واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهري آنلاين- تاكنون بيشتر به جنبههاي روحي حالت افسردگي اشاره شد و برخي پزشكان و روانپزشكان و روان شناسان آن را يك بيماري رواني دانستهاند. پژوهش هاي 50 سال اخير نشان ميدهد، كمبود مادهاي در مغز به نام "سروتونين" نيز يكي از عوامل اين بيماري است. در نوشته زير كه ترجمه و تنظيم از چند منبع اينترنتي است، با جنبههاي روحي و جسمي كمبود سروتونين در مغز آشنا ميشويم. دلتنگي فعالدر كتاب (ذهن ناآرام) نوشته كي جيميسون آمده است:"درباره حالت افسردگي هيچ چيز خوبي نميتوان گفت، جز اين كه به شما تجربهاي ميدهد كه ميفهميد سالخوردگي يعني چه، پيري و بيماري چه جور است، حالت مردن چگونه است و اين كه ميگويند ذهن انسان كند و آدمي خرفت ميشود، به چه معناست. در ضمن شما معناي حالت هايي مانند: وقار، آراستگي، هماهنگي را ميفهميد و خلاصه اينكه متوجه ميشود زشتي رفتار به چه ميگويند. در اين حالت شما هيچ باوري نسبت به امكانات خوش زندگي نداريد به لذتهاي جنسي بي عقيده ميشويد، زيبايي موسيقي را درنمييابيد و سرانجام توانايي خود را براي خنديدن به خود خنداندن ديگران از دست ميدهيد. دانشمندي ديگر به نام "آن پايكي" در مقالهاي كه خلاصه آن در اينجا ميآيد، ميگويد: افسردگي همان غم و اندوه معمولي نيست، در مرحلهاي از زندگي خود، همهما درد و رنج را احساس ميكنيم، اما افرادي كه گرفتار افسردگي هستند، تجربهاي كاملا متفاوت دارند. يك احساس فلج كننده از دست دادن همه چيز و پوچي بر ما مستولي ميشود. در اين حالت انسان فكر ميكند و غصه ميخورد كه همه چيز از جمله تمام عزيزان و نزديكان خود را از دست داده است.ساير عوارض و نشانگانهاي افسردگي شامل:"بي خوابي، اختلال در غذا خوردن، احساس گناه يا بي ارزشي، لذت نبردن از فعاليتهايي كه روزي دلخواه و دلانگيز بود،اشكال در تمركز ذهن و فكر و خيال كردن درباره مرگ است". نقش مغز در افسردگيداروهاي موثري براي درمان افسردگي وجود دارند و اين داروها ديدگاه خوبي را از اساس و پايه زيست شناختن اين بيماري فراهم ميسازند، نخستين داروهاي ضدافسردگي تقريبا به طور اتفاقي در سالهاي 1950 كشف شدند.پزشكان مشاهده كردند برخي بيماران با فشار خون بالا، هنگامي كه با يك داروي جديدي به نام "رسپرين" درمان ميشدند، عوارض افسردگي در آنها ظاهر ميشد. حدود همان زمان، پزشكان ملاحظه كردند اغلب بيماران افسرده، هنگامي كه با يك داروي ضدبيماري سل درمان ميشدند، حالت هاي وجد و شعف از خود نشان ميدادند. معلوم شد"رسپرين" برخي انتقال دهندههاي عصبي را از بين ميبرد. در حالي كه داراي سل به نگه داشتن آنها در جاي خود كمك ميكند. انتقال دهندههاي عصبي آن مواد شيميايي هستند كه به عنوان پيك يا پيامآور در نظام ارتباطات مغز و سلسله اعصاب عمل ميكنند. آنها مولكول هايي هستند كه از يك ياخته عصبي"نورون" منبع به يك ياخته عصبي مقصد سفر ميكنند و در آنجا پيغام را ميدهند. در افرادي كه افسردگي دارند، در حركت برخي پيكها يا انتقال دهندههاي عصبي اختلال ايجاد مبه عبارت ديگر اين انتقال دهندههاي عصبي - يعني نور - اپيفرين، سروتونين و دوپامين - به طور شايسته از يك نورون به نورون ديگر نميروند و غلظت آنها در مغزكاهش مييابد. نخستين نسل داروهاي ضدافسردگي كه در سالهاي 1950 كشف شد، به تنظيم هر سه پيام آور بالا ميپرداخت. دومين نسل اين داروها به تنظيم نور - اپيفرين و سروتونين دست ميزد و سرانجام نسل جديد داروهاي ضدافسردگي بر ضد سروتونين به تنهايي كار ميكنند. اين داروها نميگذارند سروتونين انتقال يافته به نورون مقصد دوباره به نورون منبع برگردد. بنابراين كساني كه به افسردگي مبتلا هستند و عوارض ياد شده را در خود مشاهده ميكنند و خلاصه اين كه فكر ميكنند بختكي مخوف بر روح و روان آنها سايه افكنده يافكر خودكشي به سرشان ميزند، بدانند كه نه ديوانه هستند و نه اينكه بيماري شان درمان نشدني و علاجناپذير است. حتما در اين صورت به يك روانپزشك مراجعه كند و درخواست كمك نمايند.جالب اينجاست كه برخي از اين بيماران از گفتن اين كه چه حالتي دارند عاجز ميمانند.چون اين حالتي است كه واقعا گفتني نيست، اما عوارض و نشانگانهاي يادشده را دارد. اين بيماران بدانند كه اين حالت روحي وحشتناك دليل جسماني دارد كه احتمالاً همان كمبود سروتونين در حول و حوش ياختههاي عصبي مغز و قابل درمان است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]