بتواند تأمين كند، معتبر است. هر نسخه‏اي هر چه هم مستند به منابع علي‏الظاهر ديني باشد و نتواند اين دو را تأمين كند، اسلامي نيست. يكي از آن دو پايه عبارت است از «افزايش ثروت ملي». كشور اسلامي بايد كشور ثروتمندي باشد؛ كشور فقيري نبايد باشد؛ بايد بتواند با ثروت خود، با قدرت اقتصادي خود، اهداف والاي خودش را در سطح بين‏المللي پيش ببرد. پايه دوم، «توزيع عادلانه و رفع محروميت در درون جامعه‏ي اسلامي» است. اين دو تا بايد تأمين بشود. و اولي، شرط دومي است. اگر توليد ثروت نشود؛ اگر ارزش افزوده در كشور بالا نرود، ما نمي‏توانيم محروميت را برطرف كنيم؛ نخواهيم توانست فقر را برطرف كنيم. بنابراين هر دو تا لازم است. شما كه متفكر اقتصادي هستيد و پايبند به مباني اسلامي، طرحتان را بياوريد؛ بايد اين دو تا در آن طرح تأمين بشود. اگر اين دو در آن طرح تأمين نشد، آن طرح اختلال دارد؛ ايراد دارد.براي اينكه بتوانيم كشور را از لحاظ ثروت ملي به حد استغناء و بي‏نيازي برسانيم، بايد سرمايه‏گذاري و فعاليت اقتصادي و توليد ثروت در معرض انتخاب همه‏ي آحاد فعال كشور قرار بگيرد؛ يعني همه بايد بتوانند در اين زمينه فعاليت كنند. دولت بايد از آن حمايت كند؛ قانون بايد از آن حمايت كند. خيل عظيم نيروهاي جوان و تحصيلكرده و مديران مجرب و لايق - كه بحمداللَّه در كشور ما هر دو، هم جوانان تحصيلكرده و هم مديران لايق زيادند - بايد بتوانند پروژه‏هاي بزرگ و فعاليتهاي كارآفرين و ثروت‏آفرين كشور را به دست بگيرند؛ اجرا كنند و پيش ببرند؛ بايد بتوانند. كشور از لحاظ منابع مادي و از لحاظ منابع انساني قوي است. تا اين جاي مطلب، فكر نمي‏كنم كسي بتواند نظر مخالفي را با اتكاء به ديدگاههاي اسلامي مطرح كند.نويسندگان قانون اساسي و اصل 44، هم هوشمند بودند، هم منصف؛ به نظر بنده. ما با بيشتر اينها از نزديك كار كرده بوديم. در محصول كار هم كه همين اصل 44، اصل 43 و اينهاست، كاملاً پيداست كه اينها هم مردمان هوشمندي بودند، هم مردمان باانصافي بودند. اينها آن چيزي را كه از نظرشان به شكل كلي درست هم هست، خط ميانه‏ي بين اقتصاد سرمايه‏داري و اقتصاد سوسياليسم شناخته بودند و اين را در قالب آن سه محور اصلي مالكيت، در اصل 44 ريختند. مالكيتهاي اختصاصي دولتي، مالكيت تعاوني، و مالكيت بخش خصوصي؛ اينها را تقسيم‏بندي كردند. بعد، در ذيلش براي اين، دو سه تا شرط قرار دادند. يكي از شرطها اين است كه اين تقسيم‏بندي با اين مصاديق - كه مصاديق را ذكر كردم - بايد موجب رشد و توسعه‏ي اقتصاد بشود؛ بايد مايه‏ي زيان نباشد. يعني اگر يك روزي مسئولان كشور تشخيص دادند كه اين تقسيم‏بندي، مايه‏ي زيان است؛ موجب رشد اقتصادي نيست، اين قانون ديگر در آن روز، بدين شكل اعتبار ندارد و به شكلي كه منطبق بر مصلحت باشد، انطباق دارد. اين، هوشمندي و انصاف آنها را مي‏رساند.ما در دهه‏ي اول انقلاب به خاطر مسائل دفاع مقدس و جنگ و گرفتاريهاي گوناگون و محاصرات عجيب و غريب اقتصادي و غيره، اقداماتي را كرديم كه به مالكيت گسترده‏ي دولت منتهي شد؛ بيش از آن مقداري كه در اين اصل قانون اساسي ذكر شده بود. البته همان وقتها هم در بسياري از اينها جاي حرف بود. من خودم در بخش عمده‏ي آن دوره رئيس جمهور بودم و با مسئولان اقتصادي دولت و با رئيس دولت و مسئولان اقتصادي مباحثات فراواني داشتيم، لكن به‏هرحال ضرورتها بر آنها و بر كشور اين مسائل را تحميل كرد و مالكيت دولتي به شكلي فراتر از آنچه كه در اصل 44 ديده شده بود، گسترش پيدا كرد، اما در دهه‏ي دوم و سوم، يعني بعد از جنگ تا امروز، ما نبايد با گسترش شركتهاي دولتي غيرضروري - كه چند هزار شركت دولتي وجود دارد كه تعداد مهمي از اينها حقيقتاً غيرضروري بودند - موافقت مي‏كرديم؛ يعني تشكيل آنها به وسيله‏ي دولت، يا واگذار نكردنِ بنگاههاي ذيل اصل 44 به مردم، عمل موافق مصلحت نبود.يكي از وظائفي كه ما در اصل 44 و بر اساس قانوني كه در شوراي انقلاب تصويب كرده بوديم، مسلم بود، اين بود كه بنگاههاي غير مشمول صدر اصل 44 را كلاً به مردم واگذار كنند. آنجا هم ما يك مصوبه و يك قانوني داشتيم كه بند «الف» و «ب» و «ج» و «د» داشت. بند «ج» شركتها و بنگاههايي بود كه از رژيم گذشته به دولت مقروض بودند. مقرر شده بود كه اينها قرضشان را كه دادند، شركت به آنها داده شود، اما اين كار را نكردند. من الان يادم هست كه در اول رياست جمهوري، گمان مي‏كنم كه با استناد به قانون اساسي، به آن هيئتي كه شركتهاي بند «ج» را به عناوين مشمول بند «ب» متصل مي‏كردند - بند «ب» يك تعداد شركت بود كه بايد در اختيار دولت قرار مي‏گرفت - اعتراض كردم.اگر ضرورتهايي هم اين كار را در آن دوره ايجاب مي‏كرد، نبايد ديگر اين كارها در دوره‏ي بعد از جنگ، در دهه‏ي دوم و سوم، انجام مي‏گرفت؛ نبايد بيخود شركت توليد مي‏شد؛ نبايد از واگذاري شركتهاي دولتي به مردم، در آن بخشي كه قانون اساسي تصريح به آن كرده بود، كوتاهي مي‏شد؛ بايد مي‏داديم. بايد مالكيت دولت را روزبه‏روز كمتر مي‏كرديم. اين‏طور نشد، بلكه بيشتر و گسترده‏تر شد! و خيلي از درآمدهايي كه بايد در خدمت توليد، در خدمت گردش صحيح پول در جامعه قرار مي‏گرفت، صرف كارهاي غيرلازم شد؛ فعاليتهاي اسراف‏آميز، ساختمان‏سازيهاي بيخودي. و حتماً به اقتصاد كشور لطمه خورد. به‏هرحال، اين كار در اين دو دهه نبايد انجام مي‏گرفت. واقعيت وضع كنوني اين است: گستره‏ي عظيم مالكيتهاي دولتي، بعضاً برخلاف همان متن موجود اصل 44، و بسياري هم برخلاف اين شرطي كه در ذيل اصل 44 آمده.سند چشم‏انداز هدفهايي را معين كرده، كه ما ديديم با اين وضعيت، ما به سند چشم‏انداز و اهداف آن، نخواهيم رسيد. سرمايه‏گذاريهايي بايد انجام بگيرد كه طبق محاسباتي كه كرده‏اند، رشد آنها بايد حدود دوازده درصد در سال باشد. اين، خيلي رقم بالايي مي‏شود. فقط در بخش نفت محاسبه كردند كه در طول ده سال آينده، 170 ميليارد دلار بايد سرمايه‏گذاري كنيم؛ يعني سالي 17 ميليارد. دولت قادر است اين سرمايه‏گذاري را انجام بدهد؟ اينها خارج از توان دولت است. علاوه‏ي بر همه‏ي اينها، دولت وظائف سنگيني در حوزه‏هاي راهبردي، در فعاليتهاي جديد، سرمايه‏گذاريهاي فراوان در زمينه‏ي فناوريهاي پيشرفته دارد. كارهايي كه بخش خصوصي به طور طبيعي انجام نمي‏دهد، اينها را بايد دولت انجام بدهد و آينده‏ي كشور متوقف به اينهاست؛ مثل همين مسئله‏ي هسته‏اي.از طرفي، عين همين نگرانيها در بخش مربوط به عدالت - مسئله‏ي رفع فقر و محروميت - هم وجود دارد. همين‏طور نگراني‏ها هست، كه قبلاً اشاره كردم. البته امروز شما به تبليغات خارجيها كه نگاه كنيد - چه تبليغات علني‏شان، چه آنچه كه در محاورات سياسي و ديپلماسي دوجانبه بيان مي‏كنند، كه شايد اين گفتگوها در اختيار بعضي از شماها باشد - مي‏بينيد مي‏خواهند مسئوليت اين وضع را به گردن دولت كنوني بيندازند. اين، غلط است؛ اين طور نيست، بلكه در طول سالها بتدريج به وجود آمده؛ كسي هم سوءنيت نداشته است. روش، روش درستي نبود و به اينجا منتهي شد.اينها بر روي هم موجب شد كه ما مسئله‏ي سياستهاي ابلاغي اصل 44 را مد نظر قرار بدهيم. البته از آن وقتي كه بنده به مجمع تشخيص مصلحت - سال 78 به نظرم يا 77 بود - گفتم كه روي اين مسئله كار بكنند، تا سال 83 كه آمد و تا سال 84 كه ما ابلاغ كرديم، چند سال طول كشيد. سياستهاي ابلاغي اصل 44 - اين پنج بندي كه ما در اين سياستها قرار داده‏ايم - خلاصه‏اش اين است: بند «الف»، بند «ب»، بند «ج»، بند «د»، بند «ه». بعضي از اين بندها مثل بند «الف» يا بند «د» به دو بخش تقسيم مي‏شود. خلاصه‏ي اين سياستها عبارت است از آزاد شدن دولت از فعاليتهاي اقتصادي غيرضرور، باز شدن راه براي حضور حقيقي سرمايه‏گذار در عرصه‏ي اقتصاد كشور، تكيه بر تعاون - شركتهاي تعاوني - و چتر گسترده شركتهاي تعاوني بر روي اقشار ضعيف مردم، پرداختن دولت به آداب و قواعد نقش حاكميتي، سياستگذاريهاي اجرائي و ايفاي نقش حاكميتي و صرف چگونگي مصرف درآمدهاي ناشي از اين واگذاري در بخشهايي كه ذكر شده، و بعد، الزامات دولت در امر واگذاري. اين، خلاصه‏ي سياستهاي ابلاغي اصل 44 است.وقتي مسأله‏ي سهام عدالت مطرح شد، ما از اين كار استقبال كرديم؛ احساس كرديم اينكه حداقل دو دهك پائين جامعه را از يك سهمي در يك سرمايه‏ي مشغول كار و مشغول توليد و درآمدزا برخوردار كنيم، يك فرصت بسيار مهمي است. گفتيم اين سهام را با تخفيف و با امهال بدهند.البته اين سياستها اين‏طور كه من شرح دادم، واضح است كه به معناي چوب حراج زدن بر ثروت دولت نيست؛ به هيچ‏وجه ما مايل نيستيم و اجازه نمي‏دهيم كه ثروتهاي دولت كه مال مردم است، چوب حراج زده شود و از بين برود؛ نه، اين تبديل اين موجودي كم‏بازده و بي‏اثر يا كم‏اثر به يك موجودي پراثر و پيش‏برنده‏ي اقتصاد كشور است و البته در كنار اين، سوق دادن ثروتهاي عمومي، يعني بيت‏المال، به سمت اقشار محروم است. در بخشهاي مختلف، برخي از ابهامات را در ذهنها وارد كردند، يا وارد مي‏كنند. بعضي هم با خود من مطرح كردند و گفتند شما با ابلاغ اين سياستها موجب مي‏شويد كه افرادي داراي ثروتهاي بزرگ و سنگين بشوند؛ با اين فعاليتهاي اقتصادي يك عده ثروتمند مي‏شوند. من در جواب آنها گفته‏ام و حالا هم مي‏گويم كه ثروتمند شدن از راه قانوني و مشروع، از نظر اسلام هيچ اشكالي ندارد. ما هيچ وقت نگفتيم كه اگر كسي فعاليت قانوني و مشروع بكند و ثروتي به دست بياورد، از نظر شرع نامطلوب است. هيچ‏كس اين را نگفته و نمي‏گويد؛ افرادي كه دين را مي‏شناسند و قرآن را مي‏شناسند.دو چيز را با هم نبايد مخلوط كرد. يكي، توليد ثروت است. كسي فعاليت كند به شكل صحيحي و ثروت توليد كند. يكي، نحوه‏ي توليد و نحوه‏ي استفاده است. بخش اول قضيه، چيز مطلوبي است؛ چون هر ثروتي كه در جامعه توليد مي‏شود، به معناي ثروتمند شدن مجموع جامعه است. بخش دوم كه بخش حساس است، اين است كه چگونگي توليد مورد توجه قرار بگيرد؛ از راههاي غيرقانوني، با استفاده‏ي از تقلبات و تخلفات نباشد؛ مصرف او، مصرف نامطلوبي از نظر شرع نباشد؛ بتواند مثل خوني در رگهاي جامعه جريان پيدا كند؛ صرف در فساد نباشد. اين آيه‏ي شريفه را ملاحظه كنيد - سوره‏ي قصص، آيات مربوط به قارون - قارون يك نمونه‏ي كامل و يك ثروتمند نامطلوب از نظر اسلام و قرآن و شرع و همه است. از قول قوم قارون، (يا بزرگان و متدينين بني‏اسرائيل، يا حضرت موسي) قرآن نقل ميكند؛ «قال له قومه» - اين حرفها از آدمهاي عامي و معمولي نيست؛ بنابراين حرفهاي معتبري است؛ علاوه بر اينكه خودِ قرآن اين حرفها را تقرير مي‏كند؛ يعني بيان و اثبات مي‏كند - كه به او مي‏گويند: « و ابتغ فيما اتاك اللَّه دار الأخرة»؛ آنچه كه خدا به تو داد، اين را وسيله‏ي به دست آوردنِ آخرت قرار بده. در روايات ما هم هست: «نعم العون الدّنيا علي الأخرة»؛ از اين ثروت براي آباد كردن آخرتت استفاده كن.توصيه‏ي دوم: «و لا تنس نصيبك من الدّنيا»؛ سهم خودت را هم فراموش نكن. خود تو هم سهمي داري، نصيبي داري؛ آن را هم ما نمي‏گوييم كه استفاده نكن؛ خودت بهره‏مند نشو از اين ثروت؛ نه، بهره‏مند هم بشو؛ مانعي ندارد.سوم: «و أحسن كما أحسن اللَّه إليك»؛ خدا به تو اين ثروت را داده؛ تو هم وسيله‏اي بشو كه بتواني اين ثروت را به دست مردمي كه نيازمندند، برساني. يعني سهمي از اين را به مردم بده.چهارم: «و لا تبغ الفساد في الأرض»؛ فساد ايجاد نكن. آفت ثروت كه بايد از آن جلوگيري كرد، ايجاد فساد است. مترف نشو. به او نمي‏گويند ثروت جمع نكن، يا از اين ثروتي كه داري، براي ازدياد آن استفاده نكن؛ يا آن را به كار توليد و سازندگي و تجارت نزن؛ مي‏گويند سوءاستفاده نكن؛ از اين ثروتت استفاده‏ي خوب بكن، كه بهترين استفاده اين است كه آخرتت را با اين آباد كني. نصيب خودت را هم داشته باش؛ سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام اين است.شما در كتابها خوانده‏ايد، از اهل منبر و خطبا هم زياد شنيده‏ايد كه اميرالمؤمنين اوقاف زيادي دارد. گفت: «لا وقف إلّا في ملك». كسي كه مالك نباشد، كه نمي‏تواند وقف كند. اين اوقاف، املاك اميرالمؤمنين بود. اميرالمؤمنين اين املاك را به ارث كه نبرده بود، با كار خودش توليد كرده بود. در آن وضعيت كم آبي، اميرالمؤمنين چاه مي‏زد، آب بيرون مي‏آورد، مزرعه درست مي‏كرد، آباد مي‏كرد، بعد وقف مي‏كرد. بعضي از اوقاف اميرالمؤمنين، قرنها مانده. پيداست چيزهاي ريشه‏دار و مهمي بوده است. به‏هرحال، توليد ثروت چيز خوبي است. اگر چنانچه در اين توليد ثروت، قصد صرف او براي كار خير، براي پيشرفت كشور، براي كمك به محرومان باشد، حسنه هم هست، ثواب هم دارد.اگر از من سؤال كنند كسي ثروتي توليد كند براي اينكه بيست نفر يا صد نفر انسان را كه زندگي‏شان سرشار از محروميت است، به نوا برساند، يا مثلاً فرض بفرماييد كه پنجاه نفر را كه در فلان شهر زندگي مي‏كنند و در آرزوي يك بار زيارت قبر مطهر علي‏بن‏موسي‏الرضا در حسرتند و نتوانستند بروند، اينها را با ثروتش به زيارت ببرد، اين بهتر است يا با همين پولي كه مي‏خواهد با آن توليد ثروت كند، ده سال پشت سر هم عمره برود، بنده به طور قطع و يقين و بدون هيچ ترديد خواهم گفت اولي مقدم است. حالا هر سال عمره نرود. توليد ثروت في‏نفسه ممدوح است؛ اگر با نيت كمك باشد، آن وقت حسنه‏ي الهي هم هست؛ اجر الهي و اخروي هم دارد.مردم ما اهل خيرند. اين واقعيت را نبايد ناديده گرفت. مال حالا هم نيست، از سابق هم همين‏طور بوده، حالا هم بيشتر هست. اين نهضت مدرسه‏سازي - خيرين مدرسه‏ساز - همين قدر كه راه باز مي‏شود براي اينكه مردم بيايند و كمك كنند، شما ببينيد چقدر مردم كمك مي‏كنند. اين نهضت درمانگاه‏سازي و بيمارستان‏سازي كه از قبل از انقلاب در مشهد راه افتاد؛ الان شايد بهترين بيمارستان مشهد يا يكي از بهترين بيمارستانهاي مشهد، بيمارستاني است كه با همين پولهاي مردم اداره مي‏شود و همين خيرين آن را اداره مي‏كنند. در جاهاي ديگر هم هست. اخيراً چند ماه قبل از اين، از شيراز كساني آمده بودند پيش من كه اينها راجع به كارهاي بهداشتي و درماني كارهاي بسيار باارزش و مفيدي انجام داده بودند، كه ما توصيه كرديم اين را با جاهاي ديگر هم درميان بگذاريد و انجام دهيد. مردم اين‏جورند. اين كارها را افراد خير، افراد ثروتمند مي‏توانند انجام بدهند. همين جا ما در تهران بيمارستاني داشتيم كه شايد مرجع چقدر از مجروحين تظاهرات بود؛ همين بيمارستان بازرگانان. يك عده خيّر اين كارها را انجام مي‏دهند؛ راه مي‏اندازند. مردم ما اين‏جورند؛ اهل خيرند. و كساني كه حالا اوقافي دارند و اين همه وقف، اين همه كارهاي في‏سبيل‏اللَّه، اينها ناشي از وجود ثروت افراد است. ما با اين بد نيستيم. چرا بيخود در بيرون منعكس بشود كه نظام اسلامي و مسئولان كشور، تا كسي بخواهد يك مقدار پول به دست بياورد، اخمهاشان را در هم مي‏كنند؛ احساس بغض و نفرت نسبت به او مي‏كنند. اين‏جوري نيست؛ واقعيت اين نيست.اين اشكال به نظر ما اشكال واردي نيست. يكي از دوستان نزديك و بسيار خوب ما به من گفت كه مي‏گويند اين سياستهاي اصل 44 كه شما ابلاغ كرديد، موجب ثروتمند شدن افراد و وارد شدن سرمايه‏دارها به ميدان مي‏شود. من گفتم اصلاً ما اين سياستها را ابلاغ كرديم براي اينكه همين كار بشود؛ براي اينكه بيايند وارد ميدان بشوند، سرمايه‏گذاري كنند، فعاليت اقتصادي كنند. مي‏گويند اينجوري مي‏شود؟! ما اصلاً براي همين ابلاغ كرديم كه اين كار بشود.بعضي ديگر اين ابهام در ذهنشان هست كه اين همه راجع به مفاسد اقتصادي گفتيد و حرص خورديد و دستور داديد، كه بعضي‏اش عمل شده و بعضي‏اش عمل نشده، حالا چطور شما اين را مي‏گوييد؟ من عرض مي‏كنم: دوستان! اگر مبارزه‏ي با مفاسد اقتصادي به همان صورتي كه بنده گفتم، با همان جديت انجام بگيرد، كمك بسيار مهمي به همين فعاليت اقتصادي و نشاط سالم اقتصادي خواهد كرد. اين دو تا مكمل همند.همان چند سال پيش كه بنده اول‏بار راجع به مفاسد اقتصادي صحبت كردم، بعضي از مسئولان در ذهنشان اين بود كه ممكن است مشكلاتي ايجاد كند. من گفتم نه، آن كساني كه مي‏خواهند فعاليت سالم اقتصادي داشته باشند، خوشحال مي‏شوند از اينكه يك عده كلّاش و قلّاش و كلاهبردار و پشت‏هم‏انداز و قانون‏شكن در ميدان نباشند، راهها را نبندند، اينها را بدنام نكنند. ما اين دو تا را نه فقط با همديگر منافي نمي‏دانيم، بلكه بنده اينها را مكمل هم مي‏دانم؛ معتقدم كه مبارزه‏ي با فساد و ريشه‏كني فساد، بسترساز رقابت سالم اقتصادي است و كمك به همين سياستهاي اصل 44 است كه ابلاغ كرديم. البته براي اينكه فساد در اين كار راه پيدا نكند، يك الزاماتي وجود دارد كه دولت، مجلس و قوه قضائيه، بايد به آنها پايبند باشند. من اجمالاً اشاره خواهم كرد:بايد مقررات را شفاف كنند، راهها را كوتاه كنند، پيچ و خمهاي اداري را كم كنند. اينكه اختيار يك فعاليت اقتصادي ناگهان برگردد به يك مأموري كه پشت فلان ميز و در فلان اداره نشسته، كه او بتواند بگويد آري يا نه، و سرنوشت يك كار را فراهم بكند، اين بزرگترين ضربه است. اين مأمور در معرض خطر است؛ در معرض لغزش است. بايد كاري كرد كه اين، پيش نيايد. بايد قواعد، قوانين و روشها اصلاح شود و بر اساس آنچه كه در اينجا هست، تغيير پيدا كند.اين را هم من مي‏خواهم جداً به دوستان عرض بكنم كه اين كار، يعني اجراي اين سياستها، مخالفان و دشمناني دارد. چون دشمناني دارد، پس تلاش در اجراي اين سياستها يك نوع جهاد است. هر تلاشي كه در مقابله‏ي با دشمنان باشد، مجاهدت است و در عرف اسلامي اسمش جهاد است؛ اگر با اخلاص و درست انجام بگيرد. دشمنانش چه كساني هستند؟ بعضي از مخالفان نمي‏خواهند با اجرايي شدن اين سياستها، كمبودها برطرف شود. اصلاً نمي‏خواهند نظام اسلامي آن شكوفايي و پيشرفت اقتصادي و رونق اقتصادي را داشته باشد. روي فشار اقتصادي بر كشور برنامه‏ريزي كرده‏اند. خارجيها از اين قبيلند. الان ببينيد، همين‏طور مثل يك گرگ گرسنه‏اي كه نشسته و منتظر است كه فرصتي پيدا كند و حمله كند، منتظرند بتوانند يك اقدام اقتصادي بكنند. البته از اقدام نظامي و اجتماعي مأيوسند؛ خودشان هم مي‏گويند كه بايد فشار اقتصادي بياوريم. مي‏خواهند فشارهاي اقتصادي را زياد كنند. يكي از چيزهايي كه مي‏تواند اين فشارها را كم كند، يا تأثيرش را بسيار كم كند، همين اجراي اين سياستهاست. آنها مايل نيستند اين سياستها اجرا شود. ممكن است در داخل هم دوستان و طرفداراني داشته باشند. بعضي - كه اين ديگر مربوط به داخلي‏هاست - در وضع كنوني منافعي دارند؛ ذي‏نفع‏اند و دلشان نمي‏خواهد اين وضعيت به هم بخورد. از اينكه اجازه يك مدير، گردش قلم يك مدير يا يك مسئول، حالا در هر جا - چه در قوه‏ي مجريه، چه در قوه‏ي قضائيه، چه در مجلس - توانايي اين را داشته باشد كه خيلي از اين چيزها را جابه‏جا بكند، اين را مغتنم مي‏شمارند و نمي‏خواهند از بين برود. بنابراين، اينها هم جزء مخالفان هستند. حالا بعضي‏ها هم شايد باشند كه نخواهند متصدي اين كار بزرگ، دولت كنوني باشد. البته اين را احتمال مي‏دهيم، يقين نداريم.حالا كه اهميت اين كار معلوم شد، آنچه كه من عرض مي‏كنم اين است كه همه در اين بخش، وظيفه دارند. علت اينكه من با دوستان خواستم صحبت بكنم، همين بود كه همه توجه كنند كه در بخشهاي خودشان اجراي اين كار را تسهيل كنند؛ هم در مجلس قوانين و مقرراتي بايستي تدوين شود يا تغيير پيدا كند، هم در بخشهاي مختلف دولت بايست مديران و مسئولان به اين كار اهتمام بورزند و با جديت آن را دنبال كنند، و هم در قوه قضائيه، كه ما جلسه‏اي كه با آقايان داشتيم، از قوه‏ي قضائيه خواستيم كه دادگاههاي تخصصي براي رسيدگي به اين مسائل و دفاع از حقوق مالكيت افراد تشكيل بدهند. هم در اين زمينه دادگاه تخصصي لازم است، هم در زمينه‏ي مسائل مربوط به مفاسد اقتصادي. در هر دو جا بخشهاي تخصصي و دادگاههاي تخصصي لازم است كه كساني باشند كه با اهتمام كامل مسئله را دنبال كنند. در بخشهاي دولتي هم بايد همه جديت داشته باشند و سرعت عمل. البته «سرعت عمل» كه مي‏گوييم، مرادمان شتابزدگي نيست؛ سرعت عملِ بدون شتابزدگي. يك مقطعي را مشخص كنند و كارها را پيش ببرند و نتايج كارها را به مسئولان بالاتر گزارش بدهند. ما هم در اينجا از چند ماه پيش يك كارگروهي را تشكيل داديم براي اينكه در سه قوه موضوع را دنبال كنند. حالا در مجلس هم كميسيوني براي اين كار تشكيل شده، در دولت هم مجموعه‏اي براي اين كار هست. بايد كار را سرعت ببخشند. سرعت بخشيدن به كار منافات ندارد با اينكه كار شتابزده انجام نگيرد؛ يعني مطالعات را بكنند و اطرافش را هم درست بسنجند؛ با آدمهاي صاحب‏نظر مشورت بكنند. اين يك وظيفه است كه همه بايد در كار خودشان جدي باشند.دوم اينكه همه‏ي بخشهاي اين سياستها را مد نظر قرار بدهند. اين سياستها از بند «الف» دارد تا بند «ه». پنج بند است. بند «الف» كه خودش دو بخش است: يك بخش آزاد كردن دولت از بار سنگين شركتهايي است كه در ذيل اصل 44 به آن شركتها اشاره شده؛ يعني چيزهايي كه مربوط به صدر اصل 44 بود و بايد خودش را زودتر از اينها خلاص كند. يك بخش ديگر اين است كه به مردم، به بخشهاي خصوصي و تعاوني اجازه داده مي‏شود كه در مواردي كه مشابه صدر اصل 44 هست، سرمايه‏گذاري كنند. بند «ب» مربوط به تعاوني‏هاست و خصوصياتي كه مربوط به تعاونيهاست، در آن ذكر شده. بند «ج» مربوط به واگذاريهاست؛ يعني واگذاري همان شركتهايي كه در صدر اصل 44 آمده؛ با يك استثناهايي. چند استثنا در آنجا ذكر شده. بند «د» باز خودش دو بخش دارد. يك بخش الزامات، كه دولت كارهايي را بايد انجام بدهد تا اين انتقال صحيح انجام بگيرد و تسهيل بشود و بخش خصوصي به اين كار رغبت پيدا كند؛ يك بخش هم مربوط به مصارف درآمدهاي اين است كه وقتي به بخش خصوصي يا تعاوني واگذار مي‏كنند، مابه‏ازاي او و درآمد او كه در دولت مي‏آيد، در كجا مصرف بشود. بند آخر هم كه بند «ه» است، مربوط به سياستهاي حاكميتي دولت است. دولت سياستهاي حاكميتي خودش را بايد حفظ كند، برنامه‏گذاري كند، سياستگذاري كند، هدايت كند، در يك موارد خاصي سرمايه‏گذاري كند، متمركز بشود؛ در يك موارد خاصي، از قبيل آنچه كه عرض كرديم. همه‏ي اين بندها بايد با هم مد نظر قرار بگيرد. والاّ ما بعضي از اين بندها را جلو بيندازيم، بعضي از بندها را فراموش كنيم، اين عدم تعادل به وجود خواهد آمد و درست نيست.كار سومي كه بايد انجام بگيرد كه قبلاً هم اشاره كرديم، شفاف‏سازي مقررات است. مقررات را بايستي شفاف كرد كه جاي توجيه و تبديل و تعبير و تأويل نباشد. راههاي تقلب بسته بشود، جلوي كساني كه اهل سوءاستفاده از ظواهر قوانين هستند، گرفته شود.كار ديگري كه لازم است انجام بگيرد، اطلاع‏رساني به مردم است. مردم بايد در جريان جزئيات كار قرار بگيرند و بدانند كه در كجا مي‏توانند فعاليت اقتصادي كنند، كجا مي‏توانند سرمايه‏گذاري كنند، چه‏طور مي‏توانند در يك تعاوني وارد شوند. غالب مردم بي‏اطلاعند. سال گذشته وقتي اين سياستها از تلويزيون اعلام شد و گفته شد، بعضي از خواص شنيدند، خوشبخت شدند؛ خوشحال شدند. اغلب مردم كه ما مي‏ديديم، اصلاً توجه نداشتند كه موضوع چيست! بايد براي مردم تشريح بشود؛ تبيين بشود؛ بدانند چگونه مي‏توانند از كمك دولت استفاده كنند، بخش خصوصي از چه امتيازاتي مي‏تواند استفاده كند، دولت چه كمكهايي مي‏تواند به او كند؛ چه حمايتهايي مي‏كند، در كجاها مي‏توانند وارد بشوند و سرمايه‏گذاري كنند.كار بعدي مسئله تقنين است كه اشاره كرديم كه حتماً مركز پژوهشهاي مجلس و بخشهاي مربوط به اين مسئله در مجلس، بايد واقعاً به قوانيني كه لازم است، بپردازند و اينها را تهيه كنند؛ فراهم كنند و با دولت هم همكاري و همفكري كنند.و آخرين مطلب هم حمايت كامل قضائي از مالكيتهاي قانوني است. به نظر ما اگر چنانچه ان‏شاءاللَّه مسئولان ما همت كنند - كه عمدتاً در اينجا جمع هستيد و رؤساي محترم سه قوه هم در جريان اين نظرات كاملاً قرار گرفتند - ان‏شاءاللَّه در ظرف دو سه سال مي‏توان نشانه‏هاي حركت صحيح و تغيير محسوس را در كشور به چشم ديد و ان‏شاءاللَّه به آينده اميدوارتر شد.و السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن