واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار شنبه 23 آذر 1387 تعداد مشاهده : 68 يادآوري گذشته يا زندگي امروز جام جم آنلاين: دكتر مسعود دلخواه جزو آن دسته استادان دانشگاه است كه علاوه بر تدريس تئاتر، در حوزه بازيگري و كارگرداني نيز حضوري فعال دارد. دلخواه كه چند سال پيش «جوليوس سزار» را در جشنواره بينالمللي تئاتر فجر و تالار اصلي مولوي اجرا كرده بود، سال گذشته نمايش «طوبي در جنگ» به نويسندگي محمد ابراهيميان را روي صحنه برد و چندي پيش هم در نمايش «مرغ دريايي» به كارگرداني دكتر محمدرضا خاكي، به عنوان بازيگر ايفاي نقش كرد. «درياچه پنهان» آخرين كار مسعود دلخواه است كه اين روزها در تالار اصلي مولوي روي صحنه است. اجراي نمايشنامههاي خارجي در ايران، همواره بحثها و اظهارنظرهاي مختلفي را در زمينه نيازسنجي تئاتر در ارتباط با مخاطب به ميان كشيده است. در محور تمامي اين بحثها ضرورت طرح مباحث امروزي و مضاميني كه مخاطب امروز تئاتر ايران را مورد توجه داشته باشد، مورد ارزيابي قرار گرفته است و در بحث تقابل ضرورتهاي اجراي نمايشنامه ايراني يا آثار خارجي بسياري از صاحبنظران بر اين عقيدهاند كه تئاتر صرفنظر از ايراني يا خارجي بودن، متن آن بايد با مخاطب ايراني ارتباط برقرار كند و بازتابي از دنياي امروز مخاطبان اصلياش باشد. نمايشنامه درياچه پنهان به گفته مسعود دلخواه، براساس داستان كوتاه «لنس» اثر گئورگ بوشنر سال 1998 زير نظر دكتر رونالد ويليس با عنوان اصلي «راه اوبرلين» نوشته شده و دلخواه در يك فرآيند يكساله و پس از بارها و بارها دوبارهنويسي متن، هشتمين نسخه بازنويسي شده را براي اجرا در تالار مولوي انتخاب كرده است؛ بنابراين درياچه پنهان فرآيند طولاني چند سالهاي را از داستان به سمت نمايشنامه و پس از بارها بازنويسي به متن نهايي طي كرده و حاصل اين تلاش چند ساله آن چيزي است كه اكنون در تالار اصلي مولوي در حال اجراست. اما آنچه از تماشاي اين نمايش دستگير تماشاگر ميشود، به نظر نميرسد كه نتيجه پرداخت يك داستان خوب و منسجم تئاتري باشد. آرامش روياگونه گئورگ كه عضو يك گروه از انقلابيون آلمان است با برنامهريزي خوبش حركتي انقلابي را عليه خشونت با ابزار اسلحه آغاز ميكند. گروه در كمال ناباوري در ميان سكوت مردم و خيانت برخي اعضا با يك شكست بزرگ مواجه ميشود و گئورگ براي نجات جانش به دهكدهاي آرام و شاد پناه ميبرد و مورد استقبال اهالي روستا و پدر اوبرلين قرار ميگيرد. بجز اين اتفاقات ما در تمام مدت 2ساعت نمايش شاهد تصورات، عذاب وجدان، احساس گناه در مقابل خانواده، خاطرات و آرمانهاي پوچ و... در روايت زندگي آرام گئورگ قهرمان در دهكده هستيم. در واقع دهكده آرام يا درياچه پنهان كه به صورت نمادين به وجود آن در دهكده اشاره ميشود، دنيايي است كه قهرمان ايدهآليست شكست خورده داستان را پناه داده، آرامش و روياگونگياش را در تقابل با همه خشونت خارج از آن قرار ميدهد: گئورگ: مردم اينجا زندگي رو زندگي ميكنن! اين همه آن چيزي است كه جديدترين نمايش مسعود دلخواه در مقابل تماشاگرانش ميگذارد. مدت زمان روايت نمايش در اجرا، حدود 2 ساعت است و در تمام اين مدت طولاني تماشاگر شاهد روايت ايده آلها، شكستها و دنياي آرام و پناهگاه پس از شكست و همچنين احياي شاعرانه و بظاهر فلسفي زندگي قهرمان است؛ روايتي كه هر چه از زمان آن ميگذرد بيشتر خستهكننده ميشود و تقريبا در فصول پاياني، تماشاگر را به طور جدي خسته ميكند. اجراي خستهكننده خستهكننده بودن درياچه پنهان را ميتوان به 2 موضع و حوزه متفاوت از كار مسعود دلخواه نسبت داد. اول آن كه نمايش پس از تثبيت و شناساندن رويدادها و موقعيتش ديگر كمتر به درگيري و اتفاق دراماتيك گرايش دارد و بيشتر روايتگر دنياي خطي درون قهرمان و مرور و يادآوري گذشته و ذهنيت اوست و دوم اين كه همين يادآوري و مرور هم به شيوهاي نامناسب بدون رعايت مولفههاي دراماتيك و تنها به صورت روايت صرف در گذشته و امروز قهرمان مورد پرداخت قرار گرفته است. تماشاگر پس از چند دقيقه از شروع نمايش كاملا متوجه ميشود هيچ رويدادي قرار نيست اتفاق بيفتد. مخاطب ميفهمد كه قهرمان تنها گذشته و اتفاقات زندگياش را مرور خواهد كرد و تنها اتفاق مهم داستان، عشق كمرنگ كاترينا به گئورگ و مرگ مادر او خواهد بود؛ بنابراين چيزي براي دنبال كردن در اختيار ندارد و تنها مجبور است درگيريهاي فلسفي ذهن قهرمان را شاهد باشد. تازه اين كه دلخواه در نوشتن متن و پرداخت لحظه به لحظه آن بر بيمايگي رويدادها افزوده و با تطويل و اطناب كلامي و كش دادن رويدادهاي كم ارزش به لحاظ دراماتيك اجرا را به فرآيندي كشدار، كند و خستهكننده تبديل كرده و اين را نيز بايد به ضعفها و كاستيهاي پيشين اضافه كرد. گئورك: يادآوري گذشته با زندگي كردن در اون متفاوته! اما جاي اين تفاوت در نمايش دكتر دلخواه خالي است. همه ما ميدانيم اگر يك شخصيت به عنوان راوي، گذشته را در مقابل تماشاگر روايت كند، كمترين كيفيت دراماتيك در حال شكلگيري روايي و پرداخت است. حالا دلخواه براي گريز از اين آسيب، گذشته را در قالب يك روايت مجزا در كنار حال به اجرا در آورده است؛ اما در اين ارتباط نيز اين پرسش مطرح ميشود كه خب، چه رويداد و اتفاقي در روايت همزمان در حال اتفاق است؟ چه اتفاقي ميافتد؟ آيا روايت رويدادهاي گذشته در كنار ماجراهاي حال تغييري در لحن و كيفيت درام مسعود دلخواه ايجاد ميكند؟ اينطور به نظر نميرسد! نصيحتهاي كشدار درياچه پنهان در روايتهاي مربوط به گذشته تنها عذاب وجدان و احساس گناه قهرمان در قبال خانواده و روزهاي پس از شكست گروه انقلابي را روايت ميكند و در زمان حال هم فقط نصيحتهاي پدر اوبرلين و اعترافهاي تكراري گئورك و پيامها و نصيحتهاي طولاني آنها را به نمايش ميگذارد؛ به عنوان مثال ميتوان يكي از فصول طولاني نمايش را پس از اطلاع گئورك از مرگ مادر نمونه آورد كه مكان نمادين و مهم نمايش درياچه پنهان هم در آن مورد اشاره قرار ميگيرد. در اين مقطع طولاني، ابتدا در صحبت و گفتار مطول ميان گئورگ و پدر اوبرلين شاهد بازگويي طولاني و كشدار نصيحتها و پندهاي شاعرانه آن دو در مقابل هم هستيم. پس از آن، همه اين پندها و نصيحتها باز هم به تطويل و همراه با چند جلسه شاعرانه و عاشقانه در ميان كاترينا و گئورگ رد و بدل ميشود و در ميان بيحوصلگي و احساس خوابآلودگي تماشاگر، حالا نوبت آندراس است كه همه توصيفها و شعر و فلسفه بافيهاي طولاني را با گئورگ قهرمان ادامه بدهد. بيهوده بودن و اطناب و تطويل در گفتار بخشي از قضيه است و خالي بودن نصايح و پندها و كلام شاعرانه بعد ديگري است كه حوصله تماشاگر نمايش را سر ميبرد. آندراس: من خيلي وقته عكس خودمو تو آب نگاه نكردم. گئورگ: تو آب؟ آندراس: تا حالا عكس خودتو تو آب ديدي؟ در كنار متن و نمايشنامه و همه كاستيهاي آن و عليرغم طولاني بودن بيدليل روايت رويدادها، نكته مهم ديگري كه بايد در درياچه پنهان مورد اشاره قرار گيرد، كارگرداني آن است. نمايش دكتر دلخواه با وجود تمامي كاستي، مهندسي و مديريت تقريبا دقيق و خوبي در حوزه كارگرداني دارد، هر چند ضعفهاي متن ناخواسته ضعفهايي را در حوزه كارگرداني به وجود آورده است؛ اما جاي پاي يك كارگرداني خوب و پرداخت اجرايي كم نقص را در تقسيم فضاها، روايت موازي داستانها، طراحي صحنه و تقسيم دكور در ميان فضاهاي نمايشي و... ميتوان مشاهده كرد. كارگرداني كه بازي خوب نقشهاي اصلي و شامل شدن ريتم و ضرباهنگي منطقي را نيز باعث شده است، اما در عين حال به واسطه ضعفهاي نمايشنامه به حاشيه رانده شده و نتوانسته درياچه پنهان را در حوزههاي ديگر نجات دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]