واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: جوان عاشق پیشه دختر 12 ساله را ربود!
جوان عاشق پیشه وقتی در ازدواج با دختر مورد علاقه اش ناکام ماند سناریوی ربودن او را طراحی و اجرا کرد.
جوان عاشق پیشه وقتی در ازدواج با دختر مورد علاقه اش ناکام ماند سناریوی ربودن او را طراحی و اجرا کرد.صحنه پایانی این آدمربایی 20 روزه با اقدامات مشترک پلیس مازندران و شیراز و بازداشت جوان آدمربا در شهر آمل رقم خورد. بنا بر این گزارش، روز 20 دی ماه سال جاری مرد جوانی در حالی که بشدت مضطرب و نگران بود به مأموران پلیس قیروکارزین از توابع استان فارس مراجعه و ادعا کرد دختر 12 سالهاش در جریان سرقت از خانهاش به طور اسرارآمیزی ناپدید شده است.وی درباره جزئیات این ماجرا گفت: دخترم سمیه که 12 ساله است در خانه تنها بود، وقتی ما به خانه برگشتیم از صحنهای که دیدیم شوک زده شدیم. خانه به هم ریخته بود و مقداری از وسایل با ارزش موجود در آنجا به سرقت رفته بود. هر چه نام دخترم را صدا زدم کسی جواب نداد. اتاقها را گشتیم اما در آنجا هم از دخترم اثری نبود. فکر میکنم برای او اتفاقی افتاده باشد و عاملان سرقت دخترم را با خود برده باشند. با توجه به این اظهارات و نشانیهایی که مرد جوان از نشانیهای دخترش در اختیار مأموران قرار داده بود تجسسهای پلیسی برای به دست آوردن ردی از وی و گروگانگیران احتمالی در دستور کار مأموران قرار گرفت. در مرحله نخستین تحقیقات مأموران تصویر دختر نوجوان را برای پلیس سراسر کشور ارسال کردند و خواستار شناسایی او شدند. در بخش دیگری از تجسسهای پلیسی تماسهای تلفنی برقرار شده با خانه محل وقوع سرقت و آدمربایی مورد کاوشهای دقیق مأموران قرار گرفت اما این اقدام هم نتوانست سرنخی در اختیار مأموران قرار دهد.در چنین شرایطی بود که پلیس از طریق یکی از اعضای خانواده دختر 12 ساله متوجه مزاحمتهای گاه و بیگاه مرد جوانی به نام «حصیب» برای دختر نوجوان قرار گرفت.این سرنخ کافی بود تا مأموران عملیات ردیابی خود را در این ارتباط متمرکز کرده و تلاش برای به دست آوردن مخفیگاه وی را آغاز کنند.در همین راستا بود که پلیس استان فارس اطلاعاتی به دست آورد که نشان میداد این مرد 26 ساله از 2 سال قبل در یک مرغداری در شهر آمل کار میکرد.همچنین برادر دختر ناپدید شده در این باره به مأموران گفت حصیب مدتی با او دوستی داشته و به خانه آنها رفت و آمد میکرد. بدین ترتیب اکیپی از کارآگاهان جنایی استان فارس با دستور قضایی از بازپرس قیروکارزین برای ردیابی این مرد راهی شمال کشور شدند. با توجه به درخواست پلیس جنایی فارس از مازندران، اکیپی از مأموران آگاهی شهر آمل با همکاری کارآگاهان استان فارس وارد عمل شده و تحقیق در این باره را در دستور کار خود قرار دادند.در این عملیات مشترک پلیس توانست محل اختفای آدم ربا را در مرغداریهای مخروبه یکی از روستاهای حومه شهرستان آمل ردیابی کند و آنجا را تحت کنترلهای نامحسوس خود در آورد. کارآگاهان وقتی از حضور آدم ربا در مخفیگاه خود اطمینان پیدا کردند وارد عمل شده و در اقدامی غافلگیرانه او را بازداشت کردند. مرد افغان وقتی سردی دستبند پلیس را دور دستان خود حس کرد سعی کرد با ادعا های واهی خود را از ماجرای ناپدید شدن دختر 12 ساله بی اطلاع نشان داده و مسیر تحقیقات مأموران را به گمراهی بکشاند اما هنگامی که دانست پلیس مدارک و مستندات غیرقابل انکاری در دست دارد و او را عامل گروگانگیری میداند لب به اعتراف گشوده و محل زندانی کردن دختر 12 ساله را به مأموران نشان داد.مأموران وقتی به آنجا رفتند با وضعیت هولناکی روبهرو شدند. دختر جوان در یک اتاق تاریک با درهای قفل شده نگهداری و آثار ضرب و جرح در قسمتهایی از بدن و صورت او دیده میشد. با انتقال متهم و دختر نوجوان به پلیس آمل بررسیها درباره این ماجرا آغاز شد. در جریان این اقدامات بود که مشخص شد پسر جوان دخترک را با تهدید ربوده و به این منطقه انتقال داده است. از سوی دیگر دختر جوان در تحقیقات مأموران گفت: در جریان رفت و آمدهای این مرد به خانه ما او به من علاقهمند شده بود، وقتی این ماجرا را با من در میان قرار داد تعجب کردم. من خیلی کم سن و سالتر از آن بودم که به ازدواج فکر کنم. از طرفی او در هر فرصتی برایم مزاحمت ایجاد میکرد، میخواستم این ماجرا را با خانوادهام در میان بگذارم. یک روز که در خانه تنها بودم ناگهان زنگ در به صدا درآمد، در را که باز کردم او با زور وارد خانه شد و با چاقو تهدید کرد که اگر سروصدا کنم مرا میکشد. مقداری پول و وسایل با ارزش خانه را برداشت و با تهدید از من خواست او را همراهی کنم. تصور میکردم او میخواهد مرا تا مسافتی با خود ببرد تا به پلیس اطلاع ندهم و بعد رهایم میکند اما او با خودرویی مرا به استان اصفهان برد. بعد از آنجا به تهران آورد. چند روزی را در خانهای زندانی بودم، مرا از آنجا به شمال کشور آورد. در این مدت خیلی به او التماس کردم که رهایم کند اما او نپذیرفت. در شمال کشور بود که متوجه نیت شیطانی او شدم. مقاومت کردم او هم مرا کتک زده و با مشت و لگد به جانم افتاد.
1393/11/09
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]