واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - پرونده رومن پولانسکی فرصتی برای بررسی دنیای غریب هالیوود در سالهای 1970 است. در دههای که این همه فیلم کلاسیک ساخته شد، چرا کارگردانان و تهیهکنندگان رفتاری تکاندهنده داشتند؟ جفری مکناب: حداقل تصور عامه این است که دهه 70 عصر طلایی زیادهروی در هالیوود بود. در آن سالها استودیوها تحت کنترل نسل جدیدی از هنرمندان و فیلمسازان شورشی - و بیشتر مردان - قرار گرفتند که استعداد خلاقانه آنها کاملاً منطبق با رفتار لذتجویانه و عنانگسیختهشان در زندگی شخصی بود. از آن دوران 30 سال گذشته و در بحبوحه جنجال رسانهای درباره بازداشت رومن پولانسکی فیلمساز 76 ساله در سوئیس و افشاگریهای دیگر، این طور به نظر میرسد عصر زیادهروی چیزی بیش از یک بیشرمی کوچک بوده است. روایتهای اغراقآمیزالبته این زیادهروی تنها در زندگی شخصی چهرههای هالیوود خلاصه نمیشد. حتی داستانهایی نیز که از آن دوران روایت شده، مبالغهآمیز است. اگر آن طور که بعضی از راویان میگویند، کوکائین و عیاشی در دهه 70 تا آن حد شایع بود، فیلمهایی چون «پدرخوانده»، «محله چینیها»، «پنج قطعه آسان»، «شکارچی گوزن»، «اینک آخرالزمان»، «حضور» و شاهکارهای دیگر که ظاهراً خیلی راحت تولید میشدند، ساخته نمیشد. با این حال، کتابهایی مانند «دیگر در این شهر ناهار نمیخورید» نوشته جولیا فیلیپس تهیهکننده، «ایزی رایدرها، گاوهای خشمگین» پیتر بیسکایند و «بچهها در تصویر میمانند» رابرت ایوانس رئیس سابق استودیو، روایتهایی تکاندهنده از آن دهه سرشار از مواد مخدر و مسائل جنسی ارائه میدهند. دهه 70 دهه پیش از ایدز بود. کارگردانها آنقدر جوان و مغرور بودند که فکر کنند بیبند و باری خطر چندانی ندارد و مواد مخدر ذهنشان را آشفته نمیکند. این تصور وجود داشت که بهترین فیلمسازان مانند اربابان فئودال قدیمی حق دارند هر بلایی که میخواهند سر رعیت خود بیاورند. ستارهای متولد میشودارتباط با نوستارهها نمونه دیگری از سندرومی بود که از اولین روزهای سیستم استودیویی در هالیوود رایج بود. در هالیوود، مردان سالخورده اغلب نقش یک سوءاستفادهکننده را دارند. همانطور که ماریانا زنوویچ در مستند بسیار خوب «رومن پولانسکی: تحت تعقیب و دلخواه» نشان میدهد، ارتباط پولانسکی با ناتاشا کینسکی نوجوان - که در اواسط دهه 70 با او آشنا شد و برای یک مجله از او عکس گرفت - به کینسکی کمک کرد که در مسیر ستاره شدن قرار بگیرد.نمونههای فراوان دیگری از زوجهای واقعی هم هست که داستان آنها شباهت زیادی به شخصیتهای فیلم «ستارهای متولد میشود» جورج کیوکر دارد. نوستاره جوان از ستارهای که از او سوءاستفاده میکند پیش میافتد، دوران کاریاش شکوفا میشود و آن مرد از نظرها دور میشود.خیلی نمیتوانید فیلمسازان را به خاطر این بیملاحظگیها مقصر بدانید، به خصوص که هالیوود در دهه 70 به آنها اجازه چنین کاری را داد. امسال چهلمین سال ساخت «ایزی رایدر» (1969)، فیلمی است که به آنها اجازه شکستن مرزها را داد. تا پیش از آنکه پیتر فاندا و دنیس هاپر وارد صحنه شوند، به نظر میرسیدسیستم قدیمی هالیوود درهای دنیای بیرون را کاملاً به روی خود بسته است. استودیوها در مسیری کاملاً مشخص حرکت میکردند. بازیگران همه تحت قرارداد بودند و کارگردانها کم و بیش همان کاری را انجام میدادند که به آنها گفته شده بود. مجموعه داستانهای «پت هابی» اسکات فیتسجرالد یا «یکشنبه دیوانه» او را بخوانید و نگاهی سطحی به مجموعه کتابهای «بابل هالیوود» کنت انگر بیندازید، آن وقت متوجه میشوید که الکل، روابط جنسی و مواد مخدر خیلی پیشتر از دهه 70 در هالیوود وجود داشت. دهه 1920 رسوایی فتی آربوکل اتفاق افتاد. راسکو کانکلینگ آربوکل، کمدین سختکوش، بسیار چاق و همیشه مست که یکی از محبوبترین چهرههای کمدی سینمای صامت بود، متهم به قتل نوستارهای جوان به نام ویرجینیا رپ شد که پس از یک مهمانی مجلل در هتلی در سان فرانسیسکو به شکلی مشکوک کشته شد. پوشش رسانهای بسیار گسترده این رسوایی از ظهور ژورنالیسم چهرههای سرشناس به عنوان یک پدیده جدید خبر داد. «ایزی رایدر» مرزها را میشکندتابستان امسال در جشنواره فیلم لوکارنو، ویلیام فریدکین کارگردان فیلمهایی چون «رابط فرانسوی» و «جنگیر» بسیار گویا درباره «تغییرات چشمگیر» در سینمای آمریکا پس از «ایزی رایدر» صحبت کرد. او گفت: «ایزی رایدر را آدمهای کاملاً ناشناخته با پول بسیار کم ساختند و فیلم یک موفقیت بسیار بزرگ بود. «ایزی رایدر» فیلمی درباره فرهنگ مواد مخدر در آمریکا بود. استودیوها در هالیوود در جستوجوی دیگر فیلمسازان جوان بودند تا چنین فیلمهایی بسازند.»خود فریدکین، فرانسیس فورد کوپولا، پیتر باگدانوویچ و مارتین اسکورسیزی از چهرههایی بودند که راه خود را به هالیوود جدید باز کردند. فیلمهایی که آنها ساختند در درجه اول متأثر از آثار فیلمسازان اروپایی بود. از سوی دیگر تماشاگران هم روز به روز بیشتر به هالیوود «جدید» علاقمند شدند. خردهفرهنگ «ایزی رایدر» شاید برای مدیران استودیوها قابل درک نبود و حتی از آن تنفر داشتند، اما این مانع چراغ سبز آنها به کارگردانان جوان و نوآور نشد، کسانی که شاید چند سال قبلتر حاضر نبودند حتی آنها را به دفتر خود راه بدهند. داستان جک نیکلسن مظهر تغییر ناگهانی اقبال بسیاری از فیلمسازان و بازیگران جوان بود. نیکلسن سال 1968 بازیگری بیکار بود که در زیرزمین خانه هری دین استنتن زندگی میکرد و با باب رافلسن روی فیلمنامهای احمقانه کار میکرد. پس از آنکه او در «ایزی رایدر» نقش جرج هنسن وکیل را بازی کرد، در مسیری افتاد که او را تبدیل به یکی از نمادهای آمریکا کرد. یک پارانویای فراگیربا وجود شباهت رسواییهای هالیوود در دهههای 20 و 70، این دو دهه از اساس با هم متفاوت بودند. در سالهای 70 سیستم استودیویی قدیم از بین رفته بود. علاوه بر این، همان طور که ویلیام فریدکین گفت، فیلمسازان به رویدادهای اواخر دهه 60 و اوایل 70 علاقه زیادی داشتند و تحت تأثیر آن بودند. فریدکین گفت: «آمریکا در معرض یک فروپاشی عصبی در سطح ملی بود. این فروپاشی با ترور جان کندی شروع شد، و بعد مارتین لوترکینگ ترور شد و بعد رابرت کندی و سپس آغاز جنگ ویتنام که آمریکا را خیلی بد درگیر کرد، درگیری که هیچگاه نتوانست از آن رهایی پیدا کند.» «دهه 60 با جنایتهای چارلز مانسن به پایان رسید، قتل شارون تیت همسر پولانسکی و یک مشت آدم دیگر بدون هیچ دلیل مشخص، آن هم به دست یک مشت آدم معتاد که هدفی نداشتند و به نوعی در فرهنگ آمریکایی سرگردان بودند.» فریدکین، کوپولا، اسکورسیزی و باقی همه در این دوره ظهور کردند و فیلمهایی ساختند که بازتاب آشوبهای جامعه اطراف آنها بود. «ما چیزی را منعکس میکردیم که میتوانستیم درک کنیم، یک پارانویای فراگیر و ترسی نامعقول. فیلمهای من در دهه 70 قطعاً تنها بازتاب آن فضا بود.» آنچه در هالیوود اوایل دهه 70 و با فیلمهایی چون «جنگیر» و «پدرخوانده» اتفاق افتاد تا حدی از طریق صنعت فیلمسازی بریتانیا در اواخر سالهای 60 قابل پیشبینی بود. در آن سالها لندن مجموعهای از فیلمهای بسیار تیره و تار و اضطرابآور عرضه کرد. «اجرای نقش» دانلد کامل و نیکلاس روگ - که سال 1968 ساخته شد، اما تا دو سال بعد به نمایش درنیامد - اجزای یک فیلم گانگستری و فیلمی با موضوع یک ستاره راک را گرفت و آن را در هم آمیخت تا یک فیلم ترسناک توهمی به دست بیاید.از «آگراندیسمان» (میکلآنجلو آنتونیونی، 1966) گرفته تا «تصادف» (جوزف لوزی، 1967) یا درام روانشناختی و تبدار «انزجار» (رومن پولانسکی، 1965) و «بنبست» (پولانسکی، 1966)، بهترین فیلمهای بریتانیایی آن دوران همگی هستهای سیاه داشتند. تنها به این خاطر که آنها فیلمهایی تا این حد پرتنش و اضطرابآور میساختند، به این معنا نبود که فیلمسازان شاغل در لندن یا چند سال بعد در هالیوود دهه 70، زندگی بیپیرایه و ساده داشتند. البته که زندگی آنها دقیقاً برعکس بود. یرژی اسکولیمووسکی کارگردان لهستانی که در مدرسه فیلمسازی با پولانسکی آشنا شد و در نوشتن فیلمنامه اولین فیلم او «چاقو در آب» (1962) همکاری داشت، اخیراً اذعان کرد برای فیلمسازان جوان اهل اروپای شرقی و زیر نظر شوروی کمونیستی، زندگی در لندن اواخر دهه 60 تا چه حد شگفتآور بود. او سال 1966 برای نمایش فیلم خود «بارییرا» به جشنواره فیلم لندن رفت. پولانسکی او را به لندن برد و با صحنه شهر آشنا کرد.این گذشته سخت آنها بود که در تلفیق با ماهیت شورشی و وسوسههای فراوانشان، باعث شد بسیاری از این کارگردانان چنین وحشیانه رفتار کنند. آزاری که آنها به خود میرسانند، جنبهای حماسی و قهرمانانه هم داشت. همچنین حسی از یک تلاش اودیپوار هم در آنها دیده میشد. این آدمها اغلب به رؤسای خود که متعلق به عصر کاملاً متفاوت در هالیوود بودند، اعتماد نداشتند. آنها را تحقیر میکردند و پیروی نکردن از آنها را افتخار میدانستند.البته خیلی از چیزهایی که در سالهای 70 نوشته شده، عامدانه اغراقآمیز است. اغلب به این مسئله توجه دارید که زندگینامهنویسان و حتی خود قهرمانان درگیر نوعی اسطورهسازی هستند. به نظر میرسد تمام داستانهایی که درباره بدرفتاریهای سام پکینپا یا اعتیاد هال اشبی به مواد مخدر و رفتار نامعقول او وجود دارد، ساختگی باشد.عمر کوتاه نسل جدید هالیووددر هالیوود سالهای 70، خطوط نبرد پیچیدهتر از آن چیزی بود که ابتدا به نظر میرسید. نسل «ایزی رایدر» از رسوایی واترگیت و جنگ ویتنام بیزار بود و به رشوهخواری و اختلاس علاقهای نداشت. این مسائل ظاهراً قلمرو نسل قدیمیتر بود. فیلمسازان جوان و غیرقابل کنترل که در دهه 70 مورد توجه قرار گرفتند، حداقل تا حدی تحت تأثیر تمایل خود به ابراز بیزاری از مدیران محافظهکار و قدیمی استودیوها بودند. عمر کوتاه هالیوود جدید، اجتنابناپذیر بود. فصل آخر کتاب پیتر بیسکایند، «ما نفلهاش کردیم» نام دارد که از یکی از دیالوگهای معروف «ایزی رایدر» گرفته شده است. ترکیب ولخرجی و زندگی بیبند و بار به تخریب موقعیت کاری کسانی چون کوپولا، مایکل چیمینو و پولانسکی و. . . در هالیوود کمک کرد. غرور آنها خود گواه این مسئله بود. چه آن را ناشی از این باور بدانیم که تصور میکردند قادر هستند هر کار که میخواهند با تصاویر انجام بدهند یا رفتارشان پشت دوربین. به هر حال آنها با از هم پاشیدن زندگیهای خود هزینه آن را پرداختند.ما عامه مردم هم شریک جرم آنها هستیم. «رومن پولانسکی: تحت تعقیب و دلخواه» آشکارا نشان میدهد زیادهرویهای فیلمسازان آن نسل کاملاً مطابق با رفتار رسانهها و سیستم قضایی بود. در واقع رسانهها میکوشیدند به عطش عامه مردم برای شنیدن «کثافت» پاسخ بدهند. شباهتهای امروز و آن روز حیرتانگیز است. همان طورکه هفته پیش با بازداشت رومن پولانسکی مشخص شد ما عاشق شنیدن این چیزها هستیم. ما نمیخواهیم به این مسئله فکر کنیم که یک قاضی فاسد زیر قول خود زده و بخش زیادی از گزارشهای آن زمان - و چیزهایی که از آن زمان تاکنون مطرح شده - تا حد زیادی نادرست است. دیدگاه ما نسبت به هالیوود دهه 70 خیلی وقت پیش شکل گرفته و قرار نیست اکنون آن را عوض کنیم.ایندیپندنت / 2 اکتبر/ ترجمه: علی افتخاری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 855]