محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827768165
همین حالا می خواهم چیزی بگویم
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: همين حالا مي خواهم چيزي بگويم!
احمد آرام، 59 سال سن دارد، متولد بوشهر و فارغالتحصيل رشته هنرهاي نمايشي ، داستاننويس و کارگردان است.«همين حالا داشتم چيزي ميگفتم»؛ تازهترين مجموعه داستان احمد آرام است که روانه بازار کتاب شده است.در اين اثر سعي نويسنده بر آن است، تا خواننده را بدون هيچ پيشزمينهاي، در خلق دوباره داستانها شريک کند. فضاي اين مجموعه داستان ميان واقعيت و خيال و مرگ در جدال و رفت و آمد است.مجموعههاي داستاني احمد آرام به ترتيب :«غريبه در بخار نمک» ، «آنها چه کساني بودند»، «کسي ما را به شام دعوت نمي کند» و «همين حالا داشتم چيزي مي گفتم» مي باشد. آرام و دنياي داستان هايش از زبان خود:برخي منتقدين به اشتباه مي گويند علاقه ي من در داستان نويسي سبک رئاليسم جادويي است؛ و اين اشتباه هنگامي مسلم مي شود که با سبک متن من جور در نمي آيد ، بعضي منتقدين بومي گرايي را با رئاليسم جادويي يکي مي دانند! به نظر من آنها قبل از اين که حکم صادر کنند بايد به خودشان زحمت بدهند و جغرافياي مربوطه را، از نظر باورهاي مردمي، ساختار متلها، افسانههاي بومي و حتي موسيقي فولکلوريک، مورد مطالعه قرار دهند. من بارها در اين زمينه گفته ام که جنوب ايران از نگاه يک قطعه پرداز از پتانسيل خوبي برخوردار است. اصولا شهرهايي که کنار دريا قرار گرفتهاند به دليل مراوده تجاري و اجتماعي شکلي ديگر به خودشان گرفتهاند. مسلم است که هر نويسندهاي تحت تاثير فرهنگ خودش قرار ميگيرد و چيزهايي را خلق ميکند که گاه شباهتهايي با سبک و سياق ديگران داشته باشد.معماري، موسيقي شادي آور يا مذهبي و افسانههاي مردمي، چيزهايي است که بنده به دقت آنها را مورد بررسي قرار داده ام و ميدانم چي به چيه. چندي پيش داشتم مطلبي ميخواندم از بورخس درباره معماري و ديدگاه شرقي او، او در باره معماريهاي تو در تو در رابطه با زندگي آدمها حرفهايي زده بود که عينا سبک معماري بوشهر را در ذهن زنده ميکرد. نگاه بورخس به نوعي از معماري بود که نوعي داستانسرايي نيز از دل آنها بيرون ميزد، يعني آن متلهاي جنوبي واقعاً وابستگي شديدي به نوع معماري بومي دارد؛ دقيقا همان متـلها و قصههايي که مادرانمان شبها در جنوب براي ما ميخواندند. داستانهايي پر از هزارتوهاي عجيب و غريب. ذهن من در کنار همين افسانهها رشد کرد، افسانههايي که از هزارتوها ميگذشتند.من در دورههاي مختلف وقتي که با آثار مارکز، بورخس، خوليو کورتازار، و بهويژه خوان رولفو آشنا شدم، حس کردم که چقدر زندگي ما در جنوب، بهويژه در بوشهر، به شکل غير قابل باوري به فرهنگ و باورهاي آنها نزديک است. خصوصا بنادري که دريا در رشد يا ويرانياش سهم عمدهاي دارد.دريا هميشه سايه سنگين خود را حفظ کرده است ؛ اين سايه هم بر روي زندگي مردم، و هم افسانهها و متلهاي بومي، سنگيني ميکند. سعي کردم افسانهها و داستانهايي که در جنوب مطرح ميشود را براي جان دادن به داستانهايم به کار ببرم، نه به آنگونهاي که مطرح هست بلکه آن افسانه از صافي ذهن من ميگذرد تا تبديل به يک داستان جاندار بشود. با تکيه بر جوهره افسانهها. در رمان«مردهاي که حالش خوب است» اين تاثير محسوس است.دريا هميشه سايه سنگين خود را حفظ کرده است ؛ اين سايه هم بر روي زندگي مردم، و هم افسانهها و متلهاي بومي، سنگيني ميکند.در مجموعه داستان «همين حالا داشتم چيزي مي گفتم» نيز داستان ها فرم نوستالژيک خود را حفظ کرده اند اما در قالبي ديگر. خمير مايه داستانهايي که در شهر ميگذرد، از زير سايه افسانههاي بومي بيرون ميزند. گذشته از اينها گذر زمان، به نحوي باور نکردني، سلايق ما را تغيير ميدهد ؛ در درون ما چيزهايي جابهجا ميشود و شکلهاي تازه ظاهر ميشوند. هر نويسندهاي با حس خود به جهان نگاه ميکند، خب، اگر اتفاق روايي در ساختار داستان رخ دهد ناشي از همين اتفاق هاست. هر اتفاقي حس خودش را دارد.موضوعاتي هستند که شما را به زمان و مکان وصل نميکنند. آن موضوع تقلا ميکند در يک برش کوتاه جا بگيرد ؛ برشي که معلوم نيست از کجا آمده است؛ برشي که نه در زمان ميگنجد و نه درمکان. بايد براش يک فضاي خاصي آفريد. زمان و مکان گاهي محدوديت ايجاد ميکند، نويسنده احساس ميکند در يک چارچوب توقف کرده است اما در آثار رئاليست اين جور نيست، زمان و مکان کار را قوي تر ميکند و همه چيز به نوعي باور پذير ميشود. در آثار مدرن يا پست مدرن، زمان و مکان از همان جنسي است که ژانر نوشتاري را تحت تاثير ميگذارد. در آثار ساموئل بکت ما با پديدههايي روبهرو ميشويم که براي اولين بار آنها را حس ميکنيم ؛ همين پديدهها آثار او را جهاني کرده است. حتي اگر در آن آثار زمان يا مکاني را مشاهده ميکنيد در مييابيد که عبث و بيهوده است. هميشه سعي ام بر اين بوده، تا آنجايي که ميتوانم از قيد و بندها فاصله بگيرم و چيزي را خلق کنم که مال خودم باشد.اگر اشارهاي به بورخس و يا بکت ميکنم به اين دليل است که حسي در آثارشان هست که در منطقه جغرافيايي زندگي من هم وجود دارد. اين حس در محيط زندگي من تبديل به حس خودم ميشود. اگر در بعضي از داستانهاي من لامکان و لازمان بودن ديده ميشود، مربوط به حسي است که ميخواهد شبيه ديگران نباشد. من بورخس و بکت را خيلي دوست دارم چون آنها به شدت خودشان بودند.گاهي آنقدر در چنين فضايي احساس امنيت ميکنم که انگار يکي از همان شخصيتهاي داستاني هستم. درست است که خيلي چيزها دروني ميشود اما همين دروني شدن باعث کشف چيزهاي تازه ميشود: صداهاي تازه، شخصيتهاي تازه و واژگاني که به تناسب همان فضا خلق شدهاند. راستش نميخواهم چيزهايي را بنويسم که قبلا ديگران نوشتهاند، مدام تقلا ميکنم در کارهام تازگي و طراوت حرف اول را بزند.فرم وقتي که ظاهر ميشود براي توسعه وقايع است اما به شيوه خودش. بالطبع اگر فرم را نشناسيم ممکن است اتفاقات ديگري بيفتد ؛ يعني اينکه شيوه روايت شما دچار ناهمگوني شود. ما وقتي که به فرم در ساختار فکر ميکنيم ميخواهيم فضا را نو کنيم ؛ نو کردن چيزهاي کهنه بزرگترين همت يک نويسنده است. ما در هرفضايي زندگي کنيم شيوه روايت ما تغيير ميکند. من هرگز به شکل اغراق آميز به فرم نزديک نميشوم. هرگاه فضا ايجاب کرد فرم هم به تناسب فضا جلو ميآيد. اين اعتقاد که ذهن بايد با متن درگير شود، از طريق ژانرهاي مختلف است، که يکي از آنها همين فرم است. فرم زبان، ضرباهنگ و وزن خودش را دارد به شرطي که به خوبي آن را بشناسيم.هر نويسندهاي هم ايده خودش را دارد. فرم شيوه روايت يک داستان است ؛ فرم يک لحن است. فرهنگ ما به ما موضوعاتي را ميدهد که از درون جامعه بيرون زده است. من به شخصه اينها را مهم ميدانم. سرسري از چيزي نميگذرم مگر اينکه بدانم سر از کجا بيرون خواهم آورد. مردم سلايق مختلف دارند. ما که نميتوانيم بگوييم همه بايد شبيه من فکر کنند و يک چيز را دوست بدارند. يکي به سراغ ادبيات آسان پسند ميرود و ديگري شيفته آثار درونگرا و پيچيده است ؛ من يک نويسنده فرماليست مطلق نيستم. منتظر ميمانم تا موضوع شکل خاص خودش را به من ابلاغ کند. به نظر من بايد به شعور مردم احترام گذاشت و به آنها اعتماد داشت.در جايي که قبلا زندگي ميکردم، در بوشهر، افسانههايي وجود دارد که وقتي يک آدم بومي آن را تعريف ميکند انگار ميخواهد شخصيتها را از يک هزارتو عبور دهد. شما داستاني را ميشنويد که با روايت سنتي گفته نميشود يعني طرف اعتنايي به شروع يا ميانه و پايان ندارد. ناگهان متوجه ميشوي که خود او به افسانه فرم داده است. وقتي دقت ميکني ميبيني بهطور غريزي « جريان سيال ذهن » هم درش اتفاق افتاده ؛ يعني هروقت خواسته زمان و مکان را تکه تکه ميکند و ساختار روايت را به هم ميريزد. کاري که من و پارهاي از نويسندگان بوشهري کرده ايم اين است که اين افسانهها را به صورت خمير مايهاي براي نوشتن داستان به کار ميبريم. خمير مايهاي که ابتدا نويسنده را تحت تاثير خود قرار ميدهد. هرکدام از ما به شيوه خودمان به اين موضوع ميپردازيم. من کوشش ميکنم خود افسانه را به همان شکل روايت نکنم بلکه چيزي را بازگو کنم که مربوط به ژانر داستانگويي خودم ميشود. چرا؟ چون معتقدم که هرچيز کهنهاي مجال دارد تا نو بشود. فرآوري: زهره سميعيبخش: ادبيات تبيانمنابع:روزنامه تهران امروزخبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)خبرآنلاين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]
صفحات پیشنهادی
همین حالا می خواهم چیزی بگویم
همین حالا می خواهم چیزی بگویم-همين حالا مي خواهم چيزي بگويم!احمد آرام، 59 سال سن دارد، متولد بوشهر و فارغالتحصيل رشته هنرهاي نمايشي ، داستاننويس و کارگردان است.
همین حالا می خواهم چیزی بگویم-همين حالا مي خواهم چيزي بگويم!احمد آرام، 59 سال سن دارد، متولد بوشهر و فارغالتحصيل رشته هنرهاي نمايشي ، داستاننويس و کارگردان است.
میخواهم درباره زندگی بنویسم
همین حالا می خواهم چیزی بگویم-همين حالا مي خواهم چيزي بگويم! ... او، او در باره معماريهاي تو در تو در رابطه با زندگي آدمها حرفهايي زده بود که عينا سبک معماري بوشهر را .
همین حالا می خواهم چیزی بگویم-همين حالا مي خواهم چيزي بگويم! ... او، او در باره معماريهاي تو در تو در رابطه با زندگي آدمها حرفهايي زده بود که عينا سبک معماري بوشهر را .
مي خواهم از حميد بگويم از زندگي اش
مي خواهم از حميد بگويم از زندگي اش شهيد دکتر سيد عبدالحميد قاضي مير سعيد از ... مي فهمند چيزي به نام روح هست . ... حالا که جور ديگري شده ايم ، آدم هايي شبيه او برايمان سخت و شايد اولش کمي خسته کننده بيايند . ... در ذهنم همه چيز مال همين دو سه هفته بود .
مي خواهم از حميد بگويم از زندگي اش شهيد دکتر سيد عبدالحميد قاضي مير سعيد از ... مي فهمند چيزي به نام روح هست . ... حالا که جور ديگري شده ايم ، آدم هايي شبيه او برايمان سخت و شايد اولش کمي خسته کننده بيايند . ... در ذهنم همه چيز مال همين دو سه هفته بود .
نصف درخواست های قبل را می خواهم
نصف درخواست های قبل را می خواهم گفت و گو با محمد باقر قالیباف محمد باقر قالیباف طی ... نمي خواهم بگويم شهرداري نمي تواند، بلکه شهرداري هم به عنوان يک زير سيستم از مجموعه سيستم ... الزاماً اين طور نيست و ما هرگز چنين چيزي را نگفتيم. ... همين حالا شوراي شهر توقع دارد که دولت درک بيشتري از شهرداري ها داشته باشد و بهتر کمک کند.
نصف درخواست های قبل را می خواهم گفت و گو با محمد باقر قالیباف محمد باقر قالیباف طی ... نمي خواهم بگويم شهرداري نمي تواند، بلکه شهرداري هم به عنوان يک زير سيستم از مجموعه سيستم ... الزاماً اين طور نيست و ما هرگز چنين چيزي را نگفتيم. ... همين حالا شوراي شهر توقع دارد که دولت درک بيشتري از شهرداري ها داشته باشد و بهتر کمک کند.
مردی که فقط می خواست بگوید سیب
مردی که فقط می خواست بگوید سیب-می خواست برود، ولی چیزی او را پایبند کرده بود. ... مساله ای را که من درباره صحنه جنایت می خواهم بگویم این است که اتفاقی . ... افتاده و حالا که کفگیر ته دیگ را سوراخ کرده، به هر دری زده و نشده، فقط مانده همین دیگر، .
مردی که فقط می خواست بگوید سیب-می خواست برود، ولی چیزی او را پایبند کرده بود. ... مساله ای را که من درباره صحنه جنایت می خواهم بگویم این است که اتفاقی . ... افتاده و حالا که کفگیر ته دیگ را سوراخ کرده، به هر دری زده و نشده، فقط مانده همین دیگر، .
صادقی: میخواهم جلوی چشم باشم
صادقی: میخواهم جلوی چشم باشم-ورزش > فوتبال ملی - مدافع جدید پرسپولیس هنوز بابت ... عطاران: ببینید، چیزی که می خواهم بگویم فقط به رفاقت های حرفه ما مربوط نمی شود، شامل . ... کمک های قابل تنظیم FK با استرس بار جلو و عقب حالا با این قدرت تدبیری ... (خنده) همین باعث میشود که هم در حرکتم کند باشم و هم این که تهیه کنندههای زیادی ...
صادقی: میخواهم جلوی چشم باشم-ورزش > فوتبال ملی - مدافع جدید پرسپولیس هنوز بابت ... عطاران: ببینید، چیزی که می خواهم بگویم فقط به رفاقت های حرفه ما مربوط نمی شود، شامل . ... کمک های قابل تنظیم FK با استرس بار جلو و عقب حالا با این قدرت تدبیری ... (خنده) همین باعث میشود که هم در حرکتم کند باشم و هم این که تهیه کنندههای زیادی ...
عذر می خواهم اگر گفتم جشن میلاد عقیلی!/ خیابانی:نمی توانم قصه - واضح
خیابانی:نمی توانم قصه بگویم و از بدی ها در گزارشم حرف بزنم-ورزش > چهرهها - جواد ... که نیازی به تعریف و تمجید ندارد و می خواهد خبرنگاران صد سال از او چیزی ننویسند! ... است باز شود برای همین وقتی مهدی توپ خوبی را گرفت گفتم مثل یک سنگربان ، مثل ... غم فوتبالی مردم را تسکین نمیدهد/حالا دیر است به آنها بگوییم امیدوار باشید.
خیابانی:نمی توانم قصه بگویم و از بدی ها در گزارشم حرف بزنم-ورزش > چهرهها - جواد ... که نیازی به تعریف و تمجید ندارد و می خواهد خبرنگاران صد سال از او چیزی ننویسند! ... است باز شود برای همین وقتی مهدی توپ خوبی را گرفت گفتم مثل یک سنگربان ، مثل ... غم فوتبالی مردم را تسکین نمیدهد/حالا دیر است به آنها بگوییم امیدوار باشید.
میثاقیان: میخواهم تا 100 سالگی مربیگری کنم
میثاقیان: میخواهم تا 100 سالگی مربیگری کنم-ورزش > چهرهها - با اینکه پس از ... هنوز چنان با حرارت و تعصبی از آینده ابومسلم حرف می زند که گویی همین الآن روی نیمکت ... زمان من با کمک ناجا ملاحی نظم و انظباط خوبی را بر باشگاه حاکم کرده بود و همه چیز سر ... می خواهم بگویم اگر نیروی انتظامی پای کار می ماند الآن به جای ذوب آهن و سپاهان این ...
میثاقیان: میخواهم تا 100 سالگی مربیگری کنم-ورزش > چهرهها - با اینکه پس از ... هنوز چنان با حرارت و تعصبی از آینده ابومسلم حرف می زند که گویی همین الآن روی نیمکت ... زمان من با کمک ناجا ملاحی نظم و انظباط خوبی را بر باشگاه حاکم کرده بود و همه چیز سر ... می خواهم بگویم اگر نیروی انتظامی پای کار می ماند الآن به جای ذوب آهن و سپاهان این ...
آجزانه! میخواهم كه بمانی
میخواهم كه بمانی-حاشیهنگاری از سفر استانی رئیسجمهور به کرمان اپيزود اول: ... حالا ديگر علاوه بر دور تا دور سالن، لابي هم پر شده از پدرهايي كه عصا به دست دارند و ... داريم كه به فرموده باري تعالي حقي به گردن دارند، براي همين زودتر از آنها وارد نميشويم. ... به سمتم برميگردد، منتظر است چيزي بگويم، نامه را ميدهم و ميگويم خدا قوت دكتر.
میخواهم كه بمانی-حاشیهنگاری از سفر استانی رئیسجمهور به کرمان اپيزود اول: ... حالا ديگر علاوه بر دور تا دور سالن، لابي هم پر شده از پدرهايي كه عصا به دست دارند و ... داريم كه به فرموده باري تعالي حقي به گردن دارند، براي همين زودتر از آنها وارد نميشويم. ... به سمتم برميگردد، منتظر است چيزي بگويم، نامه را ميدهم و ميگويم خدا قوت دكتر.
از دوستی ات سهم بیشتری می خواهم
از دوستی ات سهم بیشتری می خواهم خدایا!چه تنگ اند راه ها به ... من یک دوستی دارم که پدرش کار نمیکند فقط میخوابد و همین طور تریاکی است! .... قشنگم را ... شخصي نزد همسايهاش رفت و گفت: گوش کن، ميخواهم چيزي برايت تعريف کنم. دوستي به ... من کسی نیستم، اما به عنوان فردی که برای بچهها تلاش میکند میخواهم بگویم باید .... سهم خواهی ...
از دوستی ات سهم بیشتری می خواهم خدایا!چه تنگ اند راه ها به ... من یک دوستی دارم که پدرش کار نمیکند فقط میخوابد و همین طور تریاکی است! .... قشنگم را ... شخصي نزد همسايهاش رفت و گفت: گوش کن، ميخواهم چيزي برايت تعريف کنم. دوستي به ... من کسی نیستم، اما به عنوان فردی که برای بچهها تلاش میکند میخواهم بگویم باید .... سهم خواهی ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها