واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۵:۴۹
میرجلالالدین کزازی میگوید: در آفرینش هنری همه هستی و چیستی هنرمند در کار است، اما به شیوهای ناخواسته، ناخودآگاهانه و هرگز هنرمند راستین سرشتین، نمیتواند دانست که روند و کارساز این آفرینش چگونه در وی به انجام میرسد. این نویسنده و استاد زبان و ادبیات فارسی در گفتوگو با خبرنگار ادبیات ایسنا، در پاسخ به اینکه آفرینش ادبی و هنری به شخص وابسته است یا به جامعه و تحولات زمان و اساسا تحولات هنری و ادبی در جامعه از کجا نشات میگیرد، گفت: پاسخ من به این پرسش آن است که هر دو. هم آفریننده ادبی و هم روزگار و جامعه در پدید آمدن دبستانها (مکتبها) و شیوهها و دیدگاههای نو در ادب همبازند و در کار، زیرا که نویسندگان، سخنوران و کسانی که در زبان به آفرینش هنری دست مییازند میباید فرزند زمان خویش باشند و برآمده از ویژگیها و هنجارها با بسترهایی که آن زمان را از زمانهای دیگر جدا میدارد. او در ادامه اظهار کرد: کارکرد زمان - جامعه در همین قلمرو میتواند بود، اما از سوی دیگر بسیارند کسانی که فرزندان زمان خویشاند، لیک هرگز چونان هنرمند، نویسنده و سخنور به آفرینش نمیپردازند و دست نمییازند. زیرا که مایه و توان آفرینندگی در آنان نیست. از هزاران هزار تن تنها اندکی میتوانند آفرینشگر باشند. از آن اندک گروهی بسیار کمتر میتوانند راههایی نو را فراپیش سخنوری یا نویسندگی یا آفرینش هنری بگشایند و به گفته خواجه بزرگ، طرحی نو درافکنند. هنجارها و پایههای این آفرینش را آنچنان هنرمندانه به گونهای سخته، ستوار (استوار)، زیبا، کارساز، اثرگذار دیگرگون سازند که دبستانی نو پدید بیاید. این شاهنامهپژوه در پاسخ به این پرسش که آیا آفرینش ادبی و هنری و تحولات آن با تغییر ذهنیت هنرمند از هستیشناسی و پدید آمدن دیدگاههای نو در حوزه فلسفه و جامعهشناسی پیوند دارد یا خیر، گفت: این پرسش ساختاری و بنیادین است. اگر من بخواهم پاسخی درخور به آن بدهم، سخن بس به درازا خواهد کشید؛ اما اگر به کوتاهترین شیوه بخواهم به هر روی پاسخی به این پرسش بدهم، آنچه میتوانم گفت این است: در آفرینش هنری همه هستی و چیستی هنرمند در کار است، اما به شیوهای ناخواسته، ناخودآگاهانه، از آن میان جهانبینی و سامانه اندیشهای هنرمند نیز. اما کارکردی که این سامانه اندیشهای و جهانبینی دارد مانند هر سامانه دیگر به ویژگی و مایه و توانش دیگر که چیستی هنرمند و هستی نهادین ناخودآگاهانه او را میسازند، هرگز آگاهانه یا به خواست وی در آفریده او بازنخواهد تافت زیرا آفرینش هنری کاری است که ناخودآگاهانه انجام میپذیرد. کزازی گفت: هرگز هنرمند راستین سرشتین، نمیتواند دانست که روند و کارساز این آفرینش چگونه در وی به انجام میرسد. اگر آفرینش هنری آگاهانه باشد، آنچه سرانجام آفریده خواهد شد پیکرهای خواهد بود بیجان و جنب. آن آفریده، پدیدهای خواهد شد سرد، افسرده، بیگانه با هر شور و شرار و تاب و تب و انگیزندگی. از همینروست که آفریده هنری بسیار فراتر، ژرفتر و شگفتیآورتر از هنرمند است. او در ادامه بیان کرد: من تنها در آن میان به یک نکته بسنده میکنم و آن این است که هنرمند در بند زمان است؛ روزی زاده میشود، میبالد و میپرورد، روزی هم میمیرد. با مرگ هنرمند، او به پایان میرسد؛ اما آفریده هنری او زمانمند نیست. هنردوستان در هر زمان میتوانند از آن کامه هنری بستانند و بهره بگیرند. آنچه هنر را از دیگر دستاوردهای آدمی مانند دانش و اندیشهورزی جدا میدارد، آن است که همه آنها زمانمندانه با گذار روزگار دگرگونی میپذیرند و به فرجام خود میرسند. تنها هنر است که مرز زمان را در هم میشکند، هرگز تاریخی نمیشود، همواره زنده است و تپنده و انگیزنده. این استاد ادبیات فارسی درباره اینکه تاثیر حکومتها و دولتمردان بر این آفرینش هنری چیست گفت: فرمانروایان و دولتها تنها میتوانند در شیوه و روند آفرینش هنری دگرگونی پدید بیاورند؛ بدین معنی که این روند را شتاب ببخشند یا به کندی دچار بیاورند، روشنایی بدهند یا پوشیدگی و تاریکی. هنگامی که دولتمردان مردم را در تنگنا مینهند هنرمندان نمیتوانند آزادانه و به خواست خویش، رسا و روشن سخن بگویند، بیافرینند، خواه ناخواه روند آفرینش هنری به پیچش و رازآلودگی نمادینگی میگراید. او در پاسخ به اینکه این رازآلودگی و نمادینسازی به نفع هنر است یا خیر اظهار کرد: من به اینکه اینگونه از آفرینش هنری نیک است یا بد، به سود هنر است یا به زیان آن، به راستی پاسخی روشن برای این پرسش نخواهم داشت زیرا سرودههای رازآلود پیچاپیچ به همان اندازه میتوانند زیبا و دلنشین و اثرگذار باشند که سرودههای روشن و رسا و رها. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]