واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تهمتی که به قیمت آبرو تمام شد او که خيلي ترسيده بود و مي خواست به نوعي ما را آرام کند گفت: به خدا قسم مي خورم که روح من از اين ماجرا خبر ندارد. خواهش مي کنم سکوت کنيد و جلوي همسايه ها آبرويم را نبريد. اگر هم واقعا يقين داريد که طلاها را من برداشته ام قول مي دهم تا چند وقت ديگر به محض آن که وام ازدواج پسرم را گرفتيم پول طلاها را پرداخت کنم. خراسان: التماس مي کنم مرا ببخش و حلالم کن تا خدا هم از گناهانم درگذرد و آه تو دامن مرا نگيرد. مهين در مقابل خانمي ميان سال زانو زده بود و درحالي که گريه مي کرد درخواست عفو و بخشش داشت. در اين لحظه زن ۵۰ساله آهي کشيد و گفت: اميدوارم خدا همه ما را عفو کند و عاقبت به خير شويم. اما خانم جان، تو و شوهرت آبرو و حيثيت مرا که ۲۷سال از مرگ شوهرم مي گذرد و بچه هايم را با نان حلال بزرگ کرده ام به باد داديد! و خيلي از اين بابت دلگير هستم و... دقايقي بعد زن جوان در توضيح ماجرا به کارشناس اجتماعي کلانتري سجاد مشهد گفت: حدود ۲ماه قبل يکي از آشنايان، اين خانم را براي کارهاي خدماتي و نظافتي به ما معرفي کرد و او هفته اي يک بار به منزل ما مي آمد. يک روز پس از آن که کارهاي خانه را انجام داد خداحافظي کرد و رفت. اما وقتي به داخل اتاق رفتم متوجه شدم سرويس طلاجاتم که حدود ۹ميليون تومان ارزش دارد سرقت شده است.من بلافاصله موضوع را به شوهرم اطلاع دادم و ما بدون آن که تحقيقي انجام بدهيم با عصبانيت به خانه خانم کارگر رفتيم و سروصدا راه انداختيم. او که خيلي ترسيده بود و مي خواست به نوعي ما را آرام کند گفت: به خدا قسم مي خورم که روح من از اين ماجرا خبر ندارد. خواهش مي کنم سکوت کنيد و جلوي همسايه ها آبرويم را نبريد. اگر هم واقعا يقين داريد که طلاها را من برداشته ام قول مي دهم تا چند وقت ديگر به محض آن که وام ازدواج پسرم را گرفتيم پول طلاها را پرداخت کنم. زن جوان اشک هايش را پاک کرد و گفت: افسوس که من و شوهرم حاضر نبوديم به حرف هاي اين زن بيچاره گوش کنيم و پس از يک جر و بحث مفصل به کلانتري آمديم و اعلام شکايت کرديم. ماموران کلانتري خانم ۵۰ساله را به اتهام سرقت دستگير کردند و در حالي که تحقيقات از متهم آغاز شده بود تلفن همراهم زنگ خورد. گوشي را که جواب دادم مادر همسر برادرم پس از سلام و احوال پرسي گفت: دخترش و برادرم که به تازگي نامزد شده اند اشتباه بزرگي کرده اند و ما بايد به آن ها فرصت بدهيم تا گذشته را جبران کنند. لحظه اي که از زبان مادر عروسمان شنيدم که برادرم و نامزدش طلاهايم را با سوء استفاده از اعتمادم سرقت کرده اند دنيا روي سرم خراب شد و تازه فهميدم چه تهمت شرم آوري به کارگر خدماتي خانه ام زده ام.من و شوهرم حرف خود را پس مي گيريم و بايد عذرخواهي کنيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]