واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پیشنهاد کتاب برای مطالعه آخر هفته/«سراب و سمرقند»
سفری از قعر زمین به اوج آسمان
«سراب و سمرقند» نوشتۀ مصطفی جمشیدی، تصویر کامل و پر رنگ و لعاب زندگی و گرایشات انسان خاص امروزی است؛ انسانی با دغدغههایی فراتر از آنچه دیگران به آن دلخوش هستند.
خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: «سراب و سمرقند» نوشتۀ مصطفی جمشیدی، تصویر کامل و پر رنگ و لعاب زندگی و گرایشات انسان خاص امروزی است؛ انسانی با دغدغههایی فراتر از آنچه دیگران به آن دلخوش هستند و روایتی که قرار است ما را به بینشی تازه از دنیای اطرافمان برساند. حرف از کویر است و بیابان و اکتشاف و سنگهای قیمتی و رصد و رصدخانه و تقویم سماوری جهان اما در نهایت با مهارت خاصی موضوعات اخلاقی را از وصف حال شخصیتها برایمان مطرح میکند؛ طوری که ما تا انتها هم نمیدانیم قرار است داستان چه بگوید و چه دریچهای را به رویمان باز کند. مصطفی جمشیدی متولد 1340 است. او در 1384 به خاطر نوشتن کتاب «لغات میغ» یکی از پنج کاندیدای ادبیات متفاوت بود. از دیگر آثار جمشیدی میتوان به بوفاری 4، شب رنج موسی، معبر به آخرالزمان، بازیافتههای شهر دلتنگ، وقت نیایش ماهیها، شنیدهآوازهای مغولی، خود نوشت و وقایع نگاری یک زندیق اشاره کرد. او در رمان سراب و سمرقند، مانند پاپلو کویینو به خاصیت گریز از زمان و مکان و راه یافتن به دنیایی دیگر اشاره کرده است. در این داستان، ماهان شخصیت نسبتاً پیچیدهای است که به خاطر نبوغ و تنهاییاش دست به کارهای عجیب و غریب میزند. او در آژانس طلایی سفر کار میکند، چند فرضیه در فیزیک دارد و عاشق رصد کردن ستارگان است. ماهان با شخصی به نام آقای افراشته، از مسافران آژانس، دوست میشود و با هم به سفری در دل کویر میروند. آنجا قرار است سنگهای قیمتی را خریداری کنند که دردسرهایی برایشان درست میشود و این موضوع، تیپهای داستانی را تحت شعاع قرار میدهد. داستان را آقای افراشته روایت میکند. او طراح خبرۀ سؤالات کنکور یک آموزشگاه است؛ راوی نگونبختی که خودش در داستان نقش چندانی ندارد و همۀ حوادث حول محور ماهان و بعد از او خانم سوری که حکم مادر ماهان را دارد میگذرد. آقای افراشته چند سالی است همسرش، سیمی را طلاق داده و علت جداییاش اختلاف عقیده با همسرش بوده است: «به ته خط رسیده بودم. از آبرویم هراس داشتم؛ بیآبرویی و قبح طلاق». افراشته در حد یک تیپ داستانی باقی میماند و چندان خصوصیات ویژه ای ندارد. در واقع او، روایتگر زندگی ماهان است. **سفری از قعر زمین به اوج آسمان داستان رنگ و بوی سیر و سلوک دارد. فضای کهکشان و کویر به خوبی به تصویر کشیده شده است. گویی خواننده قرار است سفری از قعر زمین به اوج آسمان داشته باشد و با شخصیتهایی عجیب و غریب آنجا آشنا شود. هرچند روایت زمینی است و هدیه خداوند که همان آرامش است در جای جای داستان به خواننده القاء میشود. شخصیت اصلی داستان پسرکی روستایی است که طی ماجرایی تصادفاً پایش به تهران باز میشود و باز خیلی اتفاقی صاحب خانه و زندگی نسبتاً مرفهی میشود که که تا پایان داستان هنوز آن را لطف خداوند میداند. این پسرک همان ماهان است که نجوم و فیزیک و طب خوانده، در همۀ آنها نبوغ داشته، به سواد بالایی هم دست یافته و البته هیچکدام را به پایان نرسانده است. کتاب مزامیر داوود چاپ سنگی افست لیدن، تورات، انجیل، متون زرتشتی و قرآن را همیشه با خودش همراه دارد و مهمتر اینکه از همهشان هم هراس دارد. عاشق تمام شهرهای جهان است که با سین شروع میشوند؛ سمرقند، سئول، سوسنبران، سالزبورگ، سیدنی و هر کس در آژانس او را با اسمی صدا میزند؛ مهرداد، پویان، آرتور. دو محور اصلی در داستان ماهان و مادرخواندهاش خانم سوری هستند. شخصیت این دو نه تنها در راستای هم نیست بلکه گاهی در مقابل هم قرار میگیرد. ماهان مرموز و عجیب و بلندپرواز است و در تمام زندگیاش از این شاخه به آن شاخه پریده و البته این را به حساب نبوغ سرشار خود میگذارد. گویی خودش علامۀ دهر است و کسی نمیتواند به او چیزی یاد دهد. از آن طرف خانم سوری مقتدر و مدیر و کاردان است. فردی است که گرایشات شفاف و زیبای مذهبی دارد و زنی است محجبه که برای تخفیف گناهان شوهر سابقش مرتبآ به درگاه خداوند استغفار میکند و فکر میکند که اگر دچار وسوسه شده در مناسک خودش، قسمتی از آنها تداخل گناهان شوهرش بوده که او را بسته به فکر قبولی اعمالش یا بطلان آنها. و بالأخره در خلال گفتوگوهای خانم شامی، سارا - از دیگر تیپهای داستانی- و آقای افراشته، محتوای این رمان دینمدار و اخلاقی در لایههای زیرین اثر شکل میگیرد. شاید به واقع نتوان شاهد مثال واضحی برای این منظور در کتاب یافت و همین از نقاط قوت این کار است، چرا که رمان دچار شعارزدگی نشده و پیشداوری صورت نگرفته است. **چشمهایی شبیه راز قوۀ خیال و تصویرسازیهای بدیع، آنجاست که حرف از کویر و ستارگان درخشان و سکوت و آرامش است و در راستای همین سادگی و البته پیچیدگی ما با شخصیت ادریس چوپان مواجه میشویم؛ پیرمردی با رفتاری سهل ممتنع: «پیشانی بلندی داشت و دندانهای درشت و سفیدش میدرخشید. از چشمهای گود افتادهاش نه مهربانی میبارید، نه خشونت. بیشتر به رازی شبیه بودند آن چشمها». گاهی او را میشناسیم و گاهی با او غریبه میشویم. در حالی که میدانیم حرفهایش راجع به تکههای ماه دروغ محض است اما آنها را باور میکنیم و به ماهان برای خرید آن سنگها احسنت هم میگوییم. در واقع باورپذیری داستان به شکل خوبی پیریزی شده و متن، گویای این حقیقت است. فضای داستان به درستی در خدمت محتوای اخلاق مدار مدّ نظر نویسنده است و در واقع این رمان، توانسته دنیای خودش را با فراز و فرودهای بسیار به خوبی ترسیم کند. ارائۀ جزئیاتی که گاه حواس پنجگانه را هم دخیل میکند و قدرت تخیل مخاطبش را به سوی جهانی ناشناخته سوق میدهد و چونان زنجیری حوادث را به هم وصل میکند خوانندۀ این اثر سور رئال را با آن همراه میکند. منطق بر داستان و شیوۀ نگارش آن حاکم است و گویی روند پیشرفت داستان مدیون نثر توانای مصطفی جمشیدی است. اینجاست که باید توجه ویژه ای به سبک و سیاق اثر بیندازیم؛ سبکی که کمتر در در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم و بیگمان به تصویر کشیدن این همه اطلاعات جور واجور کار سادهای نیست. قلمی توانا میخواهد و ذهنی فعال که در این نوشته به خوبی مشاهده میشود. انتشارات شهرستان ادب این کتاب را در 152 صفحه با قیمت 6هزار تومان منتشر کرده است. علاقه مندان برای تهیه کتاب میتوانند با شماره تلفن 77517830 تماس بگیرند. انتهای پیام/و
93/10/17 - 09:33
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]