واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ابراهیمیدینانی:
شناخت منهای انسان در این عالم وجود ندارد/ دیو یک چشم چه کسی است؟
شناخت شناسی جز انسان شناسی چیز دیگری نیست، شناخت منهای انسان در این عالم وجود ندارد بنابراین اگر بخواهیم شناختن را بشناسیم، باید انسان را بشناسیم و انسان شناسی جز شناخت شناسی نیست!
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، غلامحسین ابراهیمیدینانی چهره ماندگار فلسفه ایران در برنامه گذشته معرفت که از شبکه چهارم سیما پخش شد به موضوع بررسی رابطه توحید و زیبایی شناسی پرداخت که گزیده آن در ادامه میآید: از نسیم باد نوروزی دل و جان تازه شد/دل چه و جان چه جهان از بوی رحمان تازه شد آن شراب کهنه چون بر سر دوید از لطف آن/هم دماغ و هم دل و هم عقل و هم جان تازه شد اگر خواسته باشیم قدری در سخنان فیض کاشانی دقت کنیم متوجه میشویم که فیض شاگرد ملاصدرا است و ملاصدرا هم اصلی را به نام «حرکت جوهری» تأسیس کرد که این اصل قبل از او سابقه نداشت، البته حرکت همیشه مطرح بود ولی به این صورت که جوهری بوده و این گونه سامان یافته باشد، در هیچ کتابی حکمی وجود نداشت. بنابراین فیض تحت تأثیر استاد خود با دید حرکت جوهری به مباحث نگاه میکند، اما به حکم عرفانش مباحث فلسفی را با عرفان میآمیزد و ضمن اینکه در این عالم حرکت میبیند، تحول دمادم نفحات رحمانی را دم به دم میبیند و اینها را از جانب حق دیده و جلوههای آن را توصیف میکند، حرکت جوهری هم با یک دید عارفانه جلوههای خداوند تبارک و تعالی است. حرکت جوهری صدرا در شعر مرحوم فیض تبدیل به مسألهای فلسفی میشود و این جلوههای دمادم حق تعالی و کشف مسائل فلسفی در انسان اتفاق میافتد، شاید موجود دیگر تازه بودن عالم را کشف نکنند، انسان ضمن بودن، دائماً خود را تازه میبیند، عارفی یک جملهای دارد که مناسب با فرمایش فیض کاشانی دارد، او میگوید هر آنچه خواستم شدم و هر آنچه خواستم خود بودم و خودم جلوه حق تعالی بودم. انسان بدون هدف نمیتواند در این عالم زندگی کند و هدف هم مقصد متعالی است، بنابراین انسان همیشه بالاتر را میطلبد و این بالاتری مربوط به شناخت و معرفت انسان میشود. امروز فلسفههای جدید دنیا مسائل فلسفی را به آنتولوژی و اپیستمولوژی تقسیم کردند، یک حکیمی حرفی میزند که ای کاش این بحث معرفتشناسی یا شناخت شناسی را انسان شناختی میگفتند شناخت شناسی جز انسان شناسی چیز دیگری نیست شناخت منهای انسان در این عالم وجود ندارد. پس اگر خواستیم شناختن را بشناسیم باید انسان را بشناسیم. دیو یک چشم کسی است که تنها به دل و بدن توجه میکند و عالم را تنها به ماده صرف خلاصه میکند، بنابراین زیباییهای عالم را میتواند ببیند خیلی انسانها زیبایی را تنها در صورت میبینند، یک صورت زیبا و گل زیبا میبینند، البته این عیب نیست، اما زیبایی صورت در حد پوست خلاصه شده است و اگر این پوست آسیب ببیند دیگر زیبایی نیز از بین رفته است، زیباییهای باطنی چون سخن خوب، معانی لطیف و ژرفای معانی است. انتهای پیام/
94/01/08 - 10:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]