تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه كه روزه مى‏گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845048936




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آیینه‌ای که رنگ خون گرفت


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


آیینه‌ای که رنگ خون گرفت فرهنگ > تئاتر - یکی از دغدغه‌های حسین پاکدل در حوزه تئاتر روایت قصه‌هایی است که پیوندی با تاریخ دارند.

محدثه واعظی‌پور: نمایش تازه حسین پاکدل، بهترین و کامل‌ترین تجربه این کارگردان تا امروز است. اثری قصه‌گو درباره وضعیت بغرنج هنرمند در جامعه‌ای محدود شده و در آستانه فروپاشی. این بار هم مثل «حضرت والا» شخصیت زنان در نمایش حضوری پررنگ دارند، هر چند که قصه اصلی درباره خودکشی اعتراض‌آمیز کمال (مهدی پاکدل) است، اما روایت این رنج طولانی را ملک (نسیم ادبی) برعهده دارد. نقطه پایان را هم ملک بر نمایش می‌گذارد. آنجا که از فراز عمارت به تصویر رویاگون شادی خانواده در کنار هم می‌نگرد و از صحنه تاریک خارج می‌شود. ملک راوی قصه‌ای است که مردان برای او و خانواده‌اش تدارک دیده‌اند، مرگ ناصرالدین شاه کشور را به سمت اغتشاش و ناامنی پیش برده و خودکشی جانسوز کمال، ستون‌های خانواده را لرزانده است. او ناظر این فصل مشوش حیات تاریخی و اجتماعی ایران است، بی‌دلیل نیست که چند بار بر این موضوع تاکید می‌کند که یک شبه هزار ساله شده است. شکوه جان (عاطفه رضوی) و مادربزرگ (معصومه قاسمی‌پور) به عنوان زنانی مقتدر و آداب‌دان با این تراژدی خانوادگی کنار آمده‌اند و تلاش می‌کنند از دل حادثه، به روشنی و امید برسند. به نظر می‌رسد یکی از دغدغه‌های پاکدل روایت قصه‌هایی است که پیوندی با تاریخ دارند و همین نگاه دوباره به تاریخ و زوایای کمتر دیده شده آن است که تصویری از امروز و فردا مقابل دیدگان مخاطب اثر قرار می‌دهد. «یک صبح ناگهان» همزمان فروپاشی یک سرزمین با تاریخ و فرهنگی کهن و اضمحلال یک خانواده هنرمند و اصیل تهرانی را روایت می‌کند. سکوت بهرام خان (مهدی سلطانی) در مقابل این فاجعه و انفعالش طبیعی به نظر می‌رسد. او نه مثل کمال شجاعت خودکشی دارد و نه توان ایجاد تغییر، حتی حاضر نیست با جمعیت همراه شود و به توصیه‌های وزیر برای حفظ وضع موجود تا تغییر دولت و تثبیت دولت جدید تن می‌دهد. مواجهه‌اش با وزیر یا متلک‌هایی که به صدرالدین یا معلم کمال می‌گوید نشان‌دهنده ضعف او است نه جسارت یا اقتدار مردانه. به نظر می‌رسد بهرام خان هم در آن فضای سیاه لبریز از ریاکاری و تزویر، چاره را سکوت و پناه بردن به زیر زمینی می‌داند که او را با خاطره پسرش همجوار می‌کند. به همین دلیل ساکن بودن مهدی سلطانی در صحنه مکمل این وضعیت است. نمایش، انفعال شخصیت‌ها در وضعیتی بحرانی را به نمایش می‌گذارد. شاید پاکدل به عنوان نویسنده و کارگردان به این وجه اثر فکر نکرده باشد، اما کدام یک از شخصیت‌های «یک صبح ناگهان» که برای همدردی و مجاب کردن پدر خانواده وارد زیر زمین می‌شوند، جز دعوت به صبر و تحمل شرایط راهکاری دارند؟ کمال نماینده نسلی است که بر شرایط می‌شورد،  هر چند طغیان او یک حرکت انقلابی نیست. اما به عنوان یک هنرمند معترض، مرگ را انتخاب می‌کند. به تلخ‌ترین شکل و با نشانه‌هایی آشکار و باقی ماندنی برای دیگران. خون او در تشت امضای آخر هنرمند پای اثری است که فراموش نمی‌شود. ایده همدستی خواسته و ناخواسته افراد در مرگ هنرمند، جذاب است و تمهید درستی است که پاکدل آن را در فصل پایانی و با حضور سوگند (نیکی مظفری) و وفا (معصومه قاسمی‌پور) گنجانده است. کلیت نمایش از نظر دراماتیک فراز و فرود ندارد و این فصل، یکی از مهمترین و کلیدی‌ترین بخش‌های آن است. در جهانی که «یک صبح ناگهان» برایمان خلق کرده و اضمحلال اخلاقی که جامعه با آن دست به گریبان است و دامن سیاستمداران را هم گرفته، باتلاقی شکل گرفته که همه را غرق می‌کند و بعضی‌ خواسته و عده‌ای ناخواسته با این موج گرفتار می‌شوند. «یک صبح ناگهان» مهارت پاکدل در نوشتن دیالوگ و روایت از طریق کلام را نشان می‌دهد و البته توانایی او در به سرانجام رساندن قصه‌ای که پیوندی درونی با تاریخ و وقایع اجتماعی یک دوره دارد. اما آنچه یکی از ضعف‌های نمایش است، تکراری بودن میزانسن‌ها و سادگی دکور است. می‌توان پیش‌بینی کرد پاکدل بر اساس مضمون و درونمایه اثر، به اجرایی کم‌تحرک روی آورده است. اما وجه بصری نمایش او ضعف دارد. دکور بازیگرها را محدود به حرکاتی خاص کرده که پس از چند دقیقه برای تماشاگر تکراری و قابل پیش‌بینی می‌شود. حرکت شخصیت‌ها از بالای پله‌ها و ورود و خروجشان از اطراف صحنه و نورپردازی تنوع اندکی دارند. شخصیت کمال به عنوان یک روح سرگردان، می‌توانست حضوری پررنگ در قصه داشته باشد، او بهانه ورود به دنیای شخصیت‌ها است و در حد بهانه باقی می‌ماند. در حالی که می‌شد از این نابغه جوان و رابطه عاطفی‌اش بیشتر می‌دیدیم و می‌شنیدیم. عشق می‌توانست به نمایش گرمی بدهد، اما این گرما از آن دریغ شده است. در «یک صبح ناگهان» پاکدل نویسنده بر پاکدل کارگردان برتری دارد و آنچه می‌توانست این نمایش را به اثری کامل تبدیل کند، همسویی این دو وجه است. پایان دادن این قصه تراژیک با امید، در فصل جمع شدن اعضای خانواده در کنار هم، وجه مثبت آن است، هر چند که ممکن است در نگاه اول با فضای کلی نمایش همخوان نباشد. به ویژه که گفتگوی ملک و بهرام خان کنار تشت خون، دیزالو می‌شود به میهمانی خانوادگی و سرنوشت خانواده و بحران خاکسپاری محو می‌شود. اما چه کسی است که نداند امید و رویا در روزگاری که کابوس تقدیر مردمان است، چقدر شکننده و از دست‌رفتنی است؟ 5757

کلید واژه ها: تئاتر - تماشاخانه ایرانشهر -




شنبه 16 اسفند 1393 - 18:07:44





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن