تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):كسى كه بر باطل سوار شود، مَركبش او را ذليل خواهد كرد. كسى كه از راه حق منحرف شود ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805445792




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درس هایی درباره داستان نویسی(7)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درس هایی درباره داستان نویسی(7)درس اول ، درس دوم ، درس سوم ، درس چهارم ، درس پنجم ، درس ششم 27- استفاده از گفتگو برای آماده سازی
درس هایی درباره داستان نویسی(7)
برای آماده سازی اغلب از گفتگو استفاده می کنند. شخصیتها معمولاً برای ایجاد ارتباط، بیان خویشتن و قانع کردن دیگران، حرف می زنند. به علاوه می توانند نهال داستان و روابط احتمالی آینده را در عمل داستانی زمان حال بکارند.مثال: دو قاتل مشغول صحبت اند: «انگار کولاک ناجوری راه افتاده. فکر می کنی  جیمی بتواند بیاید روی آب؟»«نه، بیست و پنج کیلویی زنجیر دورش پیچیدم.»«باید پنجاه کیلویش می کردی. این کولاک ناجور می آوردش بالای آب.»صحنه ی کامل، دو هدف را بر آورده می کند:الف) داستان را در زمان حال پیش می برد. ب) خواننده را برای حادثه ی مهمترِ بعدی آماده می کند.مثال: به مکانیک الکلی هواپیما هشدار می دهند که اگریک بار دیگر سرِ کار مست کند، اخراجش می کنند. به او مأموریت می دهند که هواپیمایی باری را که حامل مواد منفجره ی حساس است بازرسی کند. او ضمن انجام کار، با تمایل شدید مشروبخواری اش مبارزه می کند. و بادستانی لرزان مخزنهای اکسیژن اضطراری را پر و پیچ و مهره ها را سفت می کند و به نقاط اصطکاک، روغن می زند. کارش تمام می شود و خوشحال است که بر میل شدیدش غلبه کرده است.هدف عمده ی صحنه ی بالا این است که نشان دهد مکانیک می تواند با تمایل مشروبخواری اش مبارزه کند. هدف فرعی آن افشای این نکته است که وی موقع مبارزه علیه تمایل مشروبخواری اش بی مبالات است و بعداً هواپیمای باری سقوط می کند.آماده سازی تأثیری پیوند دهنده نیز دارد و موجب پیوستگی داستان یا رمان می شود. وقتی صحنه ای خبر از وقوع صحنه ی دیگری می دهد، صحنه ی بعد نیز یادآورِ صحنه ی قبل  است. و این، گذشته و حال را در جریانی پیوسته، به هم متصل می کند. و با وجود اینکه صحنه های رمان به طور مستمر و کم کم ظاهر می شود اما تأثیرش این است که گویی همه با هم رخ می دهد و مثل تجربه ای کامل است. 28- استفاده از تصاویر برای توصیف نگرشهااز تصاویرمثل تشبیه و استعاره، برای واقعی تر کردن صحنه استفاده می کنند. تصاویر بر جزئیاتی که احتمالاً در وضعیت عادی در میان دیگر جزئیات گم می شوند تأکید می کند. بیان تصویری جزئیات، به جزئیات دیگر نیز به طور ضمنی اشاره می کند: «تیرها همچون کولاکی از برف و باران از دیواره ی دژ باریدن گرفت.» در اینجا دیگر نیازی به توصیف کمان، پرتاب تیر، کماندار و دژ نیست.تصاویر جلوه ی نثر عادی را دو چندان می کند. به علاوه بدون آنکه نیازی به توضیح و دخالت نویسنده باشد، طرز نگرش اشخاص را نیز بیان می کند.«ابرها در آسمان حرکت می کردند» به گیرایی جمله ی «ابرها مثل سبدهای رختشویی خاکستری خودشان را در آسمان پیش می کشیدند» نیست. چه، در این حالت نویسنده جزئیات عادی را جالبتر بیان و حال و هوایی تازه نیز خلق کرده است.جمله ی «وقتی مرد صحبت می کرد، بینی اش مثل انگشتی پت و پهن دائم به شما سقلمه می زد» تصویری تر از جمله ی «بینی مرد پهن بود» یا «مرد بینی پهنی داشت» است.از تصاویر برگزیده و به اختصار استفاده کنید. از جمله ی «آلبرت به گوشه ی خیابان نگاه کرد. تیر چراغ برق پیاده رو مثل کارگران دوره گرد و نزار می ماند» معلوم می شود که آلبرت غمگین و افسرده است. اما اگر تصویر را تغییر دهیم، حالت آلبرت نیز تغییر می کند: «تیر چراغ برق پیاده رو مثل دلقک لاغری که روی کره ای درخشان تعادلش را حفظ کرده است بود.» در اینجا آلبرت شاد و سرحال است. از آنجا که تیر چراغ برق از جمله اصلی ترین تأسیسات ثابت خیابانهای شهر است، احتیاجی نیست نویسنده ی تأسیسات ثابت دیگر خیابان را نیز مثل صندوق پست، سنگ جدول، درها و ایوانهای سرپوشیده ی خانه ها، توصیف کند تا خیابان باور کردنی به نظر آید. چرا که خواننده خود جاهای خالی را با استفاده از همین اشاره ی ضمنی پر خواهد کرد.اما اگر در یک جمله جزئیاتت مادی و در جمله ی بعد حالت شخصیت را توصیف کنیم ضمن اینکه دچار اطناب شده ایم بین صحنه و شخصیت جدایی انداخته ایم:مثال (توصیف جزئیات مادی): آلبرت به گوشه ی خیابان نگاه کرد و تیر چراغ برق را دید. (وصف حالت شخصیت) احساس افسردگی کرد.اما توصیف جزئیات مادی و حالت شخصیت با استفاده از تصویر و در یک جمله، آنها را در جمله ای کوتاه به هم پیوند می دهد.مثال: آلبرت تیر چراغ برق را که مثل کارگر دوره گرد نزار در گوشه ی خیابان بود دید.نویسنده با آمیختن جزئیات مادی و حالت شخصیت در یک جمله، شخصیت و صحنه را یکی می کند. و به جای دو جمله با یک جمله آن را دو را وصف می کند. چرا که اگر بتوان جمله ی زائدی را حذف کرد، درنگ جایز  نیست. 29- معرفی مجدد اشخاص مردهنویسنده می تواند برای معرفی مجدد اشخاصی که سالها و حدود صد صفحه یا بیشتر از رمان ناپدید می شوند، از شیوه سریالهای قدیم استفاده کند. در دهه ی 1920 قهرمان زن را همیشه به ریل راه آهن می بستند و قطار غول پیکری را نشان می دادند که به سرعت نزدیک می شود تا او را له کند اما درست قبل از تصادف قطار با زن، آن قسمت از سریال تمام می شد و هفته ی بعد سریال با مروری بر پایان قسمت قبلی، آغاز می شد و صدایی  آنچه را که گذشت، روایت می کرد. و سپس قسمت جدید سریال شروع می شد و قهرمان زن از مرگ حتمی نجات و سریال ادامه پیدا می کرد. همین شیوه را می توان برای معرفی مجدد اشخاصی که سالها (و صفحه ها) ناپدید می شوند و بنا به ضرورت داستان، باید دوباره در رمان ظاهر شوند به کار برد.مثال: لیتل پیتر در ساختمانی که آتش گرفته محبوس شده است. عمویش جان پیج با سرعت به درون ساختمان می رود و پسر از پنجره به پایین پرت می کند تا کسی او را بگیرد. ساختمان فرو می ریزد و جان پیج ظاهراً کشته می شود.اما نویسنده می خواهد دوباره او را در داستان ظاهر کند. چرا که بازگشت او تأثیر مهمی بر داستان و روابط اشخاص می گذارد. ولی برای اینکه تجدید حیات وی را پس از بیست سال باور کردنی جلوه دهد، از شیوه ی «صدای راویِ رویِ فیلم» برای معرفی مجدد او استفاده می کند: مثال (روایت نویسنده): جان پیج در آتش سوزی ساختمان در آن شب وحشتناک بیست سال قبل، کشته نشد. انفجاری او را از شکاف کف اتاق به پایین پرت کرد و دو طبقه پایینتر به درون به درون کپه ای از سبدهای رختشویی و آشغالها افتاد که همه روی سرش آوار شد و آن زیر برایش فضای خالی ایجاد کرد و زنده ماند. اما انفجار ضربه ای مغزی به او وارد کرد و به فراموشی عمیقی دچار شد. سینه مال از ساختمان بیرون آمد. بیست سالی در کشور سرگردان بود. اما سه هفته قبل با اتوبوسی در فیلادلفیا تصادم کرد و حافظه اش را بازیافت. جلوی ماشینی را گرفت و به خانه آمد و...اما باید صحنه ای که ظاهراً جان پیج در آن کشته شده، نمایشی و به یاد ماندنی باشد تا، وقتی که خواننده صد صفحه ی بعد آتش سوزی ساختمان را به یاد می آورد و می فهمد که او نمرده است، ظهورش را باور کند و بپذیرد، و داستان جان پیج همچنان ادامه پیدا کند. 30- اشخاصِ با انگیزه های نامشخصانگیزه های شخصیتهای اصلی برخی از داستانهای کوتاه عمداً نامشخص است. در این هنگام شخصیت انگیزه های اعمالش را به زبان خودش و یا از طریق افکارش افشا نمی کند. به خصوص که ممکن است خود شخصیت گیرا نباشد بلکه تأثیر کارش بر دیگران مهیج و حوادثی را که به وجود می آورد نمایشی تر و پر معنی تر از هویت واقعی اش باشد. به زبان دیگر شخصیت او تا زمانی که گمنام است جالب است.داستان: یکی از ساکنان مجاور بانک وارد بانک محلی می شود و با تفنگ ساچمه ای و زور تهدید، از بانک سرقت می کند. اما زنگ خطر به صدا در می آید و او نُه نفر را به گروگان می گیرد و تقاضای آزادی خودش، پول و هواپیمایی برای رفتن به برزیل می کند.اما چرا این مرد که می گویند آرام و موقر است و از وقتی که زن و سه بچه اش ترکش کرده اند تنها زندگی می کند، ناگهان دست به این عمل جنایتکارانه می زند؟ نویسنده فقط از بیرون انگیزه های شخصیت را بررسی می کند. او ضمن پیش بردن حوادث می گذارد شخصیتهای دیگر داستان، انگیزه های سارق را بیان کنند.مثال (داخل بانک): «چرا این کار احمقانه را می کند؟»«آن پَر ستاره که در بیمارستان کار می کرد یادت می آید؟ شنیدم رفته برزیل. با هم سَر و سِر داشتند.«آره، یادم است. در بیمارستان پرستار استیو بود.»ناگهان مدیر بانک التماس کنان گفت: «استیو با این پول نمی توانی زن و بچه هایت را برگردانی.» استیو تفنگ را در دستش فشرد.«تو معتاد نیستی استیو؟» انگشتان رنگ پریده ی استیو ماشه را لمس کرد.(بیرون از بانک): «قربان همین الان اطلاعت کامپیوتری راجع به استیو رسید. از سربازان اعزامی به ویتنام بوده. سابقه ی بیماری روانی هم داشته. یک بار هم دیوانه شده.»شاید خواننده هرگز به طور کامل انگیزه ی واقعی استیو را از سرقت از بانک نفهمد، اما این مهم نیست. چون تا وقتی استیو را نمی شناسند شخصیتی گیرا و نمایشی است. اگر نویسنده به ذهن او رسوخ کند شاید بفهمیم که او معتاد، عاشق پیشه یا شاید صرفاً آدم کودنی است.اما اهمیت شخصیت او در گمنامی اوست. داستان می خواهد به اشخاص دیگر و اینکه چگونه اعمال استیو زندگیشان را تغییر می دهد بپردازد.ادامه دارد...لئونارد بیشاپ/محسن سلیمانیتنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 816]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن