تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به من ايمان نياورده است آن كس كه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد. به من ايمان ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843263969




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گزارش فارس ردیابی سوژه های دفاع مقدس در میان خانواده های شهدا/ سوژه های زنده ای که می سوزند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس
ردیابی سوژه های دفاع مقدس در میان خانواده های شهدا/ سوژه های زنده ای که می سوزند
خانواده شهدا و به خصوص پدران و مادران و مادران و همرزمان شهدا سوژه های زنده و حی و حاضری برای فیلمسازان هستند که کسی آنها را نمی بیند.

خبرگزاری فارس: ردیابی سوژه های دفاع مقدس در میان خانواده های شهدا/ سوژه های زنده ای که می سوزند



خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: بلمی به سوی ساحل، عقاب‌ها، افق و عروسی خوبان، دیده‌بان، دندان مار، مهاجر، در کوچه‌های عشق، بازی بزرگان، باشو، غریبه کوچک، هور در آتش، عملیات کرکوک، از کرخه تا راین، سجاده آتش، جنگ نفت‌کش‌ها، آخرین شناسایی، سفر به چزابه، بوی پیراهن یوسف، لیلی با من است، آژانس شیشه‌ای، روبان قرمز، عیسی می‌آید، آوازهای سرزمین مادری‌ام، دیوانه‌ای از قفس پرید، اشک سرما، خداحافظ رفیق سه ایپزودی، دوئل ، گیلانه،اتوبوس شب، روز سوم، بدرود بغداد، سیزده ۵۹، ملکه و... را باید از موفق ترین آثار گونه دفاع مقدس دانست که از دهه هشتاد تا به حال تولید و بر پرده نقره ای ظاهر شده اند. همچنین کم نیستند تعداد سریال های تلویزیونی که به زندگی و ویژگی های رفتاری و منش اخلاقی شهیدان در سال های اخیر ژرداخته اند که از جمله شاخص ترین ان ها می توان به «رقص پرواز»، «شوق پرواز»، «آخرین روزهای زمستان» و... اشاره کرد. اگر بخواهیم تعریفی هم از این گونه سینمایی و تلویزیونی ارائه کنیم باید آن را بخشی از فیلم‌های سینمای ایران و سیمای ملی بدانیم که از سال ۱۳۶۰ در سینما متولد شد. در واقع دفاع مقدس اصطلاحی است که از سوی ایرانیان در مورد جنگ ایران و عراق به کار می‌رود و اشاره دارد به مجموعه فعالیت‌های نظامی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی انجام شده در ایران در طول هشت سال جنگ ایران و عراق می‌کند که موجب حفظ تمامیت ارضی ایران در برابر عراق شد. اما اینجا جای طرح این سوال مطرح می شود که آیا هشت سال دفاع مقدس را می توان در چند جمله شبیه به این خلاصه کرد و آن را به زبان تصویر ادا کرد؟ آیا همه موجودی ما در سینمای جنگ و سریال های دفاع مقدس تعریف درستی از واقعیات و «آنچه گذشت ها» می دهد؟ در این نکته هیچ تردیدی نیست که هشت سال دفاع مقدس هزاران سوژه و ایده بکر و ناب برای قصه پردازی دارد و چه بسا داستان هایی که قاب محدود سینما و چند قسمت مختصر یک سریال نمی تواند آن را روایت کند. آن ها حتی در چند سطر و صفحه هم جای نمی گیرند. از هر فرازی، فراترند و سرشارند از تلخی ها و شیرینی هایی که شاید باید طعمشان را چشید. طعم آن را هم تنها کسانی حس خواهند کرد که خاطرات آن روز را با روایت های مصور در ذهن خود جای داده اند. آن ها که تا یادی می شود از شهید و واژه شهادت و واژه نامه جنگ را مرور می کنند، اشکی گوشه چشمشان را آذین می کند و بر رفته هایشان آه می کشند. اما در دل یک حس خوب را دارند. از این که عزیزان خود را در دفاعی جانانه از دست داده اند. از این که آن ها رفته اند، اما هزاران ردپا از خود برجای گذاشته اند. خاک ایران بویی ازشان دارد و خاطره ملتی از آن ها سرشار است. کسانی که جان خود همانا مهمترین سرمایه زندگی شان را برای امنیت و آرامش خاطر مردمان نسل های بعد فدا کرده اند و چه ارزشی بالاتر از این. و این ها را اگر در عمق و معنا واکاوی کنیم، نه تنها شعار نیست که از هر پیامی پرمغز تر و نغز تر است. حالا این میان دین ما می ماند و ادای آن را باید در حوزه های مختلف جست و جو کنیم. از جمله وادی هنر... از این روست که ژانری متولد می شود به نام دفاع مقدس. فیلم هایی ساخته می شود. سریال هایی هم. نشست و همایش و جشنواره ای بدان تعلق می گیرد و هرساله پررنگ تر از سال قبل با تولیداتی بیشتر... اگرچه همه این تلاش ها ستودنی و در جایگاه خود ارزشمند است، اما لزوم بازنگری در آثار، نوع و شیوه روایتگری، ساختار، فرم، محتوا و همه ضرورت های یک فیلم شاخص و تاثیرگذار ما را وامی دارد بررسی کنیم چقدر از آثار درخشان سینمای ایران و رسانه ملی برگرفته از سوژه هایی ملموس و واقعی است. چقدر از آثار ساخته شده در این حوزه روایتگران صادق و بی واسطه جنگ یا بهتر بگوییم دفاع مقدس اند و با طرح این پرسش ها و مروری بر پاسخ آن به این نتیجه می رسیم که سینمای جنگ اگرچه پر پرو پیمان است اما هنوز یک پایش می لنگد و آن هم اقتباس و الهام از خاطرات راویان هنوز زنده آن است. بازماندگان جنگ، رزمندگان، جانبازان و خانواده هایی که خاطرات عزیزان خود را دائما مرور می کنند. قصه اول: شهادت دو برادر به فاصله دو روز در این نوشتار پای صحبت های چند تن از اعضای خانواده های شهید نشسته ایم که گرد هم آمدند و یاد شهیدان خود را زنده کردند. آن ها بدون واسطه خاطراتی متفاوت را بیان می کنند که هریک می تواند پیشنهادی برای داستان پردازی یک فیلم یا سریال باشد. پدر شهید جعفر و مهدی نامنی که در عملیات شلمچه کربلای 5 در سنین 18 و 21 سالگی به شهادت رسیده اند، در پاسخ به این سوال که آیا با رفتن فرزندان خود به جبهه مخالف نبوده است، می گوید: نه تنها مخالف نبودم بلکه می خواستم خودم هم بروم. اما به دلیل این که همسرم بیماری داشت بچه ها از من خواستند که من کنار ایشان بمانم و آنها بروند. وی در ادامه خاطره ای از فرزندان شهید خود مطرح کرده و ادامه می دهد: وقتی شهید جعفر به جبهه رفت به مهدی نامه زد که من الان آمده ام و تو هم می توانی به جبهه بیایی. مهدی هم بلافاصله من را در جریان آن نامه قرار داد. من هم با رفتن او موافقت کردم و رضایت نامه ای را امضا کردم. بعد از چند روزی به مرخصی آمد و دوباره به جبهه برگشت.تا این که 18 دی ماه شب حمله ای که ترتیب داده شده بود، دم غروب که باز می گشت بدون این که برادر خود را در منطقه عملیات ببیند به شهادت رسید و دو شب بعد از او هم جعفر شهید شد. این پدر شهید در حالی که اشک می ریزد درباره صحنه مواجه شدن با پیکر فرزندان شهیدش می گوید: پیکر شهید جعفر سالم مانده بود اما پیکر مهدی به دلیل این که زیر آتش قرار گرفته ، متلاشی شده بود. وی که اهل سبزوار است در پایان درباره وضعیت زندگی و معیشت خود و خانواده اش می گوید: چهارسالی است که به دلیل در شانه هایم دیگر نمی توانم به گچکاری مشغول باشم و حقوق مختصری دارم و زندگی را به واسطه آن می گذرانم. قصه دوم: اسب سواری که بازوی شهادت داشت قرار گرفتن در هفته گرامیداشت مقام مادر و زن ما را وامی دارد تا ستایش کنیم وسعت دل و خلوص احساس یک همسر شهید را. همسر شهید احمد رضایی که در عملیات حاج عمران در سال65 به شهادت رسیده است با اشاره به این که در هنگام شهادت همسرش تنها 15 سال سن داشته است و یکسال و سه ماه از آغاز زندگی مشترکشان بیشتر نمی گذشته، درباره علت رفتن همسرش به جبهه می گوید: شوهر من از 15 سالگی مرتب به جبهه می رفت و در جنگ حضور داشت. حتی قبل از ازدواج با من هم دست راستش را از دست داده و جانباز بود. وی ادامه می دهد: خاطره های زیادی از او دارم. اخلاقش بسیار نیکو بود و به زنان احترام می گذاشت. مدام در وضو بود. ذکر می گفت و حتی در خواب هم لبانش تکان می خورد. وقتی شهید شد 24 سال داشت. زری بیاتی درباره این که دیدن یک خواب و الهامی که از آن داشته وی را به ازدواج با همسرش ترغیب کرده به نوعی سوژه دیگری در اختیار ما می گذارد و می گوید: قبل از این که با او ازدواج کنم، خواب دیدم صفی از زنان و دختران شکل گرفته و اسب سواری هم در حال آمدن است. اسب سوار بعد از رسیدن از اسب پیاده شد و بازوبندی به دست من که در آن صف بودم، بست و روی آن نوشته شده بود "یا صاحب الزمان" که سبز رنگ هم بود. بعد از آن که بیدار شدم دنبال تعبیر آن می گشتم تا این که یک هفته بعد شهید و خانواده شان به خواستگاری من آمدند و وقتی متوجه شدم که او دست راست خود را در جنگ از دست داده است، به حکمت آن خواب پی بردم. وی در پاسخ به این که آیا فرزندی از شهید رضایی دارد یا نه، می افزاید: از او یک پسر داشتم که از زمان تولدش به مشکل تنگی نفس دچار بود و تا 18 سالگی هم زندگی کرد اما در نهایت این بیماری را تاب نیاورد و فوت کرد. بعد از آن با برادر همسرم ازدواج کردم و از او یک فرزند دختر و یک پسر دارم. قصه سوم: همسرداری شهید او هم از جمله زنانی است که باید صبر و بخشش را برای تقدیم کردن مردی غیور برای پابرجا ماندن خاک وطن ستود. همسر شهید محمد مرادی هم در حاشیه این همایش درباره او می گوید: آن ها در خانوده شان 7 برادر بودند و از میان آن ها 5 نفرشان به جبهه رفتند. وقتی به خواستگاری من آمدند، مادرش گفت می خواهم او را زن بدهم تا بلکه به جبهه نرود. اما وقتی ازدواج کردیم محمد می گفت که خیالم راحت است و حالا ایمانم کامل شده و می توانم دوباره به جبهه برگردم. وقتی از او می خواهم خاطره ای که از شهید به یاد دارد، برایمان تعریف کند، برگه ای را از کیفش در می آورد که هم زندگینامه شهید مرادی را دربر می گیرد و هم شرحی بر ویژگی های اخلاقی اوست. شروع به خواندن متن زیر می کند: "بسم الرب الشهدا و الصدیقین زمان همه چیز را جز خون شهید کهنه می کند. (مقام معظم رهبری) شهید فرهنگی محمد مرادی در 20 آبان 1337 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پنجمین فرزند خانواده و دارای 6 برادر و یک خواهر بود. او دوران ابتدایی را در شه‌میرزا و دوران متوسطه را در سمنان گذراند. در سال 61 به حرفه مربی امور تربیتی اشتغال یافت. وی از اخلاق و عمل خاصی برخوردار بود. به جای حرف زدن عمل می کرد. در دوران مجردی و تاهل همراه با 4 برادر در جبهه حق علیه باطل حضور یافت. همیشه بین همکاران و دوستان از او به خیر یاد می شد. شهید مرادی در مرداد سال 63 ازدواج کرد. سال 64 نیز دارای یک فرزند پسر شد و بعد از آن در عملیات متعددی تا سال 64 شرکت کرد و همواره جبهه را مقدم بر زندگی و خانواده اش می دانست تا این که در 19 اسفند ماه 64 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. وی با بیان خاطراتی درباره همسرداری شهید ادامه می دهد: نظر شهید مرادی همواره این بود که کارهای خانه باید بین زن و مرد تقسیم شود. وقتی از جبهه بر می گشت خستگی برایش معنی نداشت و یکراست می رفت سراغ کارهای منزل و به شستن لباس ها و ظرف ها می پرداخت. وقتی به او می گفتم این کارها را نکن گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. می گفت من که هیچ وقت خانه نیستم. این چند روز وظیفه دارم به شما کمک کنم. هر وقت مهمانی به خانه مان می آمد اجازه کار کردن به او نمی داد و احترام خاصی برای مهمان قائل بود. همیشه با وضو بود و نماز را اول وقت در مسجد می خواند. غالبا در نماز جمعه شرکت می کرد. در نامه هایش تاکید بر تربیت فرزند داشت و همیشه ورد زبانش این بود که پایان هر سختی آسانی است. وقتی از رفتن او به جبهه ممانعت می کردم و می خواستم پیش فرزندش بماند اظهار می کرد به قول امام خمینی (ره) باید لبیک بگویم که جبهه ها نیاز به حضور جوانان غیور دارد. این همسر شهید که در سن شهادت همسرش 21 سال سن داشته بعدها به پیشنهاد بنیاد شهید ازدواج دوباره ای داشته و حالا سه فرزند پسر از همسر دوم خود دارد. وقتی از او درباره تصور عامه مردم درباره میزان رسیدگی به خانواده شهدا می پرسم، کمی گلایه مند است و می گوید: وقتی برای ما نامه ای می آید همه فکر می کنند سکه ای درون آن قرار دارد. امام خمینی گفته اند: شهدا چشم و چراغ ملت اند. اما این روزها انگار آن ها خار چشم ملت شده اند. آن ها زندگیشان را در راه مملکت گذاشته اند. مگر می توان چیزی را به قیمت زندگی جبران کرد. متاسفانه این تصوری است که شکل گرفته و درست هم نیست. قصه چهارم: معلم شدن برای رفتن به جبهه بهشت زیر پای مادران است. این جمله را زیاد شنیده ایم. با وجود این زنان در هر عرصه‌ای و جایگاهی نقش های بی بدیلی در موفقیت های شخصی و اجتماعی حاصل شده داشته اند. فاطمه دلداری خواهر شهید زین العابدین دلداری که در نخستین کنگره گرامیداشت شهدای فرهنگی و تربیتی شرکت دارد و 8 سالی از برادر شهید خود بزرگتر است، درباره یک ویژگی برجسته وی می گوید: او بسیار به دیگران و افراد خانواده احترام می گذاشت و هوای همه را داشت. وقتی 9 سالش بود قلکی داشت که آن را شکاند و پول های درون آن را در کیسه ای جمع کرد و نزد یکی از روحانیان محل برد. از او خواست تا خمس پول ها را بردارد تا بتواند باقیمانده اش را برای خود اسباب بازی بخرد. وی درباره شرایط خانواده خود و برادرش که در عملیات فتح بوستان آبان ماه سال 60 به شهادت رسیده است، ادامه می دهد: خانواده ما مذهبی بود و از همان ابتدا فرزندان را با این مسائل آشنا کرد و آن روحانی هم وقتی صحبت زین العابدین را می شنود، خمس پول را کنار می گذارد بقیه اش را به همراه مقداری پول دیگر به او می دهد و از زین العابدین می خواهد تا دو اسباب بازی برای خود بخرد. دلداری می افزاید: او همچنین برای نماز هم اهمیت ویژه ای قائل بود. تاکید داشت نماز را در فضایی ویژه از خانه بخواند. وی درباره علت و انگیزه رفتن برادرش به جبهه های جنگ گفت: او دوران سربازی را گذراند و 6 ماه تکمیلی را هم به پایان رساند. بسیار دلش می خواست در جبهه حضور داشته باشد اما ظاهرا هرچه تلاش می کرد موفق نمی شد. به همین دلیل به حرفه معلمی روی آورد و مدت یکی دو ماه بد به جبهه رفت. در حالی که سربازی و دوران تکمیلی اش را گذرانده بود. قصه پنجم: کاش خلبان می شدم همسر شهید امان الله غلامحسینی که 12 تیر 65 در عملیات کربلای یک در سن  32 سالگی به شهادت رسیده است، به ویژگی های بارز شهید اشاره کرده و می گوید: اخلاص ایشان مثال زدنی بود. نماز اول وقت را فراموش نمی کرد. بسیار شجاع، متواضع و مطیع امر ولایت بود و به فرمان های ایشان پاسخ می گفت. وی که یاد کردن از خاطره های همسر شهیدش او را آزرده خاطر کرده و اشک هایی بر گونه هایش روان است، در پاسخ به این که چرا این سال ها علیرغم این که همسرش را در سنین جوانی از دست داده اقدام به ازدواج دوباره نکرده است، بیان داشت: تحمل هر سختی برای رضای خدا زیباست. این همسر شهید که نامش در سال 92 به عنوان یکی از 40 بانوی نمونه کشوری انتخاب شده است، درباره جایگاه شهید خود می گوید: تنها دو شهید در شهر کرمان نرم افزار دارند که یکی از آن ها شهید غلامحسینی است. دو کتاب هم خودم درباره او چاپ کرده ام به نام های شمع شبستان وفا و قطب سوم. مستندها و فیلم هایی کوتاه هم درباره او ساخته شده است و در جشنواره ها و یادواره ها هم معمولا از وی یاد می شود. وی درباره علت رفتن همسرش به جبهه توضیح می دهد: قبل از این که ازدواج کنیم شهید در 12 عملیات شرکت کرده بود و جراحت هایی هم داشت. وقتی زندگی مشترکمان را با هم آغاز کردیم انگار می دانستم که او اهل آسمان است و زنده نمی ماند. این همسر شهید درباره ویژگی های همسرش ادامه می دهد: او فوق العاده به خلبانی علاقه داشت و این رشته را هم قبول شد و همیشه حسرت می خورد که چرا این رشته را دنبال نکرده تا بتواند 19 بهمن ماه 57 در رکاب امام خمینی (ره) باشد و همیشه می گفت اگر خلبان می شدم در این تاریخ به شهادت می رسیدم. او فرد بسیار باهوشی بود و چیزی حدود 60 صفحه وصیت نامه دارد. این ها را گفتیم و تنها 5 ایده برای فیلمسازی و سریال سازی را مرور کردیم. اما ایران به تعداد لحظه های ایثار سوژه دارد. به اندازه تمام قدبلندان تاریخ این مرز و بوم دارد. انتهای پیام/

94/01/21 - 12:10





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن