واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
تنهایی پر هیاهو*/ در سومین روز از جشنواره فیلم چه گذشت؟ فرهنگ > سینما - سه روز ار سی و سومین جشنواره بینالمللی فجر گذشته است و هنوز حرفهای زیادی برای گفتن باقی مانده.
الهه خسروی یگانه: توی سالن نمایش فیلم مرکز همایشهای برج میلاد، باران بارید. یک بار «باران اسیدی»، یک بار «تگرگ» آن هم با فیلمهایی که توانسته بودند سومین روز جشنواره فیلم فجر را به نمایش خود اختصاص دهند. هیجانانگیزترین نکته روز سوم اما حضور شمس لنگرودی در جایگاه بازیگر بود. آقای شاعر، با آن کت و شلوار سرمهای و موهای نقرهای، در نشست خبری فیلم «احتمال باران اسیدی» پشت میز نشست تا بگوید که از انزوا خسته شده و به خاطر همین سینما را انتخاب کرده است. حتما چون کار سینما، کار گروهی است و مثل شعر آدم نباید توی دنیای ذهنی خودش بماند. این یعنی سینما تنهایی آدمها را پر میکند؟ شاید. خیلی از شخصیتهای سینمایی هستند که تنهایی ما را پر کردهاند. شخصیتهایی که حتی عمری با آنها گذراندهایم و هنوز هم به حیاتشان در گوشه ذهنمان ادامه میدهند. از فیلم خارجی بگیر تا ایرانی. از راننده تاکسی آقای اسکورسیزی تا ناخدا خورشید ناصر تقوایی. بعضی وقتها هم پس از مدتها شخصیتها و فیلمهایی جدیدی میآیند که ما را خواه ناخواه یاد آن قبلیها میاندازند و دو فیلم از فیلمهای امروز همین کار را کردند. اولی «مرگ ماهی» بود که آدم را به یاد فیلم «مادر» علی حاتمی میانداخت. البته روحالله حجازی هم با تقدیم این فیلم به علی حاتمی خواست که حتما ادای دین کرده باشد اما دومی فیلم «تگرگ و آفتاب» بود. داستان فرمانده جوانی در جنگ که برای مرخصی به تهران می آید و متوجه میشود صاحب کار تازه فوت شدهاش همه زندگیاش و مسئولیت زن و بچهاش را به او سپرده است. این مضمون شما را یاد کدام فیلم میاندازد؟ تماشاگران سالن را که یاد «داش آکل» انداخت اما رضا کریمی کارگردان اثر گفت که فیلمش برگرفته از داستان صادق هدایت نیست. در نشست خبری او کمال تبریزی و رضا میرکریمی هم حضور داشتند و پیام دهکردی یکی از بازیگران فیلم، از حضور آنان تشکر کرد. حجتالله ایوبی رییس سازمان سینمایی هم به کاخ جشنواره آمد. هر طرف میرفت انبوهی آدم پشت سرش راه میرفتند و قشنگ میشد تشخیص داد که الان کجای لابی ایستاده است. در نشست خبری فیلم «شکاف» هم شرکت کرد. به خبرنگارها هم گفت که بیضایی و تقوایی هر وقت دلشان خواست میتوانند فیلم بسازند. یعنی بیضایی و تقوایی که تا الان فیلم نساختهاند دلشان نمیخواهد؟ کاش کسی جواب این پرسش را میداد. هر چقدر فیلم «شکاف» فیلم جدی و تلخی بود «جزیره رنگین» خسرو سینایی حال آدم را خوب میکرد. وقتی آقای سینایی عصا زنان از پلههای سالن نمایش فیلم بالا رفت تا از تشویق ممتد تماشاگران تشکر کند، خیلیها یاد هم نسلان او افتادند که جایشان در جشنواره امسال خالی است. کسانی که آقای ایوبی میگوید به نفع جوانان کنار کشیدهاند. خسرو سینایی با «جزیره رنگین»اش آنقدر رنگ و حس و زیبایی به چشمها و ذهنمان تزریق کرد که وقتی آدمها از سالن بیرون میآمدند همه ناخودآگاه لبخند روی لبهایشان بود و فراموش کرده بودند که ساعت ۱۱:۳۰ نیمه شب است. از محوطه سالن همایشها، میشد چراغهای تهران را دید. چراغهایی که با وجود آلودگی هوا باز هم میدرخشند اما انگار واقعی نیستند. مثل خیلی از چیزهایی که باید واقعی باشند اما نیستند. همه آرام آرام برج را ترک میکنند. برجی که سینما ده روز تمام تنهاییاش را پر میکند. *عنوان کتابی از بهومیل هرابال، نویسنده چک ۵۷۲۴۴
کلید واژه ها: جشنواره فیلم فجر - سینمای ایران -
چهارشنبه 15 بهمن 1393 - 01:26:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]